#حرّ_ریاحی
◼️ لحظات زیبای پناهآوردن حرّ به محضر مبارک سیدالشهداء علیهالسلام و مهر و محبت آن حضرت به فرمانده سپاه إبن مرجانه...
در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام رو به لشکر عمر سعد کردند و فریاد زدند:
أَمَا مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالىٰ؟ أَمَا مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رسولِ اللّهِ؟
▪️ آیا کسی هست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
فَلَمّا سَمِعَ الْحُرُّ بنُ يَزيدِ هٰذا الْكلامَ، اِضْطَرَبَ قَلبُهُ، و دَمَعَتْ عَيْناهُ
▪️ پس وقتی که حر بن یزید ریاحی این کلام امام را شنید قلبش به لرزه افتاد و اشک از چشمانش جاری شد و آمد تا در كنارى از لشكر ايستاد و اندک اندک از آنها فاصله گرفت.
🔻مهاجر بن اوس (كه در لشكر عمر سعد بود) به او گفت:
اى حر! چه مىخواهى بكنى؟ آيا مىخواهى حمله كنى؟ پاسخش را نداد و لرزه اندامش را گرفت.
مهاجر گفت: «به خدا كار تو ما را به شك انداخته است. به خدا من در هيچ جنگى تو را هرگز به اين حال نديده بودم (كه اينگونه از جنگ بلرزى) و اگر به من مىگفتند: دليرترين مردم كوفه كيست؟ من از تو نمىگذشتم (و تو را نام مى بردم).پس اين چه حالى است كه در تو مشاهده مى كنم؟!
🔹حر گفت:
من به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و جهنم مخیر مى بينم و سوگند به خدا هيچ چيز را بر بهشت اختيار نمیكنم؛ اگرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.
پس از او فاصله گرفت و رو به فرزندش کرد و گفت:
پسرم من طاقت آتش و غضب خدا را ندارم و طاقت ندارم اینکه روز قیامت رسول خدا صلی الله علیه و اله، دشمنم باشد.
آیا نمی بینی که حسین علیه السلام یاری میطلبد و کسی او را یاری نمی کند؟
ای پسرم! همراه من بیا تا در جلوی چشم حسین علیهالسلام با این لشکر بجنگیم تا باشد که به واسطه شهادت در رکاب او سعادت مند شویم.
پسرش گفت: چه خوب کرامتی است این!
سپس آن دو از لشکر ابن زیاد فاصله گرفتند و گویی نشان دادند که قصد حمله بر لشکر امام حسین علیه السلام را دارند و همین گونه به سید الشهدا علیه السلام نزدیک شدند. و وقتی که به محضر امام علیهالسلام رسیدند،
فنَزَلَ الْحُرُّ رَحِمَهُ اللّهُ عَن ظَهرِ جَوادِه، و طَأطَأ رَأسَه، و جَعَلَ يُقبِّل يدَ الْحسينِ عَلَيهِ السَّلامِ و رِجْلَيْهِ، و هو يَبكي بكاءً شديداً.
▪️پس حر، از اسب پیاده شد و سرش را پایین انداخت و به دست و پای امام علیهالسلام افتاد و می بوسید و شدیداً گریه میکرد و میگفت:
من همان كس هستم كه تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نمىكردم پيشنهاد تو را نپذيرند و به اين سرنوشت دچارت كنند.
به خدا اگر مىدانستم كار به اين جا مىكشد، هرگز به چنين كارى دست نمى زدم.
أفَتَرىٰ ذلكَ لِي تَوبَةً؟ قالَ: نَعَم، يَتُوبُ اللّهُ عَليكَ، و يَغفِرُ لَكَ؛ مَا اسْمُكَ؟ قال: أناْ الْحُرُّ بنُ يَزيد
▪️سپس حر گفت:
آیا الان توبه و بازگشتی برای من است؟
امام علیه السلام فرمودند :بله خدا توبه تو را میپذیرد و گناهانت را میآمرزد.
سپس سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
أنتَ الْحُرُّ كَما سَمَّتْكَ اُمُّكَ، أنتَ الْحُرُّ إنْ شاء اللّهُ في الدّنيا و الآخرةِ. فقالَ لَهُ الْحسينُ عَليهِ السَّلام: اِرْفَعْ رَأسَكَ يا شَيخ.
▪️اسمت چیست؟ گفت:حر بن یزید.
امام فرمودند: به درستی که تو حرّی (آزادهای) همانگونه که مادرت تو را نام نهاد. انشاالله در دنیا آخرت نیز حرّ میمانی.
پس امام علیه السلام به او فرمودند:
سرت را بالا بیاور ای مردبزرگ.
برگرفته از:
📚مقتل الحسین علیهالسلام، خوارزمی،ج۲ ص۱۰
📚مقتل ابو مخنف ص۷۴
📚اسرار الشهادة ص۲۸۹
@masjedolaghsa
#حرّ_ریاحی
◼️ وقتی که فرمانده سپاه ابن زیاد لعین، صورت بر پای ذوالجناح مینَهَد و سر تعظیم در برابر سیدالشهدا علیهالسلام فرود میآورد...
در نقلی چنین آمده است:
اِنَّ الْحُرَّ لَمّا دَنَیٰ نَحوَ الْحسینِ، نَزَلَ عَن جَوادهِ و قَبَّلَ رِکابَه ثُمَّ وَضَعَ وَجْهَهُ عَلیٰ سُنْبُکِ فَرَسِهِ فَبَکیٰ و جَزَعَ
▪️وقتی که حرّ نزدیک امام حسین علیهالسلام رسید از اسب پیاده شد و رکاب آن حضرت را بوسید و صورت به سُم اسب آن حضرت گذاشت و شروع کرد به گریه و بی تابی و عرض کرد:
یابن رسول الله، برایم تمرّد و طغیان و عصیان لشکر شیطان روشن شد.
اَتَیتُکَ نادِماً و أنتَ مَعدَنُ الْجُودِ وَ الْاِحْسانِ، فَاقْبَلْ عُذرِی وَ تَجاوَزْ عَنِ الَّذِی صَنَعتُ بِکَ. اَلْاَمان بِما صَدرَ عَنِّی اِلَیکَ مِنَ الرُّجُوعِ مِن هٰذَا الْمَکانِ
▪️حال پشیمان آمدهام و شما معدن جود و احسان هستید. عذر مرا بپذیر و از کاری که انجام دادهام درگذر. امانم بده از کاری که از من سر زد و نگذاشتم از اینجا بروید.
📚 مقتل الحسين و مصرع اهل بیته ص٨٢
📚 بحرالمصائب ج۴ ص۴٧
@masjedolaghsa
#حرّ_ریاحی
◾️ محبّت بینظیر سیدالشهدا علیهالسلام به حرّ بن یزید ریاحی...
⚡️تو مهمان مایی و برای جنگ، کمی صبر کن...
نقل کردهاند:
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام، سر حرّ را بالا گرفت و از توبه او استقبال نمود، حر عرض کرد:
ای مولای من! فدای تو گردم! مرا رخصت ده تا جانم را در پیش پای مبارکتان فدا نمایم.
سیدالشهدا علیه السلام فرمودند:
تو مهمان مایی! هنوز رایحه راحت از جانب ما به مشامت نرسیده است؛ پس کمی صبر کن تا ابتدای جنگ از جانب غیر از تو باشد.
🔻حرّ گفت:
چون اول من بر سر راه شما آمدهام، میخواهم که اول کسی باشم که در راه محبت شما کشته میشود. شاید بدین عمل رتبه کسانی را يابم که با جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله مصافحه میکنند.
پس امام علیهالسلام به او اذن میدان دادند.
📚ریاض المصائب(خطی) ص١٧٩
📚محرق القلوب ص٣۵۵
📚بحرالمصائب ج۴ص۴٩
@masjedolaghsa
#حر_ریاحی
◾️ حُرّ، به پشت خیمهٔ مخدّرات میآید و بر زمین مینشیند و خاک بر سر میریزد...
در نقلی آمده است:
وقتیکه سیدالشهداء علیهالسلام توبه حر را پذیرفت، حر عرضه داشت:
مرا با قبول توبهام سرفراز نمودی؛ اما هنوز از خجالت اهلبیت شما بیرون نیامدهام؛
مرا اذن بفرما تا خدمت مخدّرات حرم رفته و از ایشان حلالیت بطلبم!
▪️ آن حضرت به او اذن دادند و آمد پشت خیمه زینب کبری سلاماللّهعلیها و دیگر مخدّرات؛ صدایش را بلند کرد و گفت:
السّلامُ علیکُنَّ یا أهلبیتِ النُبوّة
منم آن کسی که از روی خجالت سر بر آستان شما فرود آوردهام!
منم آن کسی که راه شما سدّ کرده و دل شما را به لرزه در آوردم!
الان از کردهٔ خود پشیمانم و میخواهم مرا عفو نمایید و شکایت مرا به محضر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نبرید!
🔻 چون اهل حرم، صدای عجز و زاری حر را شنیدند، صدای ناله و شیون آنها نیز بلند شد؛ تا صدای گریه و زاری آنها به گوش حرّ رسید، بر روی خاک نشست و خاک بر سر میریخت و میگفت:
کاش دست و پایم فلج میشد و مانع راه شما نمیشدم!
در اینجا بود که صدای برخی از مخدّرات از درون خیمه به گوش حر رسید که برایش دعا کردند و او را تسلّی خاطر دادند.
📚ریاض المصائب (خطی) ص۱۷۹
📚بحرالمصایب ج۴ ص۶۰
@masjedolaghsa
#حر_ریاحی
◾️ سیدالشهداء علیهالسلام، هر گونه بود لشکر را شکافتند و جنازه مطهر حرّ را به خیمهها آوردند...
در نقلها آمده است:
وقتی که لشکر عمر بن سعد ملعون، نتوانست حریف دلاوری های جناب حرّ بشود، عمر سعد ملعون صدایش را بلند کرد و گفت:
وَیلَکم! إرشَقوهُ بِالنَّبلِ؛ فَجَعلوا یَرشُقونَ حتّی صارَ جِلدُهُ کالقُنفذ
▪️وای بر شما! او را تیرباران کنید؛ پس لشکریان به گونهای به سمت او تیر پرتاب کردند که تن او همانند خارپشت شد.
در همین اثناء، ملعونی به نام قسورة بن کنانه، به پیش آمد و نیزهای بر سینه حرّ زد و سینه او را شکافت و حر بر روی زمین افتاد.
در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام به قلب لشکر حمله کردند و به هر گونه بود بر بالای جنازه حرّ حاضر شدند.
وَ حَمَلهُ و أتٰی بِهِ عِند القَتلی و وَضَعَهُ عَلی الأرض
▪️و برای اینکه دیگر جسارتی به پیکر او نکنند، خود آن حضرت، جنازه حرّ را حمل کردند و او را خیمه شهدا آوردند و بر زمین گذاشتند.
📚ناسخ التواریخ،امام حسین علیهالسلام،ص۲۶۱
📚نور العین ص۳۸
📚بحر المصائب ج۴ ص۶۴
✍ یا أباعبدالله...
هر گونه و به هر زحمتی که بود، جنازه تک تک شهداء حتی جنازه حرّ را هم حمل کردی و به خیمهها آوردی...
تا مبادا به پیکر آنها جسارتی بشود...
تا مبادا لگدمال سُم ستوران بشوند...
اما چه کسی بود که پیکر نازنینت را از بین آن کفتارها به گوشهای ببرد؟!
انگار اینگونه مقدّر شده بود که مولایما حضرت صاحب الزمان علیهالسلام ، هر روز برایت خون گریه کند و اینگونه روضهات را بخواند:
... فَهَوَیْتَ إِلَی الْأَرْضِ جَرِیحاً، تَطَئُوکَ الْخُیُولُ بِحَوَافِرِهَا
▪️ای جدّ غریبم! با بدنی پُر از زخم، نقش بر زمین شدی و در آخر با سُمّ اسب هایشان بدنت را لگدمال کردند.
📚المزار الکبیر ،ص۵۰۴
@masjedolaghsa
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
◼️ مقتل جانسوز حضرت عبدالله بن حسن علیهماالسلام ...
در رابطه با شهادت جگرگوشه امام حسن مجتبی علیهالسلام نقل کردهاند:
كَانَ عَبدُ اللّهِ بنُ الْحَسَنِ وَاقِفَاً بِإزاءِ الْخَيْمَةِ، وَ هو يَسمَعُ وِداعَ عَمِّهِ الْحُسينِ
▪️عبدالله بن حسن علیهما السلام، در کنار خیمه ها ایستاده بود و صدای وداع عمویش امام حسین علیهالسلام را میشنید.
فَخَرَجَ فِي أَثَرِهِ، و هُو يَبكِي و يَقولُ: و اللّهِ لا اُفارِقُ عَمِّيَ
▪️پس دنبال عمو رفت و گریه میکرد و میگفت: به خدا دست از عموجانم نمیکشم...
حضرت زینب علیهاالسلام خودش را به او رساند تا جلوی او را بگیرد چرا که هنوز کودک بود و به سن بلوغ نرسیده بود، سیدالشهدا علیهالسلام تا دید عبدالله دارد به سمت او میآید، رو به زینب کبری سلاماللّهعلیها کرد و فرمود:
يا اُختِي اِحبِسِيه
▪️خواهرم! او را نگه دار.
ثُمَّ إنَّ شِمرَ بنَ ذِي الْجُوشَنِ أَقْبَلَ فِي الرِّجَّالَةِ نَحوَ الْحسينِ ثُمَّ إنَّهُم أحَاطوا به إحاطَةً
▪️اما وقتی که شمر به همراه لشکرش دور تا دور امام علیه السلام را گرفتند و سخت او را احاطه کردند،
فَانفلتِ الصَّبيُّ مِن يَدها، و قالَ: و اللّهِ لا اُفارقُ عَمّي
▪️عبدالله دستش را از دست عمهاش کشید(و به سمت قتلگاه دوید) و گفت:
به خدا از عمویم جدا نمیشوم...
فأقبَلَ حَرمَلَةُ بنُ كاهِلِ اللَّعينِ إلىٰ الْحسينِ عليه السّلام، فضَرَبَ الصَّبيَّ بِالسَّيفِ، فَأَطَنَّ يَمينَه إلىٰ الْجِلدِ، فإذا هِيَ مُعَلَّقَةٌ
▪️پس حرمله بن کاهل اسدی ، به طرف امام علیه السلام آمد،
(در بعضی از مقاتل به جای حرمله، ملعونی به نام بحر بن کعب آمده که حضرت عبدالله علیهالسلام رو به او کرده و فرمودند:ای پسر زن بدکاره! عمویم را میکُشی؟!)
و با شمشیر به دست عبدالله بن حسن علیهماالسلام زد و دست او به پوست آویزان شد و فریاد زد:
يَا عَمَّاهُ أَدرِكْني
▪️عموجان! مرا دریاب.
فأخَذهُ الْحسينُ و ضَمَّهُ إلَيه، و قال: يا ابْنَ أخي صَبراً عَلىٰ ما نَزَلَ بِكَ يا وَلَدي
▪️پس امام حسین علیه السلام او را گرفت و به سینه چسپاند و فرمود:
ای پسر برادرم! بر آن چه که بر سرت میآید صبر کن.
فبَينَما هوَ يُخاطبُه إذ رَماهُ اللَّعينُ حَرملةُ بسَهمٍ، فَذَبَحَه في حِجرِهِ
▪️ در همین حین، حرمله ملعون تیری را به طرف عبدالله علیه السلام زد که او را در آغوش عمویش ذبح کرد.
فَصَاحَتْ زينبُ: وا اِبنُ أخاه! لَيتَ الْمَوتَ أعدَمني الْحَياةَ، لَيتَ السَّماءَ أَطْبَقَتْ عَلى الأرضِ، و لَيتَ الْجِبالَ تَدَكْدَكَتْ عَلى السَّهْلِ
▪️ زینب کبری علیهاالسلام از همان کنار خیمه ها متوجه شهادت عبدالله شد و فریاد زد:
وای از پسر برادرم!
ای کاش مرگ من فرا میرسید...
ای کاش آسمان بر زمین فرود میآمد...
ای کاش کوه ها از هم پاشیده و صاف میشدند...
عمر بن سعد ملعون در نزدیکی حضرت زینب علیهاالسلام بود که حضرت به او فرمود:
يُقتَلُ ابْنُ بنتِ رسولِ اللّهِ و أنتَ تَنظُرُ إلَيه؟
▪️وای بر تو! پسرِدختر رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد کشته میشود و تو نگاه میکنی؟!
که آن ملعون جواب حضرت را نداد.
📚المنتخب، طریحی ج٢ص۴۵١
📚تاریخ طبری ج۵ ص۴۵٠
📚نفس المهموم ص٣۵٩
@masjedolaghsa
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
◼️ شیون اهل حرم از شهادت عبدالله...
⚡️ شدّت غربت سیدالشهداء عَلَيْهِالسَّلَام در بین قتلگاه...
وقتی که عبدالله بن حسن علیهماالسلام روی سینه عمو به شهادت رسید، ناله و فریاد بسیار از خیمه ها بلند شد.
▪️در نقلی آمده است:
وقتی با شمشیر دست عبدالله بن حسن علیهماالسلام را قطع کردند و دست او به پوستی آویزان شد، ناله سر داد:
وا اُمّاه! وا اُمّاه!
در این هنگام، مادرش از خیمهها با پای برهنه بیرون دوید و فریاد میزد:
وا وَلَداه... وا قُرّةَ عیناه...
🔻نقل کردهاند:
همین زمان بود که شمر ملعون منزجر و خشمناک شد و با توابع خود به خیمهها ریخته و با نیزه به خیمه آن حضرت زد و فریاد زد:
آتش بیاورید و خیمه ها را با اهلش بسوزانید.
اهل خیمه از این حرف آن ناپاک بسیار بسیار ترسان و خوفناک شدند و ناله و فریاد را به شدت سر دادند.
همین که ناله و فریادشان را سیدالشهدا علیه السلام در بین گودال شنید، بی قرار شد و از آنجا که قوت برخاستن نداشت، خود را بر زمین می کشید و میفرمود:
وامحمداه... وا علیاه... وافاطماه... واحسناه... واحمزتاه... واجعفراه... واقلة ناصراه.. واغربتاه...
پس شَبَث بن ربعی ملعون آمد و شمر و اتباعش را از خیمهها برگردانید.
📚بحرالمصائب ج۵ ص١٧٧
📚ریاض المصائب (خطی) ص٢٣۶
📚مخزن البکاء ص۶٣٣
📚مهیج الاحزان ص۵٢٨
@masjedolaghsa
➖امام حسین علیه السلام و کربلا در قران
🛑سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيُّ الْأَشْعَرِيُّ قَالفَقُلْتُ أَخْبِرْنِي عَنْ تَأْوِيلِ كهيعص قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ ذَلِكَ أَنَّ زَكَرِيَّا ع سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ الْأَسْمَاءَ الْخَمْسَةَ فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ فَعَلَّمَهُ إِيَّاهَا فَكَانَ زَكَرِيَّا إِذَا ذَكَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ سُرِّيَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى كَرْبُهُ وَ إِذَا ذَكَرَ اسْمَ الْحُسَيْنِ ع خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ يَوْمٍ إِلَهِي مَا بَالِي إِذَا ذَكَرْتُ أَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّيْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِي وَ إِذَا ذَكَرْتالْحُسَيْنَ تَدْمَعُ عَيْنِي وَ تَثُورُ زَفْرَتِي؟ فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ فَقَالَ كهيعص فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ وَ الْيَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَيْنِ وَ الْعَيْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ فَلَمَّا سَمِعَ بِذَلِكَ زَكَرِيَّا ع لَمْ يُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ مَنَعَ فِيهِنَّ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَيْهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ كَانَ يُرْثِيهِ إِلَهِي أَ تُفْجِعُ خَيْرَ جَمِيعِ خَلْقِكَ بِوَلَدِهِ؟ إِلَهِي أَ تُنْزِلُ بَلْوَى هَذِهِ الرَّزِيَّةِ بِفِنَائِهِ؟ إِلَهِي أَ تُلْبِسُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ ثَوْبَ هَذِهِ الْمُصِيبَةِ؟ إِلَهِي تُحِلُّ كُرْبَةَ هَذِهِ الْمُصِيبَةِ بِسَاحَتِهِمَا ثُمَّ كَانَ يَقُولُ إِلَهِي ارْزُقْنِي وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَيْنِي عَلَى الْكِبَرِ فَإِذَا رَزَقْتَنِيهِ فَافْتِنِّي بِحُبِّهِ ثُمَّ افْجَعْنِي بِهِ كَمَا تُفْجِعُ مُحَمَّداً حَبِيبَكَ بِوَلَدِهِ فَرَزَقَهُ اللَّهُ يَحْيَى وَ فَجَعَهُ بِهِ وَ كَانَ حَمْلُ يَحْيَى سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَيْنِ كَذَلِك
🔰از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پرسيدم:
مرا از تأويل «كهيعص» با خبر بفرماييد؟ فرمود:
اين حروف از اخبار غيب است، خداوند بنده خود زكريّا را بر آن واقف فرمود، سپس آن را براى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله نقل فرمود، و داستانش از اين قرار بود كه زكريّا عليه السّلام از پروردگارش خواست كه نامهاى پنجگانه را به او بياموزد، پس جبرئيل نازل شده و آنها را بدو آموخت، و زكريّا را رسم بر اين بود كه هر گاه ياد محمّد و علىّ و فاطمه و حسن عليهم السّلام مىافتاد اندوهش برطرف مىشد و گرفتاريش زايل مىگشت، ولى هر گاه نام مبارك حسين عليه السّلام را ذكر مىكرد بغض و اندوه گلويش را مىگرفت و مىگريست و نفسش بند مىآمد.
روزى عرضه داشت:
بار إلها! چرا وقتى نام آن چهار بزرگوار را ياد مىكنم با ذكر نام ايشان تسليت يافته و اندوهم بر طرف مىشود،
ولى بمحض ياد حسين سرشك غم ازديدگانم روان شده و نالهام بلند مىشود؟!
پس خداوند اين گونه او را از قصّهاش باخبر ساخته و
👈فرمود: «كهيعص»، پس حرف كاف نام «كربلا» است، و حرف هاء «هلاك شدن عترت» است، و ياء «يزيد» همو كه به حسين ظلم مىكند، و «ع» «عطش و تشنگى» است، و صاد «صبر» و مقاومت او است.
زكريّا بمحض شنيدن آن فرمايشات تا سه روز نمازگاه خود را ترك نگفت و مانع مردم از ورود بدان جا شد، و پيوسته زار زار گريست و ناليد، و نوحه او چنين بود: خدايا! آيا بهترين فرد خلقت را به مصيبت اولادش دردمند مىسازى؟! خدايا! مگر اين مصيبت را در آستان او نازل مىكنى؟! خدايا! مگر جامه اين مصيبت و اندوه را بر علىّ و فاطمه مىپوشانى؟! خدايا! آيا اندوه و درد اين مصيبت را بر ساحت آن دو نازل مىكنى؟! سپس عرضه داشت: خدايا! فرزند پسرى روزىام فرما تا در كهنسالى ديدگانم بدان روشن شود، سپس مرا شيفته او گردان، آنگاه مرا بواسطه آن همچنان كه محمّد حبيب خود را دردمند ساختى سرا پاى وجودم را دردمند ساز!پس خداوند نيز يحيى را روزىاش ساخته و زكريّا را بدو دردمند نمود. و ضمناً مدّت باردارى يحيى همچون حسين شش ماه بود.
📚: الاحتجاج ج2، ص: 463
#مسجدالاقصی
@masjedolaghsa
#خدا
🌿🌺﷽🌿🌺
⭕️روی کمک هیچ کسی حساب نکن
یادت باشد روی کمک هیچ کسی جز خدا حساب باز نکنی، اوست که بی منت می بخشد، اوست که بی انتها عطا میکند و اوست که عاشقانه و بی توقع حمایتت می کند.
هر زمان چشم امید به دستهای دیگران داری
جهان بواسطه همان افراد به تو ثابت می کند، کسی که منشاء عشق، منبع اجابت و مقصد آرامش است را فراموش کرده ای و او خداست،
او همانیست که محبتش بی دریغ است، او همانیست که نه کینه ای دارد و نه منتی میگذارد و محبتش بی پایان است.
یادت باشد آنگاه که نیازمند دست کسی هستی به دستان عاشقش متصل شو و چشمهایت را بر هر کسی غیر از او ببند،
بدان که می بخشد، بدان که لطفش پاک است، بدان که منتظر درخواست توست و هر چه بگویی اجابت می کند، و باور کن همان خدایی که به تو زندگی بخشید می تواند به تو ثروت، عشق، سلامتی و اعتبار ببخشد.
هرگز فراموش نکن روی کمک هیچ کسی جز خدا حساب باز نکنی، تنها از او بخواه و تنها از او یاری بجوی تا همه چیز به تو داده شود.
❤️🍃ایاک نعبد و ایاک نستعین
این همان جمله ای است که هر روز خداوند تاکید کرده است در نماز بخوانی، تا در مشکلات زندگی فقط پشتت به بودن او گرم باشد.
#فقط خدا
@masjedolaghsa
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیانات رهبر عزیزم در سال ۱۳۸۱
چقدر دقیق و روشن
ایشون در سال ۱۳۸۱ فرمودند: من دارم به شما جوانان میگویم، سیاست امروزدشمنان، سیاست آندلسی کردن ایران هست
مراقب باشیم ناخواسته نقش سرباز دشمن و سیاهی لشکر دشمن را بازی نکنیم.
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 جوجه کلاغهایی که باعث بیآبرویی صدام شدند!
به مناسبت سالگرد شهادت عباس دوران