#عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
◼️ سپردمت به وحوش و به ریگ های بیابان...
سپردیم به که رفتی؟ به دلقکان و کنیزان؟
حضرت زينب سلام اللّه علیها خم شد و بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روى حلقوم بريده برادر نهاد و مى بوسيد و میگفت:
یا اَخى ! لَو خُيِّرتُ بَينَ الرَّحيلِ و الْمُقامِ عِندَكَ لَاَختَرتُ الْمُقامَ عِندَكَ و لَو اَنَّ السِّباعَ تَأكُلُ مِن لَحمِى
▪️اى برادرم ! اگر مرا بين سكونت در كنار تو (در كربلا) و بين رفتن به سوى مدينه ، مخير مى نمودند، سكونت همراه تو را بر مى گزيدم ، گرچه درندگان بيابان، بیایند و گوشت بدنم را بخورند.
📚معالی السبطین ج٢ص۵۵
@masjedolaghsa
#عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
#مصیبت_عطش
◼️ بگو بدانم پدرم را سیراب کردهاند یا نه...
صالح بن عبدالله یهودی گوید:
در وقت آتش زدن خیمه ها در اطراف صحرا نظر میکردم. دختری کوچک به نظر آوردم که گوشه جامهاش آتش گرفته بود.
سراسیمه در آن بیابان به اطراف مینگریست و از شدت بیم میلرزید و مانند ابر بهاری میگریست.
مرا بر حالت او رحم آمده، به نزد او تاختم که آتش جامهاش را خاموش کنم.
نزدیک شدم و گفتم:
همانجا بايست.
آن طفل بیچاره ایستاد.
دیده حسرت بر من گشود. از اسب پیاده شدم، دیدم از ترس دوید به زیر شکم اسب و بر رکاب چسبید.
دلم به درد آمد آتش جامهاش را خاموش کردم.
زبان بسته.اش را گشاد، وقتیکه این مهربانی را دید، آب در چشمش حلقه زد و فرمود:
ای مرد! لبهایم را میبینی که از آتش عطش کبود شده؟
تو میتوانی جرعه ای آب به کام تشنهام برسانی!
از شنیدن این کلام رقّت تمام برای من دست داده؛ ظرف آب از همراهان خویش گرفته به او دادم.
دیدم آب را گرفته قبل از آشامیدن آهی از جگر کشید و آهسته آهسته رو به راه نهاد.
پرسیدم عزم کجا داری که آهسته آهسته راه میسپاری؟
فرمود:
خواهر کوچکتری دارم که از من تشنه تر است اجازه بده اول او را سیراب کنم.
گفتم: نترس زمان منع آب گذشت؛ تو بنوش او را نیز سیراب خواهند کرد،
گفت: ای مرد سوالی دارم!
گفتم: بگو!
گفت: پدرم در وقت عزم میدان بسیار تشنه بود، آیا سیرابش کردند و یا اینکه تشنه کام او را کشتند؟
گفتم: نه. والله تا دم آخر میگفت:
اُسقونِی شَربَةً مِنَ الْماءِ
▪️ به من کمی آب دهید.
اما کسی آبش نداد بلکه جوابش را نیز ندادند و با لب تشنه و شکم گرسنه او را کشتند.
وقتی که این سخن را از من شنید آب را سرازیر گردانید وظرف آب را به من داد و گفت:
اکنون که پدرم تشنه جان داده، من هم آب نخواهم خورد.
دیدم از تشنگی مشرف به هلاکت است، با تهدید، آبی بر او خورانیدم اما از یاد تشنگی پدرش آبی نخورد همین قدر که لبهایش را تر نمود و قطرهای از آن به حلقش نرسید و با ناله و زاری بر حال پدرش میگریست.
در آن حال زن بلند قامتی فریاد زد:
ای دختر برادرم!کجایی که از عمه و خواهران جدایی؟
دختر از شنیدن صدای آن زن مضطر، مانند طفلی که خود را به دامان مادر پندارد خود را به دامان او انداخت و گریه درونش را عیان ساخت و هق هق گریهاش بلند شد.
📚بحر المصائب ج۵ ص۳۴۶
@masjedolaghsa
#مقتل_سیدالشهداء_علیه_السلام
#عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
◼️ فدای غیرتت، ای مظلوم قتلگاه...
نوشته اند:
حضرت سید الشهداء صلوات اللّه علیه، در قتلگاه بودند و وقتی فهمیدند، دشمن متوجه خیمه گاه شده، از روی غیرت چنان نعره زدند که از همه زخم های بدنش، خون تازه بیرون زد.
📚مقتل خطی، مُبکی العیون(نجفی) ص٣٧٣
@masjedolaghsa
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه مکشوف قتلگاه
کل یوم عاشورا
کل ارض کربلا ...
#شهید_عجمیان
🌹 حوزه انقلابی
╭┅───────────┅╮
🕌 @howzehenghelabi
╰┅───────────┅╯
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
•┈┈••✾•◈◈◈•✾••┈┈•
@masjedolaghsa
🏴
آجرکَ الله یاصاحبَ الزمان
فی مصیبةِ جدِّکَ الحسین علیهالسلام
خون میچکد از ردِّ دیدهات...
این ساعات جانکاه و سخت را خدمت مولایمان حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض مینمائیم.
واز خداوند متعال، سلامتی و آرامش بر قلب داغدار مولایمان مسئلت می نمائیم.
#صدقهدادن برای آرامش قلب داغدیده مولای غریب مان فراموش نکنیم.
اَعْظَمَ اللّهُ اُجوُرَنا وَ اُجوُرَکُم بِمُصابِنا بِالحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ وجَعَلنا وَ اِیّاکُم مِنَ الطّالبینَ بِثارِه مَعَ وَلیِّهِ الاِمامَ الْمَهدی مِن الِ مُحَّمَدٍ عَلَیهِمُ السَّلام
@masjedolaghsa
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج