eitaa logo
کانون رسالت مسجدجامع کچوییه
318 دنبال‌کننده
1هزار عکس
167 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☝☝☝☝☝☝ روایت تصویر 3عملکرد کانون رسالت مسجدجامع کچوییه در سال 1401 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 به مناسبت 18اسفند سالروز تاسیس کانون فرهنگی و هنری مساجدکشور 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd
☝☝☝☝☝☝ روایت تصویر 4عملکرد کانون رسالت مسجدجامع کچوییه در سال 1401 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 به مناسبت 18اسفند سالروز تاسیس کانون فرهنگی و هنری مساجدکشور 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd
☝☝☝☝☝☝ روایت تصویر 5عملکرد کانون رسالت مسجدجامع کچوییه در سال 1401 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 به مناسبت 18اسفند سالروز تاسیس کانون فرهنگی و هنری مساجدکشور 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 18 اسفندماه ؛سالروز تاسیس کانون مساجد کشور گرامی باد. 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd
داستان های زیبا 👇👇👇👇👇 پسرکی دو سیب در دست داشت مادرش گفت: یکی از سیب هاتو به من میدی؟ پسرک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب ! لبخند روی لبان مادر خشکید! سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: بیا مامان! این یکی ، شیرین تره!!!! مادر ، خشکش زد چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..! هر قدر هم که با تجربه باشید قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌳🌳🌺🌳🌺🌺 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd
داستانهای زیبا و عبرت آموز 👇👇👇👇👇👇 در آستانه   خانمی از یک مسن پرسید: تخم مرغت را دانه ای چند میفروشی؟ پیرمرد پاسخ داد: دانه ای سه هزار تومان. ."خانم پاسخ داد: "من ۶ تخم مرغ به قیمت ۱۵ هزار تومان می گیرم یا می روم."  فروشنده پیر پاسخ داد: "خانم این شروع خوبی برای من است زیرا امروز حتی یک تخم مرغ نفروخته ام و برای زندگی به آن پول نیاز دارم." او تخم‌هایش را به قیمت مناسب خرید و با این احساس که برنده شده است، آنجا را ترک کرد.  او سوار ماشین شیک خود شد و با دوستش به یک رستوران شیک رفت او و دوستش آنچه را که می خواستند سفارش دادند. اندکی خوردند و باقی غذای خود را گذاشتند. آنها صورتحسابی را که به مبلغ ۴۰۰ هزار تومان بود به بهای  ۵۰۰ هزار تومان پرداخته و به صاحب رستوران شیک گفتند که باقی پول را به عنوان انعام نگه دارد این داستان ممکن است برای صاحب رستوران شیک کاملاً عادی به نظر برسد، اما برای فروشنده تخم مرغ بسیار ناعادلانه است. سوالی که مطرح می شود این است؛ چرا وقتی از نیازمندان خرید می کنیم همیشه باید نشان دهیم که قدرت داریم؟ و چرا ما نسبت به کسانی که حتی به ما نیاز ندارند سخاوتمند هستیم؟ یک بار در جایی خواندم که پدری با اینکه نیازی به آن چیزها نداشت از مردم اجناس می خرید. گاهی برای آنها پول بیشتری می داد.  فرزندانش شگفت زده شدند. یک روز از او پرسیدند بابا چرا این کار را می کنی؟ پدر پاسخ داد: این صدقه ای است که در پیچیده شده است. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd
17.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت روز بزرگداشت شهدا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یادخاطره شهدای جنگ تحمیلی علل خصوص شهیدپرویز عطایی کچویی مربی و قهرمان تکواندو کسی که یک بار توسط منافقین ترور نافرجام شد وعاقبت در دفاع مقدس به شهادت رسید. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🇮🇷 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd
🌸صبح سه شنبه تون معطر 🍃به عطر خوش صلوات 🌸 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ 🍃وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸ان شالله به برکت این ذکر شریف 🍃روزتـون سرشـار از بـهترینها باشه 🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd
🌷 🌷 !! 🌷ايام جنگ بود و دليرمردى از مازندران قصد حضور در جبهه داشت. مادر با دلشوره اى پر از مهر از او پرسيد: «مادر جان كِى برمی‌گردى؟» او به اطراف نگاهى كرد و با لبخند گفت: «عروسى دخترعمو برمی‌گردم.» همه خنديدند. دختر عمو فقط ٨ سال داشت!! دلاور رفت و ديگر بازنگشت. گفتند: به شهادت رسيده اما پيكرش مفقود است. ٨ سال بعد چند پاره استخوان به مادر او تحويل دادند و گفتند: «اين پيكر پسر توست.» مادر كنار پاره هاى استخوان نشست و گريست، آن هم در شب عروسى دخترعمو. 🌷عروس ١٦ ساله گوشه‌اى نشست، غصه، دلش را فرا گرفت. كسى در گوش دلش زمزمه كرد كه: «حالا نمی‌شد اين چند پاره استخوان فردا بيايد؟» شب از نيمه گذشت كه همه به بستر رفتند. خواب چشمان عروس غم آلود را در خود گرفت. ....در خواب ديد كه در منجلابى افتاده و دائم فرو می‌رود. كار به جايى رسيد كه فقط دستش بيرون مانده بود و در دل گفت: «خدايا چرا كـسى به فريادم نمی‌رسد؟!» ناگهان دستى از غيب آمد و او را از منجلاب بيرون كشيد و صدايى در دل تاريكى گفت: «اين دست، دست همان يك مشت استخوان است كه ديشب به ميهمانى تو آمد.» 📚 كتاب "كرامات شهدا" 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🪴🪴🌹🌹🌹🌹 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd ✾📚 @Dastan 📚✾
کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd
روایت تصویر☝☝☝☝ کلاس آموزش قرآن کریم استادگلبان سه شنبه مورخه ۱۴۰۱/۱۲/۲۳ دارالقران امام صادق(ع)کچوییه 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 کانون رسالت مسجدجامع کچوییه https://eitaa.com/masjjd