eitaa logo
مستوره | فاطمه مرادی
439 دنبال‌کننده
292 عکس
58 ویدیو
0 فایل
🔹کلمه‌های یک مادر سیاست‌خواندهٔ دست‌به‌قلم 🔹ارتباط با من: @fatememoradiam 🔹صفحهٔ من در اینستاگرام: @fatememoradiam 🔹 کانال من در پیامرسان بله: https://ble.ir/mastuream 🔹کانال من در تلگرام: https://t.me/mastuream
مشاهده در ایتا
دانلود
. هر دلی که حاملِ محبّت امیرالمؤمنین علی(ع) است حرمتش از کعبه بالاتر است. پس ما که در مملکت شیعی زندگی می‌کنیم، از چپ و راست اطراف‌مان کعبه است؛ باید مراقب باشیم دلی را نشکنیم، آبروی مؤمنی را نبریم؛ دل شکستن باعث ظلمت و بیچارگی می‌شود. «آیت‌الله فاطمی‌نیا» @masture
. ردپای زنان در مسجدالحرام باید بگم پوستم کنده شد برای این چند پاراگراف، از بس دنبال مرجع گشتم. برای مطالعه روی این لینک بزنید👇🏻 https://irannewspaper.ir/sp-245/27 @masture
. ماه قبل با گروه «ایرانی بخوانیم» همسایه‌های احمد محمود را خواندیم. سطربه‌سطر این کتاب را از حفظم و باید بگویم عاشق توصیفات احمدمحمود و ریتم رمانش هستم. اما وقتی از یک علوم‌سیاسی‌ خوانده بخواهی که کتاب را نقد کند، نتیجه می‌شود رد شخصیت سیاسی خالد و کم‌کاری احمد محمود. :) اگر دوست دارید توی گروه ایرانی بخوانیم عضو شوید به صفحهٔ اینستاگرام‌شان پیام بدهید. لینک یادداشت‌ من در نقد همسایه‌های احمد محمود👇🏻 https://iranibekhanim.ir/blog/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF امتیاز هم اگر بدید که خیلی عالیه :)) @masture
مستوره | فاطمه مرادی
. «خدا بچهٔ فوتبالی را زیاد می‌کند» داشتم «تنهایِ قصه‌هایِ خوب»، مستند مهدی آذریزدی را می‌دیدم. می‌گفت که هیچ‌وقت مدرسه نرفته و الفبا را از پدرش یاد گرفته. همان‌سالهای نوسوادی، نسخهٔ مصورِ «گلستان سعدی» را که دست همبازی بچگی‌اش دیده، دلش را برده. بعد هرچه به پدرش التماس کرده که برایش بخرد؛ افاقه نکرده. ده سال در حسرت خواندن گلستان، دندان سرِ جگر گذاشته تا توی هجده‌سالگی شاگرد مغازهٔ کتابفروشی شده و واو به واوش را از بَر کرده. اما همان روزها شاهد هم‌سن‌وسالان محصلی می‌شود که یک‌پایشان مدرسه بوده و پای دیگر کتابفروشی. آنها را که می‌بیند حس می‌کند خیلی بی‌سواد و عقب‌مانده است. با خودش فکر می‌کند که خب اینها هرچه بلدند را از کتاب گرفته‌اند، پس من هم آنقدر کتاب می‌خوانم تا خودم را بسازم. جنون کتابخوانی و یادگیری کاری می‌کند که مهدی آذریزدی همیشه کتاب بخواند و شغلش در ارتباط با کتاب باشد. برای‌همین توی سی‌و‌پنج سالگی وقتی داشته نمونه‌خوانی کلیله‌و‌دمنه را انجام می‌داده با خودش می‌گوید که من در کودکی چقدر به این قصه‌ها نیاز داشتم ولی نبود. پس حالا این‌ها را ساده‌سازی می‌کنم تا بچه‌ها بخوانند. درنهایت حسرتِ دورانِ کودکی می‌شود جرقهٔ نوشتن بهترین کتاب حوزهٔ کودک و نوجوان به‌اسم «قصه‌های خوب، برای بچه‌های خوب». و روزگارش را صرف نوشتن برای همین کودکان می‌کند تا آنجا که آرزویش می‌شود: «همیشه دعا می‌کردم خدا بچه‌های کتابخون رو زیاد کنه اما خدا همیشه بچه‌های فوتبالی رو زیاد می‌کنه. ده ساله که توی یزدم و آرزوم اینه که یه بچهٔ ابتدایی یا راهنمایی رو ببینم که کتابی دستش باشه و بخونه. مثل بچگی‌های خودم که همیشه کتاب دستم بود، اونقدر که دایی مادرم بهم گفت اینقدر کتاب نخون، مغزت خشک می‌شه.» و خدا را شکر «مهدی آذریزدی» نیست که ببیند همچنان بچه‌های فوتبالی و ارقام قراردادهای میلیاردی‌شان رو به زیاد شدن‌اند. درحالی‌که هیچوقت، آوردهٔ چشمگیری برای فرهنگ این آب‌و‌خاک نداشته‌اند جز تولید مقادیر زیادی خشم و هیجان که نه اندیشه‌مان را رشد داده نه صنعت و فرهنگ و سیاست و اقتصادِ مرزوبوم‌مان را. و خب چه خوب گفت سقراط که: «جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می‌یابد که مطالعه کار روزانه‌اش باشد». @masture
. گِره از کارِ دیگران باز کنید تا خداوندِ مُتعال گره از کارِ شما باز کند. اگر گره به کار دیگران بیندازید، در کار و زندگی شما هم گره خواهد اُفتاد. علامه طباطبایی عکاس: اعظم مؤمنیان @masture
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🚨مطالبه مهم رهبر انقلاب از مبلغین: 🔰پشت صحنه تبلیغات دشمن را بشناسید / در تبلیغ به مبانی فکری جبهه مقابل حمله کنید ✏️ رهبر انقلاب اسلامی ساعتی پیش در دیدار مبلغان و طلاب حوزه‌های علمیه: تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست. این کار، لازم است. اما فقط این نیست. طرف مقابل مبانی فکری دارد باید به او حمله کرد در تبلیغ موضع تهاجم لازم است. این لازمه‌اش شناخت صحنه است یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید با کی طرفید، ما با کی طرفیم حالا فرض کنید که یک شبهه‌ای را فلان سرمقاله نویس یا فلان ستون نویس فلان روزنامه یا فلان مثلاً توئیت‌زن توی فلان شبکه‌ی فلان یک چیزی را مطرح کرده ما با کی طرفیم؟ این کیست؟ آیا این خودش است که این کار را دارد میکند؟ احتمال قوی هست که این‌جور نباشد، احتمال قوی هست که این یک پشت صحنه‌ای داشته باشد. ۱۴۰۲/۴/۲۱ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
. آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند، ما بالقوه داریم. خیلی به خود مغرور نشویم. اینطور نیست که آنها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. @masture
. _ مامان. چون خیلی دوسِت دارم، وسط دفتر برنامه‌ریزی‌ت، نقشهٔ کشتی‌ای که می‌خوام بسازم رو کشیدم تا کیف کنی. خوبه؟ :) @masture
. با پوست و استخوان درک کنید، تنها راه شما برای رسیدن به موفقیت، استمرار در انجام ترکیبی از کارهای روزانهٔ کسل‌کننده، غیرجذاب، غیرمهیج و گاهی دشوار در طول زمان است. :) @masture
. حسین برای تمام آدمهاست هرسال محرم که می‌شد، هرکس می‌رفت مجلس خودش، منبر خودش، روضه‌ی خودش. همانی که هرسال می‌رفت. من اما از وقتی مادر شدم، بلاتکلیف بودم. قبلا رنج نومادرانِ مجلس حسین (ع) را دیده بودم و می‌ترسیدم کم بیاورم. یک شب دلم طاقت نیاورد و دوتا بچه‌ی نوپا را بغل کردم و رفتم که رفتم. از اول مجلس مدام سرپا بودم و مراقب که مبادا اتفاقی برایشان بیفتد. که نکند از پله‌ها بیفتند، نکند چای استکانهای روضه بریزد روی‌شان و هزار نکند دیگر. ولی راضی بودم و دلخوش به همان چندکلمه‌ای که رزقم از یاد حسین (ع) بود. . جلسه که به میانه رسید، نگاه خانم‌های میانسال سنگین شد. چندتایی بچه‌ها را دعوا کردند و یک نفر هم سیخ زل زد توی چشم‌هام که: «خانوم برو بشین خونه‌ت، نه ما رو اذیت کن، نه بچه‌هاتو...» ور استدلال و فلسفه‌بافی‌ام می‌خواست بگوید که حسین مگر فقط برای شماست؟ برای من و این بچه‌ها هم هست. اما ور انسان‌دوستی‌ام گل کرد و با خودم گفتم «باشد. این مجلسِ حسین برای شما.» اوایل کنج خانه می‌نشستم و با آرشیو سخنرانی و روضه‌های سال قبل عزاداری می‌کردم. بعدتر فهمیدم امامزاده علی اکبر چیذر پخش زنده‌ی‌ مراسم دارد. انگار دنیا را بهم دادند. شدم پای ثابت مراسم‌شان، سالهای سال. آنقدر که یادم رفته بود من هم می‌توانم توی جمعی باشم که با هم برای حسین اشک می‌ریزند. امسال که بچه‌ها خودشان سیاه به تن کردند جا خوردم. تازه یادم افتاد وقتش شده بروند مجلس خودشان، منبر خودشان، روضه‌ی خودشان. بی‌اینکه بترسم. @masture