«ترکش ولگرد» نام رمانی با موضوع دفاع مقدس و با درونمایهای طنز و نشاط آور از نویسنده توانای معاصر، داوود امیریان است. امیریان تاکنون بیش از ۲۶ کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی بدست آوردهاست. او در حال حاضر در چند حوزه خاطرهنویسی، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانی شهدا و فیلمنامهنویسی قلم میزند.
#پله_های_دانایی
#ترکش_ولگرد
#داوود_امیریان
•┈┈••🌸💖•📚•💖🌸••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3969187913C5562147d4c
•┈┈••🌸💖•📚•💖🌸••┈┈•
همین که نزدیکی چادرها رسیدیم، فرمانده با حیرت و صدای بلند گفت: «اِ اِ، حاجآقا حسینی، دارید چهکار میکنید؟»😲 حسینی که داشت جارو میزد🧹، لبخندزنان گفت: «دارم جارو میزنم، میبینید که!» - کی به شما گفته همچین کاری بکنید؟ حسینی یه اشاره کرد و گفت: «ایشان!» 😒
فرمانده با غضب نگاهم کرد. فهمیدم چه گافی دادهام. آب دهانم را به زحمت پایین دادم و گفتم: «والا من بیتقصیرم. پرسیدم: کی شهردار است، ایشان گفت: من! خب، خودتان گفتید چادرها و محوطه باید تمیز و مرتب بشود.»🥴🤕
اول فرمانده و بعد مسئولان دیگر، زدند زیر خنده.😆😂
فرمانده گفت: «آقای حسینی شهردار شهرمان هستند، ایشان واقعاً شهردارند!»😃 شهردار که میخندید، گفت: «عیب ندارد، عوض یک ثوابی کردیم. مگر غیر از این است؟»😄
من هم با خجالت همراه دیگران خندیدم.😅
#پله_های_دانایی
#ترکش_ولگرد
#داوود_امیریان
•┈┈••🌸💖•📚•💖🌸••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3969187913C5562147d4c
•┈┈••🌸💖•📚•💖🌸••┈┈•
خودم فرم و رضایت نامه را پر کردم📃 و به جای اثر انگشت پدرم☝️، پایم را جوهری کردم و چسباندم پای رضایتنامه🦶😃!
مسئول اعزام نیرو، تا رضایتنامه را دید، با تعجب گفت😯: «بنازم به این اثر انگشت، یعنی انگشت دست پدرت اینقدر گنده است؟» 🤔😶
کم نیاوردم و گفتم: «حقیقتش، انگشت پدرم را زنبور نیش زده🐝. به خاطر همین کَت و کلفت شده!»😉🤭
دیگر حرفی نزد و من روز بعد به همراه عدهای روانۀ خرمشهر شدم.😂🚶🏻♂️🚶🏽♂️🚶🏻♂️
#پله_های_دانایی
#ترکش_ولگرد
#داوود_امیریان
•┈┈••🌸💖•📚•💖🌸••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3969187913C5562147d4c
•┈┈••🌸💖•📚•💖🌸••┈┈•