⚪️✨پـنـجـشـنـبـه اسـت ...
🕯✨و یـاد درگـذشـتـگـان😔
🕯✨اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ
⚪️✨وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ
🕯✨الاَموَاتِ تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ
⚪️✨مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ
🕯✨الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
⚪️✨بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ✨🕯
🕯✨پــنــجــشــنــبــههــا...
⚪️✨دلمان گرم به خاطره آنهایی
🕯✨کــه نــیــســتـــنـــد...
⚪️✨عزیزانی کـه رفـتـه انـد
🕯✨به یاد آن عشق های بار بسته💔😔
⚪️✨فاتحهای ره توشه میکنیم🌹
@به یاد برادر عزیزم 😭
یادتمامی
برادران و خواهران بهشتی ،روحشان شاد
https://eitaa.com/matalbamozande1399
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 از افراد مختلف میپرسه زیباترین آهنگ و آرامش بخش ترین صدا مال کدوم خواننده هست،،، هرکس جوابی میده آخرش همگی شوکه میشن،، ببینید و لذت ببرید از آهنگ لذت بخشی که فراموش شده
🍃🌹🍃
✅ پنجشنبه هست، یاد آن فرشته های آسمانی سفر کرده گرامی باد و آنهایی که هستند سایه شان مستدام باد.
@به یاد مادروزن برادر عزیزم 😭
وهمه ی مادران اسمانی😭
https://eitaa.com/matalbamozande1399
به نیابت از ارواح طیبه شهدا ..🌷
جهت سلامتی وتعجیل در فرج آقا صاحب
الزمان عج..🤍🌿
اِجماعاً؛صلوات..🌸
26.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 عجیب ولی واقعی و بتازگی
💞 معجزه ای از حضرت زهرا
💞 سلام الله که اخیرا در گرگان
💞 اتفاق افتاد راوی استاد فرحزاد
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
به فلک میرسد از سینهی پردرد من آه
میشود لاغر و رو زرد، از این حادثه ماه
باز افتاده در این پیچ و خم سرد زمان
نوبت چشم منو حسرت یک گوشه نگاه
به همان کوچه که شرمندهی یاس است هنوز
به جفایی که شده باز در این منزلگاه
قصهی آتش و در باز به تکرار رسید
برگ گل، پشت در، آورد به دیوار پناه
روضه خوان است گمانم خود صاحب مجلس
میچکد خون دل از دیدهی حضرت ناگاه
باز حرمت شکنی باب شده صد افسوس
محرم هرشبهی ماه شده سینهی چاه
آی آتش جگرم سوخت ز بدعهدی تو
نشنیدی که گل از کینهی تو، می کشد آه؟
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
#دست_تقدیر۲
#قسمت_بیست_دوم🎬:
محیا می دانست اینک در بیمارستان حدسه که بعضی ها به آن حسده می گفتند، حضور دارد، داستان های زیادی از این بیمارستان شنیده بود، اینجا یکی از بزرگترین انبارهای پوست زنده انسان بود
صهیونیست ها مرزهای وحشی گری و حیوانیت را رد داده بودند و روزانه چندین موجود زنده را در حالیکه هنوز نفس می کشیدند، سلاخی می کردند، پوست تن بچه ها که جزء لطیف ترین و جوان ترین و مرغوب ترین پوست ها به شمار می آمد را از تن بچه ها جدا می کردند و در محفظه های هیدروژنه در دمای زیر صفر درجه نگهداری می شد که هم برای درمان سربازان آسیب دیده از جنگ هایشان، کاربرد داشت و هم تجارتی بسیار سود آور بود و به این وسیله میلیادرها دلار به خزانهٔ اسرائیل سرازیر می کرد.
محیا تا پیش از این، تعریفی از این بیمارستان شنیده بود و اینک با چشم خود از نزدیک وقایع را می دید.
دخترکی که معلوم نبود از کجا ربوده شده، از سوریه، یمن، عراق یا فلسطین، اینک روی تخت بیمارستان بیهوش افتاده بود و عده ای مشغول کندن پوست او بودند در این حین دکتر رابرت به همراه محیا وارد اتاق شدند، دکتر با صدای بلند گفت: سریع بجنبید با جداسازی پوست، ممکن است خون ریزی زیاد باعث مرگ این دخترک بیچاره شود، باید قبل از مرگ، تمام اعضای بدنش را جداسازی کنید متوجه شدید؟!
گروه سلاخی سری به نشانه تایید تکان دادند، دیدن این صحنه خارج از طاقت محیا بود، پس در حالیکه جیغ کوتاهی کشید جلوی دهانش را گرفت و به سرعت از اتاق بیرون آمد
داخل راهرو هر کجا را که نگاه میکرد نگهبانی خیره به او بود، اینجا نه یک بیمارستان انگار پادگانی نظامی بود که وحشی گری را به تمامی به سربازانش تعلیم میداد، راه خروجی برای محیا نبود.
محیا روی نیمکت داخل راهرو نشست، صورتش را میان دو دست پنهان کرد شروع به گریه کردن نمود و در همین حین صدای رابرت از کنارش بلند شد:
راهبه میچل! همانطور که انتظار داشتم طاقت دیدن این صحنه ها را نداشتی، من هم نمی خوام اذیتت کنم، اینجا آوردمت تا پیشنهادم را بهت بدم، حالا با تجربه دیدن این صحنه فکر می کنم عاقلانه تصمیم بگیری و جواب مرا بدهی...
محیا سرش را بلند کرد، باران اشک چشمانش قصد توقف نداشت، دندانی بهم سایید و گفت: شما انسان نیستید...به خدا شما شیطان را هم درس می دهید،از جان من چه می خواهید و زیر لب زمزمه کرد: خدا لعنتت کند ابومعروف..
رابرت با شنیدن نام شیطان، انگار بهترین جوک زندگی اش را شنیده باشد قهقه ای بلند سرداد...
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
https://eitaa.com/matalbamozande1399