فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لازانیا تابه ای برای هر مهمونی 😋🧀
برای سس سفید با سس بشامل:
دو لیوان شیر
دو قاشق غذاخوری آرد
پنجاه گرم کره
نمک و ادویه
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوکو پیازچه کاملا جنوبیه و فوری حاضر میشه🤤🥬
پیازچه یک دسته
جعفری یک بسته
سیب زمینی یک عدو
نمک و فلفل نصف قاشق
زردچوبه نصف قاشق
سه دونه تخم مرغ
سه قاشق زعفرون دم شده
https://eitaa.com/matalbamozande1399
18.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سبزِشامی گیلانی با سس مخصوصش طعمش فوقالعاده ست🌱😌
مواد لازم:
گوشت چرخ کرده ۳۰۰ گرم
سبزی ۲۵۰ گرم شامل :
وارنبو و چوچاق و گشنیز و جعفری
پیاز ۱ عدد و تخم مرغ ۱ عدد
نمک ووفلفل سیاه و زردچوبه
مواد سس :سیر ۳ حبه
رب گوجه ۱ قاشق غذاخوری
آب انار ۱ استکان
https://eitaa.com/matalbamozande1399
1_11325542484.opus
663.6K
✅ امتیاز استفاده از تلفن ثابت
(99%) خانواده اطلاع ندارند لطفا برای همه بستگان خود بفرستید
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
✨﷽✨
#بداخلاقنباشیم
#حسنخلق
✅رسول اڪرم صلیاللهعلیهواله فرمودند:
◉اگر مے خواهید از حیثایمان از همه بالاتر باشید باید حسنخلق داشته باشید.
تمرین ڪنید.
⏎تمرین حُسنخلق ڪنید⇛
⏎بجاۍ اینڪه اخمڪنید لبخندبزنید⇛
⏎بجاۍ اینڪه تڪبرڪنید تواضعڪنید⇛
راهشتمرینڪردناست.
☚تمرین مهربانۍبڪنید.
☚از ڪلامت شروع ڪن.
☚در عمل تمرین ڪن.
☚جلوۍ غضبت را بگیر.
☚با مردم با محبت صحبت ڪن. یک صلوات بفرست جلوۍغضبت را بگیر، همه درگیریها بخاطر غضب بیجاست.
⟦اگر مےخواهید حسنخلق داشتهباشید سیره رسولاڪرم را بخوانید، یادبگیرید و در زندگیتانپیادهڪنید.⟧
استاد حاج آقا زعفرے زاده حفظه الله تعالے
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
امام على عليه السلام:
بى اعتنايى تو به كسى كه به تو رغبت دارد، كم خردى است، و رغبت تو به كسى كه به تو بى رغبت است خوارىِ نفْس است
ميزان الحكمه جلد 7 صفحه 546
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
#آخــرالزمــــان
❤️پـیامبر اڪرم (صلوات الله علیه)
🔰مردمانـشان با زبان ، تظاهر به دوستے دارند ؛ امـا در دل ،دشمن هستنـد.
🔷 گـناه همه جـا را فرا میگیرد و علنی به گـناه افتخـار می ڪنند و اسلام(دستورات قرآن) را چون پوستینـۍ واژگونه می پوشنــد .
📗 «بحارالانوار» ج٢٢ ، ص۴۵۳
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
💕#حکایت_زیبا
شیخی بار گندم خویش به آسیاب برد.
آسیابان گفت: ۲ روز دیگر آردها آماده است، شیخ با لحنی آمرانه گفت: گندم مرا زودتر آرد کن وگرنه دعا میکنم خرت تبدیل به سنگ شود.
آسیابان در جواب گفت: اگر نفسی به این گیرایی داری، دعا کن گندم خودت آرد شود!
ای کاش ما هم بجای اینکه برای همه آرزوی
مرگ بکنیم برای خوشبختی
خودمون نیز دعائی بکنیم..!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
پیشِ مردم ڪج مڪن" گردن"
ڪه حیرانت ڪنند...
آبرویت بردہ و بدتر پریشانت ڪنند
سفرہ دل باز ڪن در هنگام سجود
پیشِ"الله"ڪن گدایے،تا
ڪه"سلطانت" ڪند👑
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
✍پیامبر اکرم (صلےاللهعلیه وآله) بر مردی وارد شدند، که از زندگی شکایت میکرد و آرزوی مرگ داشت، رسول خدا به او فرمودند:
«آرزوی مرگ نکن
چرا که اگر آدم خوبی باشی
در صورت زنده بودن بر خوبیهایت
افزوده میشود و اگر بدی کرده باشی
فرصت جبران بدی ها و
طلب رضایت از دیگران را
پیدا می کنیم بنابراین آرزوی مرگ نکنید»
زمانی برسد که ما محتاج گفتن
یک لا اله الا الله و محتاج گفتن
یک استغفرالله می شویم
و دیگر به ما فرصت نمی دهند
چرا خودمان آرزوی از دست رفتن
فرصت را بکنیم؟
📚استاد عالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
ﺍﮔﺮﻫﻨﮕﺎﻣﯽﮐﻪ"ﻏﯿﺒﺖ"
ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ
ﺑﺎﻧﮑﻬﺎﺑﻪﻃﻮﺭﺧﻮﺩﮐﺎﺭ
ﺍﻣﻮﺍﻝﻣﺎﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺑﻤﺎﻥ
ﺑرداشتهﻭﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺴﯽ
ﮐﻪ ازﺍﻭﻏﯿﺒﺖﻣﯽﮐﻨﯿﻢ
ﻭﺍﺭﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪ
ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏبه خاﻃﺮﺣﻔﻆ
ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ
#الهی_قمشهای
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥وقتی اجل می رسد آیا آماده ایی... ⁉️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
دنیا محل گذر است،ابد در پیش دارید
#شهیدمحمدبلباسی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
+یہپسرخوشقدوبالادادیمیہپلاڪگرفتیم
- منصفانهبودمادرجاننه؟
+نه..منپلاڪهمنمیخواستم (:
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹اولیا خدا چه کسانی هستند؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
💥عکس نوشته ایی تکان دهنده از قرآن
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
ابوسعید ابوالخیر در راه بود.
گفت: «هر جا که نظر میکنم، بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته.
کسی نمیبیند و کسی نمیچیند.»
گفتند: «کو؟ کجاست؟»
گفت: «همه جاست!
هر جا که میتوان خدمتی کرد؛
یا هر جا که میتوان راحتی به دلی آورد.
آن جا که غمگینی هست و آن جا که مسکینی هست.
آن جا که یاری طالب محبت است و آن جا که رفیقی محتاج مروت»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رد مظالم چیست؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️اگر خدا در کار تو نباشد ...!
🎙#حجتالاسلامقرائتی
🤲يا رب دل پاک و جان آگاهم ده ...
آه شب و گريه سحرگاهم ده ...
در راه خود اول ز خودم بيخود کن ...
بيخود چو شدم ز خود به خود راهم ده ...
الهی يکتای بی همتايی قيوم و توانايی ...
بر همه چيز بينايی در همه حال دانايی ...
از عيب مصفايی از شرک مبرايی ...
اصل هر دوايی داروی دلهايی ....
به تو رسد ملک خدايی ...
به تو رسد ملک خدايی ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی آمین🤲
الهی! جانهای ما را به نسیم رحمتت تازه کن و از آلودگیهای دنیا پاک ساز.
الهی! ما را به راه راست هدایت کن و در لحظات دشوار، یاریمان باش.
دلهای ما را به نور ایمان و محبت روشن کن و در برابر وسوسههای دنیا،
پناهمان ده.
الهی! در هر قدم و هر لحظه، حضور تو را احساس کنیم و دست یاریات را در زندگیمان ببینیم. ما را از لطف بیپایانت بیبهره نگردان. آمین.💚💚🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیمار توام
ڪاش کہ تجویز ڪنی
" آمدنت" را ..!!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
💢 انعطافپذیری
امیرالمومنین امام علی علیهالسلام:
🍃 مَنْ لَانَ عُودُهُ، كَثُفَتْ أَغْصَانُهُ.
🍃 كسى كه درخت شخصيّت او نرم و بىعيب باشد، شاخ و برگش فراوان است.
📚 نهجالبلاغه، حکمت ۲۱۴.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🔘 داستان کوتاه
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ..
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ
ﻧﻬﺎﺩ.
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ...
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﻴ ﻜﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ...
ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵﻛﻨﻲ،،
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ
ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ "
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ :
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ
ﺑﺮﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺁﻥ.
ﻣﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺯﺁﺷﻮﺏ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﺑﺮﺩﻧﺪ،
ﺩﺭﻳﺎﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪ ﻭﺁﻧﻬﺎﺻﻴﺪ ﺗﻮﺭ ﺻﻴﺎﺩﺍﻥ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺁﺷﻮﺑﻬﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ.
ﺍﺯﺧﺪﺍ،ﺩﻝ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ،
ﻧﻪ ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺁﺭﺍﻡ.
* ﺩﻟﺘﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺭﺍﻡ *....
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
کمی از ظهر گذشته بود که پسر جوانی همراه با دو دختر نوجوان وارد محوطهی بستنی فروشی شدند.
هر سه لباسهای عجیبی که جلب توجه میکرد پوشیده بودن، شلوار پسر که چیزی نمانده بود از پایش بیفتد و دختران هم با آرایشی غلیظ و کلاه لبه دار و بلوز و مانتویی تنگ پشت پسرک لِخ لِخ کنان راه میرفتند.
بعد از سفارش بستنی به سمت میزی سه نفره که سایبان داشت و زیر درختی بزرگ قرار گرفته بود میروند.
اما پشت میز و روی یکی از صندلیها پیرمردی نشسته که کلاه آفتاب گیرش را تا روی ابروهایش پایین کشیده و سخت مشغول مطالعه روزنامه است.
پسر در حالی که سیگار میکشد به بالای سر پیرمرد میرسد و بی مقدمه میگوید:
-هووی عمو پاشو برو اون رو ما سه تا اینجا بشینیم!
پیرمرد بدون آن که کوچکترین حرکتی بکند و انگار اصلا چیزی نشنیده، ساکت بر جای خود باقی میماند.
پسر اما کمی جاخورده و جلوی دخترها احساس خجالت میکند به همین خاطر این بار با عصبانیت و در حالی که شانه های پیرمرد را تکان میدهد میگوید:
اوهوی عمو با تواما با دیوار که حرف نمیزنم، اینجا جای همیشگی ماست، پاشو برو اونور بشین.
پیرمرد این بار کمی لبهی کلاهش را بالا میدهد و از پشت عینک طبیاش نگاه ملتمسانهای به پسرک میکند و میگوید:
نمیشه همینجا بشینم؟ من پام درد میکنه نمی تونم...
پسر سیگارش را به زیرپایش میاندازد و به میان حرف پیرمرد میدود و میگوید:
نه نمیشه، پاشو یالا...
و بعد یقهای پیرمرد را میگیرد تا او را کشان کشان از جا بلند کند. درست در همان لحظه پیرمرد که قد بلندی نیز دارد از جا برمیخیزد و با دست چپش ضربهی مشت سنگینی به صورت پسر میزند به طوری که او با همان یک ضربه کف خیابان پهن میشود و خون از لب و بینیاش جاری میشود.
دخترها که از عکس العمل سریع و برقآسای پیرمرد شوکه شده بودن جیغ بلندی میکشند و چند قدم به عقب میروند.
پیرمرد که حالا کاملا قد راست کرده درست بالای سر پسر میایستد و میگوید:
این مشت رو واسه این نزدم که بلد نیستی به بزرگترت احترام بذاری
واسه اینم نزدم که منو داشتی میکشیدی و هول میدادی
به خاطر اینم نزدم که داشتی بغل دست من سیگار میکشیدی
فقط واسه این زدم که درخواستت رو مودبانه و مثل آدم نگفتی
باید این مشت رو میخوردی تا حساب کار دستت بیاد که چطوری باید با مردم حرف بزنی. مردم غلام زر خرید تو نیستن گُل پسر. یه زنجیر انداختی دور گردنتو چند تا خال کوبی کردی فکر کردی رستم دستانی؟
بقول خودت اوهوی، میدونی من کیام؟
بچه جون من سن تو بودم تو بوکس قهرمان آسیا شدم.
اگه تو دو تا دختر رنگ کرده دنبال خودت راه انداختی هوا برت نداره ، من ده تا خانم درست و حسابی عاشقم بودن ...
در این لحظه پيرمرد با چهرهای عبوس و جدی نگاه نافذی به دختران میاندازد و میگوید:
- جمعش کنید این شازده رو از کف خیابون، آفتاب واسه پوستش ضرر داره
یکی از دختران به سمت پسر که از درد به خود میپیچد میرود و بازوی او را میگیرد و سعی میکند او را بلند کند ولی پسر بیحال نای تکان خوردن ندارد و دختر پس از کمی تلاش دست او را ول میکند و به دوستش میگوید:
بیا بریم شیوا، این تن لش بی بخار رو ولش.
دخترها می روند و پيرمرد هم در حالی که روزنامه اش را تا میکند، آنرا زیر بغلش میزند و از سمت مخالف راه میافتد.
پسر اما همچنان از درد به خود میپیچد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
💡اينارو ميدونستيد؟
✍درزمان قديم که يخچال نبود، خنكترين آب قنات در تهران، قناتى بود كه بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد. بعد از آن، هركس به زندان ميافتاد، ميگفتند رفته آب خنك بخوره.
و اين اصطلاح بعدها شامل همه زندانيهايي شد كه به زندان ميافتادند!!
✍قدیما که تهرانیها با ماشین دودی میرفتن زیارت شاه عبدالعظیم
پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول میدادن
برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن اینا چون پول بلیط رو قبلا دادن حتما برمیگردن خونه هاشون, الکی تعارف میکردن که تو رو خدا شب پیش ما باشین!!!
از اونجا تعارف شاه عبدالعظیمی ضرب المثل شد...
✍ اصطلاح "بوق سگ" چیست؟
🔹 اینکه گفته می شود از صبح تا بوق سگ سر کارم!!
در قدیم بازارها دارای چهار مدخل بودند که شبانگاهان انان را با درهای بزرگ می بستنذ. وتمامی دکانها نیز به همین طریق قفل می شدند .از انجا که همیشه احتمال خطر میرفت،نگهبانانی نیز شب در بازار پاسبانی میدادند. به دلیل اینکه نمی توانستندتمامی بازار را کنترل کنند ، سگهای وحشی به همراه داشتند که به جز خودشان به ** دیگری رحم نمی کردند. پاسبانان شب، در ساعت معینی از شب، در بوق بزرگی که ازشاخ قوچ بود ، با فاصله زمان معینی می دمیدند . بدین معنا که عنقریب سگها را دربازار رها خواهیم کرد . دکانداران نیز سریع محل کسب خود را ترک کرده وبه مشتریان خود میگفتند دیر وقت است وبوق سگ را نواختند. از ان زمان بوق سگ اصطلاح دیر بودن معنا گرفته !
✍به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !
وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند!!!
وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
#عفیفه😍🍃
#داستان~انار~♥️🍭
روزے حضرت زهرا علیها السلام بیمار و بسترے شد. علے علیه السلام به بالین او آمد فرمود: زهرا جان! چه میل دارے تا برایت فراهم ڪنم؟ گفت: من از شما چیزے نمے خواهم. حضرت علے علیه السلام اصرار ڪرد.
.
فاطمه علیها السلام گفت: اے پسر عمو! پدرم به من سفارش ڪرده ڪه هرگز چیزے از شوهرت در خواست نڪن، مبادا تهیه آن برایش مشڪل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود. علے علیه السلام فرمود: اے فاطمه! به حق من، هر چه میل دارے بگو تا برایت آماده ڪنم.
.
فاطمه علیها السلام گفت: اڪنون ڪه من را سوگند دادے مے گویم. اگر انارے برایم فراهم ڪنے خوب است. حضرت علے علیه السلام برخاست و براے فراهم نمودن انار از منزل بیرون رفت.
.
در راه با چند نفر از مسلمانان روبرو شد و از آنها پرسید: انار در ڪجا پیدا مے شود؟ آنها گفتند: یا علے! فصل انار گذشته، ولے چند روز قبل شمعون یهودے چند انار از طائف آورده بود.
.
حضرت به در خانه شمعون رفت. شمعون وقتے ڪه چشمش به علے علیه السلام افتاد علت آمدن آن حضرت را پرسید؟ علے علیه السلام ماجرا را گفت و افزود ڪه براے خریدارے انار آمده ام.
.
شمعون گفت: چیزے از انارها باقے نمانده است همه را فروخته ام. همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را مے شنید، به شوهرش گفت: من یک انار براے خودم برداشته بودم و در زیر برگها پنهان ڪردم.
.
آنگاه رفت و انار را آورد و به حضرت علے علیه السلام داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم است. امام فرمود: همسرت این انار را براے خود ذخیره ڪرده بود تا روزے از آن نفع بیشترے ببرد.
.
نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت. آن حضرت در برگشت به طرف منزل، صداے ناله درمانده اے را شنید، به دنبال صدا رفت، دید مردے غریب و بیمار و نابینایے در خرابه اے بدون سرپرست و غذا روے زمین خوابیده است...
.
حضرت جلو رفت و سرش را به دامن گرفت و از او پرسید: تو ڪیستے؟ از ڪدام قبیله اے؟ چند روز است ڪه در اینجا افتاده اے؟ گفت: اے جوان صالح! من از اهالے مدائن (ایران) مے باشم، در آنجا قرض زیادے داشتم.
.
ناگزیر سوار بر ڪشتے شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان مے رسانم شاید آن حضرت ڪمڪے به من ڪند و قرضهایم را ادا نماید - جوان نمے دانست ڪه سرش بر دامن علے علیه السلام است - امام فرمود: من یک انار براے بیمار عزیزم مے برم، ولے تو را محروم نمے ڪنم و نصفش را به تو مے دهم.
.
حضرت انار را دو نصف ڪرده و نصف آن را ڪم ڪم در دهان آن جوان مے گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: اگر مرحمت فرمایے نصف دیگرش را نیز به من بخورانے، چه بسا حال من خوب شود!
.
علے علیه السلام نیم دیگر انار را نیز ڪم ڪم به او خوراند تا تمام شد. آنگاه حضرت بعد از خداحافظے با آن جوان بیمار به سوے خانه حرڪت ڪرد. در حالے ڪه از شدت حیا غرق در فڪر بود به در خانه رسید.
.
ولے حیا ڪرد وارد خانه شود. از شڪاف در به درون خانه نگاهے ڪرد تا ببیند فاطمه علیها السلام خواب است یا بیدار. مشاهده ڪرد فاطمه علیها السلام تڪیه ڪرده و طبقے از انار پیش روے اوست و میل مے فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد!
.
متوجه شد ڪه این انار مربوط به این دنیا نیست. پرسید: فاطمه جان! این انار را چه ڪسے براے شما آورده است؟ فاطمه علیها السلام گفت: اے پسر عمو! وقتے ڪه از پیش من رفتے، چندان طولے نڪشید ڪه نشانه سلامتے را در خود یافتم.
.
ناگاه صداے در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردے را دید ڪه طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علے علیه السلام براے فاطمه فرستاده است
.
ریاحین الشریعة، ج 1، ص142🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399