💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💠🌐بهره گیری از آسفالت آبی رنگ در کشور همسایه قطر.این روش جدید،ضمن زیبایی، در کاهش حرارت محیط زیست تاثیر خوبی دارد. ❇️الگوهای مثبت را به دیگران معرفی کنیم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❣#انجام_نکاتی_ساده و بدون هزینه یا با کمترین هزینه در زندگی که از هر دارویی موثرتر است و در ضمن نقش پاکسازی افکار از انرژیهای منفی و جذب ارتعاشات مثبت و آرامش بخش را دارد.. 🌺🍃
نگریستن به ستارگان، و آب روان
با پای برهنه بر زمین راه رفتن،
نغمهای را زمزمه کردن،
تماشای گلها و شکوفهها،
تنفس در هوای صبحگاه بهاری،
کتاب خواندن،
مدیتیشن،
گوش سپردن به موسیقی خوب،
بوییدن میوه،
لمس درختان،
نوازش کردن حیوانات،
آب دادن به گلدانها...🍃🍃🍃
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مغز بندهی چشم !
اگر میخواهید به این توصیهی پزشکها که میگویند “روزی پنج لیوان آب بنوشید” عمل کنید، کافیست هر روز بههنگام کارتان، یک بطری آبمعدنی جلوی چشمتان باشد. به دو ساعت نمیرسد که بطری خالی میشود. اگر میخواستید هر روز یک سیب بخورید، همیشه کناردستتان یک سیب بگذارید. اگر میخواهید کتابخوان بشوید، با کتاب موردنظرتان طوری رفتار کنید که انگار جزو وسایل همیشگیتان است
مغز هر محرکی را که اطراف و پیرامونش ببیند، میبلعد. مغز بندهی چشم است. برای همین است کهکودکِ پدرومادر همیشه کتاببهدست بهاحتمالزیاد علاقهمند به کتاب و کتابخوانی میشود👌🏻
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چرا ژاپنی ها روی زمین غذا میخورند و این کار چه فوایدی دارد؟ 🤔
🔸وقتی چهار زانو روی زمین مینشینید و غذا میخورید، همزمان بدون هیچ تلاش و زحمتی یوگا هم میکنید.
🔸 اعتقاد بر این است که چهار زانو نشستن باعث میشود خون بیشتری به سمت معده جریان پیدا کند، امری که کمک میکند مواد غذایی راحت تر هضم شوند و بتوانید بیشتر ویتامین ها و مواد مغذی آن ها را دریافت کنید.
🔸وقتی به جلو خم میشوید تا غذا را از بشقاب تان بردارید و بعد هم به حالت اول خود برمی گردید تا غذا را ببلعید، عضلات شکم تان قوی میشود که این امر می تواند جلوی نفخ را بگیرد
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
☑️ چه کسانی بیشتر دچار بیماری ام.اس میشوند ؟
افرادی هستند فوقالعاده حساس، زودرنج و عصبی که با کمترین ناملایمات از حالت عادی خارج شده و تعادل خود را از دست میدهند(حرص نخورید)
افرادی که از نظر ژنتیکی دارای طبع سرد هستند و مدام هم از غذاهای سرد استفاده میکنند یعنی علاقه زیادی به خوردن ترشی، سرکه، تمر هندی، ماست، قرهقروت و امثال آن دارند !
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✅روغن میوهی گل رز اکسیر جادویی جوانی
✨ استفادهی منظم از این اکسیر در از بین بردن چروک دور چشم و سایر نشانه های پیری پوست بسیار مؤثر است.
✨به جای استفاده از لوسیونهای تونر معمولی خود، صورتتان را با یک قطره روغن میوهی گل رز پاک کنید. از طرفی میتوانید چند قطره از این روغن جادویی را به کرم یا ماسک صورت خود اضافه و استفاده کنید.
🍏💚🍏💚🍏💚🍏💚🍏
#خیار
چرا باید در روزحداقل یک عدد خیار خورد🥒
✅ خیار به علت داشتن آنزیم هایی که به هضم مواد پروتئینی کمک می کند، فرایند هضم غذا را تسهیل می کند.
✅ خیار حاوی الیاف غذایی است که به کاهش وزن کمک می کند.
✅ خیار دارای میانگین بالایی از عناصر غذایی مانند ویتامین ب و ویتامین سی است و عناصر غذایی مانند کلسیم و منیزیم نیز درآن وجود دارد.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۰۱ شهریور ۱۴۰۰
میلادی: Monday - 23 August 2021
قمری: الإثنين، 14 محرم 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️11 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️20 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️35 روز تا اربعین حسینی
▪️43 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️44 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
💚🙏🙏🌹🌹💚
📆 تقویم اسلامی نجومی دوشنبه
۱ شهریور ۱۴۰۰ هجری شمسی
۱۴ محرم ۱۴۴۳ هجری قمری
۲۳ اوت ۲۰۲۱ میلادی
🗓 روزشمار:
▪️11 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️20 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️35 روز تا اربعین حسینی
🌸 اذکار دوشنبه :
- یا قاضی الحاجات(100 مرتبه)
- سُبحانَ اللهِ و الحَمدُللهِ(1000 مرتبه)
- یا لَطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
🌸 امروز برای امور زیر نیک است:
🔹طلب علم
🔹ملاقات بزرگان
🔹دعوت کردن دیگران
🔹دادن سفارشات تجاری
🔹بذرافشانی
🔹از شیر گرفتن کودک
🔹افتتاح کار و شغل
🔹داد و ستد و آغاز درمان نیک است.
👶 نوزاد علاقمند به علم و دانش باشد، خوشبخت و سلیم النفس است.
👩❤️👨 مباشرت
امشب: فرزند همیشه رو به فقیری و تنگ دستی و نداری می رود.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) باعث شادی است.
💉 #خون_دادن یا #حجامت#فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث خارش است.
✂️ دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خوب است، حافظ، قاری قرآن و نویسنده شود.
👕 دوخت و دوز و خریدن لباس مایه برکت است.
🚫 #نوره_کشیدن (رفع موهای بدن با نوره) به طور کلی از اول تا نیمه ماه که جرم ماه در حال بزرگ شدن است مضر است.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
💚🙏🙏🌹🌹💚
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
اولین پزشک ایرانی
دکتر ابوالقاسم بختیار اولین پزشک ایرانی است که تا سن ٣٩سالگی تحصیلات ابتدایی داشت و خدمتکار یکی از خوانین بزرگ بختیاری بود او هر روز فرزندان خان را به مدرسه میبرد وهمان جا می ماند تا مدرسه تعطیل می شد و دوباره آنها را به منزل میبرد دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل می کردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن برعهده دکتر جردن بود.
دکتر جردن از پنجره دفتر کارش می دید که هر روز جوانی قوی هیکل چند دانش آموز را به مدرسه می آورد.
یکروز که این جوان در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد دکتر جردن از کار او خوشش آمد واو را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمی دهد جوان (دکتر ابولقاسم بختیار) گفت که بعلت سن بالا و نداشتن هزینه تحصیل و همچنین با داشتن سه فرزند قادر به این کار نیست ؛
دکتر جردن پذیرفت که خود شخصا آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد او بعلت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت وسرانجام در سن ۵۵ سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت دکتر بختیار چهار فرزند داشت که همگی آنها پزشک بودند .
دکتر سامویل مارتین جردن معلم و مبلغ آمریکایی از سال ١٨٩٩تا١٩۴٠ریاست کالج آمریکایی در تهران بر عهده داشت و به پاس خدماتش خیابانی در تهران بنامش نامگذاری شد.
گاهی یک خدمت ما میتواند سرنوشت فرد وحتی اجتماعی را تغییر دهد خوبی خوبیست با هر مذهب ویا هر ملییتی !!!
اینم دلیل نامگذاری خیابان جردن
متن خیلی جالبی برای من بود خواستم شما هم در این حس مشترک شوید😊🌹
1 شهریور روز پزشک مبارک 🌺
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلام من محمدم و حدود چهل سالمه خواستم داستان زندگیمو بگم شاید واسه خیلیا عبرت بشه و حواسشون بیشتر جمع زندگیشون باشه
بیست و چهار سالم بود که ازدواج کردم کارمند کارخونه قطعات خودرو بودم توی شهرستان خودمون،کارم طوری بود که ناهار کارخونه میخوردم و بعد از ظهر برمیگشتم خونه،زنم یکی از اقوام دور مادریم میشد یه دختر قد بلند چارشونه و چشم و ابرو مشکی
ما شش ماه تو عقد بودیم تو این مدت محبوبه زنم، خیلی بدخلقی میکرد
مدام سر چیزای کوچیک بحثمون میشد و میگفت تو بلد نیستی زن داری کنی یکیو میخای برات شام و ناهار بپزه
به حرفای محبوبه که فکر میکردم دیدم شاید درست میگه ،بچه ی آخر خونه بودم و از مهر و محبت چیزی نمیدونستمو یه مادر پیر و زمین گیر داشتم که مدام غرغر میکرد
سعی کردم رفتارمو با زنم بهتر و بهتر کردم،یادمه یه روز براش یه پیرهن پولکی خریدم و کلی ذوق کردو رفته رفته رابطمون با هم بهتر شد و بعد شیش ماه زندگی مشترکمونو تو یه خونه پنجاه متری اجاره ای شروع کردیم
اوایل زندگیمون خوب بود گهگاهی بحث و مشاجره پیش میومد ولی واسه همه زندگی ها طبیعی بود،
گذشت و گذشت تا یک سال از ازدواجمون گذشته مادرم میگفت وقت بچه آوردنه و دیرم شده
به محبوبه که میگفتم میگفت تو این خونه پنجاه متری کی بچه میاره اخه
گفتم ببین خواهر خودت دو سال از تو زودتر ازدواج کرده خونش هم عین خونه خودته ولی الان دو تا بچه داره
محبوبه هر روزی به یه بهونه ای میومد از زیر بار بچه دار شدن در میرفت
یه روز که حال مادرم بد بود شب محبوبه گفت برو مادرتو بیار پیش من باشه اینجوری راحت تری و فکر و خیالم نمیکنی
من سه تا خواهر داشتم که به نوبت میومدم پیش مامان میموندن ،اون شب رفتم مادرمو آوردم خونه خودم انصافا محبوبه هم ازش خوب پذیرایی کرد،براش سوپ پخت و شروع کردن به گپ و گفت
روز بعد از سرکار اومدم محبوبه گفت بزار مامانت دو سه روزی اینجا باشه بعدش ببر خونشون و باز بگو خواهرات بیان به نوبت وایستن
نوبت ما که شد بیارش اینجا،منم باشه ای گفتم و روز بعد هم رفتم سرکار ،مشغول به کار بودم که دیدم سرپرست صدام میزنه و میگه بدو بیا تلفن مهم داری ....
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سلام من محمدم و حدود چهل سالمه خواستم داستان زندگیمو بگم شاید واسه خیلیا عبرت بشه و حواسشون بیشتر جم
#قسمت_دوم🔞
معمولا خیلی کم پیش میومد کسی زنگ بزنه کارخونه، یه لحظه حواسم رفت پیش مامان که نکنه اتفاقی براش افتاده سریع گوشی رو برداشتم که صدای یه مرد اومد، سلام دادم و گفتم شما؟؟؟که خندید و گفت معشوقه ی زنت❌
جا خوردم گفتم چی میگی مرتیکه، گفت ببین الان زنت بغلم بود یه بلوز شلوار خاکستری پوشیده بود و موهاشم دم اسبی بسته بود
جونم برات بگه که میخای بگم لباس زیرش چه رنگی بود؟؟؟قهقهه زد و گفت یه شورت سورمه ای هم پاش بود آخ که چه ها کرد باهام
حس میکردم نفسم بند اومده گوشی رو محکم گذاشتم سرجاش و بزور نفس میکشیدم،بلافاصله زنگ زدم خونه و زنم که جواب داد گوشی رو قطع کردم،
تا کارم تموم بشه و بیام خونه دلم هزار راه رفت که این مرتیکه کیی بود که پشت زن من همچین حرفی زد،زنی که همه رو خانوادش و خودش قسم میخوردن از نجابتش
بعد از کار سریع از کارخونه زدم بیرون چ رفتم خونه ،کلید انداختم تو در،صدای قهقهه های محبوبه میومد،رفتم داخل که دیدم گرم صحبت با مادرمه ،یهو چشمم خورد به بلوز و شلوار خاکستری محبوبه.گفتم صبح کی اینجا بوده؟؟؟
مادرم گفت هیشکی مادر ،من و محبوبه بودیم منتظر تو
دست محبوبه رو کشیدم و بردم تو اتاق و گفتم یه دقیقه شلوارتو درار
محبوبه خندید و گفت دیوونه شدی محمد؟؟؟ داد زدم به حرف من گوش بده،محبوبه میخاست بی توجه از اتاق بیرون بره که به لباسش نگاه کردم و دیدم دقیقا سورمه ایه ،داشتم دیوونه میشدم
خدایا این دیگه چی بود؟؟؟ گفتم محبوبه کی صبح خونه بوده؟؟؟گفت میگم که هیشکیی
گفتم حتی همسایه هم نیومده دم در؟؟یه پیازی گوجه ای چیزی بخاد؟ یکمی فکر کرد و گفت نه والا از صبح نشستیم تو خونه با مادرت
عصبی نشستم تو خونه و هزار تا فکر و خیال میکردم که محبوبه گفت اگر مشکلت با لباس منه من برم درش بیارم و رفت لباسشو عوض کرد
اخر شب میخاستیم بخابیم که تلفن خونه زنگ خورد و دوباره همون مرد و همون خنده بود
گفتم چی میخای بی ناموس؟؟گفت هیچی میخام ببینم خوشگل خانومم واسه فردا پیرهن قرمزشو پوشیده؟؟!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ادامه_دارد✅
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_دوم🔞 معمولا خیلی کم پیش میومد کسی زنگ بزنه کارخونه، یه لحظه حواسم رفت پیش مامان که نکنه اتفاق
#قسمت_سوم
نگاه به پیرهن قرمز تو تن زنم انداختم و داد میزدم مرتیکه گیرت بیارم یه بلایی سرت بیارم که مرغای آسمون به حالت گریه کنن،من داد و هوار میکردم و مادرم و محبوبه مات و مبهوت به من نگاه میکردن،تلفن قطع شده بود
محبوبه اومد جلو و گفت چیشده؟؟؟
پسش زدم و رفتم سمت پنجره ها ،همه ی کرکره ها رو کشیدم و گفتم محبوبه بفهمم کرکره هارو دادی بالا کشتمت
محبوبه گفت چیشده محمد ؟اینکارا چیه
مادرم گریه میکرد و میگفت چون من اینجام ناراحتی میخای من برم؟؟گفتم چی میگی مادر من؟من به تو چکار دارم
اون شب خابیدم و روز بعد رفتم سرکار،تا یک هفته ای از اون ادم خبری نبود و تلفنی هم نبود شک نداشتم یکی از روی دشمنی اومده اینکارو کرده میگفتم شاید از پنجره دیده ولی مدام این تو ذهنم بود لباس زیرشو از کجا دیده
یک هفته بعد سرکار بودم که دوباره صدام زدن که بیا کارت دارن،رفتم و همون صدا بود و مشخصات لباس محبوبه رو داد ولی گفت محبوبه الان پیش منه زنگ زدم سلامتو بش برسونم.
اون روز دیگه طاقت نیاوردم و مرخصی ساعتی گرفتم و رفتم خونه ولی خبری از محبوبه نبود خون جلوی چشمامو گرفته بود اخه کجا رفته بود؟ساعت از ظهرگذشت و نیومد،بعد از ظهر دقیقا نیم ساعت به ساعتی همیشگی که من بیام کلید انداخت تو در و وارد شدو با من چشم تو چشم شد،اولش حس کردم شوکه شد و بعدش گفت زود اومدی؟چایی بریزم؟
اومدم جلو چادر از سرش کشیدم دیدم لباساش همونه که اون مرده گفته بود پیذهن تو تنشو به زور دراوردم و با دبدن مشخصات دقیق دیگه نفهمیدم دارم چکار میکنم
گفتم کجا بودی محبوبه؟؟محبوبه ترسیده بود خودشو بغل کرده بود،زد زیر گریه و گفت بیرون بودم به خدا،نفهمیدم کی افتاد زیر مشت و لگد من،لگد میخورد و اشک میریخت و میگفت چرا همچین میکنی؟؟ آرومتر که شدم رفتم تو اتاق که متوجه شدم محبوبه داره به یکی زنگ میزنه،داشت صحبت میکرد که پریدم و گوشی تلفنو از دستش گرفتم دیدم باباشه،بیس دقیقه نشد که اومد خونمون چشمش که به محبوبه افتاد گفت چکار کردی که مردت دس روت بلند کرده؟؟
محبوبه هق هق میکرد و گفت میگه تو پیش کی بودی از صبح ،بابای محبوبه ازم دلخور بود ولی بازم پشت منو گرفت گفت محمداقا محبوبه صبح با مادرش رفت بازار و ناهارم خونه خودمون بود خودمم رسوندمش حدود سه و نیم بود
سرم داشت سوت میکشید پس این یارو کی بود چی میخاست؟؟مثل دیوونه هاشده بودم،اون شب ملافه برداشتم نصب کردم پشت پرده کرکره های خونه تاهیچ دیدی به خونه نباشه،محبوبه یه گوشه کز کرده بود و گفت ازت نمیگذرم چرا خونه رو مثل زندون کردی؟؟
گفتم حرف نزن محبوبه فقط به حرفم گوش بدن پاتو از خونه بیرون نزار یه ماه،پرده های خونه رو هم نکش فهمیدی؟؟محبوبه جوابمو نداد و اهسته اشک میریخت ،دوباره یکی دو هفته خبری نبود و تو این یکی دوهفته محبوبه حتی به من نگاه نمیکرد و من اونقدر عصبی و داغون بودم که حتی توان اینو نداشتم از محبوبه عذرخواهی کنم چون این سوال بزرگ تو ذهنم بود لباس زیر زنم رو کی میتونه جز خودش ببینه مگه اینکه واقعا خیانت کنه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_سوم نگاه به پیرهن قرمز تو تن زنم انداختم و داد میزدم مرتیکه گیرت بیارم یه بلایی سرت بیارم که
#قسمت_چهارم
یکی دو هفته اوضاع آروم بود و من کم کم داشتم فراموش میکردم ،یه روز که میخاستم از سرکار بیرون بیام دوباره تلفن داشتم دوباره همون ادم با این تفاوت که گفت من تو خونتم و دارم چایی میخورم اگر بدونی زنت موهاشو چه قشنگ گیس کرده و با روبان آبی بسته
فاصله ی کارخونه تا خونه رو مردم و زنده شدم،غیرتمو هدف گرفته بود و من مطمئن بودم زنم چقدر نجیبه و از طرفی شک مثل خوره داشت جونمو میخورد ،همین که رسیدم خونه دیدم محبوبه نشسته جلوی تلویزیون موهاشو گیس کرده و یه سینی و دوتا فنجون رو فرشه
رفتم توی اتاقو گشتم دیوونه شده بودم اومدم گفتمکجاست؟؟؟ محبوبه فقط بگو اون مرتیکه کجاست؟؟ کابینت ها رو باز میکردم و انقدر دیوونه شده بودم که سطل آشغالم میگشتم ،عاجز و درمونده بودم دستام میلرزید و دلم میخاست گریه کنم،محبوبه با چشای متعجب نگام میکرد و گفت کی کجاست؟؟ گفتم چرا دوتا چایی ریختی بی شرف؟؟کی اینجا بوده ؟؟محبوبه از ترس این که کتک نخوره عقب رفت و گفت به خدا زن همسایه همین پیش پای تو رفت به قران دروغ نمیگم از خودش بپرس
داد میزدم دروغ میگی خدا لعنتت کنه داری دروغ میگی ،این دفه زن همسایه بود دفه های پیش کیی بود که امار لباساتو بهم میداد من میدونم داری خیانت میکنی دیگه کارم به گریه رسیده بود میخاستم حمله کنم سمتش که چادرشو برداشت و از خونه بیرون زد
دنبالش که دویدم دیدم دم در همسایس و داره در خونشونو میزنه گفتم بیا داخل محبوبه ،محبوبه داد میزد کمک همسایه بیا بیرون.
زن همسایه و شوهرش حیرون داشتن مارو نگاه میکردن که محبوبه گفت فائزه خانوم تا ده دقیقه پیش شما مگه خونه ما نبودی؟
زن همسایه گفت بودم ،محبوبه مثل ابر بهار گریه میکرد نشست دم در و شروع کرد به کتک زدن خودش و گفت میگه تو مرد غریبه راه دادی توی خونه میگه تو نانجیبی ،کم کم بقیه هم از خونشون دراومدن ،مرد همسایه اوضاعو که دید گفت بیایین داخل ،خواهر شما بیا محمد اقا شمام بیا ببینم ماجرا از چه قراره
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_چهارم یکی دو هفته اوضاع آروم بود و من کم کم داشتم فراموش میکردم ،یه روز که میخاستم از سرکار ب
#قسمت_پنجم
نشستم گوشه خونه و زن همسایه یه لیوان آب داد دست محبوبه و شوهرش گفت اقا محمد این حرفا چیه؟ما پدر خانم شمارو میشناسیم کل شهر میشناسن،والا قسم میخورم زنم خونه شما بود ،چی دیدی از زنت که اینجوری میگی،ناموسته برادر من حیا کن ،
نفهمیدم چی شد که دلم طاقت نیاورد و ماجرا رو برای همسایه هم تعریف کردم ،تعجب کرده بود،گفت مطمئنی؟؟ گفتم اره ،گفت خدا لعنتشون کنه حتما یه همسایه دوربین شکاری داره میشینه رو پشت بوم و خونه شمارو تماشا میکنه گفتم تماشا کنه درست ،من همه خونه رو پرده زدم والا یه سوراخم باز نیست کسی بتونه ببینه
تو فکر فرو رفت و گفت خب حق داری ،زنش گفت دعاییتون کردن من شک ندارم دعا نوشتن براتون من یه اسرافیل نامی میشناسم کارش حرف نداره همین فردا صبح با زنت میریم پیشش ببینیم براتون دعا نوشتن یا نه
محبوبه گفت من هیچ جا نمیام میرم خونه بابام،
زن همسایه گفت کوتاه بیت محبوبه جان مگه زندگی کشکه که پاشی بری خونه بابات ،بیاین پیدا کنید اونی که میخاد تو زندگیتون آتیش بندازه ،
محبوبه پاشد چادرشو سرش کرد و گفت من این حرفت سرم نمیشه میرم خونه بابام بیاد حرفاشو با بابام بزنه
محبوبه که رفت مرد همسایه گفت حق داری به قران که اگه من بودم انقدر صبور نبودم همون روز اولی چاقو میزاشتم رو گلوش زنمو خودمو راحت میکردم از نمگ حرفایی که بهم زدن ولی تو هم به فکر چاره باش من که میگم حتما یکی هست خونه رو میپاد،بیا خونه رو عوض کن و خودتو راحت کن ،باشه ای گفتم و راه افتادم سمت خونه پدر زنم ،در خونه رو که زدم یهو صدای سرو صدا اومد و حس کردم مادر محبوبه باباشو گرفته که دعوا نشه ،محبوبه یه گوشه با چشمای خیس نشسته بود و باباش داد زد مرتیکه حیا نمیکنی؟؟دختر من از برگ گل پاک تره آبرومونو تو داری میبری؟؟؟
گفتم من چکار کنم وقتی یکی هر روز آمار زنمو میده
محبوبه گفت اصلا از کجا معلوم راستشو میگی؟از کجا معلوم میخای تهمت بزنی به من؟؟
باباش گفت ببین محمد یه حرفی زدی یه تهمتی زدی برو ثابتش کن اگر کردی ماشالا به غیرتت من یه قبر دونفره میکنم وسط همین باغچه واسه خودمو دخترم ولی اگر ثابت نکردی خدا شاهده همون بلا رو سر تو میارم .
درمونده شده بودم گفتم اخه پدر من،وقتی یکی زنگ میزنه و این حرفارو میزنه از کجا میدونه؟؟ شما جای من باشی روانی نمیشی.؟
از اونور باباش میگفت برو ثابت کن تا خودم به حسابش برسم و محبوبه میگفت دروغ میگه فقط میخاد منو بی آبرو کنه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔔 زنگ احکام شرعی 👇👇
شک در صحت قرائت صیغه ازدواج 😒
🔻سؤال: اگر زن و مردي خود #صيغه_عقد_دائم را خوانده باشند اما در صحت عربي خواندن آن شك داشته باشند حكم چيست؟
✅جواب: بنا بر احتیاط واجب #عقد_نکاح باید به عربی صحیح خوانده شود و در صورت توجه به این مسأله، اگر بعد از عقد شک در صحت شود، عقد محکوم به صحت است.
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚
🔰 صدقه به غیر مسلمان
🔹 برخی ها وقتی فقیری را می بینند که مسلمان یا شیعه نیست، کمکش نمی کنند.
🔹 در حالی که در صدقات مستحبی، فقر، ایمان یا اسلام صدقه گیرنده، شرط نیست .
💢 لذا به غنی، کافر ذمی و سنی نیز می توان صدقه مستحبی داد، اما به کافر حربی و ناصبی (دشنام دهنده به اهل بیت)، نمی توان صدقه داد.
📚 رساله آموزشی بخش صدقه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💬سؤال: آیا برای #گناهانی که در #کودکی انجام داده ایم، (بدین صورت که با دوستان دعوا می کردیم، خدای نکرده حرف بدی زده باشیم و مسائل این چنین) نیاز به حلالیت دارد؟
✅ جواب: اگر قبل از سن بلوغ کاری که موجب #خسارت و یا #دیه شده باشد انجام داده باشید الآن باید #جبران کنید و یا #حلالیت بطلبید و الا وظیفهای ندارید.
#اجوبه_الاستفتائات
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚
🔰 به کسانی که دارای حساسیت شدید روانی در امور #طهارت و #نجاست اند و مثلا زودتر از دیگران #يقين به نجاست، يا ديرتر از ديگران #يقين به طهارت چيزى پيدا می كنند،
در فقه « #وسواسى» گفته می شود.👌
1⃣ اگر وسواسى يقين به نجس بودن چيزى پيدا كند، لازم #نيست به يقين خود عمل كند؛
جز در مواردى كه به طور متعارف يقين حاصل می شود.
2⃣ در آب كشيدن چيز نجس به دست وسواسى، ميزان حال متعارف مردم است و لازم #نيست وسواسى يقين به طهارت و برطرف شدن نجاست پيدا كند.
#مقام_معظم_رهبری
#اجوبه_الاستفتائات
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚
💬 پرسش: ریش از نظر کوتاهی و بلندی باید چه مقدار باشد؟
✅ پاسخ: حد معیّنی ندارد، بلکه معیار این است که عرفاً بر آن ریش صدق کند و بلندبودن آن بیشتر از قبضه دست کراهت دارد.
📚 استفتائات رهبری
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💬#سؤال
براي غسل واجب است که همه بدن با دست کشيده شود يا همين که آب برسد کافي است❓
#جواب
دست کشیدن بر بدن در هنگام غسل لازم نیست،
همین که آب به اعضا برسد کافی است.
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚
‼️خون باقی مانده در گوشت
💬 آیا خوردن خون باقی مانده در گوشت حیوان ذبح شده، حلال است؟
✅ اگر پس از ذبح، به صورت طبيعى از حيوان خون خارج شود، خونى كه داخل بدن باقى مىماند گرچه نجس نيست، ولى خوردن آن حرام است، مگر آنكه هنگام پخت در غذا مستهلك شود يا به صورتی در گوشت باشد، كه جزء آن محسوب شود.
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚
💬 سـوال:
اگر چیزهایی مثل خاک، گچ، سنگ که تیمّم بر آن ها صحیح است، به دیوار چسبیده باشند، آیا تیمّم بر آن ها صحیح است یا آن که حتماً باید بر روی زمین باشند؟
✅ جـواب:
در صحّت تیمّم، بودن آن ها بر روی زمین شرط نیست.
[استفتائاتمقاممعظمرهبری]
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚
💬 وقتی بزرگ تر های جمع مثلاً مادر و خاله و ... غیبت می کنند، آیا من باید تذکر بدهم؟ چگونه؟
✅ج: اگر بدانید در مجلسی غیبت می شود حضور در آن مجلس جایز نیست و اگر در مجلسی کسی قصد غیبت کردن داشته باشد یا در حال غیبت کردن باشد، با وجود شرایط نهی از منکر، نهی زبانی واجب است و در هر صورت اگر غیبت مسلمانی را بشنوید باید ردّ غیبت کنید.
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚
💬 با سلام.من مقلد آیت الله خامنه ای هستم. وقتی شب ها میخواهم بخوابم اگر فکر های شهوتی کنم صبح که بلند میشوم از بدنم منی خارج شده است حتی بعضی مواقع بدون خواب دیدن از بدنم خارج میشود.آیا شرعا مشکل دارد و خود ارضایی حساب میشود؟آیا از نظر پزشکی مشکل دارد؟
✅ پاسخ :این جنب شدن خودارضایی نیست و در فقه به این حالت احتلام گفته می شود که اگر بعد از بیدار شدن یقین پیدا کردید که منی از شما خارج شده است باید غسل جنابت انجام دهید.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔸جوانی با زنی فاضله عقد ازدواج بست. بعد از گذشت چند روز، زنِ فاضله به شوهر گفت: من عالمه هستم و لازم ميدانم زندگی خود را مطابق شریعت سامان دهیم.
🔻جناب شوهر با شنیدن این حرف، خیلی خوشحال شد و گفت خدا را شکر که چنین زنی نصیبم شد تا مطابق شریعت زندگی کنیم.
🔻چند روزی که از عروسیشان گذشت، زن فاضله به شوهر گفت: ببین من با تو قرار گذاشتم که مطابق شریعت زندگی کنيم، شوهر گفت همينطور است. زن گفت ببين در شریعت خدمت كردن به پدر شوهر و مادر شوهر بر عروس واجب نیست. همچنین در شریعت است که مسکن زن بر شوهر الزامی میباشد، پس باید برایم منزلى جداگانه مهیا کنی.
🔻آقای شوهر فكر كرد كه تهيه مسکن جداگانه چندان مشکلی نیست، اما پدر و مادر پیر تکلیفشان چه میشود؟ مرد این ناراحتی را نزد استادی از علما که فقیه بود بیان كرد. بعد از طرح مشكل، استاد جواب داد که حرف همسرت درست است و در اينجا حق با اوست.
مرد جواب داد: جناب استاد من نیامدهام که فتوی بپرسم، من برای راه حل نزد شما آمدهام، مرا راهنمایی کنید تا از این مشکل خلاص شوم.
🔻فقیه گفت: اين مسأله یک راه حل آسان دارد، به خانمت بگو که من و تو با همدیگر قرار گذاشتهایم که مطابق شریعت زندگی کنیم لذا مطابق شریعت من میتوانم زن دوم بگیرم تا زن دومم برای والدینم خدمت کند، ضمناً برایت مسکن جداگانهای نيز مهیا میکنم.
🔻شب، شوهر به زنش جوابی که از استاد شنیده بود را بیان کرد.
زنِ فاضله، بهت زده گفت: ای من به قربان پدر و مادرت شوم، در این چند روز متوجه شدم که پدر و مادر تو مانند پدر و مادر خود من هستند و خدمت به آنها از نظر شريعت، در حُكم اکرام به مسلمين است، من با جان و دل برای آنها خدمت خواهم کرد و ضرورتى نیست كه شما همسر دوم اختيار كنيد!
نتيجه گيرى پند آموز 🤔:
*کمی از اوقاتمان را نزد اساتید اهل علم على الخصوص علم فقه بگذرانیم، زیرا همه مسائل كه با گوگل حل نمیشوند!*
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💕💕
بابا ها کلان سه گروه هستن
گروه اول مردهایی که پا به پای زنشون توی خونه کار میکنن رسیدگی به بچه را وظیفه خودشون میدونن و توی جمع حواسشون بیشتر از قبل به زن و بچه شو نه اگه همچین مردی داری قدرش رو بدون
گروه دوم مردانی که به صورت انتخابی توی کارهای خونه و بچه داری مشارکت میکنن مثلاً جیش بچه رو میشورن پی پی رو عمرا این گروه از مردان اگه حال دلشون خوب باشه خیلی مرد های حمایت کننده هستن کافیه خورد و خوراک و رابطه ی زناشویی خوب باشه میشن بهترین شوهر دنیا
گروه سوم مردهایی که به جز پول دراوردن به هیچ چیز دیگه ای فکر نمیکنن و تقریباً در جریان هیچی نیستن اصلا نمیفهمن بچه چجوری بزرگ میشه کارهای خونه چه جوری انجام میشه منم حرف خاصی ندارم فقط به همسراشون میگم خدا بهت صبر بده
همسر شما جزو کدام دسته است؟
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
بزن بر بدن نوش 😀🤤
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d