eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.4هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✨به بچه ها چقدر محبت کنیم؟؟✨ 💫مرز محبت کردن و لوس کردن بچه‌‌ها يک مرز حقوقی و انسانی است. باید حریم این مرز را حفظ کنیم. 💫اگر کودک کارهای ناصحیح انجام می‌دهد، مثلا شما را بد صدا می‌کند يا به برادرش زور میگوید يا مشق هايش را نمی‌نویسد، شما نبايد در مقابل اين رفتارها بی‌تفاوت باشيد، بلکه بايد به او بفهمانيد این رفتارها نامناسب است و او نباید آنها را انجام دهد . 💫نکته دیگر اینکه نباید هرچه فرزند خواست برایش فراهم باشد. 💫بچه‌ها بايد بفهمند که هميشه خواسته‌ هايشان عملی نمی‌شود، برخی با تلاش به دست می‌آيد و برخی نيز اصلا به صلاحشان نيست که به دست آيد. 💫 به عبارت ديگر، بچه‌ها بايد بتوانند زندگی را با استرس‌های معمولش تجربه کنند تا مستقل بار بيايند. ⬅️بنابراین گاهی باید بگذاریم بچه ها ناامید شوند و از این واقعه نترسیم. بچه ها باید بدانند در زندگی واقعی ناامیدی و نرسیدن به طور طبیعی وجود دارد. 💫بعضی والدين اجازه نمی‌دهند بچه‌ها سختی‌های معمول زندگی را تجربه کنند يا تبعات رفتارهای زشتشان را بفهمند و اين کار را محبت می‌دانند، مانند بچه‌ای که مشقش را نمی‌نويسد و مادرش به جای او تکاليفش را انجام می‌دهد. همه این محبت های به اصطلاح خاله خرسه به شخصیت بچه ها آسیب وارد میکند و مانعی جدی برای استقلال آنها میشود. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
▪️پست اول ✨نقش 👨‍👩‍👧‍👦خانواده در افزایش 💪خودباوری نوجوانان✨ « در این پست و پست های آتی با همین هشت
▪️ پست شماره دو ✨مبنای شماره1: کار جمعی در اسلام اهمیت دارد✨ 🍃🍃🍃🍃🍃 📝پس از توضیح مبنا ی مورد نظر و بیان هدف این مبنا حال به سراغ روش های دست یابی به این هدف می رویم. 👌راهکار شماره یک: بازی های جمعی‌ 🤼🤽⛹️ 💫کودکان و نوجوانان تا قبل از سن بلوغ  بسیار تحت‌تاثیر احساسات خویش‌ قرار میگیرند. بازی به طور مستقیم بر احساسات اثر گذار است. همین ویژگی باعث می‌شود که یکی از مهم‌ترین ابزارهای تاثیرگذاری ما در آنان بازی باشد. 💫حال با توجه به این ویژگی بازی، بهتر است از بازی های جمعی و بازی های‌ مشورتی‌ و گروهی بهره‌ جست. بازی هایی‌ که اعضا برای برنده شدن‌، مجبور به همفکری و مشورت با هم باشند. ⬅️ در نتیجه ما با استفاده از بازی کودکان و نوجوانان را هم با مفاهیمی چون مشورت و کار گروهی آشنا کرده ایم و هم به آنان زیست اجتماعی را آموزش داده ایم. 💬در پست های آینده به دیگر روش های اجرایی این مبنا و هدف خواهیم پرداخت. این مبحث را با هشتک های زیر دنبال کنید. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
▪️پست سوم ✨نقش 👨‍👩‍👧‍👦خانواده در افزایش 💪خودباوری در نوجوانان✨ « در این پست و پست های آتی با همین هشتک به در توضیح نقش خانواده در افزایش خودباوری نوجوانان میپردازیم.» 🍃🍃🍃🍃🍃 💫خانواده همانند عمارتی است كه‌ ‌زن و شوهر ستون‌های آن را تشكیل می‌دهند و فرو ریختن هر ستون، استحكام و استواری‌ ‌عمارت را دچار تزلزل می‌كند. 💫یك نوجوان به تدریج كه از سرزمین آرام و بی خیال كودكی به دشت‌های پرحادثه بلوغ می‌رسد، دگرگونی‌هایی را در‌ ‌خود می‌یابد و احساس می‌كند كه می‌تواند با سرعت به وضعیت جدیدی دست یابد. او مایل‌ ‌است كه خانواده به عنوان نزدیك‌ترین پایگاه، این دگرگونی را در او باور كرده و‌ ‌موقعیت جدیدش را به رسمیت بشناسد. ⬅️بنابراین اختلال در روابط پدر و مادر، نوجوان را از آرامش روانی و اطمینان نسبت به آینده محروم و او را ناكام و سرخورده می‌كند. 💫در این دوره كه از‌ ‌حساس ترین مراحل زندگی است اگر والدین درك و شناخت درستی از شرایط روحی، عاطفی و‌ ‌جسمانی فرزندان نداشته باشند و برای گذر بی مخاطره از این بحران او را مشفقانه و آگاهانه همراهی نكنند، امكان بروز رفتارهای نا به هنجار از سوی نوجوانان افزایش می‌یابد. 💫 نوجوانی كه از خودباوری برخوردار است‌ ‌بهتر می‌تواند زندگی كند، با دیگران رابطه برقرار كند و فردی خلاق و پویا باشد در‌ ‌نتیجه آسیب پذیری او كمتر است. چنین فردی احساس مسوولیت می كند و خود تصمیم می‌گیرد‌ ‌كه به دیگران در صورت لزوم كمك كند، به پیشرفت‌هایش افتخار می‌كند و گاهی از خود‌ ‌تعریف می‌كند. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
▪️پست_شماره4 ✨مبنای شماره1: کار جمعی در اسلام اهمیت دارد✨ 🍃🍃🍃🍃🍃 📝 بحث در بیان راهکار های اجتماعی کردن کودکان و نوجوانان بود. 👌راهکار شماره دو: ملموس کردن فعالیت های اجتماعی 🕵️ 💫یکی دیگر از روش‌هایی که در تربیت اجتماعی کودک و نوجوان موثر است مشاهده فعالیت های اجتماعی است‌. بنابراین باید بستر‌هایی را که این فعالیت‌ها در آن شکل می‌گیرند در برابر دیدگان کودک قرار داد. این بسترها انواع متفاوتی دارند و با دقت و خلاقیت میتوان آن‌ها را شناخت و کودک یا نوجوان را با آن‌ها آشنا کرد‌. 💫به عنوان مثال پیشنهاد می‌گردد فرد‌ در ورزش‌های جمعی شرکت کند تا ورزش‌های فرد محور. البته باید به این نکته توجه شود که اگر کودک یا نوجوان استعداد خاصی در ورزشی فرد محور مثل کشتی دارد نباید مانع انجام آن شد. (علت ارجحیت ورزش های گروهی در پست پیشین توضیح داده شد. ) 💫یا مثلا با تشکیل یک هیئت خانودگی‌، نوجوان فعالیت اهل فامیل و خانواده خویش‌ در این بستر را از نزدیک مشاهده نماید. 👈البته مثال های بالا از باب‌ نمونه بود و مهم حضور و مشاهده فعالیت های جمعی است‌. ⛔️پیوست: در مثال‌ هیئت‌ خانگی  اگر خانواده نوجوان در کارها حضور دارند باید به این امر توجه کنند‌ که اختلافات احتمالی پیش‌آمده در کار را به هیچ وجه در مقابل کودک باز‌گو‌ نکنند‌. 💬در پست های آینده به دیگر روش های اجرایی این مبنا و هدف خواهیم پرداخت. این مبحث را با هشتک های زیر دنبال کنید. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
▪️پست شماره 5 🍃🍃🍃🍃🍃 چگونه فرزندانمان را مسئولیت پذیر بار بیاوریم؟ 💫وظایفی را متناسب با سن و توان کودک به او بسپارید. به طور مثال، کودکان باید مسئول جمع آوری اسباب بازی ها و مرتب کردن اتاق خود باشند. 💫کودکان را در تعیین وظایف مشارکت دهید. اگر فرزند شما در انتخاب وظایفِ مربوط به خود سهمی داشته باشد، بیشتر به حرف شما گوش میکند. 💫وقتی وظایف مشخص شدند، در پیگیری آن ثبات داشته باشید. گاهی والدین صبور نیستند و فکر می کنند اگر خودشان کاری را انجام دهند آسان تر از این است که بارها آن را به فرزندشان گوشزد کنند. 💫برای شانه خالی کردن از وظیفه، پیامدهایی در نظر بگیرید، مثل محرومیت از یک تفریح مورد علاقه به مدت محدود یا تماشای تلویزیون به مدت پانزده دقیقه. 💫چند قانون مشروط تعیین کنید. مثلا برای روز جمعه می توانید چنین قانونی قرار دهید: اول تمام کارها را انجام می دهیم و بعد به تفریح یا مهمانی میرویم. 💫به کودک بیاموزید که مسئول جبران اشتباهات خود نیز باشد. مثلا اگر مایعی را روی زمین ریخت باید از او بخواهیم در تمیز کردن آن کمک کند. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
‌✨بچه را آزاد بگذارید روحیه اش را خرد نکنید.✨ 🍃🍃🍃🍃🍃 🔸بچه را آزاد بگذارید روحیه اش را خرد نکنید.‌انبیأ بچه هایشان را بیشتر از ما آزاد می‌گذاشتند. 🔸روزی خلیفه اول بالای منبر بود امام مجتبی (ع) نیز طفلی چهار پنج ساله بود. از منبر بالا رفت تا دست او را بکشد و پایین بیاورد . به او گفته بود: «از منبر جدم بیا پایین.» 🔸‌این مطلب را به عرض حضرت علی (ع) رساندند. حضرت در دفاعیه ای که از خودش میکند، به دلیل حرکتی که امام حسن (ع) کرده میگوید: واللّه من یادش ندادم این خودش این گونه است. 🔸‌سپس امام علی (ع) شاهد آورد و گفت: شما میدانید وقتی پیغمبر (س) در حال نماز بود و حسن (ع) از راه می رسید، از وسط صف ها رد میشد و خودش را به پیغمبر (ص) میرساند، سوار گردن پیغمبر (ص) میشد، در حالی که ایشان در سجده بود. پیامبر سر از سجده برنمیداشت تا او پایین بیاید. پیامبر نمیگفت که او مزاحم نمازم است. 🔸‌چرا حضرت اینطور میکرد؟ زیرا دوره طبیعت فرزندش است. میخواهد او رشد کند. نمیخواهد بچه بسوزد. ادامه دارد... ‌✨بچه را آزاد بگذارید روحیه اش را خرد نکنید.✨ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ادامه پست قبل... 🔸‌چرا حضرت اینطور میکرد؟ زیرا دوره طبیعت فرزندش است. میخواهد او رشد کند. نمیخواهد بچه بسوزد. میخواهد واهمه بچه از مردم از بین برود. بر اثر همین رفتارهاست که وقتی امام حسن (ع) میبیند مصلحت اسلام در صلح با معاویه و نوشتن صلح نامه است، دریغ نمی‌کند؛ درحالی که مخالف ها که هیچ دوستانش هم به او معترض بودند. چه کسی میتواند جلوی این موج بایستد؟ آنکه در بچگی این چنین رشدش داده باشند. 🔸ما بچه های خود را خرد و خمیر میکنیم. او چگونه جلوی استعمار بایستد؟ ما فکر می‌کنیم این بی ادبی است. این بی تربیتی است. با خشونت هایمان، تمام روحیه و عصاره ی اراده را در بچه می‌شکنیم. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
خندید و گفت قربون زن زندگی ، راستش داداشم و عاطفه میخوان خونه بخرن اما تو روستا خونه ها قولنامس و سند نداره میخوان وام مسکن بگیرن و حقیقتش رو بخوای ازت میخوام این خونه که خریدی موقت نصفشو بزنی به اسم داداشم نصفش به اسم زنش تا بتونن خونه بخرن ... از تعجب گوشام سرخ شده بود ولی سکوت کردم تا بتونم بهش فکر کنم گفتم یکی دو روز بهم فرصت بده که اونم قبول کرد . بعد دو روز به شوهرم گفتم قبوله ، شوهرم تعجب کرد . گفتم والا این کارو الان خواهر برای خواهر نمیکنه ولی من دلم میخواد داداشت پیشرفت کنه براش انجام دادم شوهرمم خوشحال از ماجرا کلی ازم تشکر کرد و گفت کی بریم برای سند زدن؟ روزی که میخواسیم بريم محضر من رفتم و کلی سفته خریدم و بعدش رفتیم اونجا . همه چی آماده بود حتی داداشش و زن داداشش امضاها رو هم زده بودن که من گفتم بی زحمت قبل امضا زدن من این سفته ها رو شما امضا بزنید داداشش گیج و مبهوت به زنش نگاه کرد عاطفه بهم گفت اینا برای چیه ؟ گفتم عاطفه جان من به تو اعتماد دارم ولی به این روزگار که اعتمادی نیس شاید یه اتفاقی برای یکی از ما افتاد تو اگر اینا رو امضا کنی خیال جفتمون راحت تره هر وقت هم سند خونه رو بهم برگردونی من دوباره بهت میدم . عاطفه با تعجب گفت مبلغش چقده؟ گفتم دوبرابر خونه اصلش همینه همیشه . گفت من امضا نمی زنم از کجا معلوم همین فردا ادعا نکنی برای این پول؟ گفتم وا به من اعتماد نداری؟ گفت دارم ولی ماجرای حساب کتاب دوست و آشنا نمیشناسه . خندیدم و گفتم خدا خیرت بده پس چرا من باید امضا بزنم ؟؟ اینو که گفتم یکم جو متشنج شد ، عاطفه رو کرد به شوهرم و گفت بیا تحویل بگیر گفته بودم که ... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌻🍃 سلام عزیزم دیدم اکثرا برات داستان زندگیشون میفرستن گفتم منم برای شما بفرستم بلکه درس عبرتی بشه من تو دوران ارشد با شوهرم آشنا شدم ، دانشکده پیراپزشکی درس میخوندم و با توجه به رشته خوبی که داشتم تو دوران نامزدی جفتمون شاغل شدیم تو بیمارستان و حقوق یکسان و خوبی دریافت میکردیم شوهرم برای یکی از شهرستان های کوچیک شهر خودمون بود روزی که ازدواج کردیم بهم گفت رفت و آمد با خانوادش براش خیلی مهمه. وارد خانواده ای شدم که همگی کشاورز بودن و تحصیل کرده نبودن اما من گفتم شعور و شخصیت آدم ها به مدرک دانشگاهی نیست از روز اول باهاشون درست رفت آمد کردم. یکی از جاریام دخترخاله شوهرم میشد و خیلی هم با مادرشوهرم خوب بود . روزی که منو خونشون دعوت کرد من از بیمارستان ساعت ۸ رسیدم و خب اولین چیزی که گفت این بود که حالا اینهمه درس خوندی که چی ؟ مثلا برای شستن کهنه بچت میخوان بیشتر بهت پول بدن؟ من خیلی از این حرف ناراحت شدم اما سکوت کردم بعد اون بی احترامی هاش شروع شد ، مدام منو با خودش مقایسه میکرد میخندید و می‌گفت من ده ساله شوهر کردم دو تا بچه دارم تازه سی سالم شده بعد عروس خانم ما تازه جا پای من گذاشته. ولی من سکوت میکردم ، کم کم شوهرم هم متوجه رفتار بدشون شد اولش خب طرفداری منو میکرد ولی کم کم سکوت کرد . من با پس انداز خودم یه واحد خونه نقلی خریدم که به نام خودم بود ولی دست مستاجر دادم. شوهرم برای این که به نام من باشه هیچ حرفی نزد ولی یه شب دیدم عاطفه (دختر خالش) بهش پیام داده که مادر میگه تونستی فردا بیا اینجا کارت دارم. شوهرم نوشته بود چیکار داری که اینم نوشته بود در مورد زنته و علامت خنده گذاشته بود بعدشم نوشته بود خودت خبر نداری چه کلاه گشادی داره سرت میره باید یکی برات دل بسوزونه بالاخره ... شوهرم از رفتن خونه مادرش چیزی نگفت ولی روز بعد که اومد گفت سمیرا ازت یه چیزی میخوام میدونم نه نمیگی گفتم چی ؟ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
شوهرم هی میگفت سمیرا امضا بزن چرا بی آبرویی می کنی ؟ هنوز صدای شوهرم داشت میرفت بالا که زنگ زدن حال مادر شوهرم خوب نیست. همگی راه افتادیم سمت روستا. جاریم برای خود شیرینی یه قورمه سبزی خوب بار گذاشت و مدام در گوش مادر شوهرم یه چیزایی پچ پچ میکرد منم که موقعیت رو مناسب دیدم با خودم فکر کردم برم سر غذاش چند قاشق نمک اضافه کنم . داشتم نایلون نمک تو خورشت خالی میکردم که جاریم سر رسید. جاریم اومد و با تعجب بهم نگاه کرد نمک تو دستم بود سریع گذاشتم رو اپن و گفتم من سرم درد میکنه برم خونمون. به شوهرم گفتم بریم ، اونم خیلی اصرار نکرد چون میخواست تنها باهم صحبت کنیم. تو ماشین سکوت کرده بود و منم مدام به کاری که کرده بودم فکر میکردم نمیدونم چرا این کار بچگانه رو کردم خواستم حرص این چند وقت دربیارم یا چه بدونم خواستم دلم خنک بشه ، از کارم پشیمون بودم گفتم دور از شخصیت من بوده. هنوز به خونه نرسیده بودیم زنگ زد به شوهرم گفت از زنت فیلم دارم که غذا رو شور کرده. شوهرم می گفت اگر تو این کار کرده باشی بی برو برگرد باید سند بزنی به نامش ... دوباره راه افتادیم سمت روستا چقدر حرص خوردم و عصبی بودم. سکوت کرده بودم که بحثمون نشه. مدام خودمو سرزنش میکردم این چه کار بچگانه ای بود از من ... مدام خودمو سرزنش میکردم این چه کاری بوده من کردم با خودم میگفتم ای کاش این کارو نمیکردم، ولی باز بعدش منطقی فکر کردم و گفتم از کجا معلوم فیلم داره؟ یکم بیشتر فکر کردم و مطمئن شدم فیلم نداره و همش نقشه هس... تو ماشین به شوهرم گفتم اگر فیلم نداشت چی؟ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
شوهرم گفت منظورت چیه ؟ نداشت هیچی ، گفتم نمیشه که تو میگی اگر من این کارو کردم باید خونه رو بزنم به نامش ولی اگر اون دروغ گفته بود پس چی ؟ شوهرم گفت هیچی. گفتم پس اگر از منم فیلم داشت خونه رو به نامش نمی زنم . اصلا چرا خونه خواهر خودشو نخواست ؟ اونم که تو شهر میشینه. شوهرم گفت هیچی؟ اگر این کار کرده باشی باید به نامش بزنی. گفتم اگرم دروغ گفته باشن من دیگه پامو تو این خونه نمیزارم الآنم مطمعنم دارن دروغ میگن و مشخصه دارن یه بامبول درمیارن من اسممو عوض میکنم والا که دروغه. وقتی رسیدیم مادر شوهرم حتى بهم نگاه هم نکرده رو کرد به شوهرم و گفت خودم فیلم رو دیدم غذا رو ببین نعمت خدا رو زده شور کرده هیچی ازش خورده نمیشه. اینو که گفت دست و پام یخ کرد شوهرم رو کرد به من و گفت ميريم محضر خونه رو به نام میزنی گفتم دارن الکی میگن کو ببینم فیلم رو ؟ جاریم گفت الان میارم. گوشیشو یکم بالا پایین کرد و گفت وا پاک شده.. ای خدا این زن چه شانسی داره... مادر شوهرم میزد به پاش و میگفت جادوگره اصن.... منم یه پوزخند زدم و از خونشون اومدم بیرون به شوهرم گفتم یادت نرفته که ؟ دیگه پامو اینجا نمیزارم حتی منتظر نموندم که جوابی بشنوم تند تند دویدم و اومدم به سمت جاده و ماشین گرفتم برگشتم شهر. یه راست اومدم خونه مادرم و همه چیو تعریف کردم ولی نگفتم غذا رو من شور کردم . شوهرم یه روز کامل بهم حتی زنگ نزد. روز بعدش که زنگ زد گفتم من دیگه برنمی‌گردم می‌خوام طلاق بگیرم. با ناراحتی گفت این بچه بازیا چیه ؟ مادر من ناراحت بود یه دروغ مصلحتی گفت. گفتم اون ناراحته یا دختر خاله بی سوادت؟ خیلی زورش میاد من کار میکنم و برای خودم حقوق دارم ؟ اون روز دیدم بهت پیام داد میدونم همه اینا نقشه بود که خونه به نام خودم نباشه..ولی تو خیلی ساده ای چون بعدش نقشه داشت کل خونه رو بالا بکشه. شوهرم گفت غیر ممکنه . خندیدم و گفتم آره به همین خیال باش ازش خبر دارم...الانم اگر میخوای برگردم باید قید رفت و آمد باهاشونو بزنی... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
بهش گفتم اگر میخوای برگردم باید قید رفت و آمد باهاشون بزنی مادرم می گفت این زندگی برات زندگی نمیشه قیدشو بزن اما من مشكل جدی جز همین دهن بینی و دخالت خانوادش تو زندگیم نداشتم انقد من منطقی رو عصبی کرده بودن که برداشتم توی غذا نمک ریختم و اون کار نادونی رو کردم.. خلاصه شوهرم شرطمو قبول نکرد و منم کوتاه نیومدم و گفتم دیگه رفت و آمد تموم ... شوهرم چند روز بعد بهم زنگ زد و گفت بیا برگرد سر زندگیت گفتم اون زندگی از من نیست انگاری دخترخالت بیشتر تو اون زندگی اختیار داره ، شوهرم گفت نه و بیا زندگی کن برای من سخته قید خانوادمو بزنم به شوهرم گفتم باشه ولی اون خونه که میشینیم نصفش بزن به نامم اگر راس میگی. شوهرمم یکم مکث کرد و گفت من وابسته به مال دنیا نیستم این چیزا برای تو خیلی مهمه واسه من زندگیم مهم تره، باشه به نامت میزنم... بدون قید و شرط قبول کرد خونه ای که توش زندگی میکنیم به نامم بزنه. روز بعد یهو جاریم زنگ زد به سر و صدا گذاشت که تو خجالت نمی کشی؟ یعنی چی خونه به نام زن باشه ، کلی حرف بار من کرد واسه مسأله ای که بهش اصلا ربطی نداشت. خلاصه منم زنگ زدم شوهرم و نظرش عوض شده بود . این ماجرا برای دو هفته پیشه، من دلم میخواد جدا بشم اصلا دلم از زندگی سیاه شده اما برای هر کسی ماجرا رو تعریف میکنم به من میگه تو دنبال پولی. میگن مال دنیا اونقدر ارزش نداره زندگیتو خراب کنی، همون اول به جاریت میگفتی خونمو نمیدم نه این که بری محضر و اونجا ازش سفته بخوای. میگن مقصر تو بودی تو غذا نمک ریختی ، اصلا من بی عقل، آیا نمک ریختن من دلیل میشه بیام خونه رو بزنم به نام جاریم؟ بعد چجوری شوهرم خونه خودمون رو حاضر نشد نصفشو بزنه به نام من؟ انقد گفتن و گفتن که دیگه مادر منم انگاری نظرش عوض شده میگه تو این ماجرا رو شروع کردی. بعدشم اصلا گیریم که من شروع کرده باشم چرا شوهرم بیشتر از من به حرف مادرش و دختر خالشه؟؟ یه حال بدی ام با خودم میگم نکنه من مقصرم و شوهرم حق داره از یه طرف میگم پس حق من تو این زندگی چیه؟؟ شوهرم از همه نظر خوبه جز همین که بنظرم مهم ترین مشخصه یه مرد همینه که پشت و پناه باشه. از دوستان بپرسید چیکار کنم ؟ بعدش باز میام بهت خبر میدم تصمیم قطعيمو میگم. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱 به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است همان قدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است قلندرها و درویشان و حق گویان و عیّاران! من از راهی خبر دارم که ذکرش قل هوالله است ندارم آرزویی جز « مقام » عشق ورزیدن که از دل آخرین حبّی که بیرون می شود، جاه است خدایا عشق ما را می کشد یا زنده می سازد هوای وصل، هر دم چون نفس، جانبخش و جانکاه است سکوتی سایه افکنده است همچون ابر بر صحرا شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است کسی با چاه راز رنج خود را باز می گوید چه تسبیحی است این؟! آه است، این آه است، این آه است نمی خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است به سویش بس که مردم چون گدا دست طلب دارند جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است به « سلطان جهان »، « شاه عرب » گفتند و عیبی نیست به هر تقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
❌ آسفالت بزرگ‌راه‌های سانرایز نیویورک یه جوریه که میتونی توش پرورش ماهی انجام بدی و درامد زایی داشته باشی از بس چاله چوله داره😂 با رو توش بهشت اواز دهل از دور شنیدن خوش است اینم از غرب اکبیری https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
📸 با پیشنهاد رشوه به رئیسعلی دلواری چه چیزهایی می‌شد خرید؟ 🔸رئیسعلی دلواری نماد مبارزه با استعمار انگلیس در جنگ جهانی اول شناخته می‌شه. 🔸کسی که مقاومتش دربرابر متجاوزان بریتانیا در جنوب ایران انقدر دشمن رو کلافه کرد که اون‌ها برای کنار گذاشتنش بهش پیشنهاد یه رشوه ۴۰ هزار پوندی دادن که با مخالفت رئیسعلی دلواری همراه شد و اونها سرانجام این مبارز ایرانی رو در۱۲ شهریور ماه به شهادت رسوندن شهدا را یاد کنید حتی بایک صلوات https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
😲😲 روایت استاد ازغدی از جراحی‌های زیبایی گوش الاغی و چشم سگی: تو خودت الاغی گوشاتم میخوای الاغی کنی که مضاعف بشه؟ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ای رود 😘 *میزبان‌کوچولوےاربعین‌حسینی‌ علیه السلام* *خواهشاً اگه تو مسیر از این کوچولوها دیدید، حتماً ازشون آب بگیرید 🥺* *حتی اگه میل ندارید، آب رو بگیرید ازشون، بعداً نوش جان کنید.* https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
دزدیدن نیمکتهای پارکها و فضا سبز و قفل و زنجیر کردن نیمکتها توسط شهرداری در کانادا! https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🎥 مسئولان برای جمع‌آوری سگ‌های ولگرد، منتظر چه هستند؟ | صدای مخاطب 🔹 سگ‌ها خیابان‌ها را به تسخیر خود در آورده‌اند. چند فاجعهٔ دیگر باید رخ بدهد، چند انسان دیگر باید دریده شوند تا مسئولان به فکر سامان‌دهی این موجودات بیفتند؟ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d