eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.5هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سلام دوستان خوبم🌸 صبح قشنگتون بخیر🍃 شنبه 2 مهر ماهتون🌷 پر از عشق و آرامش🍃 🌸🍃 🌷یا رب چه شود زان گل نرگس خبر آید 🌷آن یار سفر کردهٔ ما از سفر آید 🌷شام سیه غیبت کبری به سر آید 🌷امید همه منتظران منتظر آید 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج🌷 🌷🍃 نیایش صبحگاهی 🌸🍃 ✨الهی... 🌸به من و همه ى دوستان و عزيزانم 🌿سلامتی ، شادمانی ، آرامش 🌸موفقيت و عشق ارزانی دار 🌿تا عمر مانده را به شادى بگذرانيم ✨مهربانا... 🌸یاریمان کن تا همديگر را دوست بداريم 🌿به همه ی ما عطا کن : 🌸چشمي كه زيبايی را قسمت كند 🌿دستی كه به ياری بشتابد 🌸زبانی كه ذكر مهر بگويد 🌿و دلی كه تسكين درد گردد ✨خداوندا... 🌸از تو می خواهم در این آدینه زیبا 🌿برای همه دوستانم روزی زیبا رقم بخورد الهی آمین...🙏  🌸🍃 🌷دعایی که پاداشش آمرزش گناهان وقبولی اعمال است: قرآن میفرماید وقتی انسان ۴۰ ساله شدوعقلش کامل شد،اینطور دعامیکند: 🌷 رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ.۱۵ احقاف 🌷خدایا ۳ چیزازت می‌خوام ۱.توفیق شکرنعمتهایت ۲.توفیق عمل صالح ۳.فرزندصالح ۴.توبه میکنم ۵.تسلیم توهستم درآیه ۱۶ احقاف پاداش رابیان کرده اللهم صل علی محمدآل محمدوعجل فرجهم 💕💙💕💙 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
من از عهد آدم تو را دوست دارم؛! از آغاز عالم تو را دوست دارم؛! تو را دوست دارم............ سلام مولای من 🌹🌺🌹🌺🌹 •.🌻🌿.• بوی ِ زهرا و مریم و هاجر از پر ِ چادرت سرازیر است بشکند آن قلم که بنویسد: “دِمُدِه گشت و دست و پا گیر” است 🦋 🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹 در گذر روزها زمانے که صداے شادے از دیوار زندگے مانند گلهاے کاغذے بالا مے‌رود بیش‌تر دلتنگ یک لحظه با شما بودن میشوم وقتے که با دوستانم میخندم یکدفعه دلم براے زیبایے مرواریدهاے سفید صدف لبخندتان پر میکشد که نه تنها من بلکه حال دنیا هم بےشما خوب نیست هر قدر هم که در ظاهر شاد و خوشبخت باشیم و بدون دریاے آرام نگاه‌تان امکانے وجود ندارد براے قرار درست است بر دنیایم در ثانیه‌هاے تاریک غیبت‌تان، تلاطمے موّاج تر از همیشه حکم فرماست اما هم‌چنان نفس‌هایم برقرار است که شمایید امکان دنیاے من براے زندگے سلام بر شما که زندگے را برایم ممکن میکنے. در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم... 🌺🌹🌺🌹🌺🌹 🔹يُرِيدُونَ أَنْ‌يُطْفِئُوا نُورَاللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ کافران می‌خواهند که نور خدا را با دهانشان خاموش کنند و خدا نگذارد تا آنکه نور خود را در منتهای ظهور و حد اعلای کمال برساند هر چند کافران ناراضی و مخالف باشند. ▪️می‌خواستند کار اسلام راوسط بیابان نینوا تمام کنند که تاآخرالزمان با تحریف‌های خویش بر مردم حکومت کنند. اماسردارجنگ نرم عاشورا منزل به منزل تاشام حقانیت امام زمان خویش را آنچنان تبیین کردکه هنوز بعداز ۱۴۰۰سال میلیون‌هانفر ازسرتاسر جهان پیاده به حرم اومی‌شتابند. ▫️این نیزخواست الهی‌ست که پرچمی که نماد پیروان مکتب عاشورا منتظران منجی جهان‌ست تابازگشت صاحبش بااقتدار بالا بماند و این رویای پوچ دشمنان ما فقط ملت ایران را متحد‌تر می‌کند. ▪️این وحوش‌های انسان‌نما نمی‌فهمند ما چون سردار علمدارمان ایران را حرم می‌دانیم، فرزندان ایران در روضهٔ به آتش کشیده شدن خیام قهرمان کربلا قد کشیده‌اند، اگر رخصت صادر شود مدافعان این حرم هنوز از کربلا نرسیده، خانه عنکبوتیان را باخاک یکسان می‌کنند. 🌺🌹🌺🌹🌺🌹 اگر انسان یک لحظه از خدا و امام زمان ارواحنافداه کند گناه کرده. بیایید به خاطر امام زمانتان به خاطر غربت امام زمانتان خودتان را بسازید که اگر امام آمد و صدا زد که کسی هست تا مرا یاری کند؟ شما همه یک دست بگوید: "لبیک یا صاحب الزمان " خودتان را بسازید، امتحان هم دارید، خیلی هم سخت نیست بلکه خیلی هم آسان است. 💠حضرت_آیت_اللّه_سید_حسن_ابطحی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
••• تواین‌زمونہ‌چشم‌پاک‌ڪہ‌سھلہ گوشی‌پاڪ‌ڪم‌‌‌‌پیدا‌میشہ‌ چشمے‌ڪہ‌قراره‌یوسـف‌زهـرا‌رو‌ببینہ حیف‌نیست‌حـرا‌م‌ببینہ‌🙃 ولی‌بعضیامون‌دمشو‌ن‌گرم‌با‌گوشی هم‌چشمشون‌رو‌پاڪ‌نگہ‌میدارن 🌱!.. 💕💜💕💜 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔴فلسفه امر به معروف و نهی از منکر ◽️فرض اله … الامر بالمعروف مصلحه للعوام، و النهی عن المنکر ردعا للسفهاء. 💠خداوند امر به معروف را به خاطر اصلاح توده مردم و نهی از منکر را برای جلوگیری از نابخردان از زشتی ها واجب کرد. 📘 °•🌿 حجاب به معنای چادر نیست، حجاب به معنای پوشیدن سالم است. نه پوشیدنی که از نپوشیدن بدتر است. 🌱 a ‌💕💙💕💙 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌿 مھدی‌ جان.. بیـراهه‌ می‌رویم! شما ما را سر به‌ راه‌ کن..؛ ◽️دوریِ‌ شماست ،عامل‌ بیچارگیِ‌ خلـق..! https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
قشنگ ترین قانون کارما اینه: اگر به جای محبتی که به کسی کردی ، بی مهری دیدی ناامید نشو.. چون برگشت آن محبت را از شخص دیگری، در زمان دیگری و در رابطه با موضوع دیگری خواهی یافت .. شک نکن. تو فقط خوب باش و خوب بمان خب ؟ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖ انرژی مثبت 🌺🍃 هرگز درباره بدبختی هایت صحبت نکن وبه آنها توجه نکن.اگر توجه کنی به آنها خوراک داده ای.توجه خوراک ذهن است.به هرچه که توجه کنی قوی تر میگردد.هرگز با توجه کردن به بدبختی ها به آنها خوارک نرسان.به یاد بسپار،توجه واقعا خوراک و تغذیه است.به چیزهای منفی توجه نکن.به رنجهایت توجه نکن و درباره اش سخن نگو.آنها را بزرگ نکن.این کار بسیار مخرب و نابود کننده است.به رنجهایت بی توجه باش و با این کار آنها خواهند مرد.بیشتر به شادی متمایل شو،تمام توجه ات رابه شادی های کوچک معطوف کن.لحظات کوتاه شادی را ارج بگذار وخودت را کامل در آنها غرقه کن.اینگونه آن لحظات کوتاه رشد خواهند کرد و در تمام زندگی ات منتشر خواهند شد.بدانید بهشت مکانی جغرافیایی نیست،جایی قرار ندارد،بهشت شیوه ای از زندگی است،همانگونه که جهنم نیز راهی برای زندگی است.جهنم و بهشت همینجاهستند.درست در وسط زندگی ات.گاهی اتفاق می افتدکه تو در جهنم قرار داری و شخصی که کنارت نشسته است در وسط بهشت است.پس بهشت و جهنم از یکدیگر دور نیستند،حالات روانی هستند،راه های زندگی هستند،همه اش به خودت بستگی دارد... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💕💛💕💛
سرخپوست پیری برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت: در وجود هر انسان، همیشه مبارزه ایی وجود دارد مانند ، مبارزه ی دو گرگ! که یکی از گرگها سمبل بدی ها مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، و خود خواهی. و دیگری سمبل مهربانی، عشق، امید، وحقیقت است. کودک پرسید: پدر کدام گرگ پیروز می شود؟ پدر لبخندی زد و گفت، گرگی که تو به آن غذا می دهی...! 💕💝💕💝 1 ⭕️نفس فریبکار⭕️ ↪️ در بخش های قبلی گفته شد که تنها مسیرِ ما برای رسیدن به کمال و بالاترین لذتها ↓ "مخالفت با هوای نفس" هست✅ 🌀اینکه با دوست داشتنی هامون مخالفت کنیم ؛ البته نه همه دوست داشتنی ها👌 بلکه "بعضی از دوست داشتنی ها" رو باید ارضاء کرد و پاسخ داد.... ➖نکته مهم اینه که "تمام مفاهیمِ دینی" هرکدوم به نوعی با مبارزه با هوای نفس ارتباط دارن که ان شاء الله در آینده این ارتباط رو بیشتر بررسی خواهیم کرد ♨️💫➖💢 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سرخپوست پیری برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت: در وجود هر انسان، همیشه مبارزه ایی وجود دارد مانند
2 🔰مسیرِ اصلی ما "مبارزه با هوای نفسه" و ما میتونیم با نگاه کردن به این مسیر، پراکندگی های ذهن خودمون رو کنار بذاریم👌 🌏و برنامه ریزی زندگی خودمون رو در این مسیر قرار بدیم ؛ به قول معروف حالا دیگه میدونیم سر چه کسی رو باید بتراشیم...☺️ ✅🔹🌺 اینجوری دیگه فکر و عملمون ⬅️ مبارزه با هوای نفس میشه ؛ و این "انسجامِ فکری" خیلی میتونه به رشد انسان کمک کنه🕊 ✔️👆👆 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#عبور_از_لذتها 2 🔰مسیرِ اصلی ما "مبارزه با هوای نفسه" و ما میتونیم با نگاه کردن به این مسیر، پراک
3 رسول خدا(ص) میفرمایند : ➖مبارز کسی است که در راهِ اطاعتِ خداوند با نفس خود مبارزه کند✨ {المُجاهِد مَن جاهَدَ نَفسه فی طاعَه الله } 📚نهج الفصاحه/ص۷۵/حدیث۶۳۷ 🔶ما باید با هواهای نفسانی خودمون مبارزه کنیم اما این به معنای مبارزه با همه دوست داشتنی ها نیست✔️ ⭕️یعنی اینطور نیست که ما بخوایم با هر چیزی که "دلمون میخواد" مخالفت کنیم! ◀️ بلکه این مبارزه باید "با برنامه وکاملاً حساب شده" باشه💯 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
‌ پیرمرد گفت: اگه هزار سال هم عمر کنی و هزار تا بچه و خواهر و برادر داشته باشی، بازم یه مواقعی توو زندگی پیش میاد که دوست داری خونه‌ی پدری بود و می‌رفتی پیش پدر و مادرت... @قدراونهاروبدونیم تاهستند😢 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
دفاع جانانه از زنان در برنامه شبکه ماهواره‌ای من و تو. واقعا دمش گرم.👌👌👌👌 کی بود این کارشناس؟ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💥 صبور باشید! 🎙 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🌺خداوندا... آنان که به من بدی کردند، سڪوت را به من آموختند. آنان که از من انتقاد کردند، راه درست زیستن را به من آموختند آنان که مرا تحقیر کردند، صبر و تحمل را به من آموختند آنان که تهدیدم کردن مراترساندن چه بساقویترم کردند، آنان که به من خوبی کردند، انسانیت را به من آموختند پس ای مهربانم خدای من به همه آنهایی که در رشد من سهمی داشتند ... "خیر دنیا و آخرت عطا فرما"... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
عاقبت به خیری خیلی سخته خیلی دعا کنید آیت‌الله بهجت و سیدالشهدا💚 بریده‌هایی از کتاب رحمت واسعه آیت‌الله بهجت 🔸آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند، ما بالقوه داریم. خیلی به خود مغرور نشویم. این‌طور نیست که آن‌ها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه می‌بریم! 🔸وای بر کسانی که مدعی قرب به خدا هستند؛ اما ولیّ او را نمی‌شناسند! 🔸در آخرالزمان این دعای فرج را که دعای تثبیت در دین است، بخوانیم: «یا اللهُ،یا رَحْمَنُ،یا رَحیمُ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ،ثَبِّتْ قَلْبی عَلی دینِک» (ای خدا، ای رحمت‌گستر، ای مهربان، ای زیروروکنندۀ دل‌ها،دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان) 🔸همیشه حق و باطل مثل حسین(ع) و یزید وجود دارد و کار مردم هم یا جنگ در کنار یزید یا در رکاب امام‌حسین(ع) است. 🔸این کسانی که می‌گویند: این مداحی چیست؟ مصیبت‌خوانی چیست؟ اشک ریختن چیست؟این‌قدر احمق هستند که نمی‌فهمند این اشک طریقۀ تمام انبیا(ص) بود برای شوق لقاءالله،برای تحصیل رضوان‌الله 🔸ما باید اهل محاسبه باشیم،هرچند اهل توبه نباشیم،خودِ محاسبه مطلوب است.اگر بدانیم فلان روز حسینی و فلان روز یزیدی هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدی هستیم یا https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨ 🌼گاهی خدا چيزهای بزرگ را در چيزهای كوچك قرار می دهد! ✍حاج اسماعیل دولابی: روح پذيرش ذكر خـداست. در شبـانه‌روز يك ربع، ده دقيـقه، برای خـدا خلوت كن. نيـمه‌شب، نمـاز هم نمی خواهی بخوانی نخوان، ولی بنشين و جسم و روح و هستی خودت را نقد بگذار در مقابل خدا. بگو خدايا دنيا خيلی شلوغ است؛ خودت می دانی كه عالمی كه در آن زندگی می كنيم شلوغ است؛ می خواهم ده دقيقه بنشينم خستگی ام در برود. شبانه‌روز به كار مشغولم؛ ... همه وقت در كارم، حتی در خواب هم كار می كنم. چند دقيقه اجازه بده در محضر شما بنشينم. اين را به خودتان بگوييد. بنشينيد با خدای خودتان خلوت كنيد. ممكن است در همين چند دقيقه خلوت، كار چند هزار سال را انجام دهی. گاهی می بينی خدا چيزهای بزرگ را در چيزهای كوچك قرار می دهد. خداوند قادر است. او بنی آدم را خيلی عجيب آفريده است. خودش فرمود: «فَتَبارَكَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقينَ». معلوم می شود كه چه چيز بزرگی آفريده است كه اين حرف را می زند. 📚[ طوبای_محبّت (مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی) کتاب یک - مجلس پنجم - صفحه 66 ] https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
اگر از حقوق انسانیِ خودت دفاع می‌کنی و حقوق انسانیِ کسی را نادیده نمی‌گیری، اگر نخواسته‌ای که به هر قیمتی به آسایش و رفاه برسی، تو یک مردی و روز مرد، مبارکت باشد. اگر از کوچه یا خیابان خلوتی رد می‌شدی و دختر یا زنی تنها دیدی و سرت را پایین انداختی و با فاصله از کنارش جوری گذشتی که احساس امنیت کند و نترسد، روز مرد مبارکت باشد. اگر حواست به نگرانی‌ها و اضطراب‌های مادرت هست، به چشم‌های کم‌سو یا پاهای دردمندش، اگر کمک‌حال پدرت هستی، اگر برای خواهرت امنیت و آزادی‌عمل فراهم می‌کنی، اگر در زمان خشم یا سرخوشی، فحش‌های ناموسی ورد زبانت نیست؛ روز مرد مبارکت باشد. اگر هرکجا نشستی و در هر صنف و جایگاهی زنی را هم ردیف خودت یا بالاتر دیدی و سعی نکردی تحقیرش کنی، اگر نگاهت به دختران و زنان، انسانی‌ست، نه جنسی، اگر در همه‌حال آماده‌ای که تکیه‌گاه کسی از خودت ضعیف‌تر باشی و بدون چشم‌داشت خوب باشی و کسی را حمایت کنی، اگر شانه‌هات آماده‌اند برای دلگرمی دادن و آغوشت آماده است برای تعهد، تبریک می‌گویم، تو یک مرد هستی و امروز و تمام روزهای دیگر، تا زمانی که -فارغ از جنسیت- انسان خوبی باشی، روز توست. لطفا خوب بمان، دنیا نیاز دارد که تو خوب باشی. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ناصر: ✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_دوازدهم #بخش_اول ❀✿ یڪ قدم بہ سمتم مے آید و چشمانش را ریز می
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ چقدر خوش لباس است! اوباهمہ فرق دارد هم ریشش را نگہ میدارد و هم تیپ خوبش را! چہ ڪسے گفتہ هرڪس ڪہ مذهبے است نباید رنگهاے شاد بپوشد؟! بہ سمت مبل سہ نفره اے مے رودڪہ ڪنارش میز تلفن ڪوچڪ گردویے گذاشتہ شده. خودش را روے مبل میندازد و یڪ آه بلند میگوید و بہ بدنش ڪش و قوس مے دهد. پناهے_ چقدر سختہ از هفت صبح سرپا باشے! وبعد بہ مبل مقابلش اشاره مے ڪند: بشین چرا وایسادے!؟ جلو مے روم و مقابلش مے نشینم. تلفن را برمیدارد و مے پرسد: غذاچے میخورے؟! ملایم لبخند مے زنم _ نمیدونم!! هرچے شما میخورید! _ نچ! دختر خوب چرا اینقد تعارف میڪنے؟ _ آخه حس خوبے ندارم! اصلا نباید مزاحم شما مے شدم اخم ساختگے میڪند و تلفن را روے گوش چپش مے گذارد. _ جوجہ دوس دارے؟! باخجالت تایید میڪنم. بہ رستوران زنگ مے زند و دو پرس جوجہ بابرنج با تمام مخلفاتش سفارش مے دهد. تلفن را قطع مے ڪند و یڪ دفعه بہ صورتم زل مے زند! گر میگیرم و صورتم رااز نگاهش مے دزدم. بلند مے خندد، ازجا بلند مے شود و بہ طرف آشپزخانہ مے رود. بانگاه دنبالش مے ڪنم. پشت اپن مے ایستد و مے پرسد: آخہ تو چرا اینقدر خجالتے هستے؟! چیزے نمیگویم. ادامہ میدهد:خب نسکافہ یا قهوه؟! _ نہ ممنون! _ دوست ندارے؟! _ نہ نمیخوام زحمت شہ! _ تاغذا بیارن طول میڪشه، الانم یہ چیز گرم میچسبہ...خب پس نسکافہ یاقهوه؟ _ هیچ ڪدوم! _ نچ! لجبازے! _ نہ آخہ دوست ندارم! _ از اول بگو!... هات چاڪلت خوبہ؟ _ بلہ! ده دقیقہ بعد با دو فنجان و دو برش ڪیڪ وانیلے ڪہ درسینے گذاشت بہ سمتم آمد و این بار با ڪمے فاصلہ ڪنارم نشست. حسابے گرسنہ بودم اما بہ آرامے یڪ تڪہ از سهم ڪیڪم رابا چاقو بریدم و با چنگال در دهانم گذاشتم. چقدر دوست داشتم خانہ خودمان بودم و تمام ڪیڪ را یڪباره در دهانم میڪردم! از فڪرم خنده ام گرفت. محمدمهدے از چند روزے ڪہ مریض بودم پرسید و خودش هم توضیحاتے ڪوتاه راجب درسها داد. آخرش هم اضافہ ڪرد ڪہ بعد از ناهار باتمرین بیشترڪار میڪنیم! جوجہ با سالاد و زیتون ڪلے چسبید. بعد براے درس بہ اتاق مطالعہ رفتیم ڪہ بہ گفتہ ے خودش قرار بود زمانے اتاق بچہ اش باشد! پشت میز ڪوچڪے نشستیم و تمرین را شروع ڪردیم. توضیحاتش را بہ دقت گوش میدادم و گاها بدون منظور بہ چشمان و لبش خیره مے شدم. بعداز یڪ ساعت خودڪارش را بین صفحات ڪتاب ریاضے گذاشت و مستقیم بہ چشمانم زل زد! جاخوردم و ڪمے نگاهم را دزدیدم اما ول ڪن نبود! آخر سر باخجالت مقنعہ ام را روے سرم مرتب ڪردم و پرسیدم: چے شده؟! خودش را جلو ڪشید و بہ طرفم خم شد. بااسترس صندلے ام را چند سانت عقب دادم. لبخند عجیبش میان تہ ریش مرتبش گم شد پناهے_ واقعا چشمات فوق العاده اس!!! هول ڪردم و جای تڪر سریع گفتم: مال شما هم!!!! و خودم متعجب از حرف مزخرفے ڪہ زده بودم، سرم راپایین انداختم و دستهایم را باحرص مشت ڪردم... ❀✿ 💟 نویسنــــــده: ❀✿ 👈 ڪپے تنها با ذڪر مورد رضایت است👉 ❀✿ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_دوازدهم #بخش_دوم ❀✿ چقدر خوش لباس است! اوباهمہ فرق دارد هم ریشش را
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ محمدمهدی لبهایش را با زبان ترمےڪند و لبخند دندان نمایی مے زند. _ محیا چرا اینقد بھ در و دیوار نگاه میڪنے؟ ازاسترس پوست دستم را نیشگون های ریز میگیرم و جوابےنمیدهم.ادامھ میدهد: _ میشھ وقتے باهات حرف میزنم مستقیم نگام ڪنے؟ بازهم سڪوت میڪنم!ضربان قلبم شدت میگیرد _ خیلےبده دخترجون! یھ اداب احترام اینڪھ وقتے یڪے داره باهات حرف میزنھ بهش توجه ڪنے. حرفش منطقے به نظر مےرسد.سرم را به حالت تایید تڪانے مےدهم و نگاهم را بھ سختے روی مردڪ چشمانش متمرڪز میڪنم. لبخندی ازسررضایت مے زند و میگوید: خوبھ.حالا شد! میدونے اگر خوب نگام نڪنے نصف چیزایے ڪھ میگم رونمیفهمے؟ آرام میگویم: بلھ!حق باشماست. جملھ هایش قانع ڪننده بود. البتھ برای من! یڪدفعھ مے پرسد: مامان چشماش این رنگیھ یا بابا؟ _ مامان. _ پس مامانتم قشنگھ. ازتمجید غیرمستقیمش ذوق و تشڪرمیڪنم. چیزی نمیگوید و دوباره درس رااز سر مےگیرد. ❀✿ گذراندن زمان درڪنار محمدمهدی برایم جز بهترین لحظات حساب مےشد. به او اعتماد داشتم و بھ راحتے بھ منزلش مے رفتم. بهانھ های مختلفے هم هربار پیش مےآمد. احساس مےڪردم ڪھ خود او هم بے میل نیست. مادرم اوایلش مےپرسید: چے شده باز بعضے روزا دیر میای؟! من هم با پناهے هماهنگ ڪردم ڪھ بھ مادرم میگویم: ڪلاس فوق العاده و خصوصے برایم گذاشتھ اید.او هم با خوشحالے پذیرفت و زیرلب گفت: خیلے بلایے ها. پای من بھ حریم خصوصےو درواقع مرڪز اشتباهاتم باز شد. رفتھ رفتھ دیگر توجیهے برایم بوجود نمےآمد دیگر خجالت نمیڪشیدم از تصور دوست داشتنش.با دلےقرص و محڪم بھ تفڪراتم دامن مےزدم.دیگر او برایم فقط یڪ استاد نبود.صحبتهایم بااو رنگ و روی دیگری بھ خود گرفتھ بود. خودم را غرق در آزادی و شادی میدیدم.نام دختری ڪھ خبر جدایے محمدمهدی را بھ گوشم رساند میترا بود. قابل اعتماد بنظر مے رسید. پوست تیره و چشمای درشتش برام جالب بود. شبیه سیاه پوستا بود اما ازهمان خوشگلها!هرباراز خانھ ی محمدمهدی برمیگشتم به او زنگ مے زدم و ارحرفهایمان مےگفتم. اوهم غش غش میخندید و گاها میگفت: دروغ؟ برو!باورش نمے شد ڪھ مااینقدر سریع باهم راحت شده باشیم.از سخت گیری های خانواده ام هم خبر داشت.میگفت : پس چرا این توکلاس اینقد گند دماغه؟ من هم میخندیدم و با حماقت میگفتم: خب محیا باهمھ فرق داره! تمام دنیای من لبخندهای محمدمهدی بود.دنیایی ڪھ خودم برای خودم ساختھ بودم. دنیایے ڪھ هرلحظه مرا بیشتر درخود میڪشید و فرو میخورد. ❀✿ بھ سقف خیره مےشوم و با دهانم صدا در مے آورم. از عصرجمعھ متنفرم.ازبچگےعادت داشتم باصدای دهانم مغزهمھ را تیلیت ڪنم.اینبارهم نوبت مادرم بود ڪھ صدایش سریع درآمد: نمیری دختر!چرااینقد بااعصاب بازی میڪنے؟! سرجایم میشینم و بھ چهره ی ڪلافھ اش با پررویی زل مھ زنم. _ خا حوصلم سررفتھ! و باز صدا در میاورم! روبھ روی تلویزیون نشستھ و سالاد درست میڪند. من هم ڪھ تاچند دقیقھ ی پیش روی مبل لم داده بودم، ارجا بلند مےشوم و ڪنارش میشینم. پیازدستش میگیرد و بااولین برش زیر گریھ میزند.باتعجب نگاهش میڪنم _ وا!چے شد؟ چاقوی ڪوچڪ با دستھ زرد را بالا مے آورد و بابغض جواب میدهد: _ دیدی چجوری گذاشت رفت!؟ بااسترس میپرسم: ڪےڪیوگذاشت؟ با سرچاقو به صفحھ ی تلویزیون اشاره میڪند و ادامھ میدهد: _ این پسره متین!! گذاشت رفت! دوزاری ام مے افتدمنظورش سریال مزخرفی است ڪھ هرشب پایش میشیند. هوفے میڪنم و بلند میگویم: مادرمن دلت خوشھ ها!نشستی واسھ یھ تخیل فانتزی اشڪ میریزی!! اخم میڪند _ نگفتم ڪھ توام گریھ ڪنے! ❀✿ 💟 نویسنــــــده: ❀✿ 👈 ڪپے تنها با ذڪر مورد رضایت است👉 ❀✿ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_سیزدهم #بخش_اول ❀✿ محمدمهدی لبهایش را با زبان ترمےڪند و لبخند دندا
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ میخندم و یڪ خیار نصفھ ڪھ درظرف سالاد بود برمیدارم و به طرف اشپزخانه میروم. بلند مے پرسد: ببینم بچھ تو امتحان نداری؟ درس و مشق نداری؟! _ وای مامان ڪارامو ڪردم. _ ببینم این استاده مرد خوبیھ؟!بابات خیلے نگرانتھ. میگھ این استاده میشنگھ. _ نھ مادرمن.بابا بیخود نگرانھ اون زن داره. _ اخھ خیلے جوونه. باذوق زیر لب میگویم: خیلیم خوبھ! مامان_خلاصھ مراقب باش دختر!... بھ غریبھ هااعتمادی نیست. _ استادمھ ها. دریخچال را باز میڪنم و بطری ڪوچڪ آبمیوه ام رابرمیدارم مامان_ میدونم .میدونم! ولے ...حق بده دلش شور بیفتھ!بلاخره خوشگلے..سرزبون داری. _ خب خب؟! دربطری را باز میڪنم و سرمیڪشم مامان_ الحمدالله یھ چادر سرت نمیڪنے ڪھ خیالمون یخورده راحت شھ. ابمیوه بھ گلویم میپرد. عصبے میگویم: ینھ هنوز زندگے ما لنگ یھ چادرمنه؟! ازجا بلند مےشود و بالبخند جواب میدهد:نھ عزیزم!خداروشڪرعصاب نداری دوڪلمھ بهت حرف بزنم! _ اخه همش حرفای ڪهنھ و قدیمے !بزرگ شدم بخدا.اونم مرد خوبیھ. بنده خدا خیلے مراقب درسمھ. نمره هامم عالیھ. شانھ بالا میندازد _ خب خداروشڪر ڪھ مرد خوبیھ. خدابرا زنش نگهش داره. دردلم میگویم: اتفاقا خوب شد ڪھ نگھ نداش. اما بلند حواب میدهم: خدابرا شاگرداش نگهش داره! و با حالتے مسخره میخندم ❀✿ روی میز میشینم و با شڪلڪ ادای معلم زیست را درمے آورم و همھ غش غش میخندند! همیشھ دراین کارها مهارت خاصے داشتم. میترا که ازخنده قرمز شده روی صندلی ولو می شود. همان لحظھ چندتقھ بھ درمیخورد معاون آموزشی وارد ڪلاس مے شود. سریع ازروی میز پایین مےپرم و سرجایم مثل بچھ تخس ها آرام میشینم. موهایم راڪھ بخاطر تحرڪ بیرون ریختھ زیر مقنعه ام میدهم و بھ دهان خانوم اسماعیلی خیره مے شود. یڪ برگھ نشانمان میدهد ڪھ زمان برگزاری ازمون های مختلف و تست زنےاست. هربخش را با هایلایت یڪ رنگ ڪرده. چھ حوصله ای.برگھ را بھ مسئول ڪلاس میدهد تا بھ برد بزند. درسم خوب بود، اماهنوز انگیزه ی ڪافی برای ڪنڪور نداشتم. ❀✿ 💟 نویسنــــــده: ❀✿ 👈 ڪپے تنها با ذڪر مورد رضایت است👉 ❀✿ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d