eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
25.9هزار ویدیو
128 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی خانه ای زیبا با حیاطی پر از درختان میوه داشت. در همسایگی او مردی حسود منزل داشت و همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و بنحوی او را آزار دهد. همسایه خوب یک روز صبح که خواست از در خانه خارج شود دید یک سطل پر از زباله کنار در است. فهمید که مال مرد حسود همسایه است , پس سطل را تمیز کرد و آن را از میوه های حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است. وقتی در را باز کرد مرد میوه های تازه را به او داد و گفت: هرکس آن چیزی رابا دیگری قسمت میکند که از آن بیشتر دارد http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
"همسر فرعون " تصميم گرفت که عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی.... پسر نوح تصميمي براي عوض شدن نداشت... غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان... اولي همسر يک طغيانگر بود و دومي پسر يک پيامبر...!!! براي عوض شدن هيچ بهانه ای قابل قبول نيست.... اين خودت هستي که تصميم مي گيري تا عوض شوي... بعضي از چيزها دير که شد، بي‌فايده هستند.... مانند بوسيدن پيشاني عزیزی که مرده است http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🚩 «السلام علیک یا صاحب الزّمان» برپا شده حسینیه‌ی گریه‌ها، بیا بر روی چشمهایِ تر از اشکِ ما، بیا شالِ عزای تو به عزایم نشانده است وقت عزایمان شده صاحب عزا، بیا از معرفت، تُهی‌ام و از مصلحت، پُرَم تا زیر و رو شوم زِ قدومِ شما، بیا یادش بخیر صحنِ رضا، زار می‌زدم آقا نشسته‌ام دمِ ایوانِ طلا، بیا ایوانِ طلا اگر که نشد تا ببینمت وقتِ عزا به مجلسِ عزای ما، بیا ای خاک بر سرم که نشد خاکِ پای تو یک شب خرابه‌ی دل من هم، بیا من را که کُشت "وا أبتا" های عمه‌ات یک سر به خاکِ کُشته‌ی کرب و بلا، بیا. 💠 «اللّهمّ عجّل لولیّک المظلوم الفرج.» http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
حضور در کربلا ✅داستان زعفر جنی در کربلا http://eitaa.com/joinchat/4193320983G47cbf51feb ✍هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری می آید زعفر جنی گفت : کیست که در وقت شادی، گریه می کند ؟! دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدن و زعفر از آنان سبب گریه را پرسید آنان گفتند : ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی، در حین رفتن به آن شهر، عبور ما به رود فرات افتاد که عربها به آن نواحی نینوا می گویند ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ود ر حال جنگ هستند وقتی که نزدیک آنان شدیم، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام پسر همان آقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ و راست خود نگاه می کردند و می فرمودند : آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟! و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند وقتی که این واقعه ناگوار را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به شهادت می رسانند ⚫زعفر جنی و حرکت بسوی کربلا به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد و همگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند ⚫مخالفت امام حسین از کمک زعفر جنی خود زعفر گفته است : وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ را لشکریان دشمن فرا گرفته است، بعلاوه صف های فرشتگان زیادی را دیدیم، خود را به امام حسين علیه السلام رساندیم و گفتنیم : ما در خدمت هستيم، امام حسين از آنان تشكر كردند و فرمودند : بايد امور اين عالم به طور طبيعي پيش برود این الطالب بدم المقتول بکربلا 😭😭 ◾ ماجرای "زعفر جنی" از زبان خودش در سرزمین کربلا، روز عاشورا...😭 ﺧﻮﺩ ﺯﻋﻔﺮ ‏(ﺟﻨﯽ‏) ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ : ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺑﻼ ﺷﺪﯾﻢ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺮﺳﺦ ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺮﺳﺦ ﺭﺍ ﻟﺸﮑﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺻﻔﻮﻑ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﯾﻢ . ﻣﻠﮏ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺑﺎ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻠﮏ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻃﺮف ، ﻣﻠﮏ ﻧﺼﺮ ﺑﺎ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻠﮏ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ، ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺑﺎ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻠﮏ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ، ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﮑﺎﺋﯿﻞ ﺑﺎ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻠﮏ ، و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﻃﺮﻓﯽ ﻣﻠﮏ اﺳﺮﺍﻓﯿﻞ ، ﻣﻠﮏ ﺭﯾﺎﺡ ، ﻣﻠﮏ بحار، ﻣﻠﮏ ﺟﺒﺎﻝ ، ﻣﻠﮏ ﺩﻭﺯﺥ ، ملک عذﺍﺏ ، ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ . 👈 ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﯾﮑﺼﺪ ﻭ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﺗﺎ ﺧﺎﺗﻢ ﻫﻤﻪ ﺻﻒ ﮐﺸﯿﺪﻩ ،ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺘﺤﯿﺮ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻧﺪ . 🕯 ﺧﺎﺗﻢ ﺍﻧﺒﯿﺎﺀ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏ﻋﻠﯿﻪﺍﻟﺴﻼﻡ‏ ﻣﯽﻓﺮﻣﻮﺩند : ‏«ﻭﻟﺪﯼ؛ ﺍﻟﻌﺠﻞ ﺍﻟﻌﺠﻞ ﺍﻧّﺎ ﻣﺸﺘﺎﻗﻮﻥ‏»؛ «پسرم، ﻋﺠﻠﻪ ﮐﻦ ، ﻋﺠﻠﻪ ﮐﻦ ، ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﺘﺎﻕ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯿﻢ‏» 🕯 ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﯾﮑﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﺯﺧﻤﻬﺎ ﻭ ﺟﺮﺍﺣﺎﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ، ﭘﯿﺸﺎﻧﯿﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ ، ﺳﺮﺵ ﻣﺠﺮﻭﺡ ، ﺳﯿﻨﻪﺍﺵ ﺳﻮﺯﺍﻥ 🕯 ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻧﻔﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﺣﻠﻘﻪﻫﺎﯼ ﺯﺭﻩ ﻣﯽﺟﻮﺷﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺻﻼً ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﻧﻤﯽﻧﻤﻮﺩ . ✍ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺳﻢ . ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﺁﻗﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏ﻋﻠﯿﻪﺍﻟﺴﻼﻡ ﺳﺮ ﻏﺮﺑﺖ ﺍﺯ بیکسی ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩﺍﯼ ﻓﺮﻣﻮﺩند : 👈 «ﺍﯼ ﺯﻋﻔﺮ ﺑﯿﺎ» ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻫﻤﻪ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ : «ﻣﻦ ﺑﺎ ﺳﯽ ﻭ ﺷﺶ ﻫﺰﺍﺭ ﺟﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﺭﯼ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ.‏» 🔆 ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩند : «ﺍﯼ ﺯﻋﻔﺮ؛ زﺣﻤﺖ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺧﺪﻣﺖ ﺗﻮ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﻻﺯﻡ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﺪ‏» ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ : ‏ﻗﺮﺑﺎﻧﺖ ﺷﻮﻡ ﭼﺮﺍ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯽﻓﺮﻣﺎﯾﯽ ؟‏» 🔆 ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩند: ‏ ﺷﻤﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﻭﺕ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ‏». ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ : ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﻫﻤﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﮔﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ‏». 🔆 ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩند : زعفر ﺍﺻﻼً ﻣﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻟﻘﺎﯼ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ . ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ نصرﺕ ﻭ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﻦ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ اﺷﮏ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ، ﻣﺮﻫﻢ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ‏ . 📚منبع: ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍﺭ ﺝ ۴۴ ﺹ ۳۳۰ 📚 یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة http://eitaa.com/joinchat/4193320983G47cbf51feb ۱۴۴۱
🌹🍃از پیرمرد حکیمی پرسیدند: از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟ پاسخ داد: *یاد گرفتم* که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم *یاد گرفتم* که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت. *یاد گرفتم* که دنیا ی ماهر لحظه ممکن است تمام شود اما ماغافل هستیم. *یاد گرفتم* که سخن شیرین ،گشاده رویی وبخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست. *یاد گرفتم* که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت وآرامش بهره مند باشد. *یاد گرفتم* که:بساط عمرو زندگیمان رادردنیا طوری پهن کنیم که درموقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم. http://eitaa.com/joinchat/4193320983G47cbf51feb
مگه یادت می‌ره؟؟!...... ‌ ‌▪‌مادرم می‌خواست تمام خیرِ دنیا و آخرت را به من ببخشد پایم را به مجلس عزای تو باز کرد کودک که بودم دستم را می‌گرفت و پابه پایش در عزای تو می‌دویدم و غم کودکانت به ریشه‌ی جانم می‌نشست بزرگتر که شدم گفت: تمام دنیا را بگرد اما بدان خانه سعادتت همین‌جاست گدای این خانه حاتم جهان است نوکر این خانه که باشی پادشاهی هستی که قدر پادشاهی‌ات را فقط خودت می‌دانی و اربابت... سالهاست که در مسیر تو ام و زمین گیر عشقت و چه پادشاهی کردم در خانه تو ای شاه هردوعالم! نور چشم عشاق دلداده! تو بودم کردی از نابودی و با عشق پروردی فدای بود تو، دارو ندار من..... ♥ ‌ http://eitaa.com/joinchat/4193320983G47cbf51feb
🍂 💠یک علت مهم اینه؛ که ما حجاب رو با سبک زندگی مختص خودش معرفی نکردیم بلکه خیلی تک بعدی به ماجرا نگاه کردیم... ❇️یعنی اگر ما معرف یک سبک زندگی کامل بودیم هر حکمی مثلا حجاب جایگاه خودش رو پیدا میکرد و دلیل و فلسفه اش روشن میشد و مخالف جدی براش وجود نداشت... ❌ولی ما فقط حجاب رو معرفی کردیم.... بدون نشون دادن پیوستهاش با سایر مسائل... و جانمایی اش در سبک زندگی افراد... 🍃 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
بانوان غیر مسلمان در بیرمنگام باحجاب شدند! ‌ ◽️یک تشکل اسلامی در انگلستان به منظور ایجاد پل میان ادیانی بین جامعه های دینی، با دادن بسته های حجابی دارای روسری به زنان غیرمسلمان، از آنان دعوت به امتحان کردن حجاب کرد. ‌ 🔻در صفحه این تشکل اسلامی در شبکه‌های اجتماعی آمده است: رویداد اجتماعی «آزمودن روسری» در مرکز شهر بیرمنگام، نتیجه فوق العاده‌ای داشت. مردم عاشق این بودند که روسری گذاشتن را امتحان کنند. آنها میخواستند سعی کنند درکی از گذاشتن روسری برسرداشته باشند. وقتی صورتشان را از طریق آینه (باحجاب) می دیدند، چهره شان بسیار هیجان زده می شد و عاشق آن بودند. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
بزرگی میگفت: وقتی دلت با خداست بگذار هر كس میخواهد دلت را بشكند وقتی توكلت با خداست بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی كنند وقتی امیدت با خداست بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت كنند وقتی یارت خداست بگذار هر چقدر میخواهند نارفیق شوند همیشه با خدا بمان چتر پروردگار  بزرگترین چتر دنیاست... http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
عناب معجزه گر ﻟﻄﻔﺎﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭﺁﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﮕوید ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﮕوید ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﻧﺠﺎﺕ ﯾﺎﺑﻨﺪ (ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ جوانان) ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ .... ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﺪ. ﺍﺭﺯﺵ پیامﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺮ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ عناب ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﮔﺮ ﺩﺭ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺳﻠﻮﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ، ﻭ 10,000 ﺑﺎﺭﻗﻮﯾﺘﺮ ﺍﺯ ﺷﯿﻤﯽ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﭼﺮﺍ ﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ؟ ﺯﯾﺮﺍ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺗﺮﮐﯿﺒﺎﺕ ﺁﻥ ﺳﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﮐﺴﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﯾﻨﮏ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ ، ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﺋﯿﺪ که عناب ﺩﺭ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ.ﻃﻌﻢ ﺁﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺒﯽ ﺷﯿﻤﯽ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺍﺛﺮ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺣﻔﻆ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﺭﻭﺳﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻄﺮﻧﯿﺎﻓﺘﺪ. عناب ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻣﺼﺮﻑ ﻧﻤﻮﺩ. خواص دارویی عنابﺍﺛﺮﺵ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﮐﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻮﻣﻮﺭﻫﺎﺳﺖ . ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖﮐﻪ ﺍﯾﻦ میوه معجزه گر ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺳﺮﻃﺎﻥهاست.همچنین ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺿﺪ ﻗﺎﺭﭺﻭ ﻋﻔﻮﻧﺖ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺮﻡ ﻫﺎ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﻓﺸﺎﺭ ﺧﻮﻥ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺿﺪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻻﺕ ﻋﺼﺒﯽ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﻨﺒﻊ ﭼﻨﯿﻦﺍﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﺭﻭ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ .ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﺭﻭﯾﯽ ﻓﺎﺵ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﺎﺕ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪﺍﺯﺳﺎﻝ 1970 ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ عناب ﺳﻠﻮلهای ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ 12 ﻧﻮﻉ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺭﻭﺩﻩ ، ﺳﯿﻨﻪ ، ﭘﺮﻭﺳﺘﺎﺕ ، ﺭﯾﻪ ﻭ ﭘﺎﻧﮑﺮﺍﺱ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﻭﺍﺳﻪ ﻫﺮﮐﯽ ﻣﺜﻞ من ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻔﺮست. همين الان اين پست در هر گروهي كه هستين نشر کنید B-) http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مکرزنان: http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d دوخانم پیش قاضی مراجعه کردند یکی جوانتر بود ویکی میانسالتر. اول خانم جوان شروع کرد که جناب قاضی: من ازکودکی یتیم بودم این زن عمه من هست وازکودکی مرا بزرگ کرد وشوهر داد. بعد ازسه سال دید که زندگی واخلاق شوهرم خوب است، عمه ام دخترش را که خواستگاری نداشت هرروزآرایش میکرد وبه شوهرم نشان میداد. تااین که به طورمخفیانه به شوهرم پیشنهاد داد که بادخترش ازدواج کند. شوهرم نیزپذیرفت عمه ام شرط گذاشته بود که شوهرم وکالت زنش را که من باشم به اوبدهد. شوهرم پذیرفته بود. عمه ام آمد وبه من گفت من دخترم را به عقد شوهرت درآورده ام وتورا وکالتا سه طلاق می دهم ! خلاصه عمه ام بااین حقه شوهرم را ازدستم گرفت ومرا بیوه کرد. منم مخفیانه به مغازه شوهرعمه ام رفتم وبعد ازمدتی به اوپیشنهاد ازدواج دادم اوهم ازخدا میخواست. گفتم شرطم آنست که وکالت و اختیارزنت را به من بدی! اوهم قبول کرد. منم پیش عمه ام رفتم وبهش گفتم من باشوهرت ازدواج کردم وتورا وکالتا سه طلاق میدهم. خلاصه مدتی زندگی کردیم که شوهرجدیدم فوت کرد. عمه ام خبرشد همراه بادخترش ودامادش که شوهرقبلیم بود آمد وازمن درخواست ارثیه شوهرسابقش را کرد. گفتم چیزی به توتعلق نمیگیرد چون اون توراطلاق داده ومن تنها زنش بودم . شوهرسابقم که داماد عمه ام بود وقتی مرابعدازمدت ها دید وزندگی وخاطرات گذشته را به یادآورد وهمچنین وضع وزندگیم را دید، تنهایی پیشم آمد وازمن خواست مجددا بااوازدواج کنم. منم پذیرفتم وگفتم به شرط آن که وکالت زنت را به من بدی! اوهم پذیرفت. رفتم پیش عمه ام به اوگفتم که من بادامادت ازدواج کردم ووکالت دارم که دخترت را سه طلاق بدهم لذا دخترت سه طلاق است ! قاضی پس ازشنیدن این داستان ازجایش بلند شد ودستانش را برسرش گذاشت وفریاد زد که واای ازمکرزنان ! زن دوم نیز باگریه به قاضی گفت جناب قاضی : این زن که برادرزاده ام است، شوهرمن وشوهردخترم را گرفت وارث ودارایی شوهرم را نیز گرفت ومارا بدبخت وبیچاره کرد!! قاضی خطاب به او گفت : روزی که باازدواج دادن دخترت به شوهراین زن وطلاق دادن این زن خوشحال بودی که دخترت را خوشبخت کردی واین بیچاره را بدبخت کردی،باید فکرش را میکردی که ممکن است چنین بلایی سرخودتان بیاید. هرچیزی بکارید ،همان را درو میکنید. ازمکافات عمل غافل مشو گندم ازگندم بروید جو زجو. چاه مکن بهر کسی اول خودافتی بعدا کسی میگویند آن قاضی تامدت ها از این حکایت شوکه شده بود وهرجا تعریف میکرد. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ✅✅✅✅