eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.4هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
بزن کف مرتضی داماد گشته بزن کف قلب زهرا شاد گشته 👏👏👏 بزن کف در قدوم ماه داماد بزن لبخند تا حق را کنی شاد 👏👏👏 چنین داماد را باشد عروسی که هستی آیدش بر پای بوسی 👏👏👏 عروسی دختر ختم رسولان عروسی مصطفی را راحت جان 👏👏👏 عروسی مریم و هاجر کنیزش عروسی کو خدا دارد عزیزش 👏👏👏 عروسی هستی هستی فدایش عروسی خلق داماد از برایش 👏👏👏 چه دامادی که فخر کائنات است چه دامادی خداوند ثبات است 👏👏👏 چه دامادی سراپا فخر و عزت چه دامادی خدای عشق و غیرت 👏👏👏 چه دامادی محمد ساق دوشش ملائک هم غلام حلقه گوشش 👏👏👏 حلول ماه ذی الحجه و سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) مبارک باد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌸💦🌸💦🌸💦 https://eitaa.com/matalbamozande1399
تمیز کردن نوار لاستیکی درب یخچال با کمک یک مسواک (یا ابر) با آب گرم و صابون یا پودر صابون نوار را تمیز می‌کنیم. بعد از تمیز کردن یک دستمال را به روغن یا وازلین آغشته کرده و دور نوار بکشید. با این کار نوار خشک نشده و صدمه نمی‌بیند. دقت کنید نوار لاستیکی از ورود گرما به یخچال جلوگیری می‌کند. بنابراین تمیز کردن آن به صورت اصولی ضروری می‌باشد 🌸💦🌸💦🌸💦 https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش با پروردگار ❤️❤️ خـــــدایا💞 در این شب زیبا بهاری دلـــهای دوســـــتانم را سرشار از نـور✨ شادی ڪـن💓 و آنچه را ڪه به بهــــترین بندگانت عــطا میفرمایــے به آنها نیز عـطا فرما🙏 آمیـــن یا رَبَّ 🙏 شب ✨ شـروع سـکـوت خـــــداسـت💞 او آمـده تـا نـزدیـکـے زمـیـن ، تـا تـو آرام تـر از هـمـیـشہ بــہ خـواب بـروی شبتون پـر از یاد خدا✨💞 🌸💦🌸💦🌸💦 https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید چطور یه بطری (گالن) پلاستیکی میتونه کاربردهای خیلی مفید باشه 🌸💦🌸💦🌸💦 https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋 🦋🦋 🦋 مرداب خشت صد و هفتاد و یک _هوی مردنی....اون خواهر بد قدمتو از باغچه بکش بیرون تا ناکارش نکردم _میبینی که اعظم ،تازه اومدم خستم ....دم پر منو خواهرم نباش ،خواهرمن از تو شعورش بیشتر که گلا رو خراب نکنه، تازه اون باغچه رو هادی کاشته بود ،شاید دلم بخاد با لگد خرابش کنم.... *حالا دومت بگیر بوگو گل پودنک _چیشم روشن، غورباغه رو که زیاد رو بدی برات ابو عطا می خونه. ورپریده بی حیا، نون من میخوری به دخترم بد وبیراه می گی _جنگ اول به از صلح آخره، روز اوله که من اومدم اینجا *جر راه انداختین وای به پسون فرداش. من کاری به شما ندارم شمام کارمن نداشته باشین،تازه من و خواهرم نون زمین خودمونو میخوریم، پس هیچ منتی سرما نیست _گمشو ازجلو چشمم ..رو به چیشه که گربه نداره بیشتر ازاین جان این را نداشت که با آنها دهن به دهن بگذارد، دست هانیه را گرفت و داخل اتاق نمورش شد. باید پوستش را کلفت تر از این حرف ها میکرد. یوسف خان پدر ارمیا،گفته بود با عمویش حرف زده است و تهدیدکرده چند ماه یک بار خودش می آید و ازاو و خواهرش سر میزند و به هر دلیلی هادیه ناراضی باشد قانونی اقدام میکند. امامی دانست این ها دلخوش کنکی بیش نیست وکسی برای او و خواهر معصومش ،که هنوز بهانه ی مادرش را می گرفت وقت نمی گذاردو دل نمی سوزاند. *کنایه از (حرف اضافی نزن ) *دعوا https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋 🦋🦋 🦋 مرداب خشت صد وهفتاد دو از ترس بهادر که هر آن ممکن بود از شهر برگردد،شب ها در را قفل میکرد و گنجه ی قدیمیشان را پشت در میگذاشت. همیشه از نگاه هیز او می ترسید. بچه که بود چند بار قصد آسیب رساندن به اورا داشت .خدا خواسته بودو نجات پیدا کرده بود و بهادر از پدرش ،که آن زمان معتاد نبود کتک مفصلی خورده بود.وقتی سایه ی پدر مثل کوه پشتش بود به خودش جرات جسارت داده بود،حالا که تنها و بی پشتیبان بود چه می کرد؟ چند بار ازاو خواستگاری کرده بود و مادرش جواب رد داده بود .قبل از اینکه سربازی برود قسم خورده بود زهرش را به اوخواهد ریخت. از طرفی این دلواپسی ها آزارش میداد و از سویی دیگر دلش پر از دلتنگی بود. اما دیگر اشکی برای ریختن نداشت.به خودش قول داده بود دیگر گریه نکند .باید مثل کوه از خودش وهانیه مراقبت میکرد. لحظه ای غفلت ممکن بود یک عمر پشیمانی برایش داشته باشد. قصه ی نامهربانی اعظم و مادرش نیز برایش تازه نبود.اعظم شانزده سالش بود و هنوزخواستگاری نداشت،قرار بود عمویش به اجبار اورا به هادی بدهدکه هادی عمرش کفاف این تحمیل را نداد.حالا پسر دائی اش به جای او از هادیه خواستگاری کرده بودواین امر باعث تشدید حسادت و کینه ی سوگل و واعظم از او شده بود. پس برای آنها بد نام شدن او بسی جای شادی داشت. اما او میمرد، ولی از شرف و عابرویش محافظت میکرد. نان را در* قَتقی که از ظهر مانده بود زد و به دهان هانیه نزدیک کرد. خواهرکش چه لاغر شده بود و از آن لپهای گلگونش خبری نبود.تقه ای به در خورد که باعث شد صدایش را بلند کند. _کیه ؟ *خورشت https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋 🦋🦋 🦋 مرداب خشت صد و هفتاد وسه دومرتبه حرفش را بلند تر تکرار کرد که باز جوابی نشنیدو به جایش دوباره صدای در بلند شد .از جا برخاست و نزدیک در رفت . _کیه ؟.... لال و گنگی حرف نمی زنی؟... من درو رو لال جماعت باز نمی کنم. _منم هادیه از صدای بهادر دلش گری پایین ریخت. یقین داشت قصد خوبی از آمدنش ندارد. _چکار داری ؟ ...سگ الان خونشه تو این سرما _هنوزم زبونت نیش مار داره.... ولی خوب عیب نداره ،در و باز کن کارت دارم _ببین بهادر ....دیگه هیچ وقت تا چند متریه این درم نمیای ،چه برسه بخای پشت در بیای، تازه کارم داشته باشی وگرنه .... _وگرنه چی ؟....مثلا چکار میکنی ؟... یالا بیا درو باز کن _گمشو گورتو کن ...وگرنه جیغ میکشم _بکش ببینم چی میشه ؟ میدونی که هر چی بشه تو اسمت خراب میشه نه من ....میگم تو کرم ریختی ....مادر و خواهرمم شاهد. https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋 🦋🦋 🦋 مرداب خشت صد وهفتاد و چهار کم کم وحشت سراسر وجودش را گرفت .اگر این خانواده نقش ای برایش داشتند چه ؟ هر چه سوگل می گفت عمویش باور می کرد.اما نباید میترسید و نقطه ضعف نشان میداد. _من حرف مردم زیر کفشمه .... ولی بنا به رسوایی باشه اول دامن خودتو اون خواهرتو میگیره ،چون اگه یه دختر خونواده خرابه پس بقیه ام میوه گندیدن ،اعظم که ترشیدس ،از این بیشتر خرابش نکن _قسم میخورم یه روز خودم اون زبونتوازحلقت نه، از پس کلت بکشم بیرون. قول میدم پشیمون بشی و تقاص این جفتک انداختناتو پس بدی بهادرلگدی به در زد و رفت ،اما لرزش دستهای او تازه خود را نشان میداد. تاکی باید تن و بدنش میلرزید ؟چقدر می توانست مقاومت کند؟ به طرف هانیه چرخید که سر سفره خوابش برده بود و لقمه اش هنوز در دهانش بود .اگر به خودش قول نداده بود که دیگر گریه نکند دوست داشت زار بزند و از عمق دلش فریاد بکشد. باید فکری در این باره میکرد.اما هیچ کس پشتش در نمی آمد و همه اورا دختری خیره سر و زبان دراز می دانستند.چقدر جای هادی رشیدش خالی بود که دک وپوز بهادر را به خاک بمالد و اورا ادب کند . اما زندگی سایه ی پدرش ،مادرش، حمایت برادرش را از او دریغ کرده بود .خودش بود و خواهری کم جان و بی پناه که با تمام بی پناهی اش باید پناه او میشد.خودش را دلداری داد که با تمام این احوال، آسمان و خدایش مال اوست و همان کفایتش میکرد. https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋 🦋🦋 🦋 مرداب خشت صد و هفتاد وپنج صدای گریه ی هانیه می آمد. هر چه نگاه میکرد اورا نمی دید.با ترس اینکه چه بلایی سر او آمده پا برهنه کل زمین تازه شخم زده را گشته بود. بلند صدایش زد و صدای گریه شدید تر شد. پاهایش در زمین یخ زده سِر شده بود و سینه اش از گریه های هانیه انگار شکافته میشد .چرا پیدایش نمی کرد؟ناکام روی زمین نشست و شروع کرد خودش را زدن ناگهان صدا نزدیک و نزدیک تر شد و از دور قامت مردی نمایان شد. چهره ی مرد در تاریک و روشن ماه معلوم نبود. اما هانیه را در آغوش داشت. از جایش بلند شد و سمت او دوید. فکر کرد شاید بهادر باشد اما قد و قامتش به او نمی ماند. نزدیکتر که شد از دیدن شخص روبه رویش متعجب شد، که لبخند زنان به او نزدیک میشد. او آنجا چه میکرد؟ چقدر هانیه در آغوشش آرام بود! https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋 🦋🦋 🦋 مرداب خشت صدو هفتاد وشش _این جا این موقع شب چکار میکنی هادیه ؟ چرا مواظب خواهرت نبودی ؟ _ ارمیا!....من....من...نمی دونم... من اینجا چه کار می کنم ؟ چشم هایش وحشت زده باز شد.با وجود سرمای اتاق خیس عرق شده بود .تازه فهمید خواب دیده است .نگاهی به هانیه که کنارش خوابیده بود انداخت و نفس راحتی کشید. از جا بلند شد و پنجره ی کوچک اتاق را بازکرد.گذرنسیم زمستانی لای موهای چسبیده به گردنش ،کمی گُرگرفتگی اش را خاموش کرد .فجر صادق در آسمان بود وموقع نماز شده بود. بااینکه خواب ساده ای بود اماهنوز قلبش سنگین میزد. امروز بایدبرای کار به زمین میرفت و همراه کارگرها از یخ زدگی زمین جلوگیری میکردند.با وجود هانیه برایش سخت بود. اما اگر نمی رفت و در خانه می ماند، تا آخر فصل عمویش پولی به او نمی داد. از همه مهمتر راه وبیراه باید قیافه ی نحس بهادر را تحمل میکرد،که برای دست به آب هم باید مراقب میبود که او خانه نباشد. https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋 🦋🦋 🦋 مرداب خشت صد وهفتاد و هفت آرام و بی صدا طوری که هانیه بیدار نشود ،گنجه را از پشت در کنار زد و قفل در را گشود. نا محسوس بیرون را سرکی کشید و به سمت دستشویی که انتهای حیاط بود گام برداشت. سرمای بیرون باعث شددو لبه ی بافتش را به هم نزدیک کند. حیاط تاریک بود و نور ماه چندان کمکی برای دیدن جلوی پایش نمی کرد. پس با احتیاط قدم بر می داشت که صدای پایی رااز پشت سرش شنید. قبل از اینکه حرکتی کند دستانی درشت و مردانه دهانش را قفل کرد و درحصار بازوانی قوی محبوس شد. دست و پازدن هایش هیچ اثری نداشت وهر چه بیشتر تقلا میکرد بیشتر قفل میشد . _بهت گفته بودم پشیمون میشی ....کاری میکنم التماس کنی بیام بگیرمت. صدای منفورش از کنار گوشش باعث شد غالب تهی کند .اگر قصد آسیب زدن به اورا داشت چه می توانست کند؟ ازتقلا خسته شد ودر همان حال نگاه اشکبارش به آسمان افتاد. در یک آن گویی زمان ایستاده بود و او تنها بود. _خدایا تو بزرگتر از اونی که من ازت گلایه کنم ولی ....این یکیو ازم نگیر .... _اونجا چه خبره ؟ در تمام عمرش تا این حد از صدای عمویش خوشحال نشده بود. _یه بار جستی ملخک.... https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨ 🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨ 🦋✨🦋 🦋✨ 🦋 مرداب خشت صد و هفتاد وهشت _بیا بشین از معدود مواقعی بود که عمویش با او اینگونه نرم و مهربان صحبت میکرد. به جایی که اشاره کرده بود نگاه کرد و با تردید کمی دور تر نشست. _ شاید من عموی خوبی برات نبودم ....می دونم چقدر ازمن بدت میاد ولی ....خدا میدونه که من تو رو عین اعظم دوست دارم،تو دختر برادرمی ،ناموسمی پوزخندی در دلش زدومیدانست این مهر بان شدن عمویش بی علت نیست. _چی شده عمو ؟ _ وقت نماز صبح دیدم چی شد. پس دیده بود و فقط برای دور کردن پسر حیوان صفتش یک چخه گفته بود ؟از حرص ناخونهایش را داخل کف دستش فشار داد و با صدای کنترل شده ای گفت _عمو شما دیدین و هیچ کاری نکردین ؟ شما الان گفتین من ناموس شمام ،گفتین مثل اعظمم براتون ،اگه کسی با اعظم این کار و میکرد، فقط یه صدا براش صاف میکردین که بره و یه فرصت دیگه کارنیمه کارشو تموم کنه ؟ _دختر ....مواظب حرف زدنت باش که غیرت منو زیر سوال نبری ،توچرا اینقدر خیره سر و بی پروایی ؟مادرت همیشه احترام بزرگترو نگه میداشت و زن باادبی بود!همیشه میگفتم زینب از سر سجاد زیاده ولی نمیدونم تو به کی رفتی؟ در دلش هزار جواب برایش داشت ،اما ترجیح داد سکوت کند و بفهمد چه میخواهد بگوید. https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨ 🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨ 🦋✨🦋 🦋✨ 🦋 مرداب خشت صد و هفتاد و نه _تا حالا به هیچ کس نگفتم ولی به تو میگم که حساب کار دستت بیاد .... من زورم به سوگل و بچه ها نمیرسه،از بهادرم دلم خیلی خامه، مطمئنم این کره خر یه نقشه هایی داره،دوست ندارم خدایی ناکرده .... تو دختر زرنگی هستی منظورمو میفهمی ،مثل یه پسر جنم داری ولی میدونی که حریف بهادر نمیشی ،منم همیشه اینجا نیستم که مراقبت باشم _شما اگه یه گوش مالی حسابی به بهادر بدین دیگه جرات نمی کنه پاشو کج بذاره در جوابش سری از روی تاسف تکان داد و گفت _من میتونم همین امروز دستشو بگیرم بندازمش بیرون، ولی میدونم اوضاع از این بدتر میشه _پس میگید چکار کنیم؟ ....عمو من هر دفه میام حیاط با هزار نذر و صلوات *یه دری میرم _فقط یه راه داره، اگه به حرفم گوش کنی جلوی یه آبرو ریزی بزرگو میگیری....من میدونم این پسر ناخلف خاطر تورو میخاد،بیا و زن بهادر شو تا هم این پسر سربه راه بشه و کاری به تو نداشته باشه ،هم من خیالم راحت شه که آبروریزی راه نمی افته. باورش نمی شد که بعد از این همه ادای عموی دلسوزدر آوردن برای راحتی خودش و خطایی که ممکن بود پسرش انجام دهد چنین راه حلی را پیشنهاد دهد. *مستراح https://eitaa.com/matalbamozande1399
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨ 🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨ 🦋✨🦋 🦋✨ 🦋۰ مرداب خشت صد وهشتاد با صحبت های عمویش فهمید که بعد از این دیگر در امان نیست. باید کجا میرفت تا از شر آنها در امان می ماند؟اگر تنها خودش بود میتوانست کاری کند، اما با وجود هانیه هیج راه فراری نداشت. یعنی باید تن به ازدواج با بهادری که از او بیزار بود میداد؟حالا میفهمید وقتی گاهی دردعواهایش با هادی ،به او میگفت مجبور است با اعظم ازدواج کند چقدر او اذیت می شده است. دلش از این اجبار گرفته بود و عاجز بودنش از راه نجات بیشتر آزارش میداد. کدام راه را باید انتخاب میکرد ؟یا باید بی حرمت می شد و بعداز آن مجبور به ازدواج می شد، یا قبل از آن ازدواج میکرد و خودش را دو دستی کلفت سوگل و اعظم می کرد. در هر دو گزینه مجبور به ازدواج با بهادر بود. با خود می گفت ای کاش به یکی از خواستگارانش زمانی که مادرش زنده بود جواب مثبت میداد. آن وقت هم از شر این قوم الظالمین خلاص بود ،هم میتوانست حضانت هانیه را داشته باشد. _کجایی هادیه؟ صدای انکرالاصوات سوگل در حیاط پیچید و اورا ازفکر کردن به گزینه هایی که هر طرفش را میگرفتی رو به سیاهی میرفت بیرون آورد. https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
       👇تقویم نجومی یکشنبه👇                      (تقویم همسران) اولین و کامل ترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی. 👈 یکشنبه 👈20 خرداد /جوزا 1403 👈2 ذی القعده 1445 👈9 ژوئن 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. 🌕امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خواستگاری و عقد و ازدواج. ✅خرید کردن. ✅مسافرت. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅استقراض قرض دادن و گرفتن. ✅سلف خریدن. ✅و عقد قرار داد خوب است‌. 👼 مناسب زایمان و نوزاد مبارک و میمون و خوش قدم است. 🚘مسافرت :مسافرت خوب است. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج سرطان است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است : ✳️خرید و فروش. ✳️معاملات ملکی. ✳️بذر افشانی و کاشت. ✳️کندن چاه و کانال و آبراه. ✳️مسهل خوردن. ✳️و استحمام خوب است. 🔵برای بستن حرز برای اولین بار و نماز آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب: شب دوشنبه فرزند حافظ قران گردد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث حاجت روایی می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،خوب نیست. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی3 سوره مبارکه " آل عمران" است. نزل علیک بالحق مصدقا لما بین یدیه.. و مفهوم آن این است که سه چیز خوب و پی در پی به خواب بیننده برسد ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨سوره ے مبارکہ ے بلد ✨ ❣️بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم.❣️ 🌸✧لا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿١﴾ وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿٢﴾ وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿٣﴾ لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿٤﴾ أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ﴿٥﴾ یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالا لُبَدًا ﴿٦﴾ أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ ﴿٧﴾ أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿٨﴾ وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿٩﴾وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ﴿١٠﴾ فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿١١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿١٢﴾ فَکُّ رَقَبَةٍ ﴿١٣﴾ أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ ﴿١٤﴾ یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ﴿١٥﴾ أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ ﴿١٦﴾ ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ﴿١٧﴾أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ﴿١٨﴾ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿١٩﴾ عَلَیْهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ ﴿٢٠﴾✧🌸 https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌹 سوره عادیات 🌹 ﴿ سورة العادیات - سورة ١٠٠ - تعداد آیات ١١ ﴾ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا ﴿١﴾ فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا ﴿٢﴾ فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا ﴿٣﴾ فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا ﴿٤﴾ فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا ﴿٥﴾ إِنَّ الإنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ﴿٦﴾ وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِکَ لَشَهِیدٌ ﴿٧﴾ وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ﴿٨﴾ أَفَلا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ ﴿٩﴾ وَحُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ ﴿١٠﴾ إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ﴿١١﴾ https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای روز یکشنبه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خدا كه رحتمش بسيار و مهربانیاش هميشگى است بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلّا عَدْلَهُ وَ لا أَعْتَمِدُ إِلّا قَوْلَهُ وَ لا أُمْسِكُ إِلّا بِحَبْلِهِ بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِيَّاكَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِيهِ الصَّلاحُ وَ الْإِصْلاحُ وَ بِكَ أَسْتَعِينُ فِيمَا يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِيَّاكَ أَرْغَبُ فِي لِبَاسِ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلامَةِ وَ دَوَامِهَا وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطِينِ، به نام خدايى كه جز به فضل و بخشش او اميد نبستم، و جز از عدالت او نهراسم، و جز به سخن او اعتماد نمیكنم، و جز به ريسمانش چنگ نزنم، تنها به تو پناه میآورم اى خداى بخشايش گر مهربان از ستم و دشمنى، و مصائب روزگار و اندوه هاى پياپى و پيش آمدهاى ناگوار دوران و از گذشت عمر پيش از مهيّا شدن و توشه برداشتن و تنها از تو راهنمائى میجويم به سوى آنچه خير و صلاح من در آن است و فقط از تو يارى میخواهم در آنچه پيروزى و رستگارى با آن همراه است، و در پوشيدن لباس عافيت و كمال آن و فراگيرى سلامتى و دوام آن تنها به تو دل میبندم و به تو پناه میآورم اى پروردگار من از وسوسه هاى شياطين و به يارى سلطنت تو دورى میجويم از ستم پادشاهان، فَتَقَبَّلْ مَا كَانَ مِنْ صَلاتِي وَ صَوْمِي وَ اجْعَلْ غَدِي وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِي وَ يَوْمِي وَ أَعِزَّنِي فِي عَشِيرَتِي وَ قَوْمِي وَ احْفَظْنِي فِي يَقَظَتِي وَ نَوْمِي فَأَنْتَ اللَّهُ خَيْرٌ حَافِظا وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَكَ دُعَائِي تَعَرُّضاً لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِيمُ عَلَى طَاعَتِكَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ الدَّاعِي إِلَى حَقِّكَ وَ أَعِزَّنِي بِعِزِّكَ الَّذِي لا يُضَامُ وَ احْفَظْنِي بِعَيْنِكَ الَّتِي لا تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ إِلَيْكَ أَمْرِي وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. پس آنچه از نماز و روزه ام صورت گرفته پذيرا باش و فردا و روزهاى پس از آن مرا بهتر از اين ساعت و امروزم قرار ده و مرا در بين خويشاوندان و بستگانم عزيز گردان، و در بيدارى و خواب نگهدارم باش، چرا كه تويى خدا و بهترين نگهدار و تويى مهربان ترين مهربانان. خدايا من در امروزم و يكشنبه هاى ديگر از شرك و بیدينى، به سوى تو بيزارى میجويم و دعايم را تنها براى تو خالص میكنم تا در معرض اجابت قرار گيرد، و به اميد پاداش تو بر طاعتت پايدارى میكنم، پس درود فرست بر بهترين آفريده ات محمّد آن كه دعوت كننده مردم به حقانيّت تو بود و مرا عزيز گردان با عزّت ذلّت ناپذير خود و به ديده بی خواب خودت حفظ كن، و كارم را با گسستن از همه خلق و پيوستن به تو و عمرم را با آمرزش خويش پايان بخش، همانا تويى بسيار آمرزنده و مهربان. https://eitaa.com/matalbamozande1399
روز يكشنبه روز حضرت علی (ع) و حضرت زهرا(س)است 🌹 زیارت کن حضرت علی (ع) را با این زیارت: اين زيارت به روايت كسى است كه امام زمان(عج)را در بيدارى مشاهده كرده بود در حالى كه آن حضرت‏ امير المؤمنين عليه السّلام را در روز يكشنبه كه روز آن حضرت است با اين عبارات زيارت مى‏كرد: السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ [الْمُونِعَةِ] بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ يَا مَوْلايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي يَا مَوْلايَ وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ [عَلَيْكُمْ‏] أَجْمَعِينَ.  سلام بر شجره نبوت،و درخت تنومند هاشمى،درخت تابان و بارور به بركت نبوّت و خرّم و سرسبز به حرمت امامت،و بر دو آرميده در كنارت آدم و نوح(درود بر آنها باد).سلام بر تو و بر اهل بيت‏ پاك و پاكيزه‏ات،سلام بر تو و بر فرشتگان حلقه‏زننده بر دورت و گرد آمده بر قبرت، اى مولاى من اى امير مؤمنان،امروز روز يكشنبه و روز تو و به نام توست و من در اين روز ميهمان‏ و پناهنده به توام،ايى مولاى من از من پذيرايى كن و مرا پناه ده،چه همانا تو كريمى و مهمان‏نوازى را دوست مى‏دارى و از سوى‏ خدا مأمور به پناه دادنى،پس برآور خواهشى را كه براى آن در اين روز بسوى تو ميل نمودم و آن را از تو اميد دارم،به حق مقام والاى خود و جايگاه بنلد اهل بيتت نزد خدا و مقام خدا نزد شما،و بحق پسر عمويت رسول خدا كه خدا بر او و خاندانش همه و همه درود و سلام فرستد.  🌹 و زیارت کن حضرت زهرا(س) را با این زیارت: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِي‏ فَاشْهَدِي أَنِّي ظَاهِرٌ(طَاهِرٌ) بِوِلاَيَتِكِ وَ وِلاَيَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ‏ https://eitaa.com/matalbamozande1399
💠صلوات خاصه امام علی(ع)💠 🍃🌸اللَّـهُـمَّ صَلِّ عَـلَی اَمِیـرِالمُؤمِنِیـنَ عَلِیِّ بـنِ اَبِـی طَالِبٍ اَخِی نَبیِّکَ وَ وَلیِّـهِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَزِیرِهِ وَ مُـستَودَعِ عِلمِـهِ وَ مَوضِـعِ سِـرِّهِ وَ بَـابِ حِکمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِی إلَی شَریِعَتِهِ وَ خَلِفَتِهِ فِـی اُمَّتِـهِ وَ مُفَرِّجِ الکُروُبِ عَن وَجهِهِ وَ قَاصِمِ الکَفَرَةِ وَ مُرغِمِ الفَجَرَةِ الَّذِی جَعَلتَهُ مِن نَبِیِّکَ بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَی اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَ عَادِ مَن عَادَاهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ العَن مَن نَصَبَ لَهُ مِنَ الاَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَیهِ اَفضَلَ مَـا صَلَّیتَ عَلَی آَحَدٍ مِن اَوصِیَاءِ اَنبِیَائِکَ یَا رَبَّ العَالَمِینَ🍃🌸 __ 💠صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا(س)💠 🍃🌸اللهمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🍃🌸 https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ 🌴 یا آبَاالحَسَنِ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ یا عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه 🌴 💐یا فاطِمَةُ الزَّهراءِ یابِنتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ یا یا سَیِدَتَناوَ مَولاتَنا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکِ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکِ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِندَاللّهِ اِشفَعی لَنا عِندَاللّه💐 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 التماس دعا🙏🌹 https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠زیارت امین الله💠 اَلسَّلامُ عَلَيک يااَمينَ اللَّهِ فى‏ اَرْضِهِ، وَحُجَّتَهُ عَلى‏ عِبادِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيک يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، اَشْهَدُ اَنَّک جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَمِلْتَ بِکتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ، حَتّى‏ دَعاک اللَّهُ اِلى‏ جِوارِهِ، فَقَبَضَک اِلَيهِ بِاخْتِيارِهِ، وَاَ لْزَمَ اَعْدائَک الْحُجَّةَ مَعَ مالَک مِنَ الْحُجَجِ‏ الْبالِغَةِ عَلى‏ جَميعِ خَلْقِهِ، اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسى‏ مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک‏ راضِيةً بِقَضآئِک، مُولَعَةً بِذِکرِک وَدُعآئِک، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِيآئِک، مَحْبُوبَةً فى‏ اَرْضِک وَسَمآئِک، صابِرَةً عَلى‏ نُزُولِ بَلائِک، شاکرَةً لِفَواضِلِ نَعْمآئِک، ذاکرَةً لِسَوابِغِ آلآئِک، مُشْتاقَةً اِلى‏ فَرْحَةِ لِقآئِک، مُتَزَوِّدَةً التَّقْوى‏ لِيوْمِ جَزآئِک، مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِيآئِک، مُفارِقَةً لِأَخْلاقِ اَعْدائِک، مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيا بِحَمْدِک وَثَنآئِک، پس پهلوى‏ روى مبارک خود را برقبر گذاشت وگفت: اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتينَ اِلَيک والِهَةٌ، وَسُبُلَ الرَّاغِبينَ اِلَيک شارِعَةٌ، وَاَعْلامَ الْقاصِدينَ اِلَيک واضِحَةٌ، وَاَفْئِدَةَ الْعارِفينَ مِنْک فازِعَةٌ، وَاَصْواتَ الدَّاعينَ اِلَيک صاعِدَةٌ، وَاَبْوابَ الْإِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ، وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاک مُسْتَجابَةٌ، وَتَوْبَةَ مَنْ‏ اَنابَ اِلَيک مَقْبُولَةٌ، وَعَبْرَةَ مَنْ بَکى‏ مِنْ خَوْفِک مَرْحُومَةٌ، وَالْإِغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِک مَوْجُودَةٌ، وَالْإِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِک مَبْذُولَةٌ، وَعِداتِک لِعِبادِک مُنْجَزَةٌ، وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَک مُقالَةٌ، وَاَعْمالَ‏ الْعامِلينَ لَدَيک مَحْفُوظَةٌ، وَاَرْزاقَک اِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْک نازِلَةٌ، وَعَوآئِدَ الْمَزيدِ اِلَيهِمْ واصِلَةٌ، وَذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرينَ مَغْفُورَةٌ، وَحَوآئِجَ خَلْقِک عِنْدَک مَقْضِيةٌ، وَجَوآئِزَ السَّآئِلينَ عِنْدَک مُوَفَّرَةٌ، وَ عَوآئِدَ الْمَزيدِ مُتَواتِرَةٌ، وَمَوآئِدَ الْمُسْتَطْعِمينَ مُعَدَّةٌ، وَمَناهِلَ الظِّمآءِ مُتْرَعَةٌ، اَللّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعآئى‏، وَاقْبَلْ ثَنآئى‏، وَاجْمَعْ بَينى‏ وَبَينَ‏ اَوْلِيآئى‏، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ وَفاطِمَةَ، وَالْحَسَنِ وَالْحُسَينِ، اِنَّک وَلِىُ‏ نَعْمآئى‏، وَمُنْتَهى‏ مُناىَ، وَغايةُ رَجائى‏ فى‏ مُنْقَلَبى‏ وَمَثْواىَ و در کامل‏ الزِّيارة بعد از اين زيارت اين فقرات نيز مسطور است اَنْتَ اِلهى‏ وَسَيدى‏ وَمَوْلاىَ، اِغْفِرْ لِأَوْلِيآئِنا، وَکفَّ عَنَّا اَعْدآئَنا، وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا، وَاَظْهِرْ کلِمَةَالْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيا، وَاَدْحِضْ کلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلى‏، اِنَّک عَلى‏ کلِّشَى‏ءٍْ قَديرٌ. https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا