eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
25.6هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
رب انار😍😋 انار هارو بشورید و با کمک قاشق دون کنید و مراقب باشید قسمت های سفید رنگِ داخلِ انار ؛ با دونه ها مخلوط نشه که باعث تلخی رب میشه با کمک گوشت کوب برقی میکس کنید حالا از صافی رد کنید آب انار رو بلافاصله روی حرارت بذارین تا به جوش بیاد هسته های انار رو میتونید خشک کنید و بصورت پودر شده داخل ماست یا سالاد استفاده کنید چون سرشار از آنتی اکسیدان هست مرتب باید هم بزنید و کف روی آب انار رو بگیرید تا رب؛ خوشرنگ و خوشمزه تر بشه زمان جوشیدن به حجم آب انار بستگی داره ولی وقتی به این شکل شروع به جوشیدن کرد یعنی رب انار شما آماده شده حرارت رو خاموش کنید و اجازه بدین خنک بشه حتما درست کنید که هم سالمه هم طعمش بی نظیره 👇🍇🍩🍓🍄👇 ╭┈────── https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
کتف مرغ کاراملی😋 مواد لازم🔻 کتف مرغ ۱۵عدد سس کچاپ یک قاشق غذاخوری سس تند یک قاشق غذاخوری عسل دوقاشق غذاخوری نمک ۱/۲قاشق مرباخوری آویشن ۱/۲ قاشق مرباخوری زنجبیل ۱/۲قاشق مرباخوری پاپریکا دودی ۱قاشق مرباخوری سیر ۱قاشق مرباخوری روغن زیتون ۲قاشق غذاخوری طرز تهیه‌ی کتف مرغ کاراملی🔻 ۱_همه مواد را به جز روغن زیتون درون ظرف ریخته مخلوط میکنیم و به مدت چهار ساعت درون یخچال استراحت میدهیم. ۲_سپس کتف ها را درون ظرف پیرکس چیده و روی آن روغن زیتون بریزید. ۳_ظرف را درون فر قرار دهید،کتف ها را بچرخانید تا دو طرف آن سرخ شود. *حرارت را کم کنید به دلیل وجود عسل ممکن است بسوزد،مواظب باشید* *به هیچ عنوان شیرین نیس😉* *میتونید به جای کتف از بال و کتف مخلوط و یا فقط بال مرغ استفاده کنید* https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
آموزش 😍😋 ☀سلام مهربونا😍🌹اینم چیزکیک دلبرو خوشمزززه کیوی...تقدیم به نگاه پرمهرتون 🍃این مقدار مواد برای قالب کمربندی 20 سانت هست برای کراست چیزکیک: بیسکوییت پتی بور پودر شده حدود 1 و نیم بسته(200 گرم) کره مذاب 100 گرم برای مواد پنیری: پنیر خامه ای کم نمک 200 گرم خامه صبحانه 200 گرم پودر قند 2 قاشق غذاخوری پودر ژله کیوی 1 بسته آب جوش 2/3 پیمانه _____________________ 🍃برای قالب کمربندی 25 سانت مواد کراست: بیسکوئیت پتی بور پودر شده 2 بسته (260 گرم) کره مذاب 130 گرم مواد پنیری: پنیر خامه ای کم نمک 400 گرم خامه صبحانه 400 گرم پودر قند 4 قاشق غذاخوری پودر ژله کیوی 2 بسته آب جوش 1و 1/2 پیمانه ________________________ 🍃مواد برای رویه چیز کیک در قالب 20یا 25 سانت: کیوی پوست گرفته و خورد شده 4 عدد شکر 4 قاشق غذاخوری پودر ژله کیوی 1 بسته آب جوش 3/4 پیمانه ◀میتونیداز ژله کیوی به تنهایی برای رویه چیزکیک استفاده کنید ____________________ 🍃برای تزئین دور چیزکیک با حلقه های کیوی: کیوی 2 عدد شکر 2 قاشق غذاخوری آب 2 قاشق غذاخوری __________________ همه مراحل در فیلم کامل توضیح داده شده😍😍 اینقدر این چیزکیک خوشطعمه که نگوووووو حتما امتحانش کنید😋 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
آموزش خوشمزه 😍😋 سلام دوستای عزیز اینم دستور یه دسر عربی بینهایت خوشمزه و عالی با عطر نسکافه حتما درستش کنید😍😍 🌷مواد لازم: یک و نیم قاشق غذاخوری پودر ژلاتین +نصف لیوان آب سرد دو و نیم لیوان شیر یک بسته کرم کارامل یک بسته بيسکوئيت پتی بور یک عدد نسکافه فوری نصف بسته خامه صبحانه(۱۵۰گرم) 🌷طرز تهیه: ژلاتین رو با آب ترکیب کرده و بنماری میکنیم شیر و کرم کارامل رو ترکیب کرده و روی حرارت هم میزنیم تا یکدست بشه بيسکوئيت نسکافه خامه شیر و کارامل ژلاتین رو داخل میکسر ریخته و میکس میکنیم قالب رو چرب کرده و از مایع داخل قالب میریزیم و بره داخل یخچال تا ببنده دور تا دور دسر رو جدا میکنیم و قالب رو برمیگردونیم و هر جوری دوست داشتیم تزئین میکنیم نوش جونتون😋😋 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌯 😋 🔸يه پياز رو نگينى خرد كنيد و با يه فلفل دلمه خرد شده تو روغن تفت بديد تا سبك بشه،يه حبه سير رنده شده رو اضافه كنيد و تفت بديد،نمك،فلفل سياه،پاپريكا،چيلى و اويشن و كمى پنير پارمسان رو هم اضافه كنيد و گوشت چرخ شده رو هم توش بريزيد و بذاريد تا بپزه،توى تابه جدا قارچ ها رو باشعله ى بالا تفت بديدو به مواد اضافه كنيد و در اخر يه قاشق رب گوجه هم توش بريزيد وتفت بديد و مواد اماده شده 🍭 🍭 👇🍇🍩🍓🍄👇 ╭┈────── https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
😍😋 سیب زمینی آبپز ۵عدد پودرسوخاری ۲قاشق غذاخوری سرپر نمک وادویه به میزان لازم تخم مرغ یک عدد فلفل دلمه ایی رنگی ۲قاشق غذاخوری جعفری خردشده یک قاشق غذاخوری سیب زمینی ها روآبپزکرده به باگوشکوب یاپوره کن له میکنیم بهش تخم مرغ،نمک وادویه،فلفل دلمه رنگی،جعفری خردشده وپودرسوخاری اضافه میکنیم موادروباهم مخلوط کرده داخل قیف ریخته ودرروغن مطابق کلیپ حالت میدیم نکته :موادنه خیلی شل ونه خیلی سفت باشه اگرمقدارتخم مرغ کم بودمیتونیدنصف دیگه کم کم به مواداضافه کنید 👇🍇🍩🍓🍄👇 ╭┈────── https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اذان ظهر به افق تهران 💚... 💕 🌸 💞 اللّهُ اَکبَرُ اللّهُ اَکبَر🍃🌸 🍃 اللّهُ اَکبَرُ اللّهُ اَکبَرُ 💞 💞 اشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّه ُ🍃 🍃 اشْهَــدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّه ُ 💞 🌸 🌸 💞اشْهَدُاَن محَمَّداً رَسُولُ اللّه🍃 🍃اشْهَـدُ اَنْ محَمَّداً رَسُولُ اللّه💞ِ 🌸 💞 اشْهـدُ اَنْ علِیــاً وَلِی اللّهِ 🍃 🍃 اشْهَــدُ اَنْ علِیاً وَلِی اللّهِ 💞 🌸 💞 حی عَلَی الصــلاه 🍃 🍃 حی عَلَی الصَّلاة 💞 💞 حــی عَلَی الْفَـــــلاحِ 🍃 🍃 حـــی عَلَی الْفَـــــلاحِ 💞 🌸 🌸 💞 حــی عَلَی خیرِ الْعَمَلِ 🍃 🍃 حــی عَلَی خیرِ الْعَمَلِ 💞 🌸 💞 اللّهُ اَکبَرُ اللّهُ اکبر 🍃 🍃 لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ 💞 🌸 💞 لا اِلَهَ الا الله 💞 التماس دعای فرج 🙏 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💚... ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز و هر روزت را با مهربانى اغاز كن ❤️ خواهى ديد چطور اين موج مثبت به خودت بر ميگردد با هر لبخند😊 تو گشايشى عظيم در راه است👌👌 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
دست ما دهه شصتی‌ها این زنبیل و میدادن می‌رفتیم خرید 😁❤ ‌ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مادر و فرزند خوشحال ❤️ از زیباترین عکسهای طبیعت https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همونجا نشسته بودم و زل زده بودم به دیوار روبه روم .. هر لحظه ، عباس رو تصور میکردم که چه واکنشی ممکنه نشون بده .. اگر قبول کنه چی.. نه .. نه ... مطمئنم عصبانی میشه و اجازه نمیده مامانش ، حرفش رو تمام کنه... نفهمیدم چقدر گذشته بود و چه مدت تو همون حالت نشسته بودم که در خونه باز شد و عباس وارد خونه شد .. دستش رو تو هوا تکون داد و دوید سمت آشپزخونه و گفت مریم ... نمیبینی مگه خونه رو دود گرفته ... غذا سوخته بود و کل خونه رو دود گرفته بود .. عباس پنجره ها رو باز کرد و گفت خوبه رسیدم وگرنه تو همین دود خفه میشدی ... بلند شدم و ایستادم ... همین که عباس برگشت و نگاهم کرد اشکهام روی گونه هام سر خورد . عباس اومد نزدیکم و بغلم کرد و دستش رو پشت کمرم بالا و پایین برد .. سرم رو تکیه دادم روی سینه اش و تو دلم تکرار کردم عباس نکن اینکار رو من میمیرم ... بگو که قبول نکردی .. عباس از روی موهام بوسید و گفت تا حالا بهت میگفتم مریم گلی ، ولی مثل اینکه باید اسمت رو عوض کنم .. مریم دیوونه بیشتر بهت میاد ... با این حرفش بین گریه ، خندیدم ... عباس از شونه هام گرفت و کمی منو عقب برد و تو چشمهام نگاه کرد و گفت کدوم زن عاقلی اجازه میده شوهرش بره زن دوم بگیره ؟ +مگه تو بچه نمیخواهی؟ خواستم تو به آرزوت برسی ... عباس دماغم رو گرفت و آروم فشار داد .. دستش کمی خیس شد .. دستش رو زود عقب کشید و صورتش رو جمع کرد و گفت اه .. اه.. حالم بهم خورد .. برو اون دماغت رو بشور .. گفت و خودش رفت دستشویی و دستهاش رو شست .. صورتم رو با دستمال پاک کردم .. هنوز نمیدونستم عباس قبول کرده یا نه ؟ از دستشویی بیرون اومد و با لبخند گفت حالا شام چی بخوریم؟؟ جوابی ندادم و فقط نگاهش کردم .. عباس اومد کنارم نشست و دستش انداخت روی شونه ام و گفت حقته که امشب گرسنه بمونی ولی دلم نمیاد و زنگ میزنم پیتزا سفارش میدم .. بازم جواب ندادم .. عباس لبخندش رو جمع کرد و سرش رو آورد جلوی صورتم و گفت قبول نکردم .. تموم شد رفت .. موبایلش رو درآورد و غذا سفارش داد .. انگار خون تو بدنم دوباره جریان گرفت و تنم گرم شد ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽︎- - - - - - - - - - - - - -᯽︎ 𝓳𝓸𝓲𝓷↝「☾︎ 📖https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ᯽︎- - - - - - - - - - - - - -᯽︎
به قدری خوشحال بودم که انگار دوباره و به تازگی به عباس رسیدم .. لبخند پهنی زدم و پرسیدم دقیقا چی گفتی به مامانت؟؟ عباس کنترل تلویزیون رو برداشت و گفت دیگه ولش کن، حرفش رو نزن .. خودمم دیگه نمیخواستم این موضوع کش پیدا کنه .. یک ماهی از اون جریان گذشت و دیگه زنعمو هم حرفی نمیزد .. تولد امیرعلی بود و شام خونه ی ابولفضل دعوت بودیم .. من و عباس زودتر رفتیم تا کمکشون کنیم .. عباس و ابولفضل سالن رو تزیین میکردند و من و نازی هم وسایل پذیرایی رو آماده میکردیم .. عباس یکی از بادکنکها رو انداخت سمت امیرعلی و امیرعلی با پاش پرت میکرد .. زنعمو تو سالن روی مبل نشسته بود و نگاهشون میکرد .. عباس کارش رو رها کرده بود و با امیرعلی بازی میکرد .. امیرعلی هربار که بادکنک به پاش میخورد با صدای بلند میخندید و به خنده ی اون عباس هم میخندید .. صدای گریه ی زنعمو بین خندهاشون پیچید و به گوش رسید .. عباس با تعجب امیرعلی رو بغل کرد و گفت مامان چی شده؟؟ زنعمو بینیش رو بالا کشید و با سر گفت هیچی.. ولی همچنان گریه میکرد .. ابولفضل هم کارش رو رها کرد و نشست زیر پای مادرش و گفت مامان بخاطر هیچی که آدم گریه نمیکنه .. خوب بگو چی شده ماهم بدونیم ... عباس جعبه ی دستمال رو گرفت سمت مادرش و گفت ماماان یه امروز دیگه بس کن تو رو خدا ... زنعمو سرش رو بالا گرفت و به عباس گفت چطور بس کنم ؟یادتونه بچه ی چند ماهتون رو از دست دادید.. مریم به چه حال مونده بود ، چقدر گریه میکرد .. درد اولاد آدم رو میکشه .. مریم منو درک میکنه ولی تو نه ... چقدر نگاهت کنم که با بچه ی کس دیگه بازی کنی ؟ تو که میتونی در عرض یکسال بچه ی خودت رو بغلت بگیری چرا لج میکنی؟ در حق مریمم ظلم میشه .. اونم میتونه مهر مادریش رو خرج بچتون کنه .. بیا و قبول کن تا حق مادریم رو حلالت کنم .. عباس امیرعلی رو زمین گذاشت و خودش روی مبل نشست ولی حرفی نزد .. سکوتش منو ترسوند .. همه منتظر بودند که عباس حرفی بزنه .. عباس جفت دستهاش رو روی صورتش کشید و گفت فعلا تمومش کن ، جشن این بچه رو خراب نکن تا بعد ... زنعمو سریع بلند شد و رفت سمت عباس .. سرش رو بوسید و گفت چشم چشم.. تو هم اینطور پکر نشین .. بعدا دوباره حرف میزنیم .. زنعمو صورتش رو شست و تا آخر شب مدام کنار عباس مینشست و هر دفعه نگاه میکردم زنعمو داشت حرف میزد و عباس گوش میکرد . تا آخر شب منتظر بودم یک لحظه با عباس تنها باشم ولی نشد . مهمونی تموم شد و به محض نشستن تو ماشین گفتم زنعمو امشب تمام تلاشش رو میکرد که راضیت کنه.. عباس ماشین رو روشن کرد و بدون این که نگاهم کنه گفت مادر دیگه .. میگه فکر پیریتون باشید ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽︎- - - - - - - - - - - - - -᯽︎ 𝓳𝓸𝓲𝓷https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
"عباس" ماشین رو روشن کردم و بدون این که نگاهش کنم گفتم مادر دیگه.. میگه فکر پیریتون باشید.. مریم کامل به سمتم چرخید و گفت تو چی گفتی؟؟ نمیدونم چرا از مریم خجالت میکشیدم .. نمیتونستم نگاهش کنم .. کمی مکث کردم .. مریم ادامه داد هان؟؟ +چیزی نگفتم .. دیدی که امشب تو وضعی نبود که بخوام بهش حرفی بزنم .. فکرم مشغول بود .. مشغول حرفهای مامان .. البته از همون روزی که برای اولین بار این پیشنهاد رو شنیدم فکرم درگیر شد .. تا قبل از اون هیچ وقت به فکر بچه نبودم ولی از اون روز هربار که بچه ای رو میدیدم و یا هربار که امیر علی رو بغل میکردم یه چیزی مثل خوره میوفتاد تو فکرم که منم اگر بخوام میتونم صاحب یکی از این بچه ها بشم .. مهم مریم بود که گفته بود راضیه .. میدونستم براش خیلی سخته ولی وقتی بچه ای وارد زندگیمون میشد همه چیز رو فراموش میکرد ... تو ماشین مریم حرفی نمیزد و منم ترجیح میدادم سکوت کنم .. این سکوت تا موقع خواب ادامه داشت .. چند دقیقه ای بود که تو رختخواب بودیم، مریم چشمهاش رو بسته بود ولی میدونستم بیداره .. نگاهش کردم .. حس کرد و چشمهاش رو باز کرد .. سرش رو تکون داد وپرسید چرا نمیخوابی؟؟ نفس بلندی کشیدم و گفتم میخوام یه چی بگم ولی ... مریم نزاشت حرفم تموم بشه و دوباره چشمهاش رو بست و گفت راضی شدی زن بگیری؟؟ تعجب کردم .. از سکوتم فهمیده بود .. دستم رو بردم لای موهاش و گفتم تو بگی نه عمرا این کار رو نمیکنم ... واسه من تو مهمی.. بچه بیاد تمام اون اتفاقها رو فراموش میکنیم .. مریم بدون اینکه چشمهاش رو باز کنه گفت من که همون چند ماه پیش بهت گفتم راضیم .. من میدونم تو چقدر عاشق بچه ای ... پیشونیش رو بوسیدم و گفتم قربونت برم .. جبران میکنم .. دنیا رو به پات میریزم .. فکرشو کن مریم، تو شناسنامه هامون اسم بچه رو مینویسند... مریم چشمهاش رو باز کرد و پرسید کسی رو هم انتخاب کرده؟؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽︎- - - - - - - - - - - - - -᯽︎ 𝓳𝓸𝓲𝓷↝「☾︎ 📖 ᯽︎- - - - - - - https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d - - - - - -᯽︎