eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.4هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️عاقبت روضه خواندن های دروغین برای امام حسین(علیه السلام)... http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ⛔️متاسفانه گاهی دیده میشود که بعضی از مداحان و روضه خوان ها بدون اینکه اطلاعات درستی در مورد واقعه عاشورا و اهل بیت و امام حسین علیه السلام داشته باشند، فقط برای گرم کردن مجلس خود دست به گفتن هر دروغی در مورد ائمه و امام حسین و ....میزنن !! 💥بدون اینکه از عواقب این دروغ هامطلع باشند: 🔵شخصى نزد آقا محمد على پسر وحيد بهبهانى آمد و با ترس گفت : خواب ديدم گوشت تن امام حسين (علیه السلام ) را به نيش و دندان میكشم...!! آقا سر به زير انداخت تا مدتى و سپس سر برداشت و گفت : شايد روضه خوانى ؟ 🙏گفت : آرى. ✨فرمود: آن را ترك كن يا اكتفاء كن به همان كه در كتب معتبره است و از آن بیشتر مگو... ⛔️زيرا اين خواب نتيجه دروغ بستن به آن حضرت علیه السلام است . 🌹امام رضا علیه‌السلام نقل شده است که فرمود: به‌خدا قسم! هیچ‌کس نیست که بر ما دروغ ببندد، مگر آنکه خداوند، گرمى آهن را به او بچشاند. 📗رجالِ کَشّی، ص ‭597‬، رقم ‭1048‬ 🌺🕊🕊🌺🕊🕊🌺 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔰نگذاریم حوادث ما را بسازد... ✍استاد http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ▪️امام حسین (ع) به لشکر شام و کوفه مى‌ فرماید:«فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا» بیندیشید، بعداً هم من در اختیار شما هستم. من نمى ‌خواهم از دست شما فرار کنم، ولى فقط بیندیشید، که بعدها یک دفعه تمام دنیا، شما را زیر رگبار لعنت قرار ندهد... ▪️براى انسان هر لحظه امکان اندیشه نیست. این‌ طور نیست که اولاد آدم هر کارى که مى ‌کند، در هر لحظه بنشیند و اندیشه منطقى داشته باشد. اما در کارهای خود، مغز را آمادۀ فکر کنیم؛ یعنى این ‌گونه نباشد که بگذاریم حوادث ما را بسازد ▪️اما اى صاحب ‌نظران علوم انسانى! شما مى ‌خواهید درباره چه چیز بحث کنید؟ بشر در این‌ جا چه قیافه ‌اى را مى ‌خواهد نشان دهد؟ و در آن ‌طرف چه قیافه ‌اى مى‌ خواهد نشان دهد؟ که مى‌ گوید یا اباعبدالله، آیا مى‌ گویى ما تو را رها کنیم برویم؟ امام حسین (ع) در شب عاشورا فرمود: هوا تاریک شده است، بروید. هر کسى دست یکى از اهل ‌بیت مرا و اهل ‌بیت خود را بگیرد و برود ▪️من خواهش مى‌ کنم در این عبارات دقت کنید. یکى از این ‌ها گفت: «یا اباعبدالله!، حتى اگر زندگانى ابدیت داشت و اصلاً مرگ نبود، ما پشت این چشم‌ ها شکوهى دیده ‌ایم که نمى ‌توانیم تو را رها کنیم. کجا برویم؟ ما حق و حقیقت را مى ‌بینیم ▪️واقعاً آنان بر زمان و دنیا سوار شدند و به فراسوى زمان قدم گذاشتند. آیا نباید ما درباره این ‌ها بحث کنیم؟ ما باید بگوییم، که بشر این استعدادها و سرمایه ‌ها را دارد 🔺سخنرانی علامه جعفری محرم سال ۱٣٧٢ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ▼ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام▼ ✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش می‌گیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ می‌گوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانه‌ای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن می‌نماید. می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا می‌رسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند. نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله می‌نمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت می‌فرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین ‌(عليه السلام) می فرستد. وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض می‌کند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایه‌ات در بهشت خواهند بود. 📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص۳۴و۳۵ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ‌‌
💢 ؟ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🔹 مردی که شانزده بار پای پیاده به حج رفت، اما حسین(ع) را کشت! 🔸 یکی از افراد مقابل ، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین! کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت.این چنین کسی حالا در کربلا شمر می‌شود. 🔹 شمر آدم کوچکی نبود، اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما بگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. 🔸 فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند! بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند. 🔹 در کربلا هر روز بيست هزار نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد! 🔸 در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله برای نماز خواندن، اذان می گفتند؛ فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی‌خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: «نماز شما قبول است؟!» درگیری می شود. حبیب به شهادت می رسد. حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند. 🔹 ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر! شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز امیر المومنین بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟ 👈 این هشدار و اندرزی است برای امروز و فردای ما برای عاقبت به خیری و همچنین فریب نخوردن به وسیله شیطان و نفس اماره در مورد مال و مقام دنیایی 🔻 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
. ميگن روزي براي کریمخان زند كبكي اوردن كه لنگ بود فروشنده براي فروشش زر و زيوري زياد درخواست ميگرد کریمخان حكمت قيمت زياد كبك لنگ رو جويا شد فروشنده گفت وقتي دام پهن ميكنيم براي كبك ها ، اين كبك را نزديك دام ها رها ميكنيم اوازي خوش سر ميدهد و كبك هاي ديگر به سراغش مي ايند و در اين حين در دام گرفتار ميشوند هر بار كه كبك را براي شكار ببريم حتما تعدادي زياد كبك گرفتار دام مي شوند کریمخان امر به خريدن كرد و خواستار كبك شد چون زر به فروشنده دادن و كبك به خان زند ، کریمخان زند تيغي بر گردن كبك لنگ زد و سرش را جدا كرد فروشنده كه ناباوارنه سر قطع شده و تن بي جان كبك را ميديد گفت اين همه كبك ، اين را چرا سر بريديد ؟؟؟ کریمخان زند گفت : "هركس ملت و قوم خود را بفروشد بايد سرش جدا شود." 👌 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸صبحِ قشنگتون عالی ☕️لبخند بزن به روزگاری که 🌸از نو شروع شده ☕️زاینده ترین🌹🍃 🌸رود روان باش و بخند ☕️چون باد صبا 🌸مشک فشان باش و بخند ☕️دم آمده 🌸چای صبح با طعم عسل ☕️آسودهٔ ....🌹🍃 🌸غم‌های جهان باش و بخند ... ☕️سلام صبحتون بخیرامروزتون 🌸سراسر عشق و لبخند💐 ☕️و مهر🙏🕊💐 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فدای گرد کفش مهدی فاطمه دعای فرج: 🍃❤ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🍀گفتم:یا صاحب الزمان بیا 🍃گفت: مگر منتظری 🍂گفتم: 🍃گفت: چه انتظاری نه ڪوششی نه تلاشی فقط میگویی آقا بیا 🍂گفتم: مگر بد است آقا 🍃گفت: به جدم حسین هم گفتن بیا اما وقتی 🍂گفتم : پس چه ڪنیم 🍃گفت: مرا بشناسید 🍂گفتم: مگر نمیشناسیم 🍃گفت : اگر میشناختید ڪه نمیڪردید 🍀گفتم : آقا تو ما را میبخشی ؟ 🍃گفت: من هر شب برای شما تا صبح گریه میڪنم 🍂گفتم : آقا چه ڪنم به تو برسم؟ 🍃گفت: ترڪ محرمات... 🍃انجام واجبات... 🍃همین ڪافیست 💕 💕 ویژگی های دوره غیبت صُغری 💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔 1- زمان آن کم و حدود ۷۰ سال طول کشید. 2- امام مهدی در این مدت به کلی از دیده ها پنهان نبود، بلکه با وُکَلا و سَفیران خاصّش در تماس بود و گاهی این سفیران، قرار ملاقاتِ مردم با ایشان را ترتیب می دادند.*۱ 3- امام زمان در این دوره ۴ وکیل داشت که برای تک تک آنان حکم وکالت صادر نمود و دیگر نمایندگان از طرف این ۴ نفر ماموریت داشتند. بعد از این دوره، فرد خاصّی بعنوان نائب ویژه ایشان وجود ندارد بلکه هرکس شرایطش را دارا باشد (مانند فُقَها) می تواند نماینده عام آنحضرت باشد. 4- در دوره غیبت صُغری ممکن بود برخی امام را ببینند و بشناسند، ولی در دوره غیبت کُبری کسی ایشان را نمی بیند و یا اگر ببیند، او را نمی شناسد.*۲ اگر هم برخی خواص ببینند و بشناسند، اجازه ندارند برای دیگران بگویند مگر با اجازه خود حضرت. ۱-الغیبة طوسی ص۲۱۶؛ ۲-پژوهشی پیرامون زندگانی نُوّاب خاص امام زمان، غفارزاده ص۳۳ ۴. 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سربازی از کنار یک ستوان جوان گذشت و به او سلام نظامی نداد. ستوان او را صدا کرد و با حالتی عبوس به او گفت: «تو به من سلام ندادی. برای همین حا لا باید فوراً دویست بار سلام بدی.» در این لحظه ژنرال از راه رسید و دید سرباز بیچاره پشت سر هم در حال دادن سلام نظامی است. ژنرال با تعجب پرسید: «اینجا چه خبره؟» ستوان توضیح داد: «این نادان به من سلام نداد و من هم به عنوان تنبیه به او دستور دادم دویست بار سلام دهد.» ژنرال با لبخند جواب داد: «حق با توست. اما فراموش نکن آقا، با هر بار سلام سرباز، تو هم باید سلام بدی.» گاهی مجازات دیگران، در واقع مجازات خودمان است! 📚 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
« اهـمـیــت ذکـــر صلــوات در روزهای پنجشنبه و جمعه» آیت الله مجتهدی تهرانی رحم‍ةالله فرمودند: http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ✨شیطان به کسانی که ذکر خدا را می گویند کاری ندارد. مثلا روزی ۱۰۰ بارلااله الاالله می گویند 🔸روزدوشنبه ۲۰۰ بار صلوات می فرستند، روز سه شنبه ۳۰۰بار، چهارشنبه ۴۰۰بار،روز پنجشنبه ۵۰۰بار، جمعه ۱۰۰بار، البته در روایت آمده که در روز جمعه دو مَلَک ثواب غیر از این دو تا ملکی که هستند می آیند تا صلوات های روز جمعه را بنویسند. 🔹پس اگر شما در روز جمعه ۱۰۰۰ صلوات بفرستید، این دو ملک آن صلوات ها را نمی نویسند، بلکه ملک های مخصوص روز جمعه این صلوات ها را جدا می نویسند. 🌸پس روزهای پنجشنبه و جمعه زیاد صلوات بفرستید.🌸 📗 دایرة المعارف جامع صلوات ص۵۲۸ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📔 آدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید که نزدیک در دروازه های جهنم ایستاده بود. فرشته ای به او گفت: یک کار خوب در زندگیت انجام داده ای و همان به تو کمک خواهد کرد. خوب فکر کن چی بوده! مرد به یاد آورد که یک بار هنگامی که در جنگل مشغول رفتن بود عنکبوتی را سر راهش دید و برای آنکه آن را زیر پا له نکند مسیرش را تغییر داد. فرشته لبخند زد و تار عنکبوتی از آسمان پایین آمد و با خود مرد را به بهشت برد. عده ای از جهنمی ها نیز از فرصت استفاده کرده تا از تار بالا بیایند. اما مرد آنها را به پایین هل داد مبادا که تار پاره شود. در این لحظه تار پاره شد و مرد دوباره به جهنم سقوط کرد. فرشته گفت: افسوس! تنها به فکر خود بودن همان یک کار خوبی را که باعث نجات تو بود ضایع کرد ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
جمعه های_مهدوی جمعه دلم در آرزوی دیدنت گیرد بهانه به سوی جمکرانت می شود هر دم روانه چه می شد که ز کویت یابن الزهرا تو می دادی به ما قدری نشانه 💚 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🆔 امام صادق علیه السلام : «هر کس زیارت عاشورا بخواند ، شب اول قبر در آغوش امام حسین قرار خواهد گرفت.» 📚کامل الزیارات ، ص 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d دست بر سینه ، سلامی بفرستیم ، ز دور اینچنین در «حرمت» زائر نامحسوسیم «ایها العشق»، همین لحظه گدا را دریاب خودم و تذکره‌ام ، دستِ تو را می‌بوسیم 💚 سلام صبح همگی بخیر✋🌷💕 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فایده های اسپند وراه های استجابت دعا اسپند زیادتوخونه دودکنید برای رفع بی حوصلگی و بی قراری و کلافه بودن .از پیامبر نقل شده كه یك فرشته موکل شده برای کاشت این گیاه . برای شفای 72 بیماری یا گرفتاری .از امام صادق نقل شده: شیطان را از 70 اتاق نه از 70 خانه فراري ميدهد . شیطان را دور و فرشتگان را نزدیک میکند و برکت و رزق را زیاد میکند . باذن خدا سحر وجادو و چشم و حسد و هم و غم را از خانه دور میسازد * —-برای نوزادی که بی دلیل گریه میکند و برای بچه ها بزرگان ارامش و همبستگی می اورد *-— طرز استفاده : بهتر است نیم ساعت قبل از غروب انجام شود بدين صورت كه یك مشت اسپند و کمی نمک در دست راست سوره حمد و سوره اخلا ص 7 مرتبه و روی اتش ریخته و ایة الکرسی خوانده و چهار قل خوانده شود و صلوات فرستادن بعد هم دود کنید. انرژی منفی محیط را دور میکند کپی کنیدتوگروه ها تاهرکی حاجت داره حاجت رواشه ان شاالله التماس دعا... http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
  http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d راه‌هایی آسان برای خوابیدن به هنگام در آستانه بازگشایی مدارس چگونه خواب دانش آموزان را تنظیم کنیم؟ «پاشو دیگه بچه! لنگ ظهره، چقد می خوابی؟ فردا پس فردا که مدرسه باز شد، نمی تونی بموقع بیدارشیا!!» این جمله و جمله‌هایی شبیه آن را این روزها زیاد می‌گوییم و می‌شنویم. یکی از آفت‌های روزهای تعطیل و بویژه تعطیلات فصل تابستان، بیدارماندن‌های شبانه و خوابیدن تا ظهر روز بعد است. مهسا قوی قلب ایران آنلاین /  این بی‌نظمی‌ها در خواب سبب به هم خوردن ساعت بیولوژیک بدن شده و فرد نمی‌تواند با انرژی و سرحال روز خود را شروع کند. خوب است بدانید که هورمون رشد در طول خواب شبانه ترشح می‌شود، این هورمون عامل رشد همه ارگان‌های بدن بویژه در کودکان و نوجوانان است، شب بیداری‌های طولانی نه تنها نظم زندگی را به هم می‌زند بلکه در رشد بدن نیز به طور جدی اختلال وارد می‌کند. چند روزی بیشتر به آغاز سال تحصیلی باقی نمانده و تنظیم ساعات خواب بچه‌ها یکی از دغدغه‌های فکری این روزهای برخی از والدین است. ثریا منزوی کجیدی، روانشناس در گفت‌و‌گو با «ایران» نکاتی کلیدی برای راحت‌تر برخورد کردن با این معضل ارائه داده که حتماً در این روزها به کار می‌آید.برقراری نظم و انضباط در منزل به عهده والدین است البته نباید خانه را با پادگان اشتباه گرفت و قوانین خشک و بی‌روحی را در خانه وضع کرد، از طرف دیگر نباید شیرازه کار هم از دست در رفته و هرج و مرج به وجود بیاید و بچه‌ها هر کاری که دلشان خواست انجام دهند. منزوی کجیدی با اشاره به نظمی که از کوچکترین ذره تا بزرگترین آن در جهان آفرینش وجود دارد، می‌افزاید: باور کنید  اگر نظم را در زندگی خود حاکم کنید، حتماً زندگی بهتری خواهید داشت، البته نظم فقط به این خلاصه نمی‌شود که هر چیزی را سرجای خود قرار دهید بلکه در زندگی نظم شامل رعایت ساعت خواب و بیداری، رعایت رژیم غذایی مناسب، رعایت زمانبندی مناسب برای انجام کارهای روزانه و تفریح و...می شود. برای اینکه بتوانید نظم در ساعات خواب و بیداری فرزندان را به زندگی برگردانید در نخستین قدم سعی کنید در ساعت‌های ابتدایی شب، شام را میل کنید تا زمان خواب غذا هضم شده باشد. مصرف لبنیات یا حتی یک عدد سیب بعد از غذا به داشتن خوابی آرام و راحت کمک خواهد کرد. به گفته او، بعد از تاریک شدن هوا بچه‌ها را به انجام بازی‌هایی تشویق کنید که هیجان کمتر و آرامش بیشتری به همراه داشته باشد، سعی کنید فرزندتان را قبل از خواب به نقاشی کشیدن یا کتاب خواندن ترغیب کنید، خود شما هم می‌توانید کنار تخت کودک نشسته و برایش کتاب داستانی با حجم کوتاه بخوانید تا زودتر پلک‌هایش سنگین شده و خوابش ببرد، بهتر است هر شب نیم ساعت، زمان خواب را جلو بیندازید تا بتدریج ساعت خواب فرزند دانش‌آموز شما تنظیم شود؛ به خاطر داشته باشید که میهمانی رفتن‌های طولانی یا تا دیروقت میهمان داشتن در به هم ریختن برنامه‌ها تأثیر زیادی دارد.خیلی از بچه‌ها هنگام خوابیدن از مسواک زدن امتناع می‌کنند و وقتی به رختخواب می‌روند بعد از نیم ساعت، مسواک زدن و دستشویی رفتن یا مرتب کردن لباس و کیف مدرسه را بهانه می‌کنند. این روانشناس توصیه می‌کند که حتماً قبل از خواب با فرزند خود همکاری کنید تا کارهای شخصی‌اش را کاملاً انجام دهد و با بیرون آمدن دوباره از تخت، خواب از سرش نپرد. توجه کنید که هنگام خواب باید محیط خانه کاملاً آرام و ساکت باشد، وقتی شما در حال تماشای سریال یا فیلمی جذاب و پر سروصدا هستید توقع بی جایی است  از کودک خود بخواهید که بخوابد، البته جای هیچ نگرانی وجود ندارد همه سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیون بازپخش هم دارند! منزوی کجیدی در خاتمه به پدرها و مادرها توصیه می‌کند  اگر براساس برنامه گفته شده عمل کنید، حتماً جواب می‌گیرید فقط مراقب باشید فرزندانتان انجام تکالیف مدرسه یا درس خواندن را به ساعات  پایانی شب موکول نکنند چون ممکن است همه برنامه‌های شما به هم بریزد پس از همین امشب تا پایان سال تحصیلی سعی کنید طبق برنامه‌ریزی زندگی کنید. /ایران http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
طنز وکیل مجلس «با اجازه حافظ» ستاره ای بدمید و وکیل مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار ما که به مکتب نرفت و خط ننوشت به برکت ژن مرغوب خود مهندس شد چنان به بخش خصوصی علاقه پیدا کرد که عضو ارشد ده هیئت مؤسس شد سرک کشید به بازار بورس اما بعد گرفت بورسیه و بعد از آن مدرس شد کسی که حرف حسابش جوی نمی ارزید جفنگ ساده او کیمیای هر مس شد حساب یک قلم از اختلاس او جوری است که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد یکی چو حضرت ایشان شد و یکی چون من مسیر شعر و ادب طی نمود و مفلس شد ✍احمدرضا قدیریان 🔷🔶 وطنز | http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔴حکم جالب یک قاضی در سرعین/متهمی که به جای حبس محکوم به خرید ۱۱۰ جفت کفش برای کودکان یتیم و بی بضاعت سرعین شد 🔹قاضی محمدی رئیس دادگستری شهرستان سرعین که احکام جالب توجه و عام‌المنفعه به جای حبس و شلاق در نظر می‌گیرد و مورد توجه عامه مردم نیز قرار گرفته است در حکمی متهمی که به یکسال حبس محکوم‌ شده را با لحاظ حسن سابقه و اظهار ندامت و تمایل به خدمات عمومی و عام‌المنفعه به خرید کفش ایرانی باکیفیت به مبلغ ۱۵ میلیون تومان برای دانش آموزان بی بضاعت و یتیم شهرستان سرعین که به تعدادی در حدود ۱۱۰ جفت با اخذ شماره کفش‌های استعلام شده محکوم کرد. 🔘به ما بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سخنرانی حجه الاسلام والمسلمین دشتی مترجم نهج البلاغه قبل از سال ۱۳۸۰" این عالم بزرگوار در سال ۱۳۸۰ بر اثر سانحه تصادف به لقاء الله پیوست " خیلی جالب است حتما گوش کنید
خواص محلی با گیاهان دارویی ماست و شوید👈 مفید برای چربی بالا ماست و زیره👈 برای لاغر شدن ماست و شاتره👈 برای کبد چرب ماست و خرفـه👈 برای کلسترول ماست و تخم کتان👈 برای لاغر شدن ماست و نعنا 👈 برای نفخ معده ماست و شنبلیله👈 برای دیابت ماست و کاکوتی👈 به عنوان خواب آور ماست با اویشن و هل👈 برای تقویت معده از این نکته غافل نشوید که ماست بلحاظ طبع سرد وتر نیاز به مصلح دارد وبرای همه افراد مناسب نیست. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
گردوخورها بخوانند 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d شده بعضی وقت ها یه گردو رو میشکنیم و توش یه چیزی مثل تار عنکبوت میبینیم، اگه خیلی داغون باشه گردو رو میندازیم ولی اگه سالم به نظر بیاد اون تار عنکبوتو با دست تمیز میکنیم و گردو رو نوش جان میکنیم. در واقع اون تار عنکبوت قارچی هست به اسم آسپرژیلوس! کلا وقتی گردو، پسته، فندق، بادام، میوه های خشک، غلات و چیزهای مشابه اینا در شرایط هوا و گرما و رطوبت نامساعد نگه داری میشن این قارچ توشون رشد میکنه. حالا مساله اصلی اینجاست که این قارچ آسپرژیلوس یه نوع سم تولید میکنه به نام آفلاتوکسین، تحقیقاتی که انجام شده هم کاملا اثبات کرده که آفلاتوکسین احتمال ابتلا به سرطان کبد رو خیلی افزایش میده. درضمن این قارچ روی نون های کپک زده که به عنوان خوراک دام استفاده میشه هم رشد میکنه و با مصرف شیر و گوشت وارد کبد ما میشه، از طریق مصرف جگر طیور هم وارد بدن ما میشه و تو کبدمون به تدریج ذخیره میشه و میتونه باعث ایجاد سرطان بشه. کپک نان علاوه بر مطالبی که گفته شد باعث سرطان خون هم میشه ,هرجا نان کپک زده دیدید سریعا توی خاک دفنش کنید نکات مهم و مفید سلامتی : ‌ - داغي كف پا:كساني كه كف پاي آنها داغ مي‌‌‎شود، سه روز چاي نخورند و به جاي آن به روش صحيح آب بنوشن . - پوكي استخوان از زانو درد شروع مي‌‌‎شود. - كلسيم را با فسفر مصرف كنيد، مثلا پنير با گردو. - پنير را در شب استفاده كنيد نه صبح. - به جاي پنير پاستوريزه، از پنير محلي كه مطمئن است ، استفاده نماييد. - براي بالارفتن ضريب هوشي بچه‌‌‎ها درشب امتحان پنير باگردو به همراه نعنا يا پونه و پياز بدهيد. - هميشه در شب، در تاريكي مطلق بخوابيد و از چراغ خواب استفاده نكنيد. - كساني كه پوستي تيره و جوش صورت دارند ،با غذا پياز بخورند. - پياز داراي گوگرد است و باعث رقيق شدن خون و افزايش هوش مي‌‌‎شود. - كساني كه دچار افسردگي مي‌‌‎شوند، به هيچ وجه عدس نخورند. - سوسيس و كالباس باعث افسردگي و پريشاني در خواب مي‌‌‎شود. - خوردن زياد كشك باعث خرابي پوست مي‌‌‎شود. - براي جلوگيري از ريزش مو و براي داشتن پوستي سالم و شاداب،شير بادام بنوشيد. شير بادام محتوي مغز بادام، آب و عسل مي‌‌‎باشد. - براي سه عضو بدن هيچگاه دارو استفاده نكنيد: چشم،گوش و بيني. 😡آیا میدانستید که شکر عامل اصلی پوکی استخوان است؟ 😡آیا میدانستید که وحشتناکترین بیماری قرن یعنی آلزایمر که با حواس پرتی های کوچک شروع می شود بر اثر مصرف شکر بوجود می آید. این به آن معناست که تا ۲۵ سال دیگر نیمی از جمعیت میانسال کره زمین آلزایمر خواهند داشت و مرگ زجرآوری در انتظارشان است ؟ 😡آیا میدانستید که عامل اصلی افسردگی شکر است. مردم عامی تصور می کنند با خوردن چیزی شیرین روحیه شان شاد خواهد شد در حالیکه کاملا بر عکس است. شادی حاصل از خوردن شیرینی به خاطر اعتیادی است که به آن دارید و با خوردن آن آرامش می یابید اما در روحیه و امواج مغزی شما اثر متضاد دارد ؟ 😡آیا میدانستید که شکر سبب بی حوصلگی است و کسانی که شکر مصرف می کنند به هیچ عنوان میلی به ورزش کردن و فعالیت های بدنی ندارند ؟ 😡آیا میدانستید که شکر امواج مغزی دلتا- آلفا و تتا را زیاد می کند که در نتیجه این افزایش قدرت تمرکز و تصمیم گیری در انسان از بین می رود ؟ 😡آیا میدانستید که سردردهای بی موقع و بی دلیل و میگرن بر اثر مصرف چیزهای شیرین است ؟ 😡آیا میدانستید که شکر ریسک بسته شدن رگهای خونی را زیاد می کند ؟ 😡آیا میدانستيد که شکر جذب بدن نمي شود و در کبد باقي ميماند؟ 😡 داشتن آسپیرین در منزل همیشه مهّم است + چرا باید آسپیرین را در کنار خود داشته باشید؟ در باره حمله قلبی علاوه بر احساس درد در بازوی چپ، علایم دیگری برای حملهً قلبی وجود دارند درد شدید در چانه ، حالت تهوّع وتعریق زیاد نیز باید مورد توجّه قرار گیرد توجّه: ممکن است در زمان حملهً قلبی هیچ دردی در قفسهً سینه احساس نشود حدود 60% افراد که در خواب دچار حملهً قلبی شده اند هرگز بیدار نشده اند هرچنداگرچنین اتفاقی رخ دهد ممکن است درد قفسهً سینه فرد را از خواب عمیق بیدار کند دراینصورت بلافاصله دو عدد آسپیرین را در دهان خود حل کرده و بامقداری آب آنرا ببلعید سپس به یکی از همسایگان و یا یکی از بستگان که محل سکونتش در فاصله بسیار نزدیک از شماست تلفن کرده و بگویید دچار حمله قلبی شده و دو عدد آسپیرین مصرف کرده اید روی یک صندلی دسته داریا مبل بنشینید ومنتظر ورود آنها باشید و….. درازنکشید!!! بقول یک پزشک متخصّص قلب اگراین پیام را برای ده نفر بفرستید ممکن است جان یک نفر را نجات دهید. من این اطّلاعات را به دیگران داده ام شما چطور؟ این پیام را فوروارد کنید: http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
عکس از 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
‏فیلم از طرف 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
ورزشگاه مدرن وعجیب *قطر* برای جام جهانی فكرش رو بكنيد استاديوم مثل: *كره زمين است* *مسابقات فوتبال روى سقف يك موزه برگزار ميشود* *بين دو نيمه زمين فوتبال كنار ميرود و در زير آن تاريخ جامهاى جهانى بصورت هالوگرام و مجازى مشاهده ميگردد بشكلى كه تماشاگران خودرا در ورزشگاه همان سال و همان بازى كه ٥٠ يا ١٠٠ سال قبل انجام شده خواهند يافت و صحنه هاى زيباى تاريخ فوتبال براى تماشاگران تكرار ميشود* *ورزشگاه ٨٠ هزار نفرى است* *و* *ورزشگاه كولردار است** http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔴روزی که حضرت آدم برای امام حسین علیه السلام گریست! ✳️هنگام سیر حضرت آدم در زمین ، گذر آن حضرت به زمین کربلا افتاد. ناگهان ناخود آگاه سینه اش به تنگ آمد و غمناک شد. ♦️چون به قتلگاه امام حسین (علیه السلام ) رسید پایش لغزید و خون از پایش جاری گردید. 🔷پس سرش را بسوی آسمان بلند کرد و خدمت خداوند متعال عرض کرد : 🔆 « پروردگارا ! آیا من مرتکب گناه دیگری شده ام که اینک مرا به کیفر می رسانی؟ 🌺خداوند فرمود : « ای آدم ! گناه تازه ای نکرده ای بلکه در این سرزمین فرزند تو حسین (علیه السلام ) به ظلم و ستم کشته می شود و خون تو نیز به خاطر همدردی و موافقت با او به زمین ریخته شد.» ♻️حضرت آدم فرمود : « قاتل او کیست؟ » 🌺خداوند فرمود : « قاتلش یزید که مورد لعن اهل آسمانها و زمین است می باشد.» 🔰در این هنگام حضرت آدم (علیه السلام) به حضرت جبرئیل گفت : « حالا چه کار بکنم ؟ » 🌹 جبرئیل گفت : « بر یزید لعنت بفرست.» پس حضرت آدم (علیه السلام ) چهار مرتبه بر یزید لعنت فرستاد.. 📘بحارالانوار ٬ ج ۴۴ حسین بن علی (ع) http://eitaa.com/joinchat/2761883670C6191fa3660
✋🏻 زمان قدیم کرسی از سکته جلوگیری میکرد زمان قدیم سنگ پا از دیابت ... زمان قدیم کیسه کشیدن منافذ پوست را باز میکرد زمان قدیم کتیرا و حنا و تخم مرغ موها را پرپشت میکرد ... زمان قدیم مصرف حبوبات از یبوست جلوگیری میکرد ... زمان قدیم هر میوه و سبزیجات در فصل خود مصرف و فریزری در کار نبود زمان قدیم از ظروف مسی و روحی استفاده میشد سرطان نبود ... زمان قدیم خونه ها ویلایی بود مردم بیشتر آفتاب میگرفتند... دست و پا درد نبود ... زمان قدیم تو چشم بزرگترها نگاه نمیکردند... حیا بود ... زمان قدیم پزشک کم بود ... چونکه مردم خودشون طبیب جسم روح خودشون بودند ... زمان قدیم کسی از یه خانواده فوت میکرد تا چهلم صاحب عزا را دعوت میکردند و تنهاش نمیگذاشتند افسردگی نبود... زندگی دوام داشت ... کاش قدیم باز سازی بشه 😔 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨سلام،صبح همگی بخیر🌹 ✅خدايا ✍🏻یادم‌ بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم... ✍🏻یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم... ✍🏻یادم بده بدی‌ دیدم"ببخشم" ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده‌ میشوم یا نه... ✍🏻یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم... ✍🏻یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم"... ✍🏻یادم بده به قضاوت کسی‌ ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم... ✍🏻یادم‌ بده چشمانم‌ را روی بدیهاو تلخیها ببندم چرا که چشمان زیبا، بی‌شک زیبا مى بيند همه دنيا را... ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ _________ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
◾️آیا ما خواب نیستیم؟ گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره دست‌فروش عرب ، با آن هیکل درشت ، خوابیده بود وسط مسجد. ما دور تا دور نشسته بودیم ، منتظر شروع درس. گفتیم حالا بیدار می‌شود ، حالا بیدار می‌شود. ولی بیدار نشد. با ورود آقا ، یکی از طلبه‌ها خیز برداشت که برود بیدارش کند. آقا آرام گفت: «نه... کاریش نداشته باشید!» بعد گفت : «اَلَسْنٰا نٰآئِمٖینَ؟ آیا ما خواب نیستیم؟ ...» مگر ما خواب نیستیم؟ کاش یکی هم بیاید ما را بیدار کند...» 📚 به شیوه باران، ص ٢٨ 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
😅 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d روزی باران شدیدی می بارید. ملانصرالدین پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه می کرد. در همین حین همسایه اش را دید که داشت به سرعت از کوچه می گذشت. ملا داد زد : آهای فلانی! کجا با این عجله؟ همسایه جواب داد : مگر نمی بینی چه بارانی دارد می بارد؟ ملا گفت: مردک خجالت نمی کشی از رحمت الهی فرار می کنی؟ همسایه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت. چند روزی گذشت و بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسایه ملا پنجره را باز کرده بود و داشت بیرون را تماشا می کرد که یکدفعه چشمش به ملا افتاد که قبایش را روی سر کشیده است و دارد به سمت خانه می دود. فریاد زد : آهای ملا! مگر حرفت یادت رفته؟ تو چرا از رحمت خداوند فرار می کنی؟  ملانصرالدین گفت : مرد حسابی ، من دارم می دوم که کمتر نعمت خدا را زیر پایم لگد کنم😎 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
روایت دختر تبریزی از معجره‌شهدا امروز 20 اسفند، روز ملی راهیان نور است؛ حرکتی عظیم که مورد تأیید رهبر معظم انقلاب است و خود حضرت آقا در نکوداشت این حرکت مقدس می فرمایند: "این سنت بسیار ستودنی و حرکت با برکت که از چند سال پیش در قالب کاروانهای راهیان نور آغاز شده، باید همچنان ادامه یابد." فرا رسیدن این روز را بهانه می کنم تا با یکی از دختران دانشجوی تبریزی که یکی از معجزه های نگاه شهدا به وی است، گفتگو کنم؛ شاید برایتان جالب باشد که از واژه "معجزه" استفاده می کنم، اما پیشنهاد می کنم تا آخر این گفتگو همراه ما باشید. چند روز قبل وقتی می خواهم با وی قرار مصاحبه را نهایی کنم، پیشنهاد مکان مصاحبه را خودش پیشاپیش برایم اعلام می کند و می گوید: رأس ساعت 4، گلزار شهدای وادی رحمت می بینمت! من هم از خدا خواسته قرار است میهمان شهدایی بشوم که در گیر و دار تمام مشغولیت های این روزها فراموششان کرده ام! ساعت 4 عصر نگاهم را به همه مزارها می گردانم اما مطمئنم تنها سر مزار "شهید حاج رضا داروئیان" وی را خواهم یافت... دوست ندارد اسمش را در مصاحبه بیاورم، من هم زیاد اصرار نمی کنم، گفت و گوی من با یک " بی نام" در ادامه می آید: دوست داشتم زودتر 18 ساله شوم! ائل/ از قبل از اتفاقی که بزرگترین رویداد زندگیتان را رقم زد، برایمان بگویید. شاگرد زرنگی بودم، یا شاگرد اول می شدم و یا شاگرد دوم ولی خیلی پر جنب و جوش بودم و کنجکاو و در عین حال به گفته خیلی ها، شَر! روزهای پایانی دبیرستان را به شوق ورود به دانشگاه و فضایی که در آنجا برایم از قبل تصویر شده بود پشت سر گذاشتم، دوست داشتم زودتر 18 ساله شوم و بعد از قبولی در کنکور وارد دانشگاه. ارتباط خوبی که می توانستم با جنس مخالف داشته باشم، عنوان شَر بودن را به من داده بود! واقعا خیلی صمیمی و راحت با پسران ارتباط می گرفتم و شاید تربیت خانوادگی و راحت بودن در محیط فامیل و آشنا نیز بر این ویژگی بیشتر صحه گذاشته بود. وقتی وارد دانشگاه شدم، از همان روز اول بی خیال درس و مشق شدم، می دانستم که تا وقتی واحدهایم را پاس کنم همانجا هستم، هیچ مشکلی هم از لحاظ مالی وجود نداشت تا ترس کمبود پول را داشته باشم! روزها می گذشت و من درگیر تمام آمال و آرزوهای پوچ و واهی خود بودم، گاهی با یکی از پسران دانشجو بودم و ماه دیگر با یکی از آنها روزم را سپری می کردم، این موارد جزو تفریحات من شده بودند، هیچ انگیزه دیگری برای دانسگاه جزء این حرکات و رفتارها نداشتم. ترم اول را با نمرات خیلی پایین و معدل پایین تر از نمرات به اتمام رساندم! روزهای تعطیلی بین دو ترم را نیز با دوستان هم جنس و غیر هم جنس در دانشگاه ها و بوفه های انواع و اقسام دانشکده ها سپری میکردیم، در کل همان دانشگاه معروف شده بودم که روزی با یکی هستم و روز بعد با یکی دیگر قدم میزنم، برای خودم فکر نمی کردم وجهه بدی داشته باشد، از این افکار خوشم نمی آمد و اصلاً عین خیالم هم نبود! من مذهبی نبودم، و شاید مقنعه سرکردن و مانتو پوشیدن در دانشگاه را هم از سر اجبار قبول کرده بودم ولی این قبول کردن از ته دل نبود. دلم لرزید! یک روز که وارد دانشگاه شدم، چند دانشجوی جوان ریش دار، که مطمئن بودم از بچه های بسیج دانشجویی هستند، مشغول نصب پلاکارد بودند، هندزفری در گوشم بود و صدایش را تا آخر آخر بلند کرده بودم، صدای یک آهنگ خیلی خیلی شاد و به اصطلاح جاز! چند قدم از درب اصلی دانشگاه که همان بچه های بسیج در کنار آن درب در حال نصب پلاکارد بودند، رد شدم که ناگهان از جلو، یک دختر دانشجو به من اشاره کرد که از پشت سر صدایم می کنند. برگشتم و بدون کم کردن صدای آهنگم با اشاره سر و دست پرسیدم با من اند؟! متوجه شدم که با من کار دارند. کنارشان رفتم و هندزفری را از گوشم در آوردم ولی صدای آهنگ خیلی واضح شنیده می شد. وقتی پرسیدم چرا صدایم زده اند، یکی از همان بسیجی ها که لباس مشکی به تن داشت، سرش را پایین انداخت و گفت: زیپ کوله پشتی تان باز شده و چند قلم از لوازمتان حین رد شدن ریخت، لطفا برشان دارید. راست می گفت، چند قلم از لوازم آرایشی ام روی زمین افتاده بودند و من اصلاً متوجه نشده بودم! بدون اینکه چیزی بگویم با طمأنینه آنها را جمع کردم و به راه افتادم ولی باز هم صدایی از پشت گفت: ببخشید خانم! برگشتم و با قلدری گفتم، چیه! امرتون؟! باز هم سرش را پایین انداخت گفت، شاید نمی دانید، ایام فاطمیه شروع شده است... همین را گفت و به سرعت از آنجا دور شد! متوجه حرفش نشدم؛ ایام فاطمیه؟؟؟ چه ربطی داشت واقعا که بعدها ربطش را فهمیدم! آن روز وقتی از دانشگاه خارج می شدم دیدم روی پلاکارد نوشته اند: فرا رسیدن ایام شهادت بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) را تسلیت عرض می کنیم. نمی دانم چرا، ولی دلم لرزید! خودم هم متوجه نمی شدم چرا باید به خاطر یک پلاکارد مشکی و سالروز شهادتی که هر سال تکرار می شود و من
عین خیالم نیست، دلم بلرزد. شب آن روز، خواب عجیبی دیدم، خواب دیدم، از همان دربی که هر روز وارد دانشگاه می شدم، اجازه ندادند وارد شوم، هر چه اصرار کردم هم چیزی نگفتند، یک چادر مشکی مانع ورود من به دانشگاه شده بود، آن شب اصلا نتوانستم بخوابم. روزهای بعد از آن خواب گذشت، احساس می کردم آرام شده ام ولی درونم ولوله است، نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده است، ولی احساس می کردم دارند ذره ذره من را عوض می کنند! ائل/ جریان سفر به جنوب و مناطق عملیاتی را برایمان بگویید، چطور شد، نفری مثل شما به آن سفر رفت. حق  می دهم که با اوصافی که از خودم گفتم، بگویید نفری مثل من! اواخر اسفند بود که فضای ظاهری دانشگاه عوض شده بود. چند قم به چند قدم، تبلیغات سفر به کربلا نوشته بودند، و در برخی نقاط دانشگاه نیز سنگر زده بودند و آهنگ های دفاع مقدس در دانشگاه شنیده می شد. فلش زده بودند که برای ثبت نام کربلا با ما همراه باشید! یکی از همان روزها، با چند تا از دوستانم عازم سلف سرویس بودیم تا ناهار بخوریم، از سر شوخی به دوستانم گفتم، بیایید آخر اسفندی درس و مشق را بی خیال شویم و برویم کربلا! زدند زیر خنده که کربلا؟! گفتند فقط به تو می آید بروی آنجا! قلبم شکست، می دانستم کربلا مکان مقدسی است و شهیدی دارد که یک دهه اول محرم من به احترام شهید آن ماه بی خیال آهنگ هایی می شوم که اگر به آنها گوش نکنم روزم شب نمی شود! یعنی من انقدر کثیفم و گناه کار که به من نیاید به کربلا بروم! قیافه ام در هم شده بود ولی بعد از خداحافظی با دوستانم، پاهایم را به دست دلم دادم تا هر جا می خواهند بروند، پله های ساختمان مرکزی را بالا رفتم، به انتهای فلش ها رسیده بودم، دختران دانشجوی چادری عضو بسیج در حال ثبت نام بودند. گفتم هزینه ثبت نام کربلا چقدر است؟ پاسخ دادند برای ورودی های جدید امسال فقط 10 هزار تومان! شاخ درآورده بودم، کربلا در یک کشور دیگر چطور می شود با هزینه 10 هزار تومانی به آنجا رفت! گفتم مطئنید، با هواپیما می برید یا چی؟! گفتند اتوبوس. پرسیدم همه شهرهای عراق را می روید؟ چند نفر که آنجا بودند زدند زیر خنده! تعجب کردم، حرف خنده داری زده بودم! پرسیدم چرا خندیدید؟ خب بگویید فقط کربلا می برید! یکی از همان دختران، با آرامش اینگونه به من پاسخ داد: کربلایی که قرار است اگر با ما همراه باشی و بیایی داخل کشور خودمان است، نه عراق! ما قرار است به مقتل هزاران هزار شهید دوران هشت سال دفاع مقدس در جنوب کشورمان برویم، به آنجا می گویند کربلای ایران! توی ذوقم خورد! با چهره ای عبوس گفتم، خب چرا جماعت را سر کار می گذارید، دقیق بنویسید کجا می برید خب! و با غر و لند از آن ساختمان به طرف دانشکده حرکت کردم. تمام آن روز به کربلای ایران فکر کردم، اینکه شهدای آن مناطق یعنی می توانند هم طراز با شهید کربلا یعنی امام حسین (ع) در یک جایگاه باشند و به محل شهادت آنها نیز کربلا بگویند؟! حسم رفته رفته نسبت به این سفر مثبت تر می شد، به فکر راضی کردن خانواده هم نبودم، به پدرم گفتم قرار است با دوستانم به جنوب برویم و آخر سالی خوش بگذارنیم، قبل از آن نیز به شمال و اصفهان رفته بودم و پدر مخالفتی نداشت. فردای آن روز 10 هزار تومان و کارت دانشجویی در دست به همان ساختمان رفتم و کارت اعزام به مناطق را بعد از ثبت نام گرفتم. باورم نمی شد، چه کسی مرا این همه مشتاق به سفری سخت و طاقت فرسا کرده بود، نمی دانم ولی باید به این سفر می رفتم... روز موعود فرا رسید، در میان تمسخر همه دوستان و افرادی که تا به اکنون چهره ای دیگر از من میشناختند، پای در اتوبوسی گذاشتم که احساس می کردم تمامی افرادش با من غریبه اند... سفر آغاز شد و من تمام طول مسیر را با گوشی و آهنگ هایم مشغول بودم. بغل دستی ام خیلی سعی می کرد با من دوستی همسفرانه خود را آغاز کند ولی من دوست داشتم تنها باشم و به پایان راهی که شروع کرده ام فکر کنم. سختی های سفر یکی یکی خودشان را نشان می دادند و من رفته رفته از انتخاب خود پشیمان می شدم، اما نمی دانستم چه تقدیری انتظارم را می کشد. تمام لحظات این سفر را به خاطر دارم اما آنقدر برایم مقدس هستند و پر از راز که هنوزم که هنوز است دوست ندارم فاش شوند! ائل/ یعنی نمی خواهید ادامه دهید؟ ما می خواهیم بدانیم پایان دختر شر و  شلوغ 18 ساله داستان چه می شود! بگذارید شما را به شلمچه ببرم.... سفر رو به اتمام بود و من تحولی عظیم در خود احساس می کردم. دیگر تنها نبودم، کسانی را میدیدم که هیچ کس نمی دید! با کسانی صحبت می کردم که هیچ کس صدایشان را نمی شنید! همیشه از شنیدن این حرف ها که فلان کس متحول شده است و... خنده ام می گرفت، ولی از همان شرهانی و صحبت های راوی منطقه (حاج حسین یکتا) من دیگر همانی نبودم که بودم! همان جا که حاج حسین گفت روی خاک هایی نشسته اید که گوشت و خون و پوست و لباس و همه چیز شهدا قاطی آن هستند