فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبحتون بخیر
ان شاالله که روز خوبی در پیش داشته باشید
🎯https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قرآنوعلومدیگر ۴
✨📖✨قرآن می گوید؛ اگر با نادانی مقابل شدی سکوت کن تا او از سکوت تو آتش بگیرد و شیطان برود.
🩺🥼 روان شناس می گوید؛ گاهی جاها سکوت کنی احتمال سرکوب احساسات است که منجر به سکته قلبی هم می شود پس داد بزن و چیزی هم بشکن تا تخلیه شوی.
🌺هر دو درست می گویند روش قرآن شیطان را شکست خورده و ناامید رها می سازد، روش روان شناس خندان و پیروز.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#امام_حسین
میگفتڪہ؛
عَظِمَتِنوڪرۍ،دَرخونہےِ
امـٰامحٌسِـینرو،زمانےمیفھمے!'
کہشَبِاَوَّلِقبـر،
وقتــۍزَبـونِتبَنداومَـده💔...
یہوَقتمیبینۍیہصِدایۍمیاد،
میگہنترس،مَـنهَستَم:)🕊
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#تلنگرانه
وقتی میشینی بہ
گناهاتفکرمی کنی و
ناراحت میشی یعنی
داریرشد می کنی ..
یعنی اگہ وایسی
جلوگناهات میشی
سوگلی خدا..
مبادا دلزده بشی ..!
یاراحتازکنارهمچین
چیزی عبور کنی🚶♂ ..!
مباداغروربگیرتت!
هرچی داریم ازخداست
پس توکل کن بھش
وحتی اگہ زمین خوردی بلندشو
یہ یاعلی بگو از نو شروع کن😉
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💔🥀#پرسش_محرمی)
❓ آیا پوشیدن لباس سیاه در اسلام کراهت ندارد؟
پس چرا در ایام عزا عده ای تا پایان محرم و صفر سیاه میپوشند؟
✅استفاده از رنگ مشکی در مراسم عزاداری نه تنها کراهت ندارد. بلکه بخاطر همدردی با اهل بیت پیامبر (ص) ثواب نیز دارد.
از فرزند امام سجاد(ع) نیز نقل شده است که وقتی امام حسین (ع) شهید شد زنان بنیهاشم در عزای آن حضرت لباس سیاه پوشیدند و این لباس را در گرما و سرما تغییر نمیدادند.
علاوه بر این سیاه پوشی، خاصیت سازندۀ دیگری به نام احیای امر اهل بیت(ع) دارد که مطلوب و محبوب آن ذوات مقدس است که فرمودند: «رحم الله من احیا امرنا» یعنی کسی که امر ما را احیا کند، مشمول رحمت حق باد.
از نظر تاریخی، چنانکه مورخین نوشته اند، بعد از واقعۀ جانسوز عاشورا، زنان خاندان پاک رسول الله(ص) اولین کسانی بودند که تا یک سال لباس سیاه به تن داشتند و چنان مشغول عزاداری بودند که امام سجاد(ع) برای آنها غذا فراهم می ساختند. در طول تاریخ نیز پوشیدن لباس سیاه در عزاداری اهل بیت(ع) به صورت یک سنت ارزشمندی در بین شیعیان و محبان رایج بوده است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
لطفاً اين کار رو نکن.
پرسيد: بابا! اگه دوستم يه کار بدي بکنه، من چي کار بايد بکنم؟
پدر جواب داد: بايد بهش بگي اين کار خوبي نيست. اين کارو نکن.
پرسيد: اگه روم نشه بهش بگم چي؟
جواب داد: خب روي يه تيکه کاغذ بنويس بذار توي جيبش.
صبح که مرد براي رفتن به اداره آماده ميشد، در جيب کتش کاغذي پيدا کرد که روش نوشته بود: بابا سلام. سيگار کشيدن کار خوبي نيست. لطفاً اين کار رو نکن.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
نگاه به زندگي
صبح که از خواب بيدار شد، رو سرش فقط سهتار مو مونده بود.
با خودش گفت: هييم! مثلاينکه امروز موها مو ببافم بهتره! و موها شو بافت و روز خوبي داشت.
فرداي اون روز که بيدار شد، دو تار مو رو سرش مونده بود.
با خودش گفت: هييم! امروز فرق وسط باز ميکنم. اين کار رو کرد و روز خيلي خوبي داشت.
پسفرداي اون روز، تنها يک تار مو رو سرش بود.
گفت: اوکي امروز دماسبي ميبندم. همين کار رو کرد و خيلي بهش مي اومد.
روز بعد که بيدار شد، هيچ مويي رو سرش نبود.
فرياد زد: اي ول! امروز دردسر مو درست کردن ندارم.
نتيجهي اخلاقي:
همهچيز به نگاه ما بر مي گرده! هرکسي داره بازندگياش مي جنگه.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
دنياي وسيع مخلوقات
مردي تاجر در حياط قصرش انواع مختلف درختان و گياهان و گلها را کاشته و باغ بسيار زيبايي را به وجود آورده بود.
هرروز بزرگترين سرگرمي و تفريح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گياهان آن بود.
تا اينکه يک روز به سفر رفت.
در بازگشت، در اولين فرصت به ديدن باغش رفت؛ اما با ديدن آنجا، سر جايش خشکش زد.
تمام درختان و گياهان در حال خشک شدن بودند، رو به درخت صنوبر که پيشازاين بسيار سرسبز بود، کرد و از او پرسيد که چه اتفاقي افتاده است؟
درخت به او پاسخ داد: من به درخت سيب نگاه ميکردم و با خودم گفتم که من هرگز نميتوانم مثل او چنين ميوههايي زيبايي به بار بياورم و با اين فکر چنان احساس ناراحتي کردم که شروع به خشک شدن کردم.
مرد بازرگان به نزديک درخت سيب رفت، اما او نيز خشکشده بود.
علت را پرسيد و درخت سيب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوي خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنين بوي خوشي از خود متصاعد نخواهم کرد و با اين فکر شروع به خشک شدن کردم.
ازآنجاييکه بوتهي يک گل سرخ نيز خشکشده بود علت آن را پرسيد، او چنين پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چراکه من در پاييز نميتوانم گل بدهم. پس از خودم نااميد شدم و آهي بلند کشيدم. همينکه اين فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.
مرد در ادامهي گردش خود در باغ متوجه گل بسيار زيبايي شد که در گوشهاي از باغ روييده بود. علت شادابياش را جويا شد.
گل چنين پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چراکه هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزي خود را حفظ ميکرد نداشتم و از لطافت و خوش بويي گل سرخ نيز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که اينقدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و اين باغ به اين زيبايي را پرورش داده است ميخواست چيز ديگري جاي من پرورش دهد، حتماً اين کار را ميکرد؛ بنابراين اگر او مرا پرورش داده است، حتماً ميخواسته که من وجود داشته باشم. پسازآن لحظه به بعد تصميم گرفتم تا آنجا که ميتوانم زيباترين موجود باشم.
نتيجهي اخلاقي:
دنيا آنقدر وسيع هست که براي همه مخلوقات جايي باشد پس بهجاي آنکه جاي کسي را بگيريم تلاش کنيم جاي واقعي خود را بيابيم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
نداي وجدان
پسر زني به سفر دوري رفته بود و ماهها بود که از او خبري نداشت؛ بنابراين زن دعا ميکرد که او سالم به خانه بازگردد.
اين زن هرروز به تعداد اعضاء خانوادهاش نان ميپخت و هميشه يک نان اضافه هم ميپخت و پشت پنجره ميگذاشت تا رهگذري گرسنه که ازآنجا ميگذشت نان را بردارد.
هرروز مردي گوژپشت ازآنجا ميگذشت و نان را برميداشت و بهجاي آنکه از او تشکر کند ميگفت: کار پليدي که بکنيد با شما ميماند و هر کار نيکي که انجام دهيد به شما بازميگردد.
اين ماجرا هرروز ادامه داشت تا اينکه زن از گفتههاي مرد گوژپشت ناراحت و رنجيده شد.
او به خود گفت: او نهتنها تشکر نميکند بلکه هرروز اين جملهها را به زبان ميآورد. نميدانم منظورش چيست؟ يک روز که زن از گفتههاي مرد گوژپشت کاملاً به تنگ آمده بود تصميم گرفت از شر او خلاص شود، بنابراين نان او را زهرآلود کرد و آن را با دستهاي لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت: اين چهکاري است که ميکنم؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان ديگري براي مرد گوژپشت پخت.
مرد مثل هرروز آمد و نان را برداشت و حرفهاي معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پيرزن به صدا درآمد.
وقتيکه زن در را باز کرد، فرزندش را ديد که نحيف و خميده بالباسهايي پاره پشت در ايستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود درحاليکه به مادرش نگاه ميکرد، گفت: مادر اگر اين معجزه نشده بود نميتوانستم خودم را به شما برسانم.
در چند فرسنگي اينجا چنان گرسنه و ضعيف شده بودم که داشتم از هوش ميرفتم. ناگهان رهگذري گوژپشت را ديدم که به سراغم آمد.
از او لقمهاي غذا خواستم و او يک نان به من داد و گفت: اين تنها چيزي است که من هرروز ميخورم امروز آن را به تو ميدهم زيرا که تو بيش از من به آن احتياج داري.
وقتيکه مادر اين ماجرا را شنيد رنگ از چهرهاش پريد. به ياد آورد که ابتدا نان زهرآلودي براي مرد گوژپشت پخته بود و اگر به نداي وجدانش گوش نکرده بود و نان ديگري براي او نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را ميخورد. بهاينترتيب بود که آن زن معناي سخنان روزانه مرد گوژپشت را دريافت: هر کار پليدي که انجام ميدهيم با ما ميماند و نيکيهايي که انجام ميدهيم به ما بازميگردند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلفسرويس زندگي
داستاني است در مورد اولين بازديد امت فاکس، نويسنده و فيلسوف معاصر، از آمريکا، هنگاميکه براي نخستين بار به رستوران سلفسرويس رفت.
وي که تا آن زمان هرگز به چنين رستوراني نرفته بود، در گوشهاي به انتظار نشست، با اين نيت که از او پذيرايي شود؛ اما هرچه لحظات بيشتري سپري ميشد، ناشکيبايي او از اينکه ميديد پيشخدمتها کوچکترين توجهي به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اينکه مشاهده ميکرد کساني که پس از او واردشده بودند، در مقابل بشقابهاي پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.
وي با ناراحتي به مردي که بر سر ميز مجاور نشسته بود، نزديک شد و گفت: من حدود بيست دقيقه است که در اينجا نشستهام؛ بدون آنکه کسي کوچکترين توجهي به من نشان دهد. حالا ميبينم شما که پنج دقيقه پيش وارد شديد، با بشقابي پر از غذا در مقابل من، اينجا نشستهايد! موضوع چيست؟ مردم اين کشور چگونه پذيرايي ميشوند؟
مرد با تعجب گفت: اينجا سلفسرويس است. سپس به قسمت انتهايي رستوران، جايي که غذاها به مقدار فراوان چيده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد: به آنجا برويد، يک سيني برداريد هر چه ميخواهيد انتخاب کنيد، پول آن را بپردازيد، بعد اينجا بنشينيد و آن را ميل کنيد!
امت فاکس که قدري احساس حماقت ميکرد، دستورات مرد را پي گرفت، اما وقتي غذا را روي ميز گذاشت، ناگهان به ذهنش رسيد که زندگي هم در حکم سلفسرويس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعيتها، شاديها، سرورها و غمها در برابر ما قرار دارد، درحاليکه اغلب ما بيحرکت به صندلي خود چسبيدهايم و آنچنان محو اين هستيم که ديگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتي شدهايم از اينکه چرا او سهم بيشتري دارد و هرگز به ذهنمان نميرسد، خيلي ساده از جاي خود برخيزيم و ببينيم چه چيزهايي فراهم است، سپس آنچه ميخواهيم برگزينيم. وقتي زندگي چيز زيادي به شما نميدهد، به دليل آن ست که شما هم چيز زيادي از او نخواستهايد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✅ #سم_زدایی بدن
🔸در قدم اول براي سم زدايي افراد بايد از پرخوري خودداري كنند و آداب غذا خوردن را رعايت كنند و فقط هنگام گرسنگي شروع به غذا خوردن كنند.
🔸اگر دفعيات مشكل دارد بايد برطرف شود و براي اين كار ميتوان از ملينهايي مثل خاكشير در آب ولرم، انجير روغن زيتون و سبزيجات استفاده كرد.
🔸سيستم تنفسي صحيح داشتن در سم زدايي بدن موثر است كه عطسه كردن روشي موثر است كه در طب سنتي زردچوبه و فلفل به عنوان عوامل محركي است كه فرد را به عطسه وا ميدارد.
🔸 ورزش يك سم زدايي مفيد است كه مواد سمي را با عرق از بدن خارج ميكند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d