دید🌷
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مفتخر به معلمی قرآن:
🌸سیروس کامران ماوردیانی🌸
#حکمت_خدا
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🕯آيت الله بهاء الدينى میفرمودند :
🕯شش ساعت از شب گذشته بود، چراغها خاموش و اهل خانه همه خوابيده بودند،
🕯ناگهان صداى كوبيدن در مرا از خواب بيدار كرد، در را گشودم ، ديدم زنى ايستاده است ،
🕯 چون مرا ديد، گفت : حاج آقا چراغ بقالى روشن است ، در را بستم و به اتاق رفتم ،
🕯در ذهن خود مى گذراندم كه اين چه خبرى بود، آن هم در اين وقت شب ،
🕯چرا بعضى مزاحمت ایجاد مى كنند!!
🕯چشمها را روى هم گذاشتم كه بخوابم ، صداى خفيفى شنيدم ،
🕯دقت كردم ، حدس زدم حركت سوسك باشد چراغ را روشن كردم ،
🕯ديدم دو عقرب بزرگ و سياه نزديك بچه كوچكمان در حال راه رفتن هستند
🕯فورا آنها را از بين بردم ، چراغ را خاموش كردم ، ناگهان متوجه شدم .....!!!!
🕯آن زن ماءمور بيدار كردن ما و سبب نجات اين طفل معصوم بوده است
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💎اگر تيغ عالم بجنبد ز جاى
نبرد رگى تا نخواهد خداى
#قسمت_بیستم_دالان_بهشت 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فكر نمی كنی بقیه نگران می شن؟
من كه باورم نمی شد اوضاع این قدر وخیم باشد یعنی در حقیقت فكر می كردم اصلا چیزی نشده گفتم: خوب اكرم خانم چند جا كار داشت دیر شد. من كه به زری گفتم بهتون بگه، آقا جون كجان؟ مادر بدون این كه جوابم را بدهد گفت: حالا برو لباست رو عوض كن محمد آقام هنوز شام نخورده.
بعد هم رفت. رفتم توی اتاق. بعد از نامزدیمان اولین بار بود كه دلم نمی خواست با محمد تنها باشم. اما محمد دنبالم آمد در را آرام بست بعد به در تكیه داد و ایستاد . با لبخندی زوركی و در حالی كه سعی می كردم به صورتش نگاه نكنم پرسیدم: چرا شام نخوردی؟ ببخشید كه دیر شد. ببین این پارچه ای است كه..
محمد خیلی جدی حرفم را قطع كرد و گفت: بشین باهات كار دارم. به زحمت خود را جمع و جور كردم و نشستم لب تخت. با همان نگاه و لحن جدی پرسید: یادم نمی آد كه گفته باشی می خوای جایی بری؟ چقدر صدایش خشك و جدی بود. به زحمت جواب دادم: آخه یكدفعه امروز قرار شد بریم به زری گفتم كه بگه نگفت؟
فكر نمی كنم كه وقتی زن من می خواد كاری بكنه خبرش رو غیر از خودش كس دیگه ای باید به من بده غیر از اینه؟
- خوب من فقط رفتم پارچه بخرم.
به من گفته بودی یا نه؟ زوركی لبخند زدم و گفتم: اخه. دوباره با همان لحن خشك گفت: مهناز سوال كردم!
جواب پس دادن به محمد از جواب دادن به آقا جون و مادرم هم سخت تر بود. محاسباتم اشتباه از آب در آمده بود. من كه پیش خودم فكر می كردم ازدواج جواز آزادی و اختیار دار شدنم است، مثل كسی كه با سرعت بدود و جلویش یك دیوار قد علم كند، حیران شده بودم. دوباره محمد برادر زری را می دیدم و زبانم بند آمده بود. نمی دانستم چه باید بگویم. محمد محكمتر از قبل سوالش را تكرار كرد. دهانم را باز كردم كه حرفی بزنم ، ولی چشمم كه به نگاه چشم های عصبانی اش افتاد زبانم بند آمد. فقط توانستم بگویم محمد و ساكت شدم. محمد چی؟ مثل بچه هایی شده بودم كه از دعوای مادرشان بیش تر از این بابت می ترسند كه مادر دیگر دوستشان نداشته باشد نه از خود دعوا. اشك توی چشم هایم حلقه زد. بغض گلویم را گرفت و فقط برای این كه اشكم سرازیر نشود توانستم لبم را گاز بگیرم . نگاهش كمی مهربان شد ولی با همان لحن جدی آمد نزدیكم پارچه را از دستم گرفت و كنار گذاشت و نشست لب تخت.
مهناز من یك سوال كردم این سوال یا جواب داره یا نداره اگر جواب داره من منتظرم اگه نه.
پریدم وسط حرفش . نمی توانستم این لحن خشك و غریبه را تحمل كنم. برای من كه جز ناز و نوازش چیزی از محمد ندیده بودم این لحن و كلام از صدا تا سیلی تلخ تر بود با گریه گفتم: من نمی دونستم كار بدی می كنم. فكر كردم این طوری تو از این كه كار خودم رو خودم انجام دادم خوشحال هم می شی. فكر كردم حالا كه شوهر كردم لابد دیگه عقلم می رسه. فكر نمی كردم حتما باید اجازه بگیرم من ، من فكر....
ولی گریه مجالم نداد. حالا او متعجب شده بود. با ناراحتی سرم را روی سینه اش گرفته بود و پشت سر هم می گفت: گریه نكن. من نمی فهمم گریه برای چه؟ آخه مگه چی بهت گفتم؟ مهناز ؟ خواهش می كنم . می شنوی؟
دست هایش كه موهایم را نوازش می كرد و مهربانی دوباره صدایش قلبم را آرام می كرد ولی اشك هایم بی اختیار می ریخت. كمی كه آرام تر شدم دستم را بالا برد و انگشت هایم را بوسید و همان طور كه دستم را توی دستش نگه داشته بود گفت: از این كه خواستی كمكم كنی ممنونم و از این كه ناراحتت كردم معذرت می خوام. ولی آخه عزیزم دلم تو فكر نكردی وقتی من خودم هر جا می خوام برم حتی ساعت تقریبی رفت و برگشتمو تا اون جا كه ممكنه به تو می گم، حق اینو دارم كه از تو هم همینو بخوام؟ من نمی خوام ازم اجازه بگیری ولی دوست ندارم سراغ تو رو از این و اون بگیرم. تو كافی بود كه دیشب بهم می گفتی كه خرید داری یا من وقت داشتم و چشمم كور خودم باهات می آمدم یا نه شما خودت این زحمت رو می كشیدی ولی نه این طوری. این درسته كه من خسته از راه بیام بشنوم كه شما پیغام دادین با مریم این ها می ری خرید. تازه این خرید تا این موقع شب هم طول بكشه؟ مهناز من اون موقع كه تو زنم هم نبودی دوست نداشتم ازت بی خبر باشم دوست نداشتم تنها جایی بری. تو یك دختر جوونی دلیلی نداره تا این موقع شب بیرون از خونه باشی. حرفمو می فهمی؟ چهار ساعته كه من چهل بار تا سر خیابون اومدم و برگشتم . فقط پنج بار رفتم در خونه مریم این ها كه ببینم آخه چی شده كه تو تا این موقع نیامدی . اون وقت حالا كه اومدی به جای این كه ناراحتی منو درك كنی تازه جواب سوال من اینه؟ باید این طوری اشك بریزی؟
راست می گفت با شرمندگی سرم را بلند كردم و نگاهش كردم. اشك هایم را پاك كرد و آرام چشم هایم را بوسید..
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👇🔔 این داستان ادامه دارد👇
📚نویسنده: نازی صفوی
⛔ کپی با ذکر نام نویسنده و لینک بلامانع است
#قسمت_بیستم_و_یکم_دالان_بهشت 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
و گفت: مثل این كه گفته بودی دیگه مثل بچگی هات فوری گریه نمی كنی! این همه اشك رو از كجا می آری؟ من معذرت می خواستم و او مرا می بوسید. اگر پایان همه توبیخ های دنیا این قدر شیرین باشد هیچ كس مشتاق پاداش نمی شود. به هر حال آن شب گذشت و من تازه فهمیدم كه خود ازدواج و صرف دوست داشتن محكم ترین دلیل است اگر نه برای اجازه گرفتن لااقل برای حریم قائل شدن برای خیلی از مسائل زندگی
مهر ماه با حال و هوای خاص خودش رسید اما مهر آن سال برای من مثل سال های قبل نبود با باز شدن مدرسه محمد را كم تر می دیم و این كلافه ام می كرد. دیگر حوصله كتاب و دفتر و كلاس را نداشتم. پیش خودم فكر می كردم بی خود نیست كسی كه ازدواج می كند مدرسه راهش نمی دهند. حواسم اصلا جمع درس نبود و همین مرا خیلی از مریم و زری عقب انداخته بود. بر عكس من محمد كه واحد های بیش تری گرفته بود روزها تا غروب كلاس داشت. وقتی هم خسته برمی گشت مدام سرش توی كتاب و جزوهایش بود. مریم و زری هر چه به من فشار می آوردند فایده ای نداشت. دیگر دل و دماغ كلاس و دفتر و كتاب را نداشتم. مریم مرتب می گفت: مهناز بیچاره این محمد از اون مردها نیست كه تو فكر می كنی ها كسی كه به خواهرش برای درس این قدر سخت بگیره زنش رو ول نمی كنه.
ولی من گوشم بدهكار نبود. برای خانه داری و شوهرداری احتیاج به درس نداشتم حدود دوماه از باز شدن مدرسه ها گذشته بود.
بعد از ظهر جمعه بود محمد روی میز خم شده و سرش توی كتاب و دفترهایش بود ومن بیهوده كتاب ها را جلوی خودم روی زمین پهن كرده بودم همان طور كه دست هایم زیر چانه ام بود غرق تماشای محمد بودم. سنگینی نگاهم انگار تمركزش را به هم زد و سرش را بلند كرد. لبخند زنان گفت: دختر خوب تو مگه درس نداری؟ با خونسردی و خیلی راحت گفتم: چرا ولی دیگه حوصله درس خوندن ندارم.
یكدفعه صاف نشست و گفت: دیگه حوصله نداری یا امروز حوصله نداری؟
- چه فرقی می كنه ؟
- خیلی فرق می كنه شما اول بگو كدومش ؟
تا فرقش رو بگم. دستهایم را از زیر چانه ام برداشتم همان طور كه صاف می نشستم زانوهایم را بغل كردم و خیلی راحت گفتم: دیگه حوصله ندارم اصلا چیزی از درس ها نمی فهمم حواسم جمع نمی شه . دلم نمی خواد دیگه برم. در حالی كه اخم هایش را در هم كرده بود پرید وسط حرفم و با دست اشاره كرد كه ادامه ندهم. از پشت میز بلند شد و جلوی من نشست و خیلی جدی گفت: چرا؟
- اصلا اگه دیگه نخوام درس بخونم چی می شه؟ با چشم های عصبانی چنان نگاهی كرد كه ترسیدم بعد خیلی محكم و جدی گفت: این حرفو دفعه آخر باشه كه می شنوم. تو باید درس بخونی باید دیپلم بگیری و باید بری دانشگاه می فهمی؟ من از زن هایی كه فكر می كنن شوهر كردن و بچه آوردن نهایت هنر شونه حالم به هم می خوره. الان دیگه اون زمان مرده كه دختره كوچیك شوهر می كرد و پشت سر هم بچه می آورد و جز بغل شوهر خوابیدن و پخت و پز و بچه داری هیچی نمی فهمید. اگه هم نمرده من همچین زنی نمی خوام نمی خوام مادر بچه هایم همچین زنی باشه می فهمی؟ من این قدر كه توی كله تو و افكارت برایم مهمه زیبایی ظاهریت برایم اهمیت نداره. صورت زیبایی كه پشتش فكر و اندیشه و شعور نباشه شاید برای خیلی ها جذاب باشه ولی برای من نیست. مهناز همه زیبایی و قشنگی تو وقتی برام ارزش داره كه بدونم پوشته یك معز داناست. نه مثل طبل تو خالی فقط یك صورتك قشنك و خوش آب و رنگ می فهمی؟ این كه من با تو زود ازدواج كردم فقط برای این بود كه خاطرم جمع باشه مال خودمی و با تو دنبال خواسته هام باشم نه این كه بگم خوب من یك زن جوون خوشگل دارم دوستش هم دارم. باباهامون هم كه وضعشون خوبه پس دیگه زهی سعادت همه چیز تمومه. مهناز این فكر رو كه من به اتكای بابام همه چیز دارم از سرت بیرون كن من می خوام خودم صاحب اونچه دارم باشم.
زندگی اگه پرواز باشه دو تا بال لازم داره كه یكیش عشق است و دیگری عقل و شعور، من اون اولیش رو قویترینش رو دارم و می خوام دومی هم به اندازه اولی جون دار باشه. نمی خوام زن گرفتن من یا شوهر كردن تو به جای ترقی ما باعث درجا زدنمون بشه می فهمی؟ چی باعث شده تو این فكر رو به سرت راه بدی؟ مگه تو الان غیر از درس خوندن چی كار داری؟
خدا رحم كرده ما نرفتیم سر زندگیمون . تو اگه می دیدی و می دونستی بعضی ها با چه مشقتی این راه رو طی می كنن، چه زحمت ها می كشن تا این دوره ای كه توی ناز و نعمت دل جنابعالی رو زده بگذرونن آن قدر راحت نمی گفتی دیگه حوصله ندارم. یك نمونه اش همین دوست خودت مریم تا حالا فكر كردی اون حتی یك دهم آرامش و راحتی تو رو نداره؟
راست می گفت من اصلا به این موضوع فكر نكرده بودم. محمد ادامه داد: یا خواهر جواد، ثریا . من باید تو رو باهاشون آشنا كنم تا خودت..
👇🔔 این داستان ادامه دارد 🔔👇
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚نویسنده: نازی صفوی
⛔ کپی
#گشایش_زندگی_رزق
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مردی نزد #رسول_خدا صل الله علیه و آله آمد عرضه داشت یا رسول الله !
من مردی هستم #عیال_وار و #بدهکار روزگار بر من #سخت گرفته است از همه جا #بریدم و به سوی شما آمده ام یا رسول الله #دعایی تعلیم فرما تا بوسیله آن خدا را بخوانم تا #روزیم دهد و بتوانم بوسیله آن #قرضم را #اداء و به زندگی و عیالم رسیدگی نمایم. پیامبر اکرم به او فرمودند:
ای بنده خدا #وضوء کاملی بساز سپس #دو_رکعت_نماز در حالی که در #رکوع و #سجودش کامل باشد بخوان و سپس بگو:
✨يَا مَاجِدُ يَا وَاحِدُ يَا كَرِيمُ يَا دَائِمُ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ ص يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى اللَّهِ رَبِّكَ وَ رَبِّي وَ رَبِّ كُلِّ شَيْءٍ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَسْأَلُكَ نَفْحَةً كَرِيمَةً مِنْ نَفَحَاتِكَ وَ فَتْحاً يَسِيراً وَ رِزْقاً وَاسِعاً أَلُمُّ بِهِ شَعْثِي وَ أَقْضِي بِهِ دَيْنِي وَ أَسْتَعِينُ بِهِ عَلَى عِيَالِي✨
خداوند کریم از فضل و کرمش به تو #روزی می دهد تا #حوائجت برآورده شود و #قرض_هایت_اداء گردد و بتوانی به عیالات رسیدگی نمایی.
📚 کافی ج ۲ ص ۵۵۲
💠http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#شیمی_درمانی_در_طب_اسلامی_ایرانی
✴️⇦•نوره ے «واجبی» طبیعے همان شیمے درمانے در طب سنتے محسوب میشود
✳️⇦•ڪشیدن نوره بہ ڪل بدن براے خانومها:
🔸باعث از بین رفتن ڪیستها رحم
🔸باعث از بین رفتن توده هاے سینہ
🔸باعث از بین رفتن عفونتهاے زنانہ
🔸باعث از بین رفتن جوشهاے عفونی و لطافت پوست بدن میشود
✳️⇦•ڪشیدن نوره بہ ڪل بدن براے آقایان:
🔸باعث از بین رفتن تڪرر ادرار
🔸باعث از بین رفتن واریوڪوسل
🔸باعث از بین ر فتن سوزاڪ و.... میشود
⚜نوره با پودر تیزبر ڪہ در بازار موجود است فرق میڪند ⚜
#از_بین_بردن_موهای_زائد
✴️⇦•ازالہ موهاے زیربغل و روے رحم با نوره عالیست
✍چون رحم یا آلت تناسلے داراے مویرگ تنبل است این نوره ذاتا آرسینیڪ دارد عروق خفتہ و تنبل را هوشیار میڪند و در خروج رسوبات فعال میڪند.
✍اما گاهے مواقع پوست نازڪ است پس از ضماد نوره و شستن آن جوشهاے ریزے ظاهر میشود ڪہ میتوان با ضماد روغن زیتون یا ڪنجد و بالاخص بنفشہ پوست را تدبیر وكنيد.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
🍃🍂🍁
🍂🍁
🍁
💠 درمان #پر_اشتهائی و #اشتهای_کاذب:
💎 قبل از غذا و بین غذا و بعد از غذا چند عدد خرما و چند برگ کاهو بدون سس بخورید.
🔰درمان میل زیاد به شیرینی:
⬅️ 40 روز، بعد از هر غذا یک قاشق چایخوری سیاهدانه بخورید (منع مصرف در حاملگی
🎍🎍🎍🎍🎍http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
غذاهایی که نباید با شکم خالی مصرف کرد :
💐💐🌸🌸💐💐🌸🌸💐💐🌸🌸
🔹موز
🔹شکر
🔹ماست
🔹چای و قهوه
🔹شیر و شیرسویا
🔹زالزالک و پرتقال
🔹نوشیدنی های سرد
🔹سیب زمینی شیرین
🔹خرمالو و گوجه فرنگی
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
کم کاری تیروئید چیست؟ علایم، دلایل و درمان آن
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
کم کاری تیروئید (Hypothyroidism) به این معنی بوده که غده تیروئید شما به اندازه کافی هورمون تیروئید ترشح نمیکند. خانمها بخصوص آنهایی که بیشتر از ۶۰ سال سن دارند، بیشتر از بقیه در خطر ابتلا به بیماری کم کاری تیروئید قرار دارند. در گذر زمان کم کاری تیروئید میتواند باعث ابتلا به سایر بیماریها از جمله چاقی، درد مفاصل، ناباروری و یا بیماری های قلبی شود، البته جای نگرانی نیست چراکه تیروئید کم کار را میتوان با استفاده از هورمون تیروئید مصنوعی درمان کرده و جلوی ابتلا به بیماری را گرفت.
نشانه ها و علایم کم کاری تیروئیدکم کاری تیروئید
علایم کم کاری تیروئید بسته به میزان شدت بیماری متفاوت است. در اوایل ممکن است شما نشانه های بیماری را درک نکنید، اما بعد از مدتی نشانههایی از جمله:
خستگی
افزایش حساسیت به سرما
یبوست
خشکی پوست
افزایش وزن غیرقابل توجیه
پف کردن صورت
خشن شدن صدا
ضعف ماهیچههای بدن
افزایش کلسترول خون
درد، خشکی و یا ورم مفاصل
خشکی، درد و حساسیت مفاصل
ریزش مو
کاهش ضربان قلب
افسردگی
اختلال حافظه
عدم درمان کم کاری تیروئید، این علایم میتوانند سخت تر و جدی تر شوند، همچنین علایم کم کاری تیروئید در نوزادان شامل:
زردی صورت و چشم ها.
زبان بزرگ و بیرون زده
پف کردن صورت
خفگی مکرر
یبوست
حجم کم عضلات
خواب بیش از حد
این علایم در کودکان و نوجوانان میتواند شامل:
رشد ضعیف و در نتیجه کوتاهی قد
بتاخیر افتادن بلوغ
بتاخیر افتادن رشد دندانهای دائمی
رشد ذهنی ضعیف
دلایل ابتلا به بیماری کم کاری تیروئید
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
کم کاری غده تیروئید میتواند بدلیل هریک از عوامل زیر باشد:
بیماری های خود ایمنی. افرادیکه از نوع خاصی اختلال التهابی که به تیروئیدیت هاشیموتو (Hashimoto’s thyroiditis) نام دارد رنج میبرند، بدلیل شایع ترین علت این بیماری یعنی اختلال خود ایمنی به این بیماری مبتلا شدهاند. اختلال خود ایمنی بیماریایست که در آن سیستم ایمنی بدن شما شروع به حمله به خود بدن میکند. بعضی از مواقع در این حمله سیستم ایمنی بدن به غده تیروئید حمله مینماید.
درمان پرکاری تیروئید. افرادیکه تیروئید پرکار دارند و تحت درمان هستند، در بعضی مواقع ممکن است دچار کم کاری تیروئید شوند.
جراحی تیروئید. برداشتن همه یا قسمت زیادی از غده تیروئید میتواند باعث توقف و یا کم شدن تولید هورمون تیروئید گردد. در این هنگام شما باید تاآخر عمر هورمون تیروئید مصرف نمایید.
داروها. بعضی از داروها میتوانند باعث کم کاری تیروئید شوند، لیتوم یکی از این داروها میباشد. برای اطلاع از اینکه داروی مصرفی شما تاثیری بر غده تیروئید شما ندارد، با پزشک خود مشورت نمایید.
افراد در خطر ابتلا به کم کاری تیروئید
هرچند که همه افراد در خطر ابتلا به این بیماری هستند، اما خطر بیشتری افراد زیر را تهدید میکند:
زنان بالای ۶۰ سال سن
ابتلا به بیماری خود ایمنی
ابتلای بستگان نزدیک مثلا پدر و مادر و یا پدربزرگ و مادربزرگ به بیماری خودایمنی
سابقه جراحی تیروئید
باردار بودن و یا زایمان در ۶ ماه گذشته
سابقه درمان پرکاری غده تیروئید
سابقه دریافت تشعشع در بالای قفسه سینه یا گردن
عوارض ابتلا به بیماری کم کاری تیروئید
تیروئید کم کار درمان نشده میتواند باعث سایر مشکلات از جمله:
گواتر (بزرگ شدن غده تیروئید). یکی از شایع ترین دلایل گواتر ابتلا به تیروئید هاشیموتو میباشد. گ.اتر بزرگ میتواند بر ظاهر شما تاثیر گزاشته و یا در تنفس و فرودادن غذا شما مشکل ایجاد کند.
بیماریهای قلبی. تیروئید کم کار میتواند باعث ابتلا به بیماریهای قلبی شود، چراکه تیروئید کم کار باعث افزایش سطح کلسترول خون شده که برای قلب مضر میباشد. همچنین تیروئید کم کار میتواند باعث بزرگ شدن قلب و یا نارسایی قلبی هم شود.
مشکلات روحی روانی. کم کاری تیروئید میتواند باعث ابتلا به افسردگی و یا کند شدن عملکرد ذهنی افراد شود.
نوروپاتی محیطی. عدم درمان کم کاری تیروئید در طولانی مدت میتواند باعث آسیب دیدن اعصاب محیطی شما شود. نشانههای ابتلا به این بیماری شامل درد، بیحسی و سوزن سوزن شدن نقاط مختلف بدن شود. همچنین این بیماری مشکل ضعف ماهیچه ها و یا از دست دادن کنترل برروی ماهیچهها شود.
ناباروری (Infertility). سطح پایین هورمون تیروئید میتواند برروی تخمک گذاری تاثیر بگذارد.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
⭕ ️طبق آمار در ایران روزانه ۱۰ سقط جنین قانونی و ۱۳۹۰ سقط غیرقانونی انجام میشود؛
تماشای این ویدئو (روش انجام سقط) برای قانع کردن هر انسان باوجدانی کافی است تانسبت به این جنایت وحشتناک بیتفاوت نباشد .
🏴http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d