eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.5هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 آیا درست است بعضی از آقایان در محیط کار یا در دانشگاه خواستگاری میکنند؟ 🔸️ خیر هر کاری آدابی دارد چطور مسجد میروید ، آدابش را رعایت میکنید . میهمانی میرویید آدابش را رعایت میکنید . همین دانشجو آیا با زیر شلواری سرکلاس میرود ؟ قطعا نمیرود. زیرا خلاف عرف است و میگویند کلاس درس است قشنگ نیست و کار خوبی نیست. نکته اش هم اینجاست که خلاف شأن خانم است. واقعا خانم در اسلام شأن بسیار بالا دارد. بارها میگوییم دختر جواهر است طلا و گوهر است. یک دختر کلوخ و سنگ نیست که هرکس می آید یک پا به آن بزند. 🔹️ محیط کار و دانشگاه غلط است. بدتر در اتوبوس و خیابانها است. فاجعه است ما بخیل نیستیم هر کاری آدابی دارد ، الان شما یک نفر را پسندیده اید ، دورادور خانم را پسندیده اید ، قبل از طرح خواستگاری تحقیق کنید . ببینید از نظر خانوادگی بهم میخورید یا نه . 😍 شما خانم محترم ، با متانت ، با وقار ، با آرامش نه به رفتار غیر عادی ، بگویید آقای محترم هر کاری آدابی دارد. ⚠️ خانم ها ، وقتی از آنها خواستگاری میشود چند گروه هستند : بعضی ها ذوق میکنند و جواب مثبت میدهند . مخصوصا اگر آقا شرایط خوبی هم داشته باشد و خانم از قبل دلبستگی داشته ، جواب مثبت میدهد . غلط است. یک گروه دیگر از خانمها قشقرق راه می اندازند که مگر خوتان خواهر و مادر ندارید و برخوردهای خیلی عجیب و غریب میکنند. من میگویم هر دو برخورد اشتباه است. بهترین برخورد این است که به آقا بگوییم هر کاری آدابی دارد😊👌 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠 یکی از جانبازان شیمیایی تعریف میکرد : 🔸️ وقتی از جبهه برای مرخصی برگشتم راننده ی آژانس از من کرایه دوبرابر گرفت چون لباسهام خاکی بود و پول کارواش رو هم ازم گرفت.😔 🔹️یک روز هم داخل تاکسی تو اتوبان بخاطر بیماری شیمیاییم حالت تهوع داشتم راننده نگه داشت تا کنار اتوبان استفراغ کنم و وقتی برگشتم راننده با کلی اخم حرکت کرد و گفت ماشینم کثیف نشه ها و بخاطر توقف ک باعث شدی از اون ور دیرتر نوبت و مسافر سوار کنم باید یه کمی یشتر کرایه پرداخت کنی.😔 🔻وقتی برای درمان رفتم ایتالیا تو بیمارستان شهر رم بستری بودم فامیلی پرستار مالدینی بود اولش فکر کردم تشابه اسمی هست ولی بعد پرسیدم فهمیدم واقعا خواهر پایولو مالدینی فوتبالیست اسطوره ای ایتالیا ست. 🔸️ازش خواستم که یه عکس یادگاری از برادرش بهم بده و او قول داد که فردا صبح میده ولی صبح که از خواب بیدار شدم دیدم پایولو مالدینی با یه دسته گل دو ساعتی میشه بالا سرم نشسته و بیدارم نکرده بود تا خودم بیدار شم. 🔹️شب خواهرش بهش زنگ زده بود و گفته بود که یک جانباز ایرانی عکس یادگاری از تو میخواد و اون مسیر ششصد کیلومتری میلان تا رم رو شبانه آمده بود تا یه عکس یادگاری واقعی با یه جانباز کشور بیگانه بندازه و از اون تجلیل کنه... 👌واقعا انسانیت محدود به دین ﻣﺬﻫﺐ ﻧﻴﺴﺖ... http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
😂 اومده بود از فرمانده مرخصی بگیره فرمانده یه نگاهی بهش کرد و گفت : میخوای بری ازدواج کنی ؟ گفت : بله میخوام برم خواستگاری 😊 فرمانده گفت : خب بیا خواهر منو بگیر🙃 گفت : جدی میگی آقا مهدی ؟😯 گفت : به خانوادت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو اون بنده خدا هم خوشحال 😍 دویده بود مخابرات تماس گرفته بود به خانوادش گفته بود : فرمانده ی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر ، زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید😁❤️ بچه های مخابرات مرده بودن از خنده 😂 پرسیده بود : چرا میخندید ؟ خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من 😕 بچه ‌ها گفتن : بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره ، دوتاشون ازدواج کردن ، یکیشونم یکی دو ماهشه 😂❤️ ❤️🌹 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
نک بلامانع است
🌹 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d انگار دلش می خواست ته مانده خاطراتش را نگه دارد و در عین حال دلش نمی آمد مادر را هم برنجاند. این بود که اثاثیه قبلی در عین این که توی خانه پخش می شد، مادر سعی می کرد جلوی چشم پدر را با وسایل مانوس پر کند. خود مادر هم با این که سرش به رسیدگی و سر و سامان دادن خانه گرم بود، هر کاری می کرد و هر چه می خرید، ورد زبانش یاد خانم جون بود. و تقریبا شب جمعه ها همراه پدرم می رفت سر خاک. دیگر عصرهای پنجشنبه به جای صدای قرآن خانم جون و دعاهای شب جمعه اش، بوی حلواهای مادر یادآور او بود. جا به جا شدن ما تا اواسط آذر طول کشید و من با این که تقریبا در کارها نتوانستم کمک کنم، ولی آرام آرام حالم بهتر می شد. خواب های آشفته کم تر سراغم می آمد و سرگرم شدن به اسباب کشی و جا افتادن توی خانه جدید مرا از حال و هوای قبلی دور کرد. قشنگ ترین جای آن خانه در نظر من اتاق خودمان بود. با چه عشقی آن جا را مرتب کردیم و چیدیم. پرده های مخمل مهمانخانه قبلی را همراه مبل راحتی بزرگش که با خریدن مبل های جدید توی این خانه جای به خصوص نداشت، مادر به ما داد. مبل را جلوی پنجره و زیر پرده ها که با هم هماهنگ بود گذاشتیم، کنارش یک گلدان بزرگ سفال که نخل مرداب های بلند داشت و سه کنج دیوار میز تحریر بود و روبروی در، تختمان. درست مثل یک خانه نقلی. فقط کتاب هایمان جا نداشت که توی قفسه بندی کمد جا دادیم. وقتی کارمان تمام شد، امیر به شوخی گفت: فقط یک آشپزخونه کم دارین. حالا که این جوریه گاز و یخچالتون رو هم بیارین، یکدفعه بشیم همسایه. و من ته دل چقدر دوست داشتم که چنین چیزی امکان داشت. برای اولین بار توی آن اتاق بود که طعم مستقل بودن را تجربه کردم. از همه چیز لذت می بردم : از مرتب کردن آن جا و به انتظار محمد نشستن، از پوشیدن پیراهن های محمد که برایم مثل یک تونیک بلند و گشاد بود و گردگیری کردن اتاقی که در خیال خانه مان می دانستم، از کشمکش و سربه سر محمد گذاشتن و مثل بچه ها دنبال هم کردن، از پوشیدن لباس او که همیشه بهش اعتراض داشت، از چانه زدن سر یک مسئله درسی یا آوردن آب خنک از طبقه پایین. آن جا برای اولین بار توی زندگی ام احساس خوب کدبانوی خانه بودن را تجربه کردم. دوست داشتم هر روز اتاقمان را یک جور درست کنم. از جا به جا کردن وسایل که داد محمد را در می آورد و من با موذیگری نمی گفتم که با کمک علی و امیر جایشان را عوض کردم، حس خوشایند خانم بودن به من دست می داد و از اضطراب و نگرانی او لذت می بردم. یادش به خیر. از این که برایش مهم بود که من سختی نکشم یا کاری مافوق توانم انجام ندهم، چه احساس خوبی پیدا می کردم. لذت بی نهایت عزیز بودن جسم برای کسی که عزیز ترین کسانم بود و روحم را بنده وار تصاحب کرده بود. چه نقشه ها برای خانه آینده مان داشتم و چه آرزوها که در سرم می پروراندم، بی خبر از آینده ای که در انتظارم بود. با عوض شدن خانه محمد هم از شر بیدار شدن های پی در پی نیمه شب ها و گریه های مداوم روزها و افسردگی من نفسی راحت کشید و با این که بردن و آوردن من به مدرسه قبلی به کارهایش اضافه شده بود ، ولی راضی بود. صبح ها زودتر بیدار می شدیم و او مرا می رساند و ظهرها هم می رفتم پیش محترم خانم تا محمد بیاید دنبالم و توی همین روزها بود که به محترم خانم بیش تر نزدیک شدم. طفلی محترم خانم که تنها شده بود از طرفی دوری زری و فاطمه خانم و از طرفی غصه آقا مهدی آزاراش می داد. همان یکی دو ساعت هم که زمان پیدا می کرد برایش غنیمت بود و تمام محبت آن ها را هم نثار من می کرد و من بیش تر و بیش تر به خانواده محمد نزدیک می شدم و مهرشان به دلم می نشست. کم کم می دیدم مادر زری عوض می شود و مادر خودم می شود، محترم خانم را مثل مادر خودم می دیم و چقدر دوستش داشتم. در این میان از زبان این مادر مهربان بود که با خصوصیات زندگی آن ها آشنا می شدم یک بار به من گفت: هر کی یکجوری باید بکشه. من و حاج آقام از اول زندگیمون نه کمبود مالی داشتیم نه بین خودمون حرف و سخن بوده، ولی همیشه کشمکش دیگران باعث غصه مون شده. حسین آقا پدر محمد پسر اول کاشانی بزرگ بود. تا وقتی حاج منصور پدر شوهرم زنده بود روزگار به وفق مراد بود و این پنج تا برادر با هم بودند. خدا فاطمه و مهدی رو به من داده بود که حاج آقا مرحوم شد و حرف و سخن ها شروع. تا اون زمون هر پنج تا پسر توی حجره پدرشون سرگرم بودن  بدون این که صدا از کسی در بیاد. حجره هم بزرگ بود نه مثل این که حالا حاج آقا داره زندگی هامون هم خوب و روبراه بود. سه تا جاری بودیم با دو تا برادر های کوچیکتر که عزب بودن توی یک خونه بزرگ که توی پامنار بود زندگی می کردیم اما یک سالی که از فوت حاج آقا گذشت یواش یواش زمزمه ها شروع شد http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 📚نویسنده: نازی صفوی ⛔ کپی با ذکر نام نویسنده ولی
🍊 *مزاج شما گرم است یا سرد* *آقاى دكتر خيرانديش كه او را ابو على سيناى زمان در طب سنتى ميدانند از استادان مسلم و همچنين از افتخارات ALU هستند كه مسئولیت ديپارتمان طب سنتى دانشگاه را در خاورميانه نيز عهده دار هستند* سخنان دکتر خیراندیش در همایش نعنا در کاشان دو چیز رو خوب یاد بگیرید و خودتون رو نجات بدید http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 1 - سردی 2 - گرمی نبض خودتون رو بگیرید اگر ارتفاع داشت و به راحتی قابل لمس بود *یعنی گرم مزاج هستید* اما اگر اینطور نبود !!! اونقدر گرمی بخورید تا نبضتان گرم شود خانم ها وقتی سرد مزاج میشن به شدت بدبین و بدگو و تندخو و افسرده میشن راه درمانش هم خوردن گرمیه واسه همینه که *ابوعلی سینا میگه؛ "کند فهمی ناشی از سردی مغز است"* و میگه اگه میخواهید بر جامعه ای حاکم بشید *به اونا ترشی (به شدت سرد) بدید* * *ولی خودتون عسل* *(به شدت گرم) بخورید* و این مصداق همونه که میگن ترشی نخوری یه چیزی میشی !!!!!! اگر فرزند زیبا، شجاع، باهوش و قوی میخواهید باید غذاهای گرم مزاج را بر سر سفره افزایش بدهید *ترسویی، افسردگی، ضعف، بی حالی و بی ارادگی ناشی از سردی بدن است* *شب ها غذای سرد نخورید* چون صبح همراه با کسالت بیدار میشوید *در وعده شام* از ماست، ماهی، مرغ، برنج و انواع غذاهای سرد استفاده نکنید چون احتمال سکته را به شدت افزایش میدهد *شام باید گرمی باشد* که هم با مقدار کم سیر شوید و خواب خوب و سنگینی داشته باشید و هم صبح سحر خیز باشید شام گرم حجمش کمتر و قوتش بیشتر است غذاهای گرم زود هضم تر هم هستن یکی از موادی که میتواند معده را جمع کند و بدن را گرم کند نعناست *نعنا استریل کننده و ضد سم در معده و گوارش است و طبیعتش گرم است* خانم ها به روش های مختلف از نعنا استفاده کنید در انواع غذاها به طور مناسب بریزید *چای نعنا* بهترین چای برای اعضای خانواده است و *کوکوی نعنا* یکی از بهترین غذاها برای وعده شام است دختری 21 ساله از شدت سستی پاها و ضعف میگه دارم ام اس میگیرم.... جناب دکتر خیراندیش میفرمایند دلیل سستی بدن و پاهاتون فقط و فقط سردی بدنتونه مشکل این دختر خانم با تغییر رژیم غذایی شکر خدا حل میشه پس سردی و گرمی بدنتان را تنظیم کنید اگه کاری کنیم که خانم ها *بعد از زایمان از کاچی* استفاده کنند افسردگی پس از زایمان به کل از بین میره پس مواظب طبع بدنتون باشید لطفاً نشر دهید شاید خیلی ها نمیدونن و با استفاده از این مطالب مشکلشون حل بشه *ﻃﺮﺯ ﺗﻬﯿﻪ ﭘﻮﺩﺭ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺗﻮﻣﻮﺭﻫﺎﯼ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯼ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ* 40 ﻣﯿﻠﯽ ﮔﺮﻡ، ﺯﺭﺩﭼﻮﺑﻪ 20 ﻣﯿﻠﯽ ﮔﺮﻡ، ﺩﺍﺭﭼﯿﻦ 20 ﻣﯿﻠﯽ ﮔﺮﻡ،ﭘﻮﺩﺭ ﺳﯿﺮ 20 ﻣﯿﻠﯽ ﮔﺮﻡ،ﭘﻮﺩﺭﻫﻞ 20 ﻣﯿﻠﯽ ﮔﺮﻡ،ﭘﻮﺩﺭ ﺯﯾﺮﻩ 20 ﻣﯿﻠﯽ ﮔﺮﻡ،ﭘﻮﺩﺭ ﻓﻠﻔﻞ 20 ﻣﯿﻠﯽ ﮔﺮﻡ،ﭘﻮﺩﺭ ﮔﺸﻨﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﺍﺩﻭﯾﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﮐﺮﺩﻩ ،ﺩﺭ ﮐﭙﺴﻮﻝ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﺪ. *ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ* *ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﻏﺬﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 3 ﻣﺎﻩ ﻣﯿﻞ ﮐﻨﯿﺪ* ﻧﺘﯿﺠﻪ آﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﯾﮑﻤﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﯾﺪ. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلام دوستان عزیز بعضا مشاهده کرده اید که هموطنانی هستند که به دلیل نیاز مالی مجبورند شب ها بازیافتهای پلاستیکی را از درون کیسه های زباله داخل سطل های آشغال ،جدا کنند تا بفروشند. لطفا و خواهشا برای ثواب و کمک به این عزیزان گرفتار ،که کمتر دچار درگیری با انواع زباله ها شوند، خواهشا زباله های خشک و بازیافتی خود را مثل ظروف پلاستیکی ،کاغذ و...را به صورت جداگانه در کیسه ای کنار سطل زباله بگذارید که این گرفتاران و بندگان خدا مجبور نباشند برای بدست آوردن لقمه ای نان با انواع زباله ها آلوده وخطرناک مستقیما در ارتباط باشند. این پیام را جدی بگیرید و می دانید که این حداقل کمک وحمایت از این افراد هست و قطعا ثواب ان در زندگی خواهیم دید. خواهشا فرهنگ سازی کنید و در همه گروهها منتشر کنید . سپاس از تمام عزیزان دلسوز و با فرهنگ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌠کارهای نیک جلوی مرگ بد را می‌گیرد مردی به نام ابن جدعان می‌گوید: در یکی از روزهای بهاری از خانه بیرون رفتم، چشمم به شترهایم افتاد که بسیار چاق و سرحالند و از بس شیرشان زیاد است، نزدیک است که از پستان‌هایشان بیرون بریزد. ناگهان چشمم به یکی ازماده شتران افتاد که بچه‌اش دنبالش بود، من این شتر را از تمام ثروت حلالم بیشتر دوست داشتم، با خود گفتم: به خدا که این ماده شتر را با بچه‌اش به همسایه‌ام صدقه می‌دهم. او مرد فقیر و بی‌چاره‌ای بود که هفت دختر داشت. خداوند متعال می‌فرماید: «لَنْ تَنالوا الْبرَّ حتّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.»[آل عمران/۹۲].( هر گز به نیکی دست نیابید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید، ببخشید.) ماده شتر را با بچه‌اش گرفتم و درب خانه‌اش را زدم، وقتی در را باز کرد، گفتم: این ماده شتر را با بچه‌اش به عنوان هدیه از من قبول کن. او بسیار خوشحال شد و از شدت خوشحالی نمی‌دانست چه بگوید! او از آن به بعد از شیر آن ماده شتر می‌نوشید و هیزم بر پشتش حمل می‌نمود و خلاصه این ماده شتر خیلی برایش مفید واقع شد. فصل تابستان با آن گرمای طاقت فرسایش فرارسید و صحرانشینان برای به دست آوردن آب و علف کوچ می‌کردند. ابن جدعان می‌گوید: ما هم بار و بندیل‌مان را جمع کردیم و در چاه‌ها به جست و جوی آب پرداختیم. من برای پیدا کردن آب وارد یکی از این چاه‌های سرتنگ و باریک شدم تا با خود آب بیاورم. سه پسرم بیرون چاه منتظر من بودند. در این هنگام پدر (ابن جدعان) راهش را گم کرد و نتوانست از چاه بیرون بیاید، پسران سه روز پی‌درپی منتظر ماندند و سپس با خود گفتند: حتما او زیر زمین گم شده و تا به حال مرده است. آنها منتظر مرگ پدرشان بودند تا به اموال و دارایی او دست یابند. پس با سرعت به خانه بازگشتند و ثروت پدر را میان خود تقسیم کردند. در این لحظه به خاطرشان آمد که روزی پدرشان ماده شتری را به همسایه داده است. سه پسر نزد همسایه رفتند و به او گفتند: ماده شتر را به ما پس بده و این شتر نر را به جای آن بگیر و گر نه آن را به زور از تو می‌گیریم و در مقابلش هم چیزی به تو نمی‌دهیم. همسایه مسکین گفت: من شکایت شما را نزد پدرتان می‌برم. پسران گفتند: او مرده است. مرد فقیر گفت: مرده؛ چطور و کجا؟. پسران گفتند: در صحرا به داخل چاهی رفت و دیگر از آن چاه بیرون نیامد. مرد همسایه گفت: ماده شتر را بگیرید و این شترتان را هم نمی‌خواهم، ولی می‌خواهم که جای آن چاه را به من نشان دهید. پسران مرد همسایه را سر همان چاه بردند و خودشان از آنجا رفتند. مرد همسایه طنابی را برداشت و آن را در بیرون از چاه به جایی محکم بست و مشعلی به دست گرفت و پایین رفت و شروع کرد به خزیدن، گاهی با چهار دست و پا می‌رفت و گاهی سینه خیز، سپس بوی رطوبت آب به مشامش رسبد، ناگهان صدای ناله‌ای به گوشش رسید، او خود را به صدا نزدیک کرد و با دستش به جست و جو پرداخت، در این هنگام دستش به گل رسید و مدتی بعد دستش به ابن جدعان برخورد کرد. دستش را جلوی دهان او گرفت و فهمید که او زنده است و نفس می‌کشد. مرد همسایه بلند شد و چشمان ابن جدعان را بست تا نور خورشید به آنها آسیبی نرساند، سپس او را کشان کشان از چاه خارج کرد و چند خرما به او داد تا بخورد، سپس او را بر پشتش حمل کرد و به خانه‌اش برد. ابن جدعان کم کم جان گرفت. همسایه فقیر از ابن جدعان پرسید: به من بگو چطور یک هفته تمام زیر زمین دوام آوردی و نمردی؟ ابن جدعان گفت: همه چیز را می‌گویم. وقتی وارد آن چاه تنگ و باریک شدم، گم شدم و نمی‌دانستم که به کدام طرف بروم، به ناچار نزدیک آب آمدم و از آن می‌نوشیدم، ولی آب به تنهایی برایم کافی نبود، بعد از سه روز، گرسنگی مرا از پای درآورد، ولی چاره چه بود؟ خودم را به پشت انداختم و همه چیز را به خدا سپردم. که ناگهان احساس کردم شیر گرمی به داخل دهانم ریخته می‌شود، سپس نشستم ولی به علت تاریکی زیاد چیزی نمی‌دیدم، ولی احساس می‌کردم ظرفی پر از شیر به دهانم نزدیک می‌شود، من هم از آن می‌نوشیدم تا این که سیر می‌شدم، سپس آن ظرف ناپدید می‌شد. این ظرف سه بار در روز به طرفم می‌آمد و من از آن شیر می‌نوشیدم، ولی دو روز است که این ظرف شیر دیگر به سراغم نیامده و من دلیل آن را نمی‌دانم. مرد همسایه گفت: من دلیلش را می‌دانم. پسرانت گمان ‌کردند که تو مرده‌ای، نزد من آمدند و ماده شتری را که خداوند شیرش را به تو می‌نوشانید، از من گرفتند، چون مسلمان در سایه و پناه صدقه‌اش است. «وَمَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا(۲) وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَایَحْتَسِبُ.» [الطلاق/۲،۳] ( و هرکس تقوای خدا را پیشه کند، [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می‌دهد(۲) و از جایی که حسابش را نمی‌کند، به او روزی می‌رساند.) ✍🏻 محمد احمد هلالي مترجم: دکتر ابراهيم ساعدي رودي/ (مجموعه‌ي طلايي از داستان‌ها) http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨ 💠دینداری یعنی!!!💠 ⚜دینداری یعنی خانم محترم لازم نیست از مغازه دار دو سطر تشکر کنی، یک تشکر و خداحافظی کوتاه کافیه.... ⚜دینداری یعنی آقا! مشتری شما با شما محرم نیست که بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد! ⚜دینداری یعنی خانم! لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی، یا اگه جنس گرونه..‌. شروع کنی به نالیدن از گرونی! نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی که گاهی به شوخی کردن هم میکشه! نه همسرت راضی هست با اینکار تخفیف بگیری... ⚜دینداری یعنی آقای فروشنده! شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی... زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقت برن. ⚜دینداری یعنی خانم! کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته... حواست باشه. ⚜دینداری یعنی آقای فروشنده! تو مغازت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه. خانمها... آقایون... آرامش خونواده هاتون در گرو رفتارهای شماست... 💥«شوخی و بگو بخند با نامحرم روی روح شما اثر میگذاره و این اثر به خونه هاتون منتقل میشه، در رفتارتون با همسرتون نمود پیدا میکنه و کم کم باعث سرد شدن محیط خونتون میشه.» ‌‌‌‌🍃 🍃 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼امروز تون سرشاراز آرامش 💐و بدانید که فردا🌼🌿 🌼دیر است 💐و اگر غصه بیاید امروز 🌼تا همیشه دلتان 💐درگیر است 🌼پس بسازید رهی را 💐که کنون🌹🍃 🌼تا ابد سوی صداقت برود 💐وبکارید به هرخانه گلی 🌼که فقط بوی محبت بدهد 💐سلام دوستان عزیز.. 🌼صبح بهاریتون عالی..🕊💐 💐از خدا برایتان یک روز زیبا و💐 🌼سرشاراز موفقیت همراه با.....💐 💐دنیا دنیا آرامش. سبد سبد....💐 🌼خیر و برکت.بغل بغل خوشبختی 💐و یک دنیا عاقبت بخیری🕊💐 🌼و یک عمر سرافرازی خواهانم💐 💐روزتون زیبا و در پناه خدا..💐 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸♦️🌸 ❤️❤️زنی که به سکوت می رسد کم توقع نیست. نمونه نیست. قانع نیست. به این نتیجه رسیده که حرف زدنش مساویست با قضاوت یا هیاهو... هیچ گاه از سکوت ادامه دار یک زن خوشحال نباشید. ♦️♦️زن ساکت، 🍃یا مرده ای است در درون؛ 🍃یا آتشی است زیر خاکستر... http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔴 یکی دیگر از مضرات تنگ ♻ افزایش تعریق و بوی بد. لباس‌های تنگ موجب ایجاد در نواحی تناسلی، زیر بغل و پاها می‌شوند. الیاف مصنوعی لباس‌های پلاستیکی این بوی نامطبوع را تشدید می‌کنند و زمینه‌ساز رشد باکتری‌ها هستند. عامل اصلی کمبود در آقایون شلوار تنگ ولباس زیر تنگ است. طبق تحقیقات، تعداد اسپرم مردانی که لباس زیر نسبتا گشاد و آزاد میپوشن خیلی  بیشتر از کسانی است که لباس زیر وشلوار تنگ میپوشند و به همین دلیل میزان باروری آنان بیشتر است. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🌸 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💔 وقتی مرد دیگر عاشق نیست 💛 محبت یک موضوع 2 طرفه است و تعادل زمانی به‌وجود می‌آید که شما به همان اندازه‌ای که محبت دریافت می‌کنید به همان میزان هم محبت و عشق هدیه بدهید. 💛 هدیه خریدن، مهمان کردن همسر‌تان به شام یا سورپرایزکردن همسر‌تان اگر از سمت یک مرد باشد خوب و طبیعی است اما اگر این رفتارها از طرف یک زن به‌صورت پشت سر هم و همیشگی انجام شود هیچ ارزشی ندارد. 💛 چون هدیه دادن یک ویژگی مردانه به حساب می‌آید و اگر یک خانم بیش از اندازه‌ای که همسرش به او محبت می‌کند، به او عشق بورزد دیر یا زود مرد زندگی‌اش را از خود دور می‌کند و دکمه عشق یک‌باره در مرد خاموش می‌شود. 💛 وقتی یک زن بیش از اندازه به همسرش محبت کند مرد او را مانند مادرش فرض می‌کند و یادتان باشد هیچ مردی نمی‌تواند عاشق مادرش شود بلکه فقط می‌تواند دوستش داشته باشد. 💛 پس یاد بگیر که در عشق ازهمسرت جلوتر قدم بر نداری. 💛 از اینکه مرد زندگی‌تان برای‌تان هدیه می‌خرد یا برای‌تان وقت می‌گذارد شرمنده نشوید و به فکر جبران نباشید چون مردان با انجام این کارها احساس قدرت مردانه بیشتری حس می‌کنند. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
شنیدنی و واقعی علی سینا http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و لگنش از جایش درمی‌رود پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند هر چه به دختر می گویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که می کنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند به ناچار دختر هر روز ضعیف تر وناتوانتر می شود تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق سفارش می کند که به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا کنم پدر دختر باخوشحالی زیاد قبول می کند و به طبیب یا همان حکیم میگ وید شرط شما چیست؟ حکیم می گوید برای این کار من احتیاج به یک گاو چاق و فربه دارم شرط من این هست که بعد از جا انداختن باسن دخترت گاو متعلق به خودم شود پدر دختر با خوشحالی قبول می کند و با کمک دوستان و آشنایانش چاقترین گاو آن منطقه را به قیمت گرانی می‌خرد و گاو را به خانه حکیم می‌برد حکیم به پدر دختر می گوید دو روز دیگر دخترتان را برای مداوا به خانه ام بیاورید پدر دختر با خوشحالی برای رسیدن به روز موعود دقیقه شماری می کند از آن طرف حکیم به شاگردانش دستور می دهد که تا  دو روز هیچ آب و علفی را به گاو ندهند شاگردان همه تعجب می کنند و می گویند گاو به این چاقی ظرف دو روز از تشنگی و گرسنگی خواهد مرد حکیم تاکید می کند نباید حتی یک قطره آب به گاو داده شود دو روز می گذرد گاو از شدت تشنگی و گرسنگی بسیار لاغر و نحیف می شود خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حکیم می آورد حکیم به پدر دختر دستور می دهد دخترش را بر روی گاو سوار کند همه متعجب می شوند چاره ای نمی‌بینند باید حرف حکیم را اطاعت کنند بنابراین دختر را بر روی گاو سوار می کنند حکیم سپس دستور می دهد که پاهای دختر را از زیر شکم گاو با طناب به هم گره بزنند همه دستورات مو به مو اجرا می شود حال حکیم به شاگردانش دستور می دهد برای گاو کاه و علف بیاورند گاو با حرص و ولع شروع می‌کند به خوردن علف ها، لحظه به لحظه شکم گاو بزرگ و بزرگ تر می شود حکیم به شاگردانش دستور میدهد که برای گاو آب بیاورند شاگردان برای گاو آب می ریزند گاو هر لحظه متورم و متورم می شود و پاهای دختر هر لحظه تنگ و کشیده تر می شود دختر از درد جیغ می  کشد حکیم کمی نمک به آب اضاف می کند گاو با عطش بسیار آب می‌نوشد حالا شکم گاو به حالت اول برگشته که ناگهان صدای ترق جا افتادن باسن دختر شنیده می شود جمعیت فریاد شادی سر می‌دهند دختر از درد غش می کند و بیهوش می شود حکیم دستور می دهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند یک هفته بعد دختر خانم مثل روز اول سوار بر اسب به تاخت مشغول اسب سواری می شود و گاو بزرگ متعلق به حکیم می شود این نوشته افسانه یا داستانی ساختگی نیست آن حکیم کسی نیست جز بوعلی سینا طبیب نامدار ایرانی ! http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺ی مطلب بسیار آموزنده درموردشناخت عسل👇👇 🍯چطوری طبیعی رو از تقلبی شناسایی کنیم؟ 1🍯 - عسل رو به طرف نور بگیرید باید نور رو به سمت چپ منحرف کنه، چون قند موجود در عسل از جمله قندهای چپ گراست 2 🍯- سر گوگرد دار چوب کبریت را وارد عسل کرده (آغشته به عسل) سپس با فندک سعی کنید آن را آتش بزنید ، اگر روشن نشد عسل خوبی خریده‌اید 3 🍯 - اگرمیخواهید ببینید عسل شکر دارد یا خیر، چند قطره عسل را درون قاشق نگهدارید و زیر آن حرارت دهید اگر لبه‌های عسل درون قاشق سیاه شود و بوی نبات بدهد عسل شکر دارد. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✍امام جعفر صادق(ع)میفرمایند: ✅هر گاه خـداوند بنده ای را دوست بدارد، بہ او الهام میکند کہ بہ هشت خصلت عمل نماید: چشم پوشیدن از (صحنه های) حرام تـرس از (نافرمانی) خــداوند شـرم و حیــا عهد و پیمان صبر و شکیبایی (رعـایت) امانتداری صدق و راستی و سخاوتمندی و بخشندگی 📚احادیث الطلاب ۲۷۴۸ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💢چرا گاهی دعا مستجاب نمیشود؟ ✍از امام صادق (ع): در بنى اسرائيل مردى بود كه سه سال پيوسته دعا مى كرد كه خدا پسرى به او روزى كند (دعايش مستجاب نمى شد) همين كه ديد خدا خواهش او را بر نمى آورد عرض كرد: پروردگارا آيا من از تو دورم و تو سخن مرا نمى شنوى ، يا تو بمن نزديكى و پاسخ نمى دهى ؟ كسى در خواب نزدش آمد و باو گفت : تو سه سال تمام خدا را با زبانى بد و هرزه ، و دلى سركش و ناپرهيزكار، و نيتى نادرست ميخوانى ، پس بايد از هرزه گويى بد آئى ، و دلت پرهيزكار، و نيتت درست گردد (تا خواهشت بر آورده شود) حضرت فرمود: آنمرد بدستور عمل كرد سپس دعا كرد و خدا را خواند و داراى پسرى شد. از اين حديث معلوم مى شود كه استجابت دعا شرايطى دارد كه از آنجمله است پاكى زبان و پرهيزكارى دل و درستى نيت ، و اين منافاتى باوعده خدا در اجابت دعا ندارد. 📚اصول كافى ج۴ ص۱۶ ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💞💦💞💦💞💦 💞✨دوست داريد بدانيد چه كسى عكس پروفايل شمارا چك مى كند✨♻️؟!" 🦋☀️بگذاريد من به شما بگويم 💔😔آن بنده ى خدايى كه با دل شكسته رهايش كرده ايد😒.. 💙✨آن بنده ى خدايى كه خيلى وقت است حتی نامش را فراموش کرده اید😒 💔😒آن كسى كه وابسته اش كرده ايد و بى توجه به اين كه ،چه بر سرش مى آيد دنبال زندگى خودتان رفته ايد😒😒 💌☀️او بارها در طول روز عكس پروفايل شما را چك ميكند! بارها😔😔... 💦💥حماقتی که او میکند را به پای زرنگی خود نگذار😏💥... 👌✨به یاد داشته باش که... زمین گرد است✨👌💞... 🕊❄️🕊❄️🕊❄️🕊❄️ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
* اعترافات يك زن * زنى می گوید پس از ۱۷ سال ازدواج فهميدم مرد زیباترین موجودی است که توسط خداوند خلق شده است. _او همه چیز را در دستان خود قربانی می کند. _او که جوانى و سلامت خود را به خاطر همسر و فرزندان خود قربانی می کند. _کسی كه نهايت تلاشش را می کند تا آینده فرزندانش را زيبا بسازد. * ولى در مقابل ، هميشه سرزنش ميشود * _اگر براى تفريح از خانه بزنه بيرون ، ميگويند فردى لا ابالى است. _اگر در خانه بماند ، ميگويند تنبل است. _اگر به خاطر اشتباه فرزندانش آنها را سرزنش كند ميگويند فردی وحشی است. _اگر از كار كردن همسرش جلوگیری کند ، ميگويند متكبر وسلطه گراست. _اگر از مادرش حرف شنوى داشته باشد ، بچه ننه است واگر از همسرش حرف شنوى داشته باشد ، زن ذليل است. * با این حال ، پدر تنها مردى در جهان است* که _می خواهد فرزندانش در همه چیز بهتر از او باشد. _پدر کسی است که به فرزندانش عشق مى ورزد و حتى در نهايت نا اميدى از آنان ، بهترينها را برايشان از خداوند ميطلبد. _و پدر کسی است که آزار فرزندانش را متحمل ميشود ؛ چه در كودكى وقتى بر قدمانش پا ميگذارند و بازى ميكنن و چه در بزرگى وقتى بر دلش پا مى نهند... _پدر کسی است که بهترین چيزها را بلكه تمام آنچه كه دارد را به فرزندان خود ميبخشد... اگر مادر به اجبار بچه های خود را ۹ ماه در شكم خود حمل کند ، پدر دغدغه‌ى فرزندانش را تمام عمر در نظر و فكر خود حمل ميكند. حال دنيا خوب است زمانی که حال سرپرست خانواده خوب باشد. 🔴 پس اى فرزندان 🔴 احترام والدين را سرلوحه‌ى خويش قرار دهيد ، زيرا عمق فداكاريهايشان را هرگز درک نخواهيد كرد. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
به یک چیزی دقت کردین؟ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d اینکه ما آدم‌ها معمولا با غمگین بودن و افسرده شدن و غصه خوردن و در سطح زندگی کردن، خیلی راحت‌تر هستیم، تا شاد بودن، آرامش داشتن، مثبت نگاه کردن و عمیق زندگی کردن.! میدونید چرا ؟ یک عارف هندی خیلی زیبا بهش پاسخ داده، میگه: تموم اون حالت‌های اول به نوعی، سقوط محسوب میشن و سقوط همیشه آسونه و نیاز به صرف هیچ انرژیی نداره. اما حالت‌های بعدی؛ از نوع صعود هستند و صعود همیشه سخت‌تره و نیاز داره که انرژی زیادی رو براش صرف کنی. زندگيتون سرشار از صعود! به یک چیزی دقت کردین؟ اینکه ما آدم‌ها معمولا با غمگین بودن و افسرده شدن و غصه خوردن و در سطح زندگی کردن، خیلی راحت‌تر هستیم، تا شاد بودن، آرامش داشتن، مثبت نگاه کردن و عمیق زندگی کردن.! میدونید چرا ؟ یک عارف هندی خیلی زیبا بهش پاسخ داده، میگه: تموم اون حالت‌های اول به نوعی، سقوط محسوب میشن و سقوط همیشه آسونه و نیاز به صرف هیچ انرژیی نداره. اما حالت‌های بعدی؛ از نوع صعود هستند و صعود همیشه سخت‌تره و نیاز داره که انرژی زیادی رو براش صرف کنی. زندگيتون سرشار از صعود! http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍁*بسته خیرات هدیه به اموات*🍁 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 ✨ *بسم الله الرحمن الرحیم* ✨ *ختم روز پنج شنبه شامل :* 🌟 *1 سوره حمد* 🌟 *3 سوره توحید* 🌟 *1سوره قدر* 🌟 *1 آیة الکرسی* 🌟 *1 زیارت اهل قبور* *این ختم را هدیه میکنیم به انبیا ؛ اولیا ؛ اوصیا ؛ شهدای اسلام و اموات و بخصوص اموات عزیزانی که در این گروه هستند و عزیزانی که آسمانی شدند هدیه میکنیم. روحشان شاد و یادشان گرامی باد* 🌹 *1 - (سوره حمد)*🌹 *بسم الله الرحمن الرحيم(1)* *الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (2) الرَّحْمـنِ الرَّحِيمِ (3) مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ (6) صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ (7)* 🌹 *2 - (سوره توحید) سه مرتبه*🌹 *بسم الله الرحمن الرحيم* *قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (3) وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ (4)* 🌹 *3 - (سوره قدر)*🌹 *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم* *إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾* 🌹 *4 - آیت الکرسی*🌹 *بسم الله الرحمن الرحیم* *الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالدون.* *زیارت اهل قبور:* *بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم*ِ *اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله* *پنج شنبه است و ياد درگذشتگان:* *اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ.* 💕💕💕💕💕 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
در حدیثی رسول گرامی اسلام(ص) از جبرئیل(ع) می پرسد: توکل بر خداوند متعال چیست؟ جبرئیل(ع) در پاسخ می گوید: «العلم بان المخلوق لایضر و لا ینفع ولا یعطی و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق؛ حقیقت توکل علم و آگاهی به این است که مخلوق نمی تواند زیانی برساند و نه سودی و نه چیزی ببخشد و نه از آن باز دارد، و نیز توکل مأیوس شدن از خلق است (یعنی همه چیز را از خدا و به فرمان او بداند) (بحار، ج ۶۸، ص ۱۳۸، ح ۲۳). از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که روح و حقیقت توکل، بریدن از مخلوق و پیوستن به خالق است. در عین حال در روایات اسلامی شدیدا این معنا نفی شده است که مفهوم توکل، ترک استفاده از اسباب و وسایل عادی است. در حدیث معروفی آمده است: مرد عربی در حضور پیامبر(ص) شتر خود را رها کرد و گفت: «توکلت علی الله». پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اعقلها و توکل» شتر را پایبند بزن و سپس توکل بر خدا کن (با توکل زانوی اشتر ببند) (المحجه البیضاء، ج ۷، ص ۴۲۶). اصولا مشیت خداوند بر این قرار گرفته که مردم در این عالم برای رسیدن به مقصود از اسباب وسایل موجود کمک بگیرند. در حدیث معروف از امام صادق(ع) آمده است: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا بأسباب فجعل لکل شیء سببا؛ اراده الهی بر این قرار گرفته که همه چیز مطابق اسباب جریان یابد، به همین جهت برای هر چیزی سببی قرار داده است. (اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸۳، ح ۷). بنابراین بی اعتنایی به عالم اسباب نه تنها توکل نیست، بلکه به معنای بی توجهی به سنت های الهی است و این با روح توکل ناسازگار است. پس به طور خلاصه، توکل بر خداوند یعنی اعتماد کردن به او و واگذار کردن کار به او و تسلیم اراده او بودن و استقلال ندادن به اسباب و توجه کامل به مسبب الاسباب یعنی خداوند متعال. یعنی در عین استفاده از اسباب توجه داشته باشیم که اسباب از خود چیزی ندارند و در تأثیر مستقل نمی باشند بلکه تکیه گاه آنها نیز خداوند متعال است. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
این روزها بعضی از انقلابیون در شبهه دفاعیه مقام معظم رهبری از دولت بودند اماچرا؟!! آن روزها بعضی از انقلابیون در شبهه دفاعیه امیرالمومنین از عثمان بودند اما چرا؟!! در زمان عثمان عده ای از انقلابیون بر در خانه عثمان حجوم آوردند و قصد کشتن اورا داشتند اما امام علی علیه السلام مخالف این امر بود. پیرامون عملکرد صحیح حضرت علی(علیه السلام) و موضع واقع بینانه آن حضرت، باید گفت: حضور امام در جبهۀ دفاع از عثمان، صرفاً براى این بود که کسى نتواند امام را به شرکت در انقلاب علیه عثمان نمایند و ایشان را او بدانند. دفاع امام علی(علیه السلام) از عثمان بدان که حضرت حکومت وی را و دانسته و بدان جهت از عثمان دفاع کرده و مانع قتل او گردید، بلکه به بیان شهید مطهری؛ على(علیه السلام) با است و در عین حال مخالف است که باب باز شود؛ نمى‏ خواهد خلیفه را بکشند که بر روى مسلمانان باز گردد، زیرا اگر خلیفه کشی باب شود فردا اگر امام معصوم هم خلیفه شوند عده ای مخالف خواهند داشت و این خلیفه کشی برای" همه حکومت ها" خواهد بود امام على(علیه السلام) میل نداشت که عثمان به آن کیفیت نامطلوب کشته شود چون آب و غذا را بر عثمان تحریم کرده بودند و خانواده او را محاصره داشتند و اسلام با این روش با هر انسانی مخالف است ودفاع حضرت از شخص عثمان نبوده با روش اشتباه مخالفت داشته اند و دفاع کردند از این جریان . امیرالمونین میفرمایند:«به خدا سوگند آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم»"1" با این حال، حضرت نمى ‏خواست که دفاع او از عثمان موجب در قبال عثمان و ‏هاى او باشد؛ از این ‏رو، را نیز بیان مى‏ فرمودند 🔺منابع جهت رجوع و روشنگری بیشتر مطلب: × نهج البلاغه صفحه ۳۰۳ × انتقادات امیرالمونین به عثمان در خطبه های ۳۰_۷۴_۹۲_۱۶۴ با توجه به ماجرای بالا اکنون نیز تاریخ تکرار شده است: مقام معظم رهبری اگر موافق با طرح افزایش قیمت سوخت یا موافق با برجام یا موافق با هر طرح از جانب دولت میباشند به دلیل اینکه در چارچوب قانون این طرح مصوب شده و جایز نیست موافق آن هستند و در ضمن ایشان هر طرحی را اگر پیشنهاد دولت میدهند باید و نباید های آن را توصیه می کنند وروشنگری را برای مردم و مسئولین بیان می کنند. اگر رهبری مخالفت با این طرح میکردند برای انتخابات بعدی اگر طرحی مصوب میشود و به میل عده ای از مردم و مسئولین نبود باعث و میشد و رهبری نمی خواهند شود همانطور که در زمان عثمان یا را حضرت علی علیه السلام نخواستند باب شود و مقابل این ایستادند. امام علی علیه السلام هم روشنگری میکردند عملکرد های اشتباه را و هم پایبند به قوانین و شرع بود رهبری هم روشنگری میکردند عملکرد های اشتباه را و هم پایبند به قوانین و شرع هستند یادمان باشد هیچ چیزی برای رهبران اسلام بالاتر از فهم مردم نیست امام حسین (علیه السلام )در صحرای کربلا شهید میشوند تا دشمن بر مردم شناخته شود. امام حسن(علیه السلام)آتش بس با معاویه انجام می دهد تا مردم بفهمند دشمن غیر قابل اعتماد است. امیرالمومنین ۲۵ سال خانه نشین می شوند تا مردم بفهمند حق و باطل را. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلام صبحتون بخیر 🌺روزتون گلبارون 🌱امروز براتون از خدا 🌺سلامتی میخوام 🌱دل خوش 🌺خونه گرم 🌱لبخند زیاد 🌺ان شاءالله 🌱لحظه لحظه امروز رو 🌺به خوشی سپری کنید 🌱تقدیم به شما
🔵انتظار حقیقی 🌹‌وجود نورانی امام هادی (علیه السلام) درباره منتظر واقعی حضرت مهدی (عج) در زیارت جامعه کبیره به سه گام اشاره می‌کنند. «وَ قَلْبِی لَکمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْیی لَکمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِی لَکمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یحْیی اللَّهُ تَعَالَی دِینَهُ ...»؛ 🌹به این معنی که: 🔶در گام اول منتظر واقعی باید تسلیم قلبی باشد؛ دلمان باید با امام باشد. رسم عاشقی نیست با یک دل دو دلبر داشت. عاشق دلش یک جاست و قلبش تسلیم امام است. 🔶دومین گام تابع بودن نظرمان با نظر امام است. ما وقتی امام داریم، رها نیستیم و برای زندگیمان برنامه داریم. البته امام داشتن به زبان نیست که بگوییم «یا صاحب الزمان (عج)»، بلکه امام داشتن یعنی با هدف زندگی کردن است. به این معنا که ما بین نظر امام و نظر جامعه، نظر امام را انتخاب کنیم. 🔶ما گاهی شده عاشق و دوستدار امام هستیم، اما وقتی از مردم حرف یا چیزی می‌بینیم، می‌گوییم دنیا این شکلی شده و مردم اینگونه می‌پسندند. 🔶زمانی که دلمان تسلیم امام شد و نظرمان تابع نظرشان شد، می‌توانیم بگوییم که ما یار و یاور ایشان شدیم. یاری که تمام وجودش برای یاری امام  (عج) آماده است. این سومین نشانه منتظر امام است.  http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱هدف منتظران🌱 ◀️‌سوال از بعضی از مردم: ❓هدف روشن شما در زندگی چیه؟ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ◀️پاسخ‌ها: _ چون اصلا با مقوله زندگی مخالفم؛ فک می‌کنم کاملا کار غلطیه، به خاطر همون دنبال چیز خاصی نیستم. _ فعلا که هیچی نیست ناامیدیه. _ شاید بیشترین چیزی که در اون هست تکرار هدف گمشده است. _ فکر نکردم بهش اجباراً زنده شدم حالا دارم زندگی می‌کنم. _ تا اونجایی که توان هست کار کردی، آرامش داری، چیز دیگه‌ای نمی‌مونه. _ والا، هدف فکر کنم هدفی نیست. ❓ چطور ما داریم زندگی می‌کنیم که تو روزمر‌‌گی اینقدر له شدیم دقیقا نمی‌دونیم دنبال چی هستیم. ◀️وقتی یک کسی که نمی‌دونه دنبال چیه ،برنامه‌ای هم نداره؛ برنامه بهش میدن؛ فقط ویترینه یعنی داره برنامه‌های دیگران و اجرا می‌کنه.  ❓❓هدف عالیه منتظران چیه؟ ✅ظهور و تمام تلاششون زمینه سازی برای ظهوره یعنی هدف عالی‌. ✅ اون ظهور هم که می‌گیم یعنی حاکمیت امر، دین و حکم خدا در سراسر عالم نه یک منطقه کوچک. که توسط ولی خدا داره صورت می‌گیره؛ این هدف عالیه.  ❓سبک زندگی چرا مهمه؟ سبک زندگی رفتار‌هایی است که اگه مطابق با باور‌هاتون بشه باور‌هاتون رو تقویت می‌کنه؛ اگر مخالف باشه، مناسب نباشه؛ باورهاتون ضعیف میشه.  ◀️در روایات ما از ویژگی‌های عصرغیبت داریم« أَکثَرِ القَائِلینَ بِهِ اِرتَدَّ» یعنی چی؟ در وصف غیبت امام زمان آمده اکثر کسانی که قائلن به امام زمانشون، قبولش دارن اینا اِرتَدَّن. انتظار رفتار است؛ به رفتار جهادی انتظار گفته میشه نه رفتار معمولی. ◀️مقام معظم رهبری(مد ظله العالی): 🔶انتظار فرج را افضل اعمال دانسته اند، معلوم می‌شود انتظار یک عمل است بی عملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد انتظار یعنی دست روی دست بگذاریم؛ منتظر بمانیم تا یک کاری بشه. 🔶 انتظار یک عمل است؛ یک آماده سازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است.یک نشاط و تحرک و پویایی است در همه زمینه‌ها. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔺️تو نماینده یک ملتی ، نه یک شهر ✍آقا من هر چی از اهمیت کار و مسولیت نمایندگان مجلس بگم کم‌ گفتم. نماینده مجلس که از هر شهر یا شهرستانی وارد مجلس میشه ، برای کل ایران باید تصمیم بگیره ، اونم تو همه موضوعات.. انقدر کارش مهمه ، انقدر قدرتش زیاده میتونه رئیس جمهور و وزیراش رو بکشونه تو مجلس، استیضاح کنه. دیگه نباید هدفش فقط آسفالت کردن جاده وسط روستا باشه. برخی از نماینده ها با همین وعده وعیدا وارد مجلس میشن. افق نگاهش آسفالت کردن روستای محل زندگی شه. آقا نماینده مجلس گفتن ، تو نماینده شهر دیگه هم هستی ، نماینده ملتی. بله زبان شهر خودتم هستی ، مشکاتتشم پیگیری کن ، ک همینم نمیکنی... ⚠️ما قبل از اینکه از خود نمایندها مطالعه گری کنیم باید مردم رو آگاه کنیم تا نماینده اصلح رو انتخاب کنن. معیارهای انتخاب رو یاد بدیم. احساساتی ، بدون تعقل و قبیله ای رای دادن باعث میشه وضعیت مجلس اینطوری بشه.. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🔺️خلاصه داستان حکایتتون ، مثل اون یارو نشه که تا گردن تو لجن دشمن فرو رفته بود ، بعد میگفت کلاه سرمون نمیره از ماست که برماست. هر چی بر سرمون میاد حاصل انتخاب خودمونه کمی جدی بگیریم.. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌹 http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d همه ادعای سهم داشتن و هرکس می خواست اوستا باشه، که خوب نمی شد. حاج آقا همئن اول تا زمزمه ها شروع شد بدون حرف، فوری حساب کتاب کرد، سهم هرکس رو داد دستش و سهم خودش شد همین حجره که الان داره. خونه رو هم فروختن و همه جدا شدیم. همون سال ها اون دو تا برادر کوچیک ها، بین خودمون باشه، تن به کار بده نبودن و رفتن خارج و پول هاشون رو هم بردن و توی همه این سال ها هم دو بار بیش تر نیومدن ایران. یکی شون که زن خارجی گرفت، اون یکی هم دوبار زن گرفته و طلاق داده، این دو تا هم که این جا هستن پول هاشون رو هی به این کار و اون کار زدن و از بین بردن و سر آخر از حاج آقا طلبکار شدن. با این که خودشون شاهد بودن که روز اول همه شون سهمشون یک اندازه بود، منتهی اون ها کار پدرشون رو ول کردن و رفتن سراغ کارهای دیگه. همچین که کاسبی ها نگرفت و پول ها از بین رفت هی پیغام دادن که ما راضی نیستیم و خلاصه حرف و سخن، منتها مستقیم نه. دورادور هی به این و اون می گفتن. تا وقتی هم که حاج خانوم خدا بیامرز بود بازم رفت و آمد بود، ولی حاج خانوم هم که به رحمت خدا رفت، با این که  همه می دونستن که خدا بیامرز سهمش رو وقف کرده، سربلند کردن و طلب ارث. این بود که میونه برادریشون کامل به هم خورد و حالا مگه عروسی و عرایی چیزی بشه همدیگه رو ببینیم. واسه این دلم می خواست بچه هام دور هم باشن، که اونم نشد. اون هام هر کدوم سر از یک دیار در آوردن. حالا خدا کنه غریب تندرست باشن بازم راضی ام به رضای خدا. همیشه به حاج آقا می گفتم ما باید کاری کنیم بعد از خودمون بچه هامون به خاطر مال و منال پنجه توی روی هم نکشن. حاچ آقا می گفت: خیالت راحت. اگه این ها بچه های منن، این حرف ها توشون در نمی آد. ولی از وقتی این زن مهدی توی خانواده ما اومده، هرچی فکر نمی کردیم. شده، خدا عالمه بعد از این چه می شه. تو رو خدا این حرف ها رو نزنین. ایشاالله که خودتون همیشه هستین. ای مادر این همش تعارفه. مرگ دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره. مگه خانوم جون نبود چطور یکدفعه ورپرید؟! درسته سنش بالا بود ولی کسی باور می کرد این جور یکدفعه و بی سر و صدا بره؟ عمر دست خداست و من فقط شب و روز دعا می کنم، خدایا تا چشم هام باز است، یکی این که سر و سامون گرفتن بچه هایم رو به خوشبختی ببینم، یکی هم خدا حرص پول توی دل بچه های من نیندازه، که مرضی از این بدتر نیست. یک روزگاری ما همه مون سر یک سفره و توی یک خونه نشست و برخاست می کردیم، نه چشم و همچشمی بود و نه فخرفروشی و حرف و حدیث. ولی حالا دیگه اون جور نیست ، دل ها سنگ شده و آدم ها یک جور دیگه. همینه که برکت ها رفته. یک موقع ما سه تا جاری، هر کدوم با دو سه تا بچه، مثل سه تا خواهر توی یک خونه زندگی می کردیم. هیچکس هم صدامون رو نمی شنید. یک نون و اشکنه رو آن قدر می گفتیم و می خندیدیم که از مرغ پلو به دهنمون خوشمزه تر بود. خوش بودیم و دل ها یکرنگ و با صفا بود. از وقتی حرص پول آدم ها رو گرفت و چشم و همچشمی زیاد شد و دنباله اش تجمل، این شد که میبینی، دل ها فاصله گرفت، انگار هر چی خونه ها جدا و بزرگ تر شد، دل ها کوچکتر و نظرها تنگ تر شد. قدیم توی یک خونه دور هم یک عده زندگی می کردند. اگه گله ای هم پیش می اومد زود رفع می شد و می رفت پی کارش، حالا یه حرف کوچیک می شه داستان. نه بگم فامیل های شوهرم، همین خواهرهای خودم. اون خواهر بزرگم که از سر شوهر کردن فاطمه با من همچین چپ شده، انگار نه انگار از یک مادر و یک پدر و یک خون هستیم. حالا چرا؟ فاطمه رو برای پسرش می خواسته. حالا هر چی بگی خواهر من زمان این که من و تو بگیم گذشته، خود فاطمه نخواست. مگه به خرجش می ره؟ کینه مارو به دل گرفته و هیچ جوری دلش صاف نمی شه. خدا می دونه واسه همین بچه دار نشدن فاطمه چه حرف ها که به گوش من نرسیده و دم نزدم. حالا لابد مهدی رو هم بفهمه، دلش خنک تر می شه. برادرهام هم که قدرت خدا سال تا سال نمی گن خواهر تو زنده ای یا مرده. اینه که مادر، من دهنم پر از خون هم باشه باز نمی کنم . الان یک وقت ها به محمد ایراد می گیرم، ولی خوب که فکر می کنم می بینم راست می گه، خداییش هم اگه قراره غمخوار نباشن چه فایده؟! آدم دوست و رفیق و فامیل رو می خواد که قاتق نونش باشن، اگر نه دشمن جون فراوونه. پریشب ها به حاج آقا می گفتم: انگار بچه مون – محمد را می گفت – عقلش از خودم بیشتره، راست می گه یار دلم که نیستن، واسه بار دل هم که آدم نباید غم بخوره. محترم خانم می گفت و من بی خبر از این که خودم به زودی یکی از همان بارهای دل خواهم شد، سر تکان می دادم. یکی دو هفته بعد از جا به جایی ما، یک روز سه شنبه بود که در خانه شان منتظر آمدن محمد بودم. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 📚نویسنده: نازی صفوی ⛔ کپی با ذکر نام نویسنده ولینک بلامانع است
😊 🔺️ کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند . در حین تعمیر ، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود. آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت . وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت. مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت. از آن طرف ، مرد از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند. وقتى مار مادر ، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید ، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد . این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد. امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود. ❤امام علی علیه السلام: دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود. 📚غررالحكم، ج۲، ص۵۲ http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🚫پا توی کفش خانواده‌ها نکنید🚫 🔸️اولین قانونی که شما و همسرتان در تلخ‌ترین لحظات زندگی مشترک‌تان باید به آن پایبند باشید ، قانون «منع توهین» است. نه شما و نه شریک زندگی‌تان ، حتی در بدترین لحظات و در اوج عصبانیت هم حق ندارید به خانواده هم توهین کنید و از بدگویی به خانواده هم به عنوان راهی برای کنترل شریک زندگی یا انتقام گرفتن از او استفاده کنید. اگر همسرتان با شما بد حرف زده ، چرا باید همه حرف‌های ناخوشایندی که مادرش قبلا به شما زده بود را به رخش بکشید و در آخر هم بگویید «تو هم بچه همان مادری!» مگر در همه روزهایی که شریک زندگی‌تان خوشایند‌ترین جملات را در مقابل‌تان به زبان می‌آورد به او یادآوری می‌کنید که خوب حرف زدن و مهربانی کردن را از چه کسی یاد گرفته است؟ پس به‌خاطر عصبانیت ، حرفی را نزنید که حرمت‌ها را از بین ببرد و شکافی را میان شما ایجاد کند که بعدا از پس ترمیم کردنش برنیایید. http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d