eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
26.1هزار ویدیو
128 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
اسکندر کباب 💕 مواد لازم: 500 گرم فیله گوساله یا گوسفندی برای مزه دارکردن: 1لیوان شیر 1 عدد پیاز 1 عدد گوجه فرنگی 2 تا 3 قاشق غذاخوری روغن مایع 1قاشق غذاخوری سرکه 2 تا 3 حبه سیر 1قاشق غذاخوری رب گوجه فرنگی زیره و آویشن مقداری نمک و فلفل سیاه به میزان لازم روغن مایع برای سرخ کردن مواد لازم برای تزیین: چند تکه نان بربری 1 لیوان ماست جعفری خرد شده مواد لازم برای سس گوجه روی کباب: 2 تا 3 عدد گوجه فرنگی 1قاشق غذاخوری رب گوجه فرنگی 1قاشق غذاخوری کره نمک و فلفل سیاه به میزان لازم طرز تهیه: 1.گوشت را به تکه های نازک، به اندازه کف دست ببرید. مواد سس جهت مزه دار کردن را آماده کنید. (یعنی پیاز، سیر و گوجه فرنگی را رنده کنید و همه مواد را همراه با سرکه، روغن مایع و رب گوجه فرنگی داخل شیر بریزید. نمک، فلفل، زیره و آویشن را نیز اضافه کنید). 2.گوشت را داخل این سس بخوابانید و چند ساعت داخل یخچال نگهدارید.سپس گوشت را از سس در بیاورید. در تابه روغن بریزید و گوشت را با کمی روغن سرخ کنید و نمک و فلفل به آن بزنید. گوشت را روی نان بگذارید. سپس سس گوجه فرنگی را آماده کنید. (یعنی در یک قابلمه گوجه فرنگی رنده شده، رب و کره را بریزید و چند دقیقه تفت دهید. سپس نمک و فلفل را اضافه کنید). ابتدا روی گوشت ماست و بعد سس گوجه فرنگی بریزید و باجعفری خرد شده تزیین کرده و سرو کنید. نکته: معمولاً در ترکیه همراه با این غذا بلغور ساده نیز سرو می شود.این غذا سرشار از پروتئین و اهن هست ┏━━━🍃💞🍂━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
دسر خوشمزه و خوش رنگ و خوش طعم . الان که فصل توت فرنگی هست دست به کار بشید 😌😍 . می تونید با هر نوع میوه ای هم درست کنید . اگر هم دوست داشتید می تونید رنگ خوراکی هم داخلش بریزید من نریختم . توت فرنگی 300 گرم (2 لیوان) شیر یک و نیم لیوان شکر 2 تا 3 ق غ خامه صبحانه یا قنادی 150 تا 200 گرم پودر ژلاتین 20 گرم (2 ق غ) روی نصف لیوان شیر سرد ، پودر ژلاتین رو پاشیدم و بعد روی حرارت غیر مستقیم (بن ماری) قرار دادم تا ذراتش خوب حل بشه و کنار گذاشتم که از دما بیفته . توت فرنگی ها رو کلاهکش رو در آوردم . داخل میکسر ریختم . شکر اضافه کردم . میزان شکر بسته به شیرینی توت فرنگی ها و حتی خامه ای که استفاده می کنید داره این میزان که من ریختم خوب بود ولی بسته به ذایقه تون و مواد مصرفی تون قابل تغییره .خامه و یک لیوان شیر و ژلاتین حل شده خنک رو هم اضافه کردم و میکس کردم . می تونید مواد رو از صافی هم رد کنید تا یکدست بشه . جنس قالبی که اینجا استفاده کردم پلاستیکی هست . خیلی جزیی با دو قطره روغن مایع چرب کردم و مواد دسرم رو داخلش ریختم . یک شب تا صبح توی یخچال گذاشتم که خوب بسته بشه . بعد دورش رو آزاد کردم و به راحتی یک دیس قرار دادم و برگردوندم . از خامه فرم گرفته هم برای تزیین استفاده کردم .ماسوره ای که اینجا استفاده کردم ماسوره شکوفه شماره 132 هست . می تونید خامه رو هم حذف کنید اما بودن خامه دسر رو خوشمزه تر و لطیف تر می کنه و راحت تر هم از قالب بیرون میاد ┏━━━🍃💞🍂━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
‏عکس از ن'دشتی
‏عکس از ن'دشتی
‏عکس از ن'دشتی
‏عکس از ن'دشتی
‏عکس از ن'دشتی
‏عکس از ن'دشتی
مراقب گلها باشیم
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_شصتو_پنج نگاهم رو پایین انداختم و گفتم .. اوممم...راستش .. آقای کریمی گفت راستش میترسی و نمیت
و_شش شالم رو جلوی آینه مرتب کردم و از سالن خارج شدم .. طوری از کنار مغازه گذشتم که حتی صورتم رو هم نبینه .. به خونه که رسیدم زهرا خونمون بود .. عروسی خواهرزاده ی احمد بود و برای ما کارت دعوت آورده بود .. دستی به موهاش کشید و گفت زهره یه رنگ خوشگل واسم بزار.. میخوام همه بگن زندایی عروس چه خوشگله .. خندیدم و گفتم رنگ و بیا بچه ها تو سالن انجام بدن ..خودم آرایشت میکنم از عروس خوشگلتر بشی.. زهرا گفت قربون آبجیم برم ..کی بیام .. +پس فردا بیا اینجا، صبح با خودم بریم رنگ بزار... زهرا بعد از شام به خونشون برگشت و من خوشحال بودم که کارت رو دور انداختم چرا که ممکن بود با دیدن کارت عروسی ، با احساساتم تصمیم میگرفتم .. دو روز گذشت و تو این دو روز بارها رویا ازم خواست که زنگ بزنم .. بهش نگفتم دور انداختم و هر دفعه گفتم دارم فکر میکنم .. اون روز ساعت یازده بود که زهرا به خونمون اومد .. داخل نیومد و باهم به سالن رفتیم .. همین که ماشین رو پارک کردم زهره گفت عه ..اینجا موبایل فروشی شده ..بیا میخوام شارژر بخرم. نتونستم چیزی بگم و زهرا وارد مغازه ی آقای کریمی شد... چند دقیقه ای بیرون مغازه معطل کردم .. زهرا سرش رو بیرون آورد و گفت بیا تو ..این گوشی رو ببین ... نفس بلندی کشیدم و وارد مغازه شدم .. زیر لب سلام دادم .. آقای کریمی نگاهم کرد و گفت خوش اومدید .. چند تا گوشی چیده بود روی کانتر و زهرا هر کدوم رو برمیداشت و نگاه میکرد و سوال میپرسید .. انگار آقای کریمی هم حواسش پرت بود و تمرکز نداشت چرا که چند بار اشتباه توضیح داد و دوباره با عذرخواهی تصحیح کرد... زهرا یکی از گوشیها رو گرفت سمتم و گفت نظرت چیه گوشیمو بدم اینو بخرم؟ شونه ام رو بالا انداختم و گفتم نمیدونم ..هر چی خودت دوست داری.. زهرا واسه این که اسمم رو نگه ، گفت آبجی جان یه چی بگو دیگه .. بین این دو تا دو دلم ... آقای کریمی گفت خواهر هستید؟ زهرا جواب داد بله ..من آبجی بزرگم ولی وابسته ترم .. یکی از گوشی ها رو نشون دادم و گفتم همین خوبه ..بگیر بریم .. زهرا گوشی رو گرفت و آقای کریمی کلی تخفیف داد .. موقع خارج شدن از مغازه بودیم که آقای کریمی گفت ببخشید میشه چند دقیقه صبر کنید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d