√قشنگ ترین پیامی که خوندم
دختر جوانی بر اثر سانحه ای زیبایی خود را از دست داد. چند ماه بعد ناباورانه نامزدش هم کور شد. موعد عروسی فرا رسید؛ مردم می گفتند: چه خوب ! عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج؛ زن از دنیا رفت؛ مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را باز کرد. چون او هیچوقت نابینا نبود........ مرد بودن سخت هست......... ولی......... میشه مرد بود..!!"""
از اسب که بیوفتی...
اسیر سرزنش خاک خواهی شد.!
این قانون، آدمهاست..
به دور آتشی میرقصند که تو در آن
میسوزی...!
" روزگار بدیست"
درست وقتی در آتش میسوزی...
همه به بهانه آب آوردن میروند...!.
─┅─═ঊঈ 📚 ঊঈ═─┅─
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#سوال_تنهامسیری_ها
#عشق_نوجوان
سلام
من ۱۷سالمه
نمیدونم از کی اما زمانیکه به خودم اومدم دیدم عاشق شدم،
میدونم که اونم منو دوست داره اما واقعا نمیدونم باید چیکار کنم، اصلا حسم درسته یا نه، من یه دختر مذهبیم و خب دوست ندارم به نامحرم فکر کنم ، خیلی هم سعی کردم فراموشش کنم ولی فقط یه مدت کوتاهی تونستم بهش فکر نکنم دوباره با یه تلنگر اومده تو ذهنم، واقعا نمیدونم چیکار کنم خیلی گیجم لطفا کمکم کنید
〰〰〰〰〰〰〰〰〰🌟
#پاسخ_مشاوران_تنهامسیر
جناب آقای حجه الاسلام روح الله #رحمانی پاسخگوی این سوال هستند.
با عرض سلام و ادب خدمت شما و تسلیت به مناسبت ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام.
برای پاسخ به سوال شما یک مقدمه، دو نکته و ۵ راهکار خدمت شما عرض میکنم امیدوارم مفید واقع بشود.
مقدمه
#عشق احساس محبت شدید و مقدسی است که خداوند متعال به انسان ها هدیه داده تا بتوانند از اون برای رسیدن به کمال استفاده کنند.
اما #عشق با احساس عاشق شدن تفاوت دارد معمولا #عشق دو طرفه است و احساس عاشق شدن یک طرفه است.
چه اینکه باباطاهر گفته:
چه خوش بین مهربونی در دو سر بی
که یک سر مهربونی دردسر بی
با اینکه شما در مورد اون شخص که به قول خودتون نامحرم هست اطلاعاتی ندادید (چند سالشه؟ فامیله؟ و ..) اما برای اینکه #سلامت_روان داشته باشید نکاتی را خدمت شما عرض میکنم؛
🔸نکته اول
احساس عاشق شدن را فقط شما دارید و احتمال اینکه طرف مقابل هم همین حس را داشته باشید بسیار کم هست یا اصلا وجود ندارد و احتمالا اگر از او در مورد شما بپرسند ممکن است بگوید اصلا به شما فکر نمیکند؛
پس باید به دنبال #مدیریت_ذهن و روان خود باشید نه اینکه بدانید آیا طرف هم همین حس را دارد یا نه؟
🔸نکته دوم
اگر به شما بگویند امروز شما مثلا به "کوه دماوند" #فکر نکنید امکان ندارد و شما حتما بهش #فکر میکنید!
چرا؟
چون حساس می شوید و مکانیزم ذهنی شما فعال میشود و ناخودآگاه #فکر به سراغ شما میآید.
اما اگر ذهن شما درگیر یک موضوعی باشد و به شما بگویند شما شبهای این دهه #محرم مسولیت پذیرایی هیات امام حسین علیه السلام را دارید و بعد باید هیات را تمییز کنید، بعلاوه در روز هم باید دنبال خرید و هماهنگی وسایل پذیرایی، شستن، بسته بندی، آمار گرفتن، جابجایی و ... هستید؛ اگر شما بخواهید همه این کارها را درست و دقیق انجام دهید به نظر شما چند بار به فکرِ آن موضوع می افتید؟
هیچ یا خیلی کم و دوباره مشغول میشوید.
پس برای رهایی از افکار، باید ذهنتان و زندگیتان را مدیریت کنید.
چطور؟
با مشغول شدن به کارهای مفید و کارهایی که انرژی از شما بگیرد.
👇راهکارهای رهایی از افکار:
1️⃣برای کل روزتان #برنامه بریزید (البته با رعایت اصول #برنامه_ریزی صحیح و هدفمند).
2️⃣هر روز، روزی ۳۰ تا ۴۰ دقیقه #ورزش کنید طوری که بدن عرق کنه و سوخت و ساز به نحو صحیح اتفاق بیافته.
3️⃣در روز سعی کنید تنها نباشید
4️⃣موقع #خواب وقتی در بستر #خواب قرار می میگیرید افکارتان را مدیریت کنید و اگر دیدید فکر ها می آیند، رشته افکار خودتان را پاره کنید و از بستر بیرون بیایید، روی صندلی یا مبل یا جای دیگر بنشینید و افکار خودتان را منظم کنید و بعد بروید بخوابید.
5️⃣اگر #اضطراب دارید باید با مشاور تماس بگیرید.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
〰〰〰〰〰〰〰〰〰🌟
#سوال_تنهامسیری_ها
#آموزش #نه_گفتن_به_کودک
سلام روزتون بخیر ممنون از کار خوبتون که داخل گروه هم مشاوره میدین مادر دوتا دسته گل هستم پسرم۱۲سالش دخترم ۷سال خداروشکر بچهای خوبی هستن فقط نه گفتن بی موقع بلد نیستن نمیخوام مثل خودم باشن و بتونن هرجا لازم بود قاطع جواب منفی بدن
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🌟
#پاسخ_مشاوران_تنهامسیر
خانم #دکتر_حسینی #بنت_الزهرا پاسخگوی این سوال هستند:
سلام علیکم.
برای آموزش مهارت نه گفتن به کودک چند نکته را مورد توجه قرار دهید.
❌به محض دیدن واکنش منفی او، عصبانی نشوید و پرخاشگری نکنید.
✅ به کودک حق انتخاب بدهید. مثلا اگر نوعی لباس خاص را برای مهمانی انتخاب کرد به خواستش عمل کنید. به جای مجبور کردنش و گفتن «یا این کار را می کنی یا به مهمانی نمی رویم!» به او حق انتخاب بدهید .
✅با فرزندتان راجب کارهای روز مره ، ارتباط با دوستانش،... صحبت کنید.
بعد از روشن شدن فهرست لحظاتی که کودک شما دوست داشته کلمه «نه» را در مقابل دوستانش به زبان بیاورد اما نیاورده، با کودک در مورد دلایل سکوت کردن یا دلیل انجام کارهایی که میلی به انجام دادن شان نداشته، صحبت کنید.
✅الگوی خوبی باشید؛ به موقع نه بگویید
کودکی که به موقع نه می شنود، مهارت نه گفتن را هم آسان تر کسب می کند.
💯بگویید نه متشکرم
قرار نیست همه خواسته های کودک تان را اجابت کنید. وقتی به شما بیسکوییت تعارف می کند و میل ندارید، به جای اینکه از سر ترحم خودتان را مجبور به بیسکوییت خوردن بکنید، با مهربانی بگویید «نه، متشکرم».
✅ قاطع باشید:
وقتی کودک تان بی وقفه از شما چیزی می خواهد و جواب منفی می شنود، به خاطر بی حوصلگی یا ترحم حرف تان را عوض نکنید.
باخوش خلقی به او یاد دهید قرار نیست تکرار خواسته کسی، تصمیم او را تغییر دهد و درصورتی که منطق و احساسش به او می گوید باید پاسخ منفی دهد، دلیلی ندارد به خاطر پافشاری دیگران حرفش را عوض کند.
❌دیکتاتور نباشید.
اگر برای کودک دلیل نه گفتن را توضیح ندهید، در آینده نمی تواند در بحث در مورد موضوعاتی که با آنها مخالف است، سربلند بیرون بیاید یا خودش هنگام نه گفتن منطقش را به کار بگیرد.
باید مراقب زمان و شرایطی که کلمه «نه» را به زبان می آورید باشید.کودک نوپای شما ممکن است وسایلی که در دسترسش دارد را بشکند، به جای اینکه از صبح تا شب مدام به او بگویید «نکن»، «دست نزن» یا «نه»:خانه را پاکسازی کنید.
نه گفتن های مکرر و بیهوده، این کلمه را در ذهن کودک تان بی ارزش و بی اعتبار می کند و گذشته از انداختن حرف تان از سکه، باعث می شود خودش هم نتواند به جا و قاطعانه از این واژه سرنوشت ساز استفاده کند.
🔺در سال های کودکی فرزندتان، چاره ای جز بالا بردن تحمل خود ندارید.
✅✅اگر فرزندتان بجا و درست با این کلمه آشنا شود، یاد می گیرد در موقعیت های مختلف به جای اطاعت کردن از خواسته های دیگران، به شرایطی که در آن قرار گرفته فکر کند و باتوجه به نتیجه ای که پس از بررسی شرایط فردی و محیطی به آن می رسد، تصمیم نهایی اش را بگیرد
✅اعتماد به نفس کودک را تقویت کنید.
وقتی با رفتارهای تان به کودک می آموزید که نه گفتن نشانه بی ادبی است، اعتمادبه نفس و استقلال را از او می گیرید.
✅استفاده از قصه گویی، یا خاطرات شخصی تا در رابطه با "عدم توانایی نه گفتن" می تواند در این اموزش موثر باشد.
موفق باشید.🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰🌟
💕💕
بچه زیر ۱۰ سال نباید ببینه
🔻نباید دفن شدن یک انسان رو ببینه، چون اینجوری ترس
از دست دادن پدر و مادرش رو پیدا میکنه! پس نباید بچه رو مراسم تدفین یا ختم ببرین!
🔻 نباید به هیچ عنوان ذبح یک حیوان رو ببینه چون باعث
کابوس های شبانه و ترس از خون میشه!
🔻 نباید صحنه های خود کشی مثل طناب دار رو ببینه حواسمون به فیلم هایی که بچه می بینه باشه، چون باعث میشه سالها به اون صحنه فکر کنه
و این خطرناکه؟
🔻نباید دعوای شدید پدرومادرش رو ببینه
خصوصا کتک کاری! جلوی کودک اینکارارو نکنید، چون
باعث حس تنفرش نسبت به شما میشه!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💕💕💕💕💕💕
وقتی بچه بی دلیل بداخلاق و جیغ میزنه مخصوصاً صبح ها خیلی از بچه ها بد عنق میشن بفرستینش حموم آب بازی کنه اسباب بازی هاش رو هم بدید ببره یه دو ساعتی سرش گرمه شما هم حالتون جا میاد
اگه از چیزی عصبانی شده مثلاً توی بازی میبازه و شروع به فشار دادن دندوناش میکنه یا دستاشو مشت میکنه همون موقع خمیر بازی شو بیارید و بهشد بگید هر چیزو داری بزن و خمیر بازی رو اینجوری خشمش میخوابه
اگر از چیزی عصبیه شروع به زدن شما میکنه و یا سرش رو به جایی میکوبه یه بالشت بهش بدید بگید اسم این بالشت بالشت بخشنده است هر وقت عصبی شدی بهش مشت بزن بالشت بخشنده عصبانیتت رو میگیره به جاش بهت خوش حالی میده
اگه وقتی از چیزی عصبانی وسایل رو پرت میکنه براش یه عالمه کاغذ باطله بیارید بهش بگید این کاغذها رو مچاله کن و پرتابش کن توی سطل
اگه موقع خواب بد عنقو و بی حوصله میشه پشتش رو نوازش کنید و کتاب مورد علاقه اش را هر شب سر ساعت مقرر براش بخونید...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💕💕
نذارید برای بچه هاتون اتفاق بیفته
نذارید بچتون انقدر از سمت شما بی توجهی ببینه که خواهر یا برادرش کوچکترش را با بیرحمی بزنه این یعنی کودک تونداره انتقام بی مهری شما رو میگیره
نذارید حس کنه همه میتونن بهش زور بگن یه والدین قاطع خودشون به کودک تذکر میدهند اما نمیزارم کسی با کودکشون بد برخورد کنه نزارید فرزندتون توسط دیگران حتی به شوخی مسخره بشه اینجوری هیچ وقت توی این زمینه اعتماد به نفس پیدا نمیکنه
نذارید کودکتون الکی عذرخواهی کنه اگه اینکارو کرد براش توضیح بدین که تقصیری نداشته و نیاز به معذرت خواهی نیست عذرخواهی زیاد از عزت نفس رو نابود میکنه هرگز خودتون و همسرتون سر کودک منت
مراقب هدیه های خداوند باشیم نذاریم کودکان مون با اشتباهات غیر عمدی ما صدمه ببینند
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💕💕
یه وقتایی سختیهای زندگی باعث میشه یادمون بره یه زیباییهایی دور و برمونه که ما رو برای ادامه دادن امیدوار میکنه. انگاری به دیدن و بودنشون عادت کردیم.
گاهی روزمرگی باعث میشه یادمون بره وقتی که خبر بارداریمون رو شنیدیم یا اولین لحظهی بعد از تولد که چشممون به یه جفت مروارید درخشان افتاد یا ... چقدر حال غیرقابل وصفی داشتیم و چقدر شکرگزار بودیم.
رنج میبریم، چون ارزش چیزی که کنارمون داریم (همسر، کوچولوی تو خونه و...)، برامون تبدیل به عادت شده. شاید باید با چشمایی مهربونتر به دنیای اطرافمون نگاه کنیم. به آسمون، دوستانمون، شادی کودکانمون و حالت چهرهی همسرمون.
کوتاه اینکه:
به لحظههای سادهی حضور و زندگیمون نگاه کنیم و ارزش حقیقیشون رو درک کنیم.
ساده نگاه کردن رو از کوچولوی دلبندمون یاد بگیریم 😊 .
امروز بیاین اون تعبیرای زیبایی که یهویی از دل و زبونتون میگذره (وقتی میخواین صداش کنین، وقتی وسط بازی و یه جای خلوت پیداش میکنین) رو برامون بنویسین و از قشنگیهای زندگیتون بگین.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💠🌐بهره گیری از آسفالت آبی رنگ در کشور همسایه قطر.این روش جدید،ضمن زیبایی، در کاهش حرارت محیط زیست تاثیر خوبی دارد. ❇️الگوهای مثبت را به دیگران معرفی کنیم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❣#انجام_نکاتی_ساده و بدون هزینه یا با کمترین هزینه در زندگی که از هر دارویی موثرتر است و در ضمن نقش پاکسازی افکار از انرژیهای منفی و جذب ارتعاشات مثبت و آرامش بخش را دارد.. 🌺🍃
نگریستن به ستارگان، و آب روان
با پای برهنه بر زمین راه رفتن،
نغمهای را زمزمه کردن،
تماشای گلها و شکوفهها،
تنفس در هوای صبحگاه بهاری،
کتاب خواندن،
مدیتیشن،
گوش سپردن به موسیقی خوب،
بوییدن میوه،
لمس درختان،
نوازش کردن حیوانات،
آب دادن به گلدانها...🍃🍃🍃
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مغز بندهی چشم !
اگر میخواهید به این توصیهی پزشکها که میگویند “روزی پنج لیوان آب بنوشید” عمل کنید، کافیست هر روز بههنگام کارتان، یک بطری آبمعدنی جلوی چشمتان باشد. به دو ساعت نمیرسد که بطری خالی میشود. اگر میخواستید هر روز یک سیب بخورید، همیشه کناردستتان یک سیب بگذارید. اگر میخواهید کتابخوان بشوید، با کتاب موردنظرتان طوری رفتار کنید که انگار جزو وسایل همیشگیتان است
مغز هر محرکی را که اطراف و پیرامونش ببیند، میبلعد. مغز بندهی چشم است. برای همین است کهکودکِ پدرومادر همیشه کتاببهدست بهاحتمالزیاد علاقهمند به کتاب و کتابخوانی میشود👌🏻
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چرا ژاپنی ها روی زمین غذا میخورند و این کار چه فوایدی دارد؟ 🤔
🔸وقتی چهار زانو روی زمین مینشینید و غذا میخورید، همزمان بدون هیچ تلاش و زحمتی یوگا هم میکنید.
🔸 اعتقاد بر این است که چهار زانو نشستن باعث میشود خون بیشتری به سمت معده جریان پیدا کند، امری که کمک میکند مواد غذایی راحت تر هضم شوند و بتوانید بیشتر ویتامین ها و مواد مغذی آن ها را دریافت کنید.
🔸وقتی به جلو خم میشوید تا غذا را از بشقاب تان بردارید و بعد هم به حالت اول خود برمی گردید تا غذا را ببلعید، عضلات شکم تان قوی میشود که این امر می تواند جلوی نفخ را بگیرد
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
☑️ چه کسانی بیشتر دچار بیماری ام.اس میشوند ؟
افرادی هستند فوقالعاده حساس، زودرنج و عصبی که با کمترین ناملایمات از حالت عادی خارج شده و تعادل خود را از دست میدهند(حرص نخورید)
افرادی که از نظر ژنتیکی دارای طبع سرد هستند و مدام هم از غذاهای سرد استفاده میکنند یعنی علاقه زیادی به خوردن ترشی، سرکه، تمر هندی، ماست، قرهقروت و امثال آن دارند !
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✅روغن میوهی گل رز اکسیر جادویی جوانی
✨ استفادهی منظم از این اکسیر در از بین بردن چروک دور چشم و سایر نشانه های پیری پوست بسیار مؤثر است.
✨به جای استفاده از لوسیونهای تونر معمولی خود، صورتتان را با یک قطره روغن میوهی گل رز پاک کنید. از طرفی میتوانید چند قطره از این روغن جادویی را به کرم یا ماسک صورت خود اضافه و استفاده کنید.
🍏💚🍏💚🍏💚🍏💚🍏
#خیار
چرا باید در روزحداقل یک عدد خیار خورد🥒
✅ خیار به علت داشتن آنزیم هایی که به هضم مواد پروتئینی کمک می کند، فرایند هضم غذا را تسهیل می کند.
✅ خیار حاوی الیاف غذایی است که به کاهش وزن کمک می کند.
✅ خیار دارای میانگین بالایی از عناصر غذایی مانند ویتامین ب و ویتامین سی است و عناصر غذایی مانند کلسیم و منیزیم نیز درآن وجود دارد.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۰۱ شهریور ۱۴۰۰
میلادی: Monday - 23 August 2021
قمری: الإثنين، 14 محرم 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️11 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️20 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️35 روز تا اربعین حسینی
▪️43 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️44 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
💚🙏🙏🌹🌹💚
📆 تقویم اسلامی نجومی دوشنبه
۱ شهریور ۱۴۰۰ هجری شمسی
۱۴ محرم ۱۴۴۳ هجری قمری
۲۳ اوت ۲۰۲۱ میلادی
🗓 روزشمار:
▪️11 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️20 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️35 روز تا اربعین حسینی
🌸 اذکار دوشنبه :
- یا قاضی الحاجات(100 مرتبه)
- سُبحانَ اللهِ و الحَمدُللهِ(1000 مرتبه)
- یا لَطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
🌸 امروز برای امور زیر نیک است:
🔹طلب علم
🔹ملاقات بزرگان
🔹دعوت کردن دیگران
🔹دادن سفارشات تجاری
🔹بذرافشانی
🔹از شیر گرفتن کودک
🔹افتتاح کار و شغل
🔹داد و ستد و آغاز درمان نیک است.
👶 نوزاد علاقمند به علم و دانش باشد، خوشبخت و سلیم النفس است.
👩❤️👨 مباشرت
امشب: فرزند همیشه رو به فقیری و تنگ دستی و نداری می رود.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) باعث شادی است.
💉 #خون_دادن یا #حجامت#فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث خارش است.
✂️ دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خوب است، حافظ، قاری قرآن و نویسنده شود.
👕 دوخت و دوز و خریدن لباس مایه برکت است.
🚫 #نوره_کشیدن (رفع موهای بدن با نوره) به طور کلی از اول تا نیمه ماه که جرم ماه در حال بزرگ شدن است مضر است.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
💚🙏🙏🌹🌹💚
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
اولین پزشک ایرانی
دکتر ابوالقاسم بختیار اولین پزشک ایرانی است که تا سن ٣٩سالگی تحصیلات ابتدایی داشت و خدمتکار یکی از خوانین بزرگ بختیاری بود او هر روز فرزندان خان را به مدرسه میبرد وهمان جا می ماند تا مدرسه تعطیل می شد و دوباره آنها را به منزل میبرد دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل می کردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن برعهده دکتر جردن بود.
دکتر جردن از پنجره دفتر کارش می دید که هر روز جوانی قوی هیکل چند دانش آموز را به مدرسه می آورد.
یکروز که این جوان در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد دکتر جردن از کار او خوشش آمد واو را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمی دهد جوان (دکتر ابولقاسم بختیار) گفت که بعلت سن بالا و نداشتن هزینه تحصیل و همچنین با داشتن سه فرزند قادر به این کار نیست ؛
دکتر جردن پذیرفت که خود شخصا آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد او بعلت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت وسرانجام در سن ۵۵ سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت دکتر بختیار چهار فرزند داشت که همگی آنها پزشک بودند .
دکتر سامویل مارتین جردن معلم و مبلغ آمریکایی از سال ١٨٩٩تا١٩۴٠ریاست کالج آمریکایی در تهران بر عهده داشت و به پاس خدماتش خیابانی در تهران بنامش نامگذاری شد.
گاهی یک خدمت ما میتواند سرنوشت فرد وحتی اجتماعی را تغییر دهد خوبی خوبیست با هر مذهب ویا هر ملییتی !!!
اینم دلیل نامگذاری خیابان جردن
متن خیلی جالبی برای من بود خواستم شما هم در این حس مشترک شوید😊🌹
1 شهریور روز پزشک مبارک 🌺
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلام من محمدم و حدود چهل سالمه خواستم داستان زندگیمو بگم شاید واسه خیلیا عبرت بشه و حواسشون بیشتر جمع زندگیشون باشه
بیست و چهار سالم بود که ازدواج کردم کارمند کارخونه قطعات خودرو بودم توی شهرستان خودمون،کارم طوری بود که ناهار کارخونه میخوردم و بعد از ظهر برمیگشتم خونه،زنم یکی از اقوام دور مادریم میشد یه دختر قد بلند چارشونه و چشم و ابرو مشکی
ما شش ماه تو عقد بودیم تو این مدت محبوبه زنم، خیلی بدخلقی میکرد
مدام سر چیزای کوچیک بحثمون میشد و میگفت تو بلد نیستی زن داری کنی یکیو میخای برات شام و ناهار بپزه
به حرفای محبوبه که فکر میکردم دیدم شاید درست میگه ،بچه ی آخر خونه بودم و از مهر و محبت چیزی نمیدونستمو یه مادر پیر و زمین گیر داشتم که مدام غرغر میکرد
سعی کردم رفتارمو با زنم بهتر و بهتر کردم،یادمه یه روز براش یه پیرهن پولکی خریدم و کلی ذوق کردو رفته رفته رابطمون با هم بهتر شد و بعد شیش ماه زندگی مشترکمونو تو یه خونه پنجاه متری اجاره ای شروع کردیم
اوایل زندگیمون خوب بود گهگاهی بحث و مشاجره پیش میومد ولی واسه همه زندگی ها طبیعی بود،
گذشت و گذشت تا یک سال از ازدواجمون گذشته مادرم میگفت وقت بچه آوردنه و دیرم شده
به محبوبه که میگفتم میگفت تو این خونه پنجاه متری کی بچه میاره اخه
گفتم ببین خواهر خودت دو سال از تو زودتر ازدواج کرده خونش هم عین خونه خودته ولی الان دو تا بچه داره
محبوبه هر روزی به یه بهونه ای میومد از زیر بار بچه دار شدن در میرفت
یه روز که حال مادرم بد بود شب محبوبه گفت برو مادرتو بیار پیش من باشه اینجوری راحت تری و فکر و خیالم نمیکنی
من سه تا خواهر داشتم که به نوبت میومدم پیش مامان میموندن ،اون شب رفتم مادرمو آوردم خونه خودم انصافا محبوبه هم ازش خوب پذیرایی کرد،براش سوپ پخت و شروع کردن به گپ و گفت
روز بعد از سرکار اومدم محبوبه گفت بزار مامانت دو سه روزی اینجا باشه بعدش ببر خونشون و باز بگو خواهرات بیان به نوبت وایستن
نوبت ما که شد بیارش اینجا،منم باشه ای گفتم و روز بعد هم رفتم سرکار ،مشغول به کار بودم که دیدم سرپرست صدام میزنه و میگه بدو بیا تلفن مهم داری ....
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سلام من محمدم و حدود چهل سالمه خواستم داستان زندگیمو بگم شاید واسه خیلیا عبرت بشه و حواسشون بیشتر جم
#قسمت_دوم🔞
معمولا خیلی کم پیش میومد کسی زنگ بزنه کارخونه، یه لحظه حواسم رفت پیش مامان که نکنه اتفاقی براش افتاده سریع گوشی رو برداشتم که صدای یه مرد اومد، سلام دادم و گفتم شما؟؟؟که خندید و گفت معشوقه ی زنت❌
جا خوردم گفتم چی میگی مرتیکه، گفت ببین الان زنت بغلم بود یه بلوز شلوار خاکستری پوشیده بود و موهاشم دم اسبی بسته بود
جونم برات بگه که میخای بگم لباس زیرش چه رنگی بود؟؟؟قهقهه زد و گفت یه شورت سورمه ای هم پاش بود آخ که چه ها کرد باهام
حس میکردم نفسم بند اومده گوشی رو محکم گذاشتم سرجاش و بزور نفس میکشیدم،بلافاصله زنگ زدم خونه و زنم که جواب داد گوشی رو قطع کردم،
تا کارم تموم بشه و بیام خونه دلم هزار راه رفت که این مرتیکه کیی بود که پشت زن من همچین حرفی زد،زنی که همه رو خانوادش و خودش قسم میخوردن از نجابتش
بعد از کار سریع از کارخونه زدم بیرون چ رفتم خونه ،کلید انداختم تو در،صدای قهقهه های محبوبه میومد،رفتم داخل که دیدم گرم صحبت با مادرمه ،یهو چشمم خورد به بلوز و شلوار خاکستری محبوبه.گفتم صبح کی اینجا بوده؟؟؟
مادرم گفت هیشکی مادر ،من و محبوبه بودیم منتظر تو
دست محبوبه رو کشیدم و بردم تو اتاق و گفتم یه دقیقه شلوارتو درار
محبوبه خندید و گفت دیوونه شدی محمد؟؟؟ داد زدم به حرف من گوش بده،محبوبه میخاست بی توجه از اتاق بیرون بره که به لباسش نگاه کردم و دیدم دقیقا سورمه ایه ،داشتم دیوونه میشدم
خدایا این دیگه چی بود؟؟؟ گفتم محبوبه کی صبح خونه بوده؟؟؟گفت میگم که هیشکیی
گفتم حتی همسایه هم نیومده دم در؟؟یه پیازی گوجه ای چیزی بخاد؟ یکمی فکر کرد و گفت نه والا از صبح نشستیم تو خونه با مادرت
عصبی نشستم تو خونه و هزار تا فکر و خیال میکردم که محبوبه گفت اگر مشکلت با لباس منه من برم درش بیارم و رفت لباسشو عوض کرد
اخر شب میخاستیم بخابیم که تلفن خونه زنگ خورد و دوباره همون مرد و همون خنده بود
گفتم چی میخای بی ناموس؟؟گفت هیچی میخام ببینم خوشگل خانومم واسه فردا پیرهن قرمزشو پوشیده؟؟!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ادامه_دارد✅
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_دوم🔞 معمولا خیلی کم پیش میومد کسی زنگ بزنه کارخونه، یه لحظه حواسم رفت پیش مامان که نکنه اتفاق
#قسمت_سوم
نگاه به پیرهن قرمز تو تن زنم انداختم و داد میزدم مرتیکه گیرت بیارم یه بلایی سرت بیارم که مرغای آسمون به حالت گریه کنن،من داد و هوار میکردم و مادرم و محبوبه مات و مبهوت به من نگاه میکردن،تلفن قطع شده بود
محبوبه اومد جلو و گفت چیشده؟؟؟
پسش زدم و رفتم سمت پنجره ها ،همه ی کرکره ها رو کشیدم و گفتم محبوبه بفهمم کرکره هارو دادی بالا کشتمت
محبوبه گفت چیشده محمد ؟اینکارا چیه
مادرم گریه میکرد و میگفت چون من اینجام ناراحتی میخای من برم؟؟گفتم چی میگی مادر من؟من به تو چکار دارم
اون شب خابیدم و روز بعد رفتم سرکار،تا یک هفته ای از اون ادم خبری نبود و تلفنی هم نبود شک نداشتم یکی از روی دشمنی اومده اینکارو کرده میگفتم شاید از پنجره دیده ولی مدام این تو ذهنم بود لباس زیرشو از کجا دیده
یک هفته بعد سرکار بودم که دوباره صدام زدن که بیا کارت دارن،رفتم و همون صدا بود و مشخصات لباس محبوبه رو داد ولی گفت محبوبه الان پیش منه زنگ زدم سلامتو بش برسونم.
اون روز دیگه طاقت نیاوردم و مرخصی ساعتی گرفتم و رفتم خونه ولی خبری از محبوبه نبود خون جلوی چشمامو گرفته بود اخه کجا رفته بود؟ساعت از ظهرگذشت و نیومد،بعد از ظهر دقیقا نیم ساعت به ساعتی همیشگی که من بیام کلید انداخت تو در و وارد شدو با من چشم تو چشم شد،اولش حس کردم شوکه شد و بعدش گفت زود اومدی؟چایی بریزم؟
اومدم جلو چادر از سرش کشیدم دیدم لباساش همونه که اون مرده گفته بود پیذهن تو تنشو به زور دراوردم و با دبدن مشخصات دقیق دیگه نفهمیدم دارم چکار میکنم
گفتم کجا بودی محبوبه؟؟محبوبه ترسیده بود خودشو بغل کرده بود،زد زیر گریه و گفت بیرون بودم به خدا،نفهمیدم کی افتاد زیر مشت و لگد من،لگد میخورد و اشک میریخت و میگفت چرا همچین میکنی؟؟ آرومتر که شدم رفتم تو اتاق که متوجه شدم محبوبه داره به یکی زنگ میزنه،داشت صحبت میکرد که پریدم و گوشی تلفنو از دستش گرفتم دیدم باباشه،بیس دقیقه نشد که اومد خونمون چشمش که به محبوبه افتاد گفت چکار کردی که مردت دس روت بلند کرده؟؟
محبوبه هق هق میکرد و گفت میگه تو پیش کی بودی از صبح ،بابای محبوبه ازم دلخور بود ولی بازم پشت منو گرفت گفت محمداقا محبوبه صبح با مادرش رفت بازار و ناهارم خونه خودمون بود خودمم رسوندمش حدود سه و نیم بود
سرم داشت سوت میکشید پس این یارو کی بود چی میخاست؟؟مثل دیوونه هاشده بودم،اون شب ملافه برداشتم نصب کردم پشت پرده کرکره های خونه تاهیچ دیدی به خونه نباشه،محبوبه یه گوشه کز کرده بود و گفت ازت نمیگذرم چرا خونه رو مثل زندون کردی؟؟
گفتم حرف نزن محبوبه فقط به حرفم گوش بدن پاتو از خونه بیرون نزار یه ماه،پرده های خونه رو هم نکش فهمیدی؟؟محبوبه جوابمو نداد و اهسته اشک میریخت ،دوباره یکی دو هفته خبری نبود و تو این یکی دوهفته محبوبه حتی به من نگاه نمیکرد و من اونقدر عصبی و داغون بودم که حتی توان اینو نداشتم از محبوبه عذرخواهی کنم چون این سوال بزرگ تو ذهنم بود لباس زیر زنم رو کی میتونه جز خودش ببینه مگه اینکه واقعا خیانت کنه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_سوم نگاه به پیرهن قرمز تو تن زنم انداختم و داد میزدم مرتیکه گیرت بیارم یه بلایی سرت بیارم که
#قسمت_چهارم
یکی دو هفته اوضاع آروم بود و من کم کم داشتم فراموش میکردم ،یه روز که میخاستم از سرکار بیرون بیام دوباره تلفن داشتم دوباره همون ادم با این تفاوت که گفت من تو خونتم و دارم چایی میخورم اگر بدونی زنت موهاشو چه قشنگ گیس کرده و با روبان آبی بسته
فاصله ی کارخونه تا خونه رو مردم و زنده شدم،غیرتمو هدف گرفته بود و من مطمئن بودم زنم چقدر نجیبه و از طرفی شک مثل خوره داشت جونمو میخورد ،همین که رسیدم خونه دیدم محبوبه نشسته جلوی تلویزیون موهاشو گیس کرده و یه سینی و دوتا فنجون رو فرشه
رفتم توی اتاقو گشتم دیوونه شده بودم اومدم گفتمکجاست؟؟؟ محبوبه فقط بگو اون مرتیکه کجاست؟؟ کابینت ها رو باز میکردم و انقدر دیوونه شده بودم که سطل آشغالم میگشتم ،عاجز و درمونده بودم دستام میلرزید و دلم میخاست گریه کنم،محبوبه با چشای متعجب نگام میکرد و گفت کی کجاست؟؟ گفتم چرا دوتا چایی ریختی بی شرف؟؟کی اینجا بوده ؟؟محبوبه از ترس این که کتک نخوره عقب رفت و گفت به خدا زن همسایه همین پیش پای تو رفت به قران دروغ نمیگم از خودش بپرس
داد میزدم دروغ میگی خدا لعنتت کنه داری دروغ میگی ،این دفه زن همسایه بود دفه های پیش کیی بود که امار لباساتو بهم میداد من میدونم داری خیانت میکنی دیگه کارم به گریه رسیده بود میخاستم حمله کنم سمتش که چادرشو برداشت و از خونه بیرون زد
دنبالش که دویدم دیدم دم در همسایس و داره در خونشونو میزنه گفتم بیا داخل محبوبه ،محبوبه داد میزد کمک همسایه بیا بیرون.
زن همسایه و شوهرش حیرون داشتن مارو نگاه میکردن که محبوبه گفت فائزه خانوم تا ده دقیقه پیش شما مگه خونه ما نبودی؟
زن همسایه گفت بودم ،محبوبه مثل ابر بهار گریه میکرد نشست دم در و شروع کرد به کتک زدن خودش و گفت میگه تو مرد غریبه راه دادی توی خونه میگه تو نانجیبی ،کم کم بقیه هم از خونشون دراومدن ،مرد همسایه اوضاعو که دید گفت بیایین داخل ،خواهر شما بیا محمد اقا شمام بیا ببینم ماجرا از چه قراره
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_چهارم یکی دو هفته اوضاع آروم بود و من کم کم داشتم فراموش میکردم ،یه روز که میخاستم از سرکار ب
#قسمت_پنجم
نشستم گوشه خونه و زن همسایه یه لیوان آب داد دست محبوبه و شوهرش گفت اقا محمد این حرفا چیه؟ما پدر خانم شمارو میشناسیم کل شهر میشناسن،والا قسم میخورم زنم خونه شما بود ،چی دیدی از زنت که اینجوری میگی،ناموسته برادر من حیا کن ،
نفهمیدم چی شد که دلم طاقت نیاورد و ماجرا رو برای همسایه هم تعریف کردم ،تعجب کرده بود،گفت مطمئنی؟؟ گفتم اره ،گفت خدا لعنتشون کنه حتما یه همسایه دوربین شکاری داره میشینه رو پشت بوم و خونه شمارو تماشا میکنه گفتم تماشا کنه درست ،من همه خونه رو پرده زدم والا یه سوراخم باز نیست کسی بتونه ببینه
تو فکر فرو رفت و گفت خب حق داری ،زنش گفت دعاییتون کردن من شک ندارم دعا نوشتن براتون من یه اسرافیل نامی میشناسم کارش حرف نداره همین فردا صبح با زنت میریم پیشش ببینیم براتون دعا نوشتن یا نه
محبوبه گفت من هیچ جا نمیام میرم خونه بابام،
زن همسایه گفت کوتاه بیت محبوبه جان مگه زندگی کشکه که پاشی بری خونه بابات ،بیاین پیدا کنید اونی که میخاد تو زندگیتون آتیش بندازه ،
محبوبه پاشد چادرشو سرش کرد و گفت من این حرفت سرم نمیشه میرم خونه بابام بیاد حرفاشو با بابام بزنه
محبوبه که رفت مرد همسایه گفت حق داری به قران که اگه من بودم انقدر صبور نبودم همون روز اولی چاقو میزاشتم رو گلوش زنمو خودمو راحت میکردم از نمگ حرفایی که بهم زدن ولی تو هم به فکر چاره باش من که میگم حتما یکی هست خونه رو میپاد،بیا خونه رو عوض کن و خودتو راحت کن ،باشه ای گفتم و راه افتادم سمت خونه پدر زنم ،در خونه رو که زدم یهو صدای سرو صدا اومد و حس کردم مادر محبوبه باباشو گرفته که دعوا نشه ،محبوبه یه گوشه با چشمای خیس نشسته بود و باباش داد زد مرتیکه حیا نمیکنی؟؟دختر من از برگ گل پاک تره آبرومونو تو داری میبری؟؟؟
گفتم من چکار کنم وقتی یکی هر روز آمار زنمو میده
محبوبه گفت اصلا از کجا معلوم راستشو میگی؟از کجا معلوم میخای تهمت بزنی به من؟؟
باباش گفت ببین محمد یه حرفی زدی یه تهمتی زدی برو ثابتش کن اگر کردی ماشالا به غیرتت من یه قبر دونفره میکنم وسط همین باغچه واسه خودمو دخترم ولی اگر ثابت نکردی خدا شاهده همون بلا رو سر تو میارم .
درمونده شده بودم گفتم اخه پدر من،وقتی یکی زنگ میزنه و این حرفارو میزنه از کجا میدونه؟؟ شما جای من باشی روانی نمیشی.؟
از اونور باباش میگفت برو ثابت کن تا خودم به حسابش برسم و محبوبه میگفت دروغ میگه فقط میخاد منو بی آبرو کنه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔔 زنگ احکام شرعی 👇👇
شک در صحت قرائت صیغه ازدواج 😒
🔻سؤال: اگر زن و مردي خود #صيغه_عقد_دائم را خوانده باشند اما در صحت عربي خواندن آن شك داشته باشند حكم چيست؟
✅جواب: بنا بر احتیاط واجب #عقد_نکاح باید به عربی صحیح خوانده شود و در صورت توجه به این مسأله، اگر بعد از عقد شک در صحت شود، عقد محکوم به صحت است.
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚
🔰 صدقه به غیر مسلمان
🔹 برخی ها وقتی فقیری را می بینند که مسلمان یا شیعه نیست، کمکش نمی کنند.
🔹 در حالی که در صدقات مستحبی، فقر، ایمان یا اسلام صدقه گیرنده، شرط نیست .
💢 لذا به غنی، کافر ذمی و سنی نیز می توان صدقه مستحبی داد، اما به کافر حربی و ناصبی (دشنام دهنده به اهل بیت)، نمی توان صدقه داد.
📚 رساله آموزشی بخش صدقه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d