💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#داستان_آوای_بیصدا 🌾 #قسمت_پانزدهم- بخش اول خواندن این قسمت از داستان رو به شما پیشنهاد نمی کنم
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش چهارم
نه حال دفاع کردن از خودم رو داشتم و نه میلی به این کار که اون موقع به جز سلامتی سوگل چیزی برام مهم نبود، تنها کاری که می کردیم این بود که هر وقت سرو کله ی یک کدومشون پیدا می شد فرار می کردم و خودمو می رسوندم به حیاط بیمارستان و تا موقعی که از دور رفتنشون رو می دیدم بر می گشتم کنار سوگل، سوگلی که مثل یک تکه گوشت افتاده بود روی تخت و لحظه به لحظه آب شدنشو جلوی چشمم می دیدم.
در واقع به مادر و دختراش میدون می دادم که تا می تونن از من بدگویی کنن و ذهن مهران رو نسبت به من خراب کنن، اونم که گیج و سر در گم شده بود عین اون حرفا رو به خودم تحویل می داد و بشدت از دست من عصبانی بود، و من که نای راه رفتن نداشتم مظلومانه بهش نگاه می کردم و با التماس می گفتم: مهران، خدا رو خوش نمیاد با من این کارو نکن من الان بیشتر از تو نگران بچه ام هستم .
اما اونا نمی تونستن با این عذاب وجدانی که به من می دادن با قلب و روح من چه می کنن، در حالیکه خودم بهتر از هر کس می دونستم که قصوری نکردم.
#ناهید_گلکار
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش پنجم
مهران سرزنشم می کرد و می گفت اگر دوباره به مهتاب زنگ می زدی و می گفتی که حال سوگل خرابه حتماً اون یک فکری می کرد، اصلاً به ماکان خبر می دادی، حتی اگر بغلش می کردی و تا سر خیابون میرفتی زودتر ماشین گیرت میومد.
و این حرفا خنجری می شد و توی قلبم فرو می رفت، خدا میدونه که چی می کشیدم و چه ثانیه های بدی رو پشت سر میذاشتم، تا یک روز از شدت تنهایی و بی کسی یاد خانمی افتادم و با گریه از مهران خواستم بره دنبالش و بهش خبر بده شاید بیاد و من کسی رو داشته باشم که سرمو بزارم روی شونه هاش و گریه کنم، و حرفمو بفهمه یک آدم بی طرف بهم بگه که من گناهی نداشتم.
نزدیک ظهر بود از کنار سوگل رفتم تا یک لیوان آب بخورم که خانمی رو دیدم همراه مهران اومده، دویدم بطرفش و خودمو انداختم توی بغلش، اشک توی چشمش حلقه زده بود. گفتم: تو رو خدا کمک کنین، سوگلم داره از دست میره،
در واقع من برای خودم کمک می خواستم یکی بهم یک ذره امید بده، تا بتونم تحمل کنم.
#ناهید_گلکار
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش ششم
پرسید سوگل الان کجاست؟ آخه چی شده؟ دستشو گرفتم و با هم رفتیم به اتاق سوگل، وقتی اونو دید از شدت ناراحتی منو بغل کرد و با هم زار زدیم.
کمی بعد از اتاق بیرون اومدیم مهران روی نیمکت نشسته بود در حالیکه سرشو بین دو دست گرفته بود، خانمی منو نشوند کنار مهران. و مهران با چشمانی اشک آلود گفت: دیدی ناهید خانم بچه مو؟ تشنج کرده بود و آوا نفهمیده بود که باید سریع برسونش دکتر، من نباید بچه ام رو دست این می سپردم، خانمی همینطور که دست منو توی دستش با محبت گرفته بود گفت: به جای این حرفای دلسرد کننده آقا مهران همدیگر رو دلداری بدین، من دیدم که آوا جان چطور از سوگل مراقبت می کرد اون وقت چطور ممکنه شما ندیده باشین؟
میدونم شرایط خیلی بدی دارین حق با شماست که بخواین یک طوری دلتون رو خالی کنین ولی لطفاً در نظر داشته باشین روا نیست به یک مادر توی این موقعیت زخم زبون بزنین، یادتون باشه همسر شما مادر سوگله و محاله قصوری کرده باشه.
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#داستان_آوای_بیصدا 🌾 #قسمت_پانزدهم- بخش چهارم نه حال دفاع کردن از خودم رو داشتم و نه میلی
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش هفتم
لطفاً این حرفا رو برای خودتون هم تکرار نکنین، شما با این حرفا نه تنها آوا رو اذیت می کنین بلکه خودتون هم دارین باور می کنین و عذاب می کشین، یقین بدونین که اینطور نیست و شما از همه بهتر می دونین، من شما رو می شناسم همچین آدمی بی انصافی نیستین، مهران بغض کرد و گفت: می دونم ولی، خانمی گفت: ولی نداره، پاشین برین یکم استراحت کنین من پیش آوا و سوگل می مونم، اگر مشکلی پیش اومد بهتون خبر میدم بعد شما بیا وآوا بره استراحت کنه اینطوری نیرو دارین که کنار سوگل باشین. هر دوی شما دارین از پا در میاین، به جای این همه گریه سعی کنید امیدوار باشین، و دعا کنید و دلتون رو بدین به خدا.
کمی بعد مهران رفت خونه تا یکم بخوابه شاید توی یک هفته ما دوساعت بیشتر نخوابیده بودیم ولی من مثل کسی که داره غرق میشه و راه نجاتی پیدا کرده باشه نشستم و تا دلم خواست با خانمی درد دل کردم انگار می دونستم که اون یک روز در همچین شرایطی میاد سراغم، اون فقط گوش داد و گاهی با من همدردی می کرد.
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش هشتم
حرفایی بهش زدم که اون موقع حتی جرات نمی کردم برای خودم یادآوردی کنم، و برای اولین بار واقعیت کارای مهی رو به زبون آوردم، خانمی ساکت بود، پرسیدم: نمی خواین چیزی بهم بگین آیا شما هم فکر می کنین من مقصرم؟ گفت: آوا جان دخترم الان وقت این حرفا نیست ولی یک خواهش ازت دارم میشه این همه خودتو مقصر ندونی؟ آدما اون کاری رومی کنن که در همون لحظه فکر می کنن بهترین کاره، و گذر زمان نشون میده که درست بوده یا غلط، فقط تکرار کار نادرست آدم رو مقصر می کنه، عزیزم، دخترم توگناهی جز مظلوم بودن نداری، الان فقط باید به خوب شدن سوگل فکر کنی و از همین الان دیگه اجازه ندی کسی بهت توهین کنه.
نگران نباش من تنهات نمی زارم از این به بعد می تونی روی من حساب کنی، و سرمو گرفت توی بغلش و اونقدر منو نوازش کرد که خوابم برد، نمی دونم چقدر طول کشید که به همون حال منو نگه داشت که با سر و صداهای توی راهرو بیدار شدم مهران و مادر و مهتاب اومده بودن، و سراسیمه و پریشون به نظر می رسیدن، و من از حال اونا از جام پریدم .
#ناهید_گلکار
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش نهم
نمی خوام با گفتن لحظاتی سختی که داشتم دل شما رو هم آزرده کنم در عین حال باز گو کردنش هم برای خودم سخته، خلاصه اینکه خانمی بعد از سلام و احوال پرسی با مادر مهران که توی تولد سوگل آشنا شده بودن با اشاره مهران که ازش خواست تنها باهاش حرف بزنه، رفتن به گوشه سالن، از دور نگاهشون می کردم هر دو داشتن بشدت گریه می کردن و حس بدی پیدا کردم، فهمیدم باید اتفاقی که ازش می ترسیدم افتاده باشه، که من و مهران باید به کشیدن دستگاهها از بدن سوگل رضایت می دادیم و خانمی باید منو آماده می کرد.
دویدم توی اتاق سوگل و رفتم بالای سرش دیگه چشمهاش خشک شده بود خیلی زیاد بد بود بدتر از اونی که بشه تصور کرد، چه درد بدی رو تحمل می کردم، یک قیچی برداشتم و یک دسته از موهای اونو چیدم و گذاشتم لای دستمال و از نوک انگشت های پاش بوسیدم تا فرق سرش مهران هم همین کارو کرد دوتایی بهم نگاه کردیم اومد منو بغل کرد و سخت گریستیم بدون اینکه دیگه حرفی بزنیم .
با سوگل خداحافظی کردیم و اونو بردن و تموم شد.
#ناهید_گلکار
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش دهم
درست یادم نیست روز دوم بود یا سوم مهی و بابا اومدن، ولی من میون امواج سیاه دریا بالا و پایین می شدم و این بار اصلاً حس خوبی نداشتم و منتظر غرق شدن بودم، مات زده و حیرون در حالیکه رمقی در بدن نداشتم از میون دو پلک بهم چسبیده اشک میریختم، همه ی مراسم خونه ی مادر انجام شد و خب اونا هم مجبور بودن بیان اونجا، نه به مهی نگاه کردم و نه برام مهم بود که چه برخوردی باهاش میشه و نه دیگه حتی طعنه ها و بی حرمتی های مادر برام مهم بود، مهی نیم ساعت کنار من نشست و رفت ولی بابا تا روز دهم کنارم بود.
و خانمی فقط شب ها میرفت خونه ی خودش، به زور بهم آب میوه میداد و وادارم می کرد غذا بخورم، خودش قاشق، قاشق دهنم می ذاشت ،
موهای سوگل هنوز توی مشتم بود و رها نمی کردم یک روز که خانمی اومد یک قاب و زنجیر نقره برام آورد و گفت: آوا جان موها رو بزار توی این قاب و بنداز گردنت و به زور مشتم رو باز کرد و موها رو از لای دستمال برداشت و گذاشت توی قاب و خودش انداخت گردنم قاب افتاد روی سینه ام درست روی قلبم دستم رو گذاشتم روش و گفتم : ناهید خانم یعنی از بچه ام همین مونده ؟
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#داستان_آوای_بیصدا 🌾 #قسمت_پانزدهم- بخش هفتم لطفاً این حرفا رو برای خودتون هم تکرار نکنین،
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش یازدهم
مهتاب و ملیکا وسایل سوگل رو جمع کرده بودن که وقتی من ومهران بر می گردیم خونه چیزی نباشه که اذیت بشیم، و خودشون ما رو بردن و تا شب موندن، من فوراً رفتم توی تختم و لحاف رو کشیدم سرم تا با مهران هم کلام نشم، اون نه تنها با من هم دردی نمی کرد همچنان منو مقصر می دونست، منم کاری از دستم بر نمی اومد چون یک لشکر بدگو و بدخواه داشتم و در مقابلشون احساس ناتوانی می کردم این بود که تسلیم شدم، اون هم تمایلی به حرف زدن با من نداشت و شب ها توی تخت سوگل می خوابید. اگرم حرفی به من می زد خیره خیره بهش نگاه می کردم،
, تا یک روز صبح که بیدار شددیدم داره آماده میشه بره بیرون انگار بعد از مدت ها می خواست کارشو شروع کنه، سریه صبحانه رو آماده کردم و گذاشتم روی میز . گفت: آوا توی خونه تنها می مونی می خوای بگم یکی بیاد پیشت؟ گفتم: مگه تا حالا تنها نبودم؟ گفت: چرا تنها بودی ولی منم تنهام، تو دیگه کنارم نیستی، راستش دیگه نمی خوام کنارم باشی، نمی تونم تحملت کنم، نگاه سردی بهش کردم و گفتم: مهران الان وقت این حرفاست؟ گفت: هر چی زودتر بهتر.
#ناهید_گلکار
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش دوازدهم
تا چهلم سوگل صبر می کنیم تا اون موقع فکر کن ببین کجا باید بری می خوام طلاقت بدم، سرمو نا باورانه تکون دادم و ولو شدم روی مبل. گفتم: مهران این کارو با من نکن منم مثل تو دلم شکسته، داغ دارم، آخه الان وقت این حرفاست؟ خودت می دونی که جایی رو ندارم برم من ازت طلاق نمی خوام، الان تو ناراحتی به زودی می فهمی که اشتباه می کنی و من گناهی ندارم، گفت: آوا فکر می کنی خودم نمی دونم که وقتش نیست، نمی دونم که توام مثل من داری می سوزی؟ ولی درد من کجا و درد تو کجا؟ تو باعث شدی من دخترم رو از دست بدم، نمی تونم ببخشمت، لطفاً کار رو برام سخت نکن برای منم آسون نیست ولی دیگه نمی تونم با تو زندگی کنم,نمی تونم هر روز صبح چشمم به تو بیفته که یک ذره عرضه و وجود نداری، تا کی من جور کارای تو رو بکشم جلوی مادر و خواهرم در بیام و ازت دفاع کنم؟ این شد زندگی؟
#ناهید_گلکار
#داستان_آوای_بیصدا 🌾
#قسمت_پانزدهم- بخش سیزدهم
حالا قبلاً این اتفاق نیفتاده بود تحمل می کردم الان دیگه اون تحمل رو ندارم، خودم دارم دیوونه میشم عذاب وجدان دارم ولی دیگه نمی خوام تو رو ببینم برو فکراتو بکن ببین کجا بری برات بهتره دیگه به صلاح هیچکدوم ما نیست با هم زندگی کنیم، ایرج فردا میاد تهران باهاش حرف می زنم، الان بهت گفتم که خودتو آماده کنی. گفتم: مهران من بر نمی گردم شمال خودتم اینو می دونی، خواهش می کنم زود تصمیم نگیر، بزار بعد از چهلم بچه ام حرف می زنیم، الان اذیتم نکن آخه من کجا برم؟ پیش مهی؟ یک روز اومدی منو از دستش نجات بدی انداختی توی دامن مادر و خواهرات الانم داری به حرف اونا گوش می کنی , مهران خواهش می کنم خودت می دونی که از اولشم منو نمی خواستن، داد زد و مشتشو کوبید به دیوار و گفت: مهی مادر توست ازت جدا شدنی نیست نزار دهنم باز بشه بگم برای عزاداری سوگل اومد و چیکار کرد، بابا انصاف داشته باشین منم آدمم دیگه نمی تونم تحمل کنم، خیلی خوب یک غلطی بود کردم تموم شد و رفت صد بار فریاد می زنم وحرفم رو پس می گیرم بابا غلط کردم (..) خوردم ولم کن برو دنبال کارت بیچاره ام کردی، اصلاً تو چی می خوای از جونم؟ با گریه گفتم: مهران من دوستت دارم نمی خوام ازت جدا بشم، آخه مگه من چیکار کردم؟
گفت: آوا اینو بفهم که من دیگه دوستت ندارم و همین الانم نمیتونم تحملت کنم ازحرف مردم می ترسم وگرنه یک ساعت حاضر نبودم تو رو نگه دارم، و در رو زد بهم و رفت.
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️
هرگز زنت را تحقیر نکن!
چون بار بیماری اش را سالها باید به دوش بکشی.
هرگز به زنت بی اعتنایی نکن!
چون سالها باید بی توجهی اش را تحمل کنی.
هرگز به زنت پرخاش نکن!
چون سالها سکوت مرگبارش را باید طاقت بیاوری.
هرگز از محبت به روح او غافل نباش!
چون سالها باید در بستری سرد بخوابی.
هرگز او را مقابل دیگران کوچک مکن!
چون به بزرگی یاد کردن از تو را فراموش میکند.
هرگز نقص هایش را بازگو نکن!
چون از تو در نهان متنفر خواهد شد.
هرگز انتقاد و شکایت او را مسخره نکن!
چون از تو برای همیشه ناامید میشود.
هرگز به رویاهایش نخند!اگر نمیتوانی براورده شان کنی
چون یا افسرده میشود و اگر شهامت داشته باشد خودکشی میکند.
هرگز زنت را اسیر خانه و فرزند نکن!
چون اینگونه او را بیصدا کشته ای و فقط قانون تو را مجرم نمیداند.
خود را با زنت برابر بدان در همه چیز!
وگرنه فرقی با یک زندانبان نخواهی داشت.
| تهمینه میلانی |
─┅─═इई ❄️🌧❄️ईइ═─┅─
👻😈👉 🆔👻
اولین خبر بد سال 1401
سال ۱۴۰۱ فردای ۱۳ بدر باید روزه گرفت!😐😂
🧀🧀🧀🧀🧀🧀🧀
در حال سیگار کشیدن بودم که بابام اومد گفت خاک تو سرت بجای این آشغالا پسته بخر بخور،
دستمو گرفت برد بقالی محل پسته بخریم وقتی رسیدیم قیمتو که پرسید و وقتی فهمید کیلویی ۳۰۰ هزار تومنه یه آه کشید و یه بسته کنت خرید اومد باهم کشیدیم🙈😂
💞💞💞💞💞💞
اون موقع که خدا داشت به اروپایی ها چشمهای آبی و قد بلند و موی بلوند میداد ما ایرانی ها تو صف دماغ ایستاده بودیم
خداییش دقت کردین تو ۱۰۰نفر یکی دماغ خوشگل قلمی داره بیخود نیس رکورد عمل دماغ رو تو دنیا زدیم 😂😂
👻😈👉 🆔😈👻
بی بی خدا بیامرز میگفت :
هرکسی نون دلش و میخوره
هر وقت نون دلت رو خوردی برکت سرازیر میشه تو زندگیت
بی بی میگفت :
فکر نکنی برکت فقط پوله ها
همین که دلت خوش باشه یعنی برکت به حالت
همین که شب که از سر کار میای خونه و چراغ خونت روشن باشه و بوی غذا از آشپزخونت بیاد بیرون یعنی برکت
هرجا که زانوهات تاب سنگینی بار مشکلات رو نداشت و عزیزی زیر بازوانت رو گرفت که بلند شی یعنی برکت
اگر اولاد اهل داشتی و زنی داشتی که با کم و زیادت ساخت یعنی برکت
بی بی میگفت : برکت زندگی به شمار دستهاییه که تو سفرت باز میشه
برکت به تعداد قلبهاییه که توشون جا داری و برات می تپه
همین که کسی تو زندگیت اومد و کلی از بار زندگیت و ناخواسته به عهده گرفت یعنی برکت
این که آنقدر عمر با عزت داشته باشی که نوه و نتیجه هات و دور و برخودت خوش ببینی یعنی برکت
بی بی خدابیامرز میگفت : اره عزیز دلم
برکت فقط به پول نیست . برکت به دل خوش و آدمهای سبز توی زندگیته
─┅─═इई ❄️🌧❄️ईइ═─┅─
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از طرف ن'دشتی
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
فیلم از طرف ن'دشتی
بهترین راه علاج برای زانو درد😄😄😄
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از طرف ن'دشتی
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
فیلم از طرف ن'دشتی
توجه کردین هرچی فیلم طنز هندیها پرمیکنن بیشترش دزدی ازهمین دستفروشان بادام هندی ه 😂😂😂
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👌نکاتی مهم برای پذیرایی از مهمان در شب نشینی ها🍉🍉🍉
☝️درآجیل، از پسته و فندق دربسته وبادام باپوست استفاده نمایید.😜
و
☝️یک نفر را مسؤل سرگرم نمودن بچه ها کنید. مثلا قایم موشک بازی😜
☝️از میوه های خیلی بزرگ مانند هندونه بزرگ و سیب و خیار سالادی استفاده کنید، و از گذاشتن کارد میوه خوری جدا خود داری نمایید، و تصور کنید که فراموش کرده اید !😜
☝️ابتدا با یک نوع شکلات چسبنده از مهمانان پذیرایی کنید، به طوری که دندانهای آنها به هم چفت شود، و نه تنها خوردن، بلکه قدرت تکلم را هم از آنها بگیرد.😜
☝️مرتبا نگاه به ساعت کنید، به طوری که تصور نمایند وقت خواب است .😜
☝️اگر خدای ناکرده باتمام تدابیر امنیتی واقتصادی باز هم مشغول خوردن شدند به آنها زل بزنید تا خجالت بکشند. مستقیم و خیره به دهنشان نگاه کنید!😜
ستاد اقتصاد مقاومتی✌😂
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سم جدید نامبروان...😂
معلوم نیست چی زده یااینکه راستی راستی دیوانه ست😂😂
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
عجب هماهنگی ای👌👍👏
عالیه👏👏👏👏
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
به دانش آموزی گفتن یه موجود زنده و یه موجود غیرزنده تو این کادرها بکش😂😂
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
شب
می تواند آغاز یک آرامش
و یک خوابِ زیبا باشد؛
حتی با حجمی از فکرو خیال !
اگر نگاهت به خدا باشد...
⭐️شبتون در پناه خدا
یاعلی✋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#الفبای_رفاقت_با_امام_زمان
🔸غ: غیبت
تو ظاهر نیستی اما حاضری.
⛅️غیبت تو به معنای عدم حضور تو نیست. به معنای عدم ظهور توست.
من حضور تو را در زندگی ام احساس می کنم، مهربانترین
✳️امام صادق علیه السلام فرمودند:
فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَفْعَلُ اَللَّهُ عزوجل بِحُجَّتِهِ کمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بسطهم حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ فی ذلک لَهُ
چگونه این امت انکار می کند که خداوند عز وجل با حجت خویش همان کند که با یوسف کرد که امام آنان در بازارهایشان راه برود و بر فرش هایشان قدم بگذارد، اما او را نشناسند تا آن زمان که خداوند به ظهور او اجازه فرماید.»
📚کافی، ج ۲، کتاب الحجة، حدیث ۴، ص ۱۳۴.
🌹
بیا ای صاحب عزای فاطمیه ...
#امام_عصر علیه السلام
▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
▫️مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
📌 برای امام زمان چیکار کنیم؟
▪️ شما زمانی میتونید به امام زمانتون کمک کنید که خوب باشید و هر روز خوبتر بشوید خیرتان به مردم برسد، کار سختی نیست...
▫️ بعضیها میگن برای امام زمان چیکار باید بکنیم؟ آگاهی خودت رو ببر بالا دوتا شبهه به تورت خورد نلرزی بعد که آگاهی پیدا کردی دست رفیقتم بگیر.
باید کار بکنی، تو دعوا نمیتونی دعوا کنی کت که میتونی نگه داری، اندازه چوب لباسی هم نیستی؟...
▪️ هر کسی یک کار از دستش برمیاد این که چیکار باید بکنیم بستگی داره تو چی هستی کی هستی چند مرد هلاجی چی تو جنم داری؟
▫️ از رفتگر باشی میتونی کار کنی تا رئیسجمهور و بالاتر، چی کار کنیم برای امام زمان؟ ؟ یعنی دقیقا کسی که نمیخواد کار کنه این سوال رو میپرسه.
▪️ در کتاب "وظایف منتظران مکیال المکارم" هشتادتا وظیفه نوشته، برو انجام بده
در هشتاد تا وظیفه، اصلیترینش اینان؛
معرفتت رو ببر بالا
خودت رو از گناهان پاک کن
مردم رو آگاه کن
👤 استاد #رائفی_پور
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
💌 #یه_سلام_دوباره
براے کسایے که
قلبشون کبوتر #حــــرمه 🕊
کسایے که
دلشون با اسم امام مهربون آروم مےگیره 💚💜
🔆 امروز هم،
عاشقانه و با شوق،
زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا (ع) رو:☺️
اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري
الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل
ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🍀
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ناصر:
❄️اولین دوشنبه زمستان را پُر برکت و
متبرک میکنیم به ذکر شریف صلوات
بر حضرتِ مُحَمَّدٍ (ص) و خاندان مطهرش❄️
❄️الّلهُمَّ
❄️صلّ
❄️علْی
❄️محَمَّد
❄️وآلَ
❄️محَمَّدٍ
❄️وعَجِّل
❄️ فرَجَهُم
🌼🍃
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️نیایش صبحگاهی
الهی
شرف و انسانیت را مبدأ
تمام خواسته هایمان قرار ده
از تکبر و غرور و سوء ظن
و نفرت و کینه دورمان کن
کلاممان به دروغ، آلوده نباشد
عزیزانم همیشه شاد
و خوشبخت باشند
آمین
امضای خدا،
پای همه آرزوهای قشنگتون🙏🏻
سلام دوستان خوبم
امروزتان شاد🌷🍃
وهر روزتان پرازشورو
هیجان
خدایادر دفتر امروز
من و عزیزانم🌷🍃
سلامتی،دلخوشی
قلب پاک
روزی فراوان
وخیروبرکت بنویس🌷🍃
🌼🍃
🌷سلام
🌼صبح دوشنبه تون بخیر
🌷دعای امروزم برای شما خوبان
🌼عاقبت بخیری
🌷سلامت جسم و جان
🌼و دلی خالی ازغم و غصه است
🌷روزتون پراز رحمت و کرمت الهی
🌼زندگیتون پراز برکت و موفقیت
🌼🍃
🌷در اولین دوشنبه دی ماه
الهے
روزیتون فراوان
وجودتون پر مهر💞
خندہ هاتون همیشگے🥰
وجدانتون آروم
دستتــــــون بخشنــدہ💖
و همراهتون دعاے خیر باشہ🙏
دوشنبه تون شاد و پرنشاط🌷🙏
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ناصر:
🌤🌥
سلام...😊
صبح زیبای زمستانی تون بخیر و شادی✌
پر انرژی باشید❤
و فعال😉
نکنه تنبلی ارزوهاتون رو بدزده😓
یا که غم تو دل قشنگتون بشینه😔
شروع روز مون رو با
یاد و نام خدا شروع میکنیم☺💞
🌼🍃
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️در بحث و جدل متین و آرام باش
زیرا تندی و خشونت در بحث
اگر بر خطا باشی، نقصانی عظیم است
و اگر بر حق باشی، نوعی گستاخی و بی ادبی است.
چرا ما باید به اشتباهات آدمیان بیش از بیماری یا فقر آنان حساس باشیم؟
البته در عشق باید ظریف و حساس بود، اما خشم را در ساحت عشق جایی نیست
و حکمتی نیز با خود همراه ندارد.
بنابراین، آرام و خوش طبع و ملایم و شیرین باش.
🌼جرج_هربرت
بر گرفته از کتاب " در قلمرو زرین "
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشه ای
🌼🍃
🌸حواست باشد
به كوتاهي زندگي
زندگي به همين آساني ميگذرد 🌸
مثل تابستاني كه رفت☘
مثل پاييزي كه تمام شد🍁
از روزهای زمستان ❄️
امسالت لذت ببر...☃️
امروزتون شاد و پرخاطره ❄️
🌼🍃
✨﷽✨
ﺧﺪﺍﯾﺎ 💙🙏
ﻣﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻗﻠﺐ💙
همه دوستانم را ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻢ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻣﺸﮑﻼت شوﻥ ﺭﺍ
ﺁﺳﺎﻥ و دﻋﺎﻫﺎﯾﺸون ﺭﺍ
ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ کنی تا ﺩﻟﺸوﻥ
شاد شود💙🙂😊
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ناصر:
*داستانی که پدر و مادران حتما برای سعادت و نگهداری خود و خانواده ی خود از گناه مطالعه بفرمایند (بسیار تأثیرگذار)*
👇👇👇
✅زنی بود که بیشتر وقتها همسرش در مسافرت بود. این زن همیشه بخاطر همسرش و بخاطر فرزندانش می ترسید که دچار فتنه شوند.
@
🔺 روزی همسرش به پیشش آمد وبه او گفت که هر بار ،در طی سفر ، حالتی به من دست می دهد که برایم عجیب است؛
انگار که چیزی مرا از انجام دادن کار حرام باز می دارد. حال چه این کار حرام، یک نگاه کردن باشد یا تلفن کردن باشد و یا چیزهای دیگر….
🔹 و در روز دیگری پسر بزرگش به پیشش آمد و از مادرش پرسید: مادرم چه دعایی برایم می کنی؟!!!!
👈 هنگامی که با دوستانم به کنار مدارس دخترانه میرویم؛ قلبم حالت گرفتگی دارد. پس از آنجا بر می گردم…
💢و وقتی که بر روی اینترنت هستم ، چیزی مرا از انجام دادن حرام باز می دارد؛ حتی اگر یک نظر کردن به عکسی باشد…
پس زن آنها را با خبر کرد به این که هر روز این دعا را میخوانده:
❤« ﺍﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺇﻧﻲ ﺃَﺳْﺘَﻮﺩِﻋُﻚ ﺩﻳﻨﻲ ﻭﺍَﻣﺎﻧَﺘﻲ ﻭ ﺫُﺭِّﻳَﺘﻲ ﻭ ﺯَﻭﺟﻲ ﻭ ﻗَﻠﺒﻲ ﻭ ﻗَﻠﺐ ﺫُﺭَّﻳﺘﻲ ﻭ َﻗَﻠﺐَ ﺯَﻭﺟﻲ ﻭ ﺳَﻤْﻌِﻬﻢ ﻭَ ﺟَﻤﻴﻊ ﺟَﻮﺍﺭِﺣِﻬﻢ »
🌺(خداوندا همانا من دینم و امانت هایم و فرزندانم و همسرم و قلبم و قلب فرزندانم و قلب همسرم و گوشهایشان را و چشم هایشان را و تمام اعضای بدنشان را در دست تو یا الله، به امانت می گذارم که نگهدارشان باشی )
👌👌👌
#نشر این پست بالینک صدقه جاریه است
🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❄️سلام
⛄️ اولین دوشنبه زمستان تون بخیر
❄️چون همیشه
⛄️دعایم برایتان
❄️عاقبت به خیری
⛄️سلامت جسم و جان
❄️و دلی خالی ازغم وغصه است
⛄️روزتان پراز رحمت الهی
❄️زندگیتان پراز برکت وموفقیت
⛄️لبتون خندون ان شاءالله
🌼🍃
🍃🌹زندگی
آینه ای است
که چهره تو را
منعکس میکند
شادمان و مهربان باش
آنگاه زندگی
سراسر مهربانی❤️
و شادی را از خود باز میتاباند👌
🌼🍃
سلام دوشنبه تون عالي🌷
امیدوارم امروز و هرروز
دلتون پراز شادی باشه🌷
و خونه هاتون پراز عشق
عشقتون پراز صداقت و
سفره هاتون پراز برکت🌷
و زندگيتون پرازصمیمیت
و عمرو عاقبتتون بخیرباشه🌷
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✨🌹✨
هر چند دیدگان ما
از دیدار روے دلرباے زهرایےات،
محروم است اما قلب هاے شڪستہ ے ما
حضورِ مهربان و امید آفرینت را
احساس مےڪند...تو با دعاے خیرت،
با نوازش هاے مداومِ پدرانہ ات،
با نگاه سبز و بارانےات،با توجہ گرم و
حیات آفرینت،همواره بہ ما امان میدهے
از ما مراقبت مےڪنے و جان پناهمان هستے
شڪر خدا ڪہ در سایہ سار توایم...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✋سلام محبوب قلبم💚
☀️صبحت بخیر آقاے دو عالم❤️
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
غرق تو گشتم ، تبم ارام شد
شهرت من شهره برین نام شد
هر که دلش را به ره عشق داد
عاقبت الامر ، پی جام شد
وانکه شده ، پیرو راه پلید
حاصل او رفتن بر دام شد
نوش به هر کس که می ات سر کشید
عاشق صد باره از این گام شد
از مدد حقّ ، رهش پر فروغ
عشق خدایی به وی الهام شد
بیم ندارد ز همه مکر ها
دیو پلید هم برِ او رام شد
نادمِ آواره در این راه عشق
خسته از این راه و ، فرجام شد
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
📌 #طرح_مهدوی
🔺گُلی گم کردهام در کوچههای عاشقی / نوگُلی با عطر زهرا سبط بر حقِ نبی
🔆 اللهم عجل لولیک الفرج
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مریض عشق را نبود دوایی غیر جان دادن
مگر وصل تو سازد چاره، درد انتظارم را...
#یاایهاالعزیز
کدام پنجره به سوی تو باز می شود
اللهم عجل لولیک الفرج
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
جان آقام (عج)
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d