💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
چند لحظه تلخ اما امیدوارکننده
فرهیختگان نوشت:
🔹این چند ثانیه را ببینید، مرد مصیبتزده مازندرانی که سیل زندگیاش را نابود کرده و مصیبت دیده بر سر رئیسجمهور فریاد میکشد، او را قسم میدهد که ولمان نکن، عصبانی است و گلایه دارد حق هم دارد میگوید دفعات قبل سر قولشان نبودند، آنقدر عصبانی است که اجازه نمیدهد حرف سید تمام شود.
🔹این لحظات و این قاب تلخ است، خیلی تلخ اما همانقدر هم امیدوار کننده است، امید همین فریادهای مرد فیروزکوهی است، امید همین به دل مشکل زدن رئیسی است و سعه صدرش برای شنیدن که این یک کار را انصافا خوب بلد است، امید این است که مردم بتوانند از حاکمانشان مطالبه کنند، امید این است که مناسبات ارباب رعیتی بهم بخورد.
🔹مرز پوپولیسم و نمایش با مردمگرایی خیلی باریک است، اما توضیحش سخت نیست، شنیدن این داد و فریادها را مقایسه کنید با بعضی عکسهای آتلیهای در گِل ،افرادی که ربطی به ماجرا نداشتند اما آنجا بودند.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
شوخیهای گران، شاید به قیمت جان!🙈
🔹رفتار عجیب برخی از هموطنان با سیل که گاها منجر به داغدار شدن خانوادههای خود میشوند😔
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔺درمانس سرفه های خشک با جوشانده دارچین
🔸خشکی هوا در فصل زمستان یکی از مهمترین دلایل بروز سرفه های خشک، به ویژه در افراد مبتلا به حساسیت های فصلی یا بیماران تنفسی است. برای حل این مشکل می توانید از جوشانده دارچین کمک بگیرید.
🔸روش تهیه: چندتکه چوب دارچین را درون قوری فلزی بریزید و حدوددو لیوان آب به آن اضافه کنید و روی حرارت بگذارید تا بجوشد. نوشیدن این جوشانده دو تا سه بار در هفته توصیه می شود. البته خانم های باردار باید دور این نوشیدنی گیاهی خط بکشند.
◍⃟👩🏻⚕•●❥ •●❥◍⃟🍎
قرص ویتامین D را چه زمانی مصرف کنیم؟
ویتامین D یکی از مهمترین ویتامینهای مورد نیاز بدن است. این ویتامین برای سلامت استخوان ها، تقویت دندانها و نیز سلامت عمومی بدن ضروری است.
براساس تحقیقات انجام شده از سوی دانشمندان انگلیسی، بهتر است قرص ویتامین دی را همراه با وعدههای غذایی خود مصرف کنید.
در واقع، ویتامین دی یک ویتامین محلول در چربی است و زمانی که با غذا مصرف شود بهتر از رودهها جذب بدن میشود.
فارغ از همه گیری کرونا، افراد باید ۱۰ میلی گرم ویتامین دی را ماهانه مصرف کنند.
◍⃟👩🏻⚕•●❥ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
•●❥◍⃟🍎
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔴 #بازکننده_عروق
کدو را آبپز کنید، سپس درون روغن حیوانی یا روغن زرد تفت دهید و مقدرای نمک به آن بزنید.
غذا آماده هست.
نکته: اگر با به و یا آب غوره و یا آب انار و یا سرکه در روغن بادام و یا زیتون پخته شود، مولد #خون_صالح و برای صفراوی مزاجان و گرممزاجان و تبهای حاد نافع است.
مولد=تولید کننده
◍⃟👩🏻⚕•●❥ •●❥◍⃟🍎
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💥۷ معجزه انبه !
👈 بهبود بینایی
👈 بهبود گوارش
👈 سرشار از مِس
👈 کاهش کلسترول
👈 تقویت قوای جنسی
👈 حفظ تعادل قلیایی بدن
👈 پیشگیری از ابتلا به سرطان
◍⃟👩🏻⚕•●❥ •●❥◍⃟🍎
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔵 آهن موجود درتخمه آفتابگردان باجوانه گندم ،جگر و زرده تخم مرغ رقابت میکند
🔹 تخمه آفتابگردان بمب اسیدفولیک و آهن است و یک مشت از آن 90% نیاز روزانه به ویتامین E را تامین میکند
◍⃟👩🏻⚕•●❥ •●❥◍⃟🍎
7 علامت که نشون میده دچار سوء استفاده روانی شدین:
1. بیش از اندازه بابت هر کارتون عذرخواهی کنین.
2.باهر اختلاف جزئی و کلی نتونین کنار بیاین.
3.نیاز به تایید و حمایت زیاد.
4.ناتوانی توی ایجاد رابطه درست با بقیه.
5.حساسیت شدید به انتقاد.
6.پنهان کردن حس درونیتون.
7.حس ناکافی بودن.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
◍⃟👩🏻⚕•●❥•●❥◍⃟🍎
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🚺#معجون_چربیسوز
۴عدد هویج
۴عدد ساقه کرفس
۲عدد سیب 🍹مواد را با آبمیوه گیری آب گرفته و یک ساعت قبل ازناهار و یک ساعت قبل ازشام هر وعده ۱ لیوان میل میکنید
◍⃟👩🏻⚕•●❥•●❥◍⃟🍎
خواص مصرف آبغوره 👌🏻
یکی از خواص آبغوره پیشگیری از ابتلا به انواع سرطان است همچنین از دیگر خواص آبغوره درمان کمردرد و پادرد و افزایش جذب آهن در مواد غذایی غیرحیوانی مثل حبوبات است.
+ غوره به دلیل سرشار بودن از آنتی اکسیدان میتواند فیتواسترولشما را برای مبارزه با تومورهای سرطانی افزایش دهد، فشار خون شما را پایین آورد.
◍⃟👩🏻⚕•●❥ ●❥◍⃟🍎
👈عادت های روزمره که موجب چاقی میشوند❗️
🔸نخوردن صبحانه(خیلی مهمه)
🔸بیدار شدن دراتاق تاریک
🔸زیاد خوابیدن
🔸وزن نکردن روزانه
فکرش راهم نمیکردید که موارد بالا☝️باعث افزایش وزن شوند
◍⃟👩🏻⚕•●❥ ●❥◍⃟🍎
✨⚪️خواص ضد انگل
📌تخم کدو دارای خاصیت ضد انگلی حلقوی است و با پاتوژن ها که عامل ایجاد عفونتهای مختلف هستند مبارزه کرده و برای از بین بردن انگلهای روده بسیار مفید می باشد
◍⃟👩🏻⚕•●❥•●❥◍⃟🍎
مبتلایان به #سنگ_صفرا
✨50 گرم عناب
✨100 گرم عرق بیدمشک
✨100 گرم عرق کاسنی
را با هم مخلوط، سپس آن را صاف و روزانه سه بار هربار 2 قاشق غذاخوری از آن را میل کنند
◍⃟👩🏻⚕•●❥ ●❥◍⃟🍎
✨⚪️خواص فلفل قرمز برای پوست
📌یکی از خاصیت های ناشناخته فلفل قرمز این است که می تواند برای پاکسازی جوش های صورت و آکنه تاثیر خوبی داشته باشد.
📌فلفل قرمز دارای ماده به نام کپسایسین است که می تواند باعث پاکسازی بدن از سموم مختلف شود.
✨برای تهیه ماسک فلفل قرمز ابتدا ۱ قاشق غذاخوری فلفل قرمز را به همراه ۱ قاشق غذاخوری پودر کاکائو مخلوط کنید.
✨در ادامه نیمی از یک آووکادوی رسیده را له کنید و مواد را خوب مخلوط کنید تا کاملا یکدست شوند.
✓ پس از اینکه ماسک فلفل قرمز آماده شد آنرا روی محل دارای جوش یا اکنه قرار دهید
و اجازه دهید به مدت ۱۰ دقیقه روی پوست بماند.
✓ پس از گذشت این زمان صورت را با آب ولرم بشویید
و از کرم مرطوب کننده پوست استفاده کنید تا پوست خشک نشود.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
◍⃟👩🏻⚕•●❥ •●❥◍⃟🍎
🌕🌍👇#تقویم_نجومی_اسلامی_چهارشنبه👇🌕🌍
. 👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی،اسلامی)
✴️چهارشنبه 👈12 مرداد /اسد 1401
👈5 محرم 1443👈 3 اوت 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔥 ورود حصین بن نمیر لعین با 4000 سواره نظام به کربلا.
⏺روز شکافته شدن رود نیل برای حضرت موسی علیه السلام.و غرق شدن فرعونیان.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛صدقه صبحگاهی لازم است.
📛تقارن نحسین.
📛برای نوشتن ادعیه و حرزها و بستن برای اولین بار مناسب نیست.
👶 برای زایمان مناسب و نوزاد حالش خوب است.
🚘مسافرت :سفر اصلا خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️آغاز معالجات و درمان.
✳️مباشرت.
✳️فروش طلا و جواهرات.
✳️و خوردن معجون های نوشیدنی نیک است.
💉💉 حجامت خون دادن و فصد باعث زردی رنگ می شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت سبب سرور و شادی می شود.
👩❤️💋👨مباشرت: امشب (شب پنجشنبه) ،فرزند یا دانشمند شود یا حاکم.
😴🙄 تعبیر خوابی که دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 6 سوره مبارکه "انعام" است.
الم یروا کم اهلکنا من قبلهم...
و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که خواب بیننده اندک آزردگی ببیند صدقه بدهد تا رفع شود. ان شَاءَالله.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
💫ذات الکرسی عمود ۱:۵۲
❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است.
🔴ذات الکرسی مخصوص روز #چهارشنبه است
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✍رسـول اکرم (ص):
روز قيامت هـــر چشمى گريان است مگر چشــمى ڪه در مصيبت وعزاى حسين گريسته باشد ڪه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشـتى مـــژده داده میشـود.
📚بحار جلد ۴۴ صفحه ۲۹۳
بوی اسپند عزایش به مشامم میرسد
باز هم چشم به راهم که محرم برسد
🖤🖤🖤🖤🖤
✨﷽✨
🏴رفتن به روضه یڪ عبادت مهم است
✍آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): حبیب ابن مظاهـر را در خـواب دیدند به او گفتند با این مقامی کہ داری چه آرزویی داری؟
حبیب گفت آرزو دارم زنـده شوم و بہ مجالسی کہ ذکـر مصیبت حضرت اباعبدالله علیهالسلام را میکنند بروم بنشینم و در مصیبت اهل بیت گریه کنم
من در زمان بچگی این را از منبریهای قدیمی شنیدم خود گریه کردن یک چیزی است
« مَنْ اَبْڪـٰی وَجَبَتْ لَـہُ الْجَنَّة»
کسی که گریه کند یا بگریاند مثل منبریها کہ روضه میخوانند و مـردم را میگریاند
یا تباکی کند، یعنی گریه ات نمیآید دستت را جلوی چشمت بگذار به این عمل تباکی میگویند «بهشت بر او واجب میشود»
اینقدر گریه بر امام حسین علیهالسلام ثـواب دارد آیت الله خوانساری رحمت الله علیہ با آن همه علمی کہ دارد باز هم ترس خدا را دارد میگوید من دست خالی هستم و فقط بہ یک عملم خیلی امید دارم و آن این است کہ هـر جا که روضه بود میرفتم و مینشستم و بر مصیبت امـام حسـین علیهالسلام گریہ
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
روز چهارشنبه به نام حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى عليهم السلام است.
در زيارت آن بزرگواران بگو:السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَيْكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكُمْ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِينَ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى يَا مَوْلايَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَكُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ جَهْرِكُمْ مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا وَ هُوَ يَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ فَأَضِيفُونِي وَ أَجِيرُونِي بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
سلام بر شما اى دوستان خدا، سلام بر شما اى حجتّ هاى خدا، سلام بر شما اى نور خدا در تاريكي هاى زمين، سلام بر شما، درودهاى خدا بر شما و بر خاندان پاكيزه و پاكتان، پدر و مادرم فدايتان، به راستى خدا را خالصانه پرستيديد و در راه خدا آنچنان كه شايسته بود جهاد نموديد تا مرگ شما را دربر گرفت، لعنت خدا بر دشمنانتان از تمام پريان و آدميان، من به سوى خدا و به سوى شما از دشمنانتان بيزارى می جويم، اى سرور من يا ابا ابراهيم موسى بن جعفر، اى سرور من يا ابا الحسن علی بن موسى، اى سرور من يا ابا جعفر محمّد بن على، اى سرور من يا ابا الحسن على بن محمّد، من دل بسته شما هستم، ايمان دارم به نهان و آشكار شما، در اين روز شما كه روز چهارشنبه است از شما درخواست پذيرايى دارم، و به بارگاه شما پناه می جويم، پس مرا پذيرا باشيد و پناهم دهيد، به حقّ خاندان پاكيزه و پاكتان.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
اثرات اخروی نماز شب
🍂رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: علیکُمْ بقیام الّلیل فَإِنَّهُ تکفیرُ السَّیئاتِ:
بر شما باد به قیام در شب (نماز شب)، چرا که موجب پوشاندن و بخشش گناهان است.
🔸در روایات اثرات اخروی مختلفی برای نماز شب ذکر شده است که به برخی اشاره میشود:
1⃣ پاک شدن گناهان:
یکی از آثار نماز شب پاکی روح از آلودگی گناه میباشد.پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: انسانی که سحرخیز باشد و نماز شب بخواند، آن گناهانی که در روز انجام داده ،پاک میشود. نمازشب حسنه ای است که در دل های مومنین وارد شده و آثار معصیت و تیرگی هایی که دلهایشان از ناحیه سیئات کسب کرده از بین می برد.
2⃣ قبولی اعمال:
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: نماز شب باعث قبولی عبادات و اعمال است.
3⃣ استجابت دعا:
امام صادق علیه السلام میفرماید: «کسی که در قنوت نماز وتر, چهل مومن و سپس برای خود دعا کند خداوند دعاهای وی را مستجاب میگرداند.
4⃣ رضایت خدا:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نماز شب سبب کسب رضایت پروردگار است.
⚜خداوند توفیق نمازشب به همه عنایت فرماید به برکت صلوات برمحمد وآل محمد⚜
📚 پی نوشتها:
1⃣ (بحار، ج ۸۷، ص ۱۲۳)
2⃣( بحار، ج87، ص161)
3⃣(وسائل الشیعه، ج4، باب 45)
4⃣( بحار ، ج. ۸۷، ص. ۱۶۰)
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*📌#تُـهـمـت*
📖قرآن کریم میفرماید یکی از نامهای قیامت *«یوم الحساب»* است:
▫️#یعنی روزی كه خداوند به حسابِ اعمالِ بندگان رسیدگی میکند.
📖قرآن کریم میفرماید روز قیامت از همه اعمالِ ریز و درشتی که در دنیا انجام خواهیم داد، سوال میشود:
*لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ*
قطعاً شما درباره كارهائی كه انجام میدادید، مورد سئوال واقع میشوید.
✔️حالا نکته مهم اینجاست:
✔️در روز قیامت از همه اعمال سوال میشود،ولی قرآن بعضی از اعمال را به طورِ خاص نام میبرد، و تاکید میکند.
👈🏻یکی از آن مواردِ خیلی مهم
*#تهمت،* *#بهتان* یا همان *#افترا* است:
📖قرآن کریم میفرماید:
*تَاللهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ*
سوگند به خدا ، قطعاً درباره افتراهایی که در دنیا میزدید، سئوال خواهد شد.
📖قرآن کریم میفرماید:
*كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ*
یعنی افتراهایی که میزدید.
🖋️ خواهران و برادران محترم حواسمان باشد:
❌تهمت هایی که زدیم
❌آبروهایی که از مردم بردیم
❌دروغهایی که گفتیم
❌غیبتهایی که کردیم
تک تک آن را باید در محضر الله پاسخگو باشیم✋🏻
🔅یکی از مسائلِ عمدهای که عالمِ برزخ و قیامتِ ما را تاریک و ظلمانی میکند،
*#غیبت و #تهمت* است.
✔️برعکس ، یکی ازچیزهایی که عالمِ برزخ و قیامتِ ما را روشن و نورانی میکند.
⛓️ *گرهگشایی از کار مردم است* ⛓️
🔸عزیزانم توجه داشته باشیم :
▪️اگر حرفی که پشت سر مردم میزنیم، راست باشد :
❌غیبت❌
▪️و اگر حرفی که پشت سر مردم میزنیم، دروغ باشد :
❌تهمت❌
🔚بنابراین:
*تهمت بدتر از غیبته*
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌾🌾🌾🌾
✨﷽✨
#داستان_زیبا
✍رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک، از عربدهکشهای تهران بود،اما عاشق امام حسین علیهالسلام بود.در ایام عزاداری ماه محرم شب اول، بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند: تو عرقخوری و آبروی ما را میبری!حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظم ترکها جوابم کرد، شما چه میگویی، شما هم میگویی نیا؟!
اول صبح در خانهاش را زدند، رفت در را باز کرد، دید، ناظم ترکهاست، روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم، گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! حاج رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم، حاج رسول گفت: اگر نگویی نمیآیم! ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم، خیمهها برپاست، آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیهالسلام بروم، دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند، هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله حاج رسول است، معلوم میشود امام حسین علیهالسلام تو را به قبول کرده است.
ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد گفت: حالا که آقام من را قبول کرده است، دیگر گناه نمیکنم، توبه نصوح کرد، از اولیای خدا شد. شبی عدهای از اهل دل جلسهای داشتند، آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در میزنند، رفتند در را باز کردند، دیدند حاج رسول است! گفتند: از کجا فهمیدی کلی گریه کرد و گفت: بیبی آدرس را به من داده است، شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند: چگونهای!گفت: عزرائیل آمده، او را میبینم، ولی منتظرم اربابم بیاید.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨
⚫️علت عزاداری برای امام حسین علیه السلام از اول محرم
✍اگر کسی بگوید: چرا اینگونه اظهار حزن و اندوه را که شما شیعیان از اول دهه ی محرم و پیش از شهادت حضرت سیدالشهدا اظهار می دارید. بعد از روز عاشورا چنین نمی کنید، در حالی که شهادت او در روز عاشورا رخ داده و بهتر است بعد از آن اظهار حزن و اندوه شود؟
می گوییم: علت اظهار حزن و اندوه در اول دهه برای بیم و هراس از مصایبی است که بر آن حضرت رفت، ولی وقتی آن بزرگوار صلوات الله علیه و آله شهید شد، مصداق این آیۀ شریفه گردید که می فرماید:
وَ لَا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللهِ أَموَاتَا بَل أَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ فَرِحینَ بِمآ ءَاتهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقُوا بِهِم مِّن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَلَا هُم یَحزَنُونَ.
ترجمه: و چنین گمان مکن آنان که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند و به تفضل خدا که به آن ها ارزانی داشته، شادمان اند و به کسانی که به آن نپیوسته اند و پشت سر آنها هستند، بشارت می دهند که بیمی بر شما نیست و هرگز اندوهگین نگردید.
💥بنابر این چون آن بزرگواران به سعادت شهادت رسیده و شادمان گردیده اند لازم است ما نیز بعداز شهادت در شادمانی با آنها مشارکت کنیم تا به سعادت و نیکبختی راه یابیم.
📚اقبال الاعمال سیدبن طاووس،ج۲،ص ۶۱۴
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🔴داستان دعای جنید بغدادی
گویند وقتی پیرزنی به نزد جنید آمد و گفت: مدتی است پسرم رفته است و خبر او منقطع شده و بیش از این بر فراق او صبر نتوانم کرد.
جنید گفت: علیک بالصبر.
پیرزن پنداشت که او را گفت: بر تو باد که صبر خوری. به بازار رفت و شکسته ای بداد و قدری صبری تلخ(آلوئه ورا امروزی) بستد و به خانه آورد و آنرا حل کرد و بخورد، دهن او بسوخت و امعای او از آن تلخی ریش شد.
پس بیچاره ضعیف و بی طاقت به نزد شیخ آمد و گفت: خوردم.
شیخ او را گفت: تو را گفتم صبر کن نه صبر خور.
پیرزن چون این بشنید، بر سر و روی زدن گرفت و گفت: مرا بیش از این طاقت صبر نیست. شیخ روی به آسمان کرد و لب بجنبانید، گفت: رو، که پسر تو به خانه رسیده است.
پیرزن به خانه آمد. پسر خود را دید که آمده بود. پس به خدمت شیخ آمد و گفت: تو به چه دانستی که پسرم آمده است؟
گفت: بدان که چون اضطراب تو بدیدم، دانستم که هر آینه دعا اجابت کند، که او فرموده است : امن یجیب المضطر اذا دعا؟ پس دعا کردم و به اجابت یقین داشتم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
گفتم: دارم از استرس میمیرم
گفت: یہ ذڪر بهت میگم هر بار گیر ڪردی بگو، من خیلی قبولش دارم گرهیڪار ِمنم همین باز ڪرد
(آخہ خودشم بہ سختـی اجازهی خروج گرفت) گفتم: باشہ داداش بگو، گفت: تسبیح داری؟ گفتم: آره
گفت: بگو "#الهی_بالرقیہ سلام الله علیها"...
حتمـا سہ سـالہی ارباب نظر میڪنہ، منتظرتم و قطع ڪردم
چشممو بستم شروع ڪردم:
#الهی_بالرقیہ سلاماللهعلیها
#الهی_بالرقیہ سلاماللهعلیها...
۱۰تا نگفتم ڪہ یهو گفتن: این پنج نفـر آخرین لیستہ، بقیہاش فـردا توجہ نڪردم همینجور ذڪر میگفتم ڪہ یهو اسمم رو خوندن، بغضم ترڪید با گریہ رفتم سمت خونہ حاضرشم، وقتی حسین رو دیدم گفتم: درستشد اشڪ تو چشمش حلقہ زد و گفت: "الهی بالرقیہ سلام الله علیها"...
شهیدمدافعحرم حسینمعزغلامی💜
شهدا را یادکنید با ذکر صلوات🌱
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨
✳ در نسل این خاک حسینبنعلی است!
✍ چنانکه در مورد #شیطان دیدیم، شیطان با کمال اختیار سجده نکرد و گفت: «مرا از آتش آفریدی و او را از گل». شیطان گفت(البته این را درست تشبیه کردهاند)، فقط عاشق تو(خدا) هستم. آیا من به یک گِلپاره سجده کنم و عشق بورزم؟ خدا به شیطان میفرماید: مگر من معشوق تو نیستم؟ به تو میگویم به این خاک سجده کن! در حقیقت تو به خاک سجده نمیکنی، به من سجده میکنی. من به تو دستور میدهم. پس دروغ میگویی که عاشق من هستی!
از خدا #علم_کامل بخواهید زیرا علم ناقص انسان را بیچاره میکند. این حرف ظاهرش خوب است. بله، من از آتشم و او از خاک است. اما مگر تو نمیدانی در نسل این خاک کیست؟ در نسل این خاک #حسینبنعلی علیه السلام است. میفهمی یا نمیفهمی؟ تو که نمیدانی. تو فقط همین خاک را میبینی. گِل را میبینی و برای من استدلال میکنی؟ فَاخْرُجْ، «برو بیرون». خدایا، ما را با این خطاب مخاطب قرار مده! خدایا به ما أُخْرُج نگو!
👤 علامه جعفری
📚 از کتاب «امام حسین (ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت»
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از طرف ن.دشتی
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
فیلم از طرف ن.دشتی
داوران عراقی مات ومبهوت صدای نوجوان ایرانی شدن اشک ریزان
وبه دست بوسیش رفتندو اشک چشمش رو سرمه ی چشمانشان کردند😭
یاحسین آقاجان بخدا شرمنده ات هستم مولا😭😭😭😭😭😭
دخیل آقا جان دخیل 😭😭😭
دلتون شکست التماس دعا 🙏🙏
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سنگ خارا 🥀 قسمت بیست و ششم بخش اول صبح پنجشنبه بود ... قرار بود شب امان و مادرش برای خواستگاری ب
سنگ خارا 🥀
قسمت بیست و هفتم
بخش اول
دیگه همه متوجه ی ما شدن ... نگاهش کردم و خنده ام گرفت و سری تکون دادم ...
امان تو جمع ما احساس غریبی نمی کرد چون بچه ها رو قبلا تو بیمارستان دیده بود و همه ی اونا می دونستن که امان چطور آدمیه ...
سینی چایی رو بردم ... در حالی که همه می خواستن بدونن امان چی رو بعدا می خواد به من میگه .... اونم خانواده ی من که اصلا ملاحظه سرشون نمی شد و صبرم نداشتن ...
فروغ خانم گفت : امان ؟ نتونستی جلوی خودتو بگیری ؟
امان گفت : من می تونستم مامان جان .. نگار پرسید چی شده ؟ , منم باید جواب می دادم ... خوب با اشاره که بد بود از اینجا , مجبور شدم بگم ...
مامان گفت : تو رو خدا بگین موضوع چیه ما هم بدونیم ...
البته قبل از اینکه شما برسین یک حدس هایی زدیم ...
امان برای اینکه موضوع رو عوض کنه , گفت : من دیدم آقا مرتضی اومدن تو خونه , چرا نمیان در خدمتشون باشیم ؟ ...
تا این حرف از دهن امان در اومد , مرتضی از اتاق مامان اومد بیرون و گفت : سلام ... چاکرم ... مخلصم ...
امان باهاش دست داد و به شوخی گفت : سلام ... ولی داداش , تو بیمارستان این طوری حرف نمی زدی ... چند بار می خواستی به من حمله کنی ..
مرتضی دستشو گذاشت رو پیشونیش و به علامت پاک کردن غرق شرم , گفت : ببخشید قربان , شرمنده ...
اونجا وضعیت فرق می کرد ... بستگی داره به این اینکه نگار از چه چیزی خوشحال باشه یا ناراحت باشه ..
اونجا باهاش تصادف کرده بودی , اینجا اومدی خواستگاری ... ما نون به نرخ روز می خوریم داداش ...
دو تا دیگه , نه سه تا دیگه شوهرخواهر داره , اونا هم مثل من جون فدای نگار هستن ...
ناهید گلکار
سنگ خارا 🥀
قسمت بیست و هفتم
بخش دوم
فروغ خانم خندید و گفت : خیلی خوبه , همچین خواهرزنی آدم داشته باشه ...
مثلا چیکار می کنه که شماها جون فداش شدین ؟
مرتضی در حالی که می خندید و معلوم بود داره شوخی می کنه , گفت : راستشو بگم ؟ چشم غره می ره بدجور ... دعوامون می کنه ناجور ...
چند بارم تا دم پس گردنی رفته ولی نزده ... حالا ما همه از همون پس گردنی می ترسیم که نخوردیم ...
گفتم : دستت درد نکنه , خوب ازم تعریف کردی ... میشه تو حرف نزنی ؟
مرتضی خنده اش رو جمع کرد و گفت : نه , شوخی کردم ... البته اینا رو که گفتم هست ... اگر نگاه چپ به زن هامون بندازیم , نگار پشت در ظاهر میشه ...
مامان اصلا مادرزن ما نبوده ...
نگار , مادرزن ، پدرزن ، عمه ی عروس ، خاله عروس و همه کس و کار عروس بوده ...
کافیه براتون سرکار خانم ؟
و خودش غش و ریسه رفت ...
همه می خندیدن و من داشت خون خونمو می خورد ... به خندان اشاره کردم : بگو دهنش رو ببنده ...
امان متوجه ی حالت صورت من شده بود ... باز برای اینکه جمعش کنه , گفت : نگار تنها دلسوز خانواده اش نیست , اون برای شاگردانشم همین طوریه ...
بابا گفت : حتما در جریان هستین تازگی یکی از شاگرداش کار بدی کرده بود و نگار یک هفته تو خونه افتاد ...
مرتضی گفت : از شوخی گذشته , اون برای ما همیشه حکم یک پشتیبان رو داشته ...
امان گفت : من اینو از تو بیمارستان فهمیدم ...
ناهید گلکار
سنگ خارا 🥀
قسمت بیست و هفتم
بخش سوم
من رو کردم به مادر امان و گفتم : ببخشید تو رو خدا , دیگه ما اینطوریم .. .
بچه ها یکم زود خودمونی میشن ...
با خنده ی شیرین گفت : وای نگو دخترم , من خیلی دوست دارم ... اصلا ما هم تو خانواده مون همینطوریم ... این جوری احساس غربیی نمی کنم , انگار صد ساله با شماها آشنام ... چی از این بهتر ...
گفتم : حالا امان شما بگو چه اتفاقی براتون افتاد , ما نگرانیم ...
گفت : الان جاش نیست ... آخر مجلس میگم , چشم ... نگران نباشین , چیز مهمی نبود ...
فروغ خانم گفت : امان از بعد از تصادف در مورد نگار جان خیلی حرف زده و اینکه چطوری از همه ی حق خودش گذشت و رضایت داد ... و اینکه چقدر خانواده ی مهربونی و خونگرمی داره ...
من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم ...
مامان که عادت داشت بدون فکر حرف بزنه , پرسید : آقا امان فقط بگین مربوط به این امیر میشه یا نه ؟
ثریا پای منو نیشگون گرفت و من لبمو گاز گرفتم ولی بابا معترض شد و گفت : خانم اگر نمی خوان بگن لطفا اصرار نکنین ...
فروع خانم گفت : چیزی نبود که , اصلا مهم نیست ...
امان جان بگو مادر و خیال همه رو راحت کن ... حق با خانمه , منم بودم دلواپس می شدم ...
امان با خنده گفت : چشم , میگم که بحثش بسته بشه و بریم سر اصل مطلب ...
ما یکم زودتر از ساعت شش اومدیم و مامان فکر کردن نکنه خوب نباشه زودتر بیایم ... این بود که یکم تو ماشین نشستیم ...
یک مرتبه یکی زد به شیشه ... نگاه کردم دیدم امیره ...
ناهید گلکار
سنگ خارا 🥀
قسمت بیست و هفتم
بخش چهارم
پیاده شدم و سلام کردم ... باهاش دست دادم ...
ولی شروع کرد به چرت و پرت گفتن که : من به فکر توام ... از این خانواده دوری کن , تو رو هم مثل من بیچاره می کنن ...
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سنگ خارا 🥀 قسمت بیست و ششم بخش اول صبح پنجشنبه بود ... قرار بود شب امان و مادرش برای خواستگاری ب
خدا رو شکر می کنم که انتخاب پسرم درست بوده و همسر مناسبی برای خودش پیدا کرده ...
ما هم رسم بزرگتری رو به جا میاریم ...
دست کرد تو کیفش و یک جعبه در آورد و گفت : با اینکه رسم نیست تو جلسه ی اول انگشتر دست کنیم , ولی از اونجایی که همه چیز فرق کرده اگر اجازه بدین تا روز بله برون این انگشتر را به عنوان هدیه دست نگار جان کنم ...
بابا گفت : بله , درست می فرمایید ... ریش و قیچی دست شما ...
مبارکه ان شالله ...
امان سری خم کرد طرف بابا و مامان و گفت : خیلی لطف کردین اجازه دادین ...
فروغ خانم اومد طرف من و منم زود بلند شدم .. .
انگشتر رو دستم کرد و همدیگر رو بوسیدیم ...
امان گفت : میشه بله برون هم انجام بدیم ؟
اون چیه ؟ خیلی سخته ؟
فروغ خانم گفت : آره پسرم , خیلی سخته ... باید صبر کنی رسم و رسوم به جا بیاد ...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ناهید گلکار
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سنگ خارا 🥀 قسمت بیست و ششم بخش اول صبح پنجشنبه بود ... قرار بود شب امان و مادرش برای خواستگاری ب
گفتم : امیر جان شما برای چی به فکر منی ؟
گفت : برای اینکه مرد خوبی هستی , دلم برات می سوزه ...
گفتم : وقتی سعی می کردی منو بندازی زندان , اون موقع مرد خوبی بودم ها ... ولی دلت برام نسوخت ...
تا اینو گفتم زد تو سینه ام و خوردم به ماشین ... گفت : برو مرتیکه هر غلطی دلت می خواد بکن , منو بگو که می خواستم زندگی تو رو نجات بدم ...
و رفت ...
حالا من آماده ی خواستگاری و نمی خواستم پُزم خراب بشه ...
فکر کردم تموم شد دیگه و بی خیالش شدم ... آخه اصلا اهل کتک کاری نیستم ...
ولی قبل از اینکه بشینم تو ماشین , دوباره برگشت و این بار بهم حمله کرد و دوباره زد تو سینه ام و گفت : من نمی ذارم ...
و یک سری مزخرف از دهنش در اومد ...
دیگه منم از کوره در رفتم و یک مشت زدم تو چونه اش ... خلاصه جلوی در خونه ی شما بزن بزنی شد تماشایی ...
همش می ترسیدم یکی بیاد بیرون و ما رو ببینه ...
خوب , همین دیگه ...
هان , راستی آخرم یک اتمام حجت باهاش کردم و رفت ...
ولی می بینین که من خوبم ...
اونو نمی دونم ... چون امیر نمی دونست من فن بلدم و ورزشکارم ...
به هیکل خودشو و من نگاه کرد و اومد جلو ...
مثل اینکه بدجور خراب شد ...
همین بود ...
بعد ما رفتیم یک دور زدیم و برگشتیم ...
جلوی خونه ایستادیم تا حالت عادی داشته باشیم ...
چون مامان خیلی هُل کرده بود ... یکمی هم سر امیر داد و بیداد کرد و اعصابشون بهم ریخت ...
باید آروم می شدن ...
ولی نمی دونم چطور شما متوجه سر و صدا نشدین ؟
ثریا گفت : متاسفانه آهنگ گذاشته بودیم و از دیدن این نمایش محروم شدیم ...
ناهید گلکار
سنگ خارا 🥀
قسمت بیست و هفتم
بخش پنجم
من واقعا فشارم افتاده بود پایین , چون اتاق دور سرم می چرخید ...
ای خدا چرا من هر چی از این جور چیزا دوری می کنم بازم سرم میاد ؟ ...
همه ناراحت شده بودیم و به هم نگاه می کردیم و نمی دونستیم چی بگیم که جلوی فروغ خانم بد نباشه ...
با شعوری که امان داشت و همه ی حرفای امیر رو سانسور کرده بود , ولی من می دونستم چیزای خوبی جلوی مادر امان نگفته ...
ای خدا چه حالی داشتم ...
نمی تونستم بفهمم امیر از جون من چی می خواد و چرا این کارا رو می کنه ؟
فروغ خانم گفت : امان برای من تعریف کرد جریان چی بوده , ولی خوب من بازم نگران شدم نکنه مشکلی درست کنه ...
به هر حال آدم بی عقلی که این کارِ زشت رو انجام بده , هر کاری از دستش بر میاد ... به امان گفتم زنگ بزن یک روز دیگه مزاحم بشیم , ولی می دونین چی گفت ؟
گفت : نزدیک یک ساله دلم می خواد برم تو این خونه , حالا که بهم اجازه دادن بگم نمیام ؟
همین امشب باید بریم ...
خوب اینطوری شد که دیگه دیر رسیدیم ...
بابا گفت : نه خانم , به این الکی هام نیست ... م یدمش دست پلیس , پدرشو در بیارن ...
فروغ خانم گفت : به نظرم سر به سر این جور آدما نذارین بهتره ... دردسر بیشتری درست میشه ...
اونا داشتن در این مورد حرف می زدن و من احساس می کردم دارم از حال می رم ... صداها تو گوشم می پیچید ...
ثریا و امان متوجه شده بودن که حال خوبی ندارم ...
ناهید گلکار
سنگ خارا 🥀
قسمت بیست و هفتم
بخش ششم
ثریا رفت برام یک تیکه نبات انداخت تو لیوان چایی و آورد داد دستم ...
از ترس اینکه بیهوش نشم , تند تند سر کشیدم ...
و امان مرتب با نگاه منو به آرامش دعوت می کرد ...
که زنگ درو زدن و حمید و احسان با هم از راه رسیدن ...
اونا هم فکر می کردن خواستگاری تموم شده ...
خوب حالا همه بودن جز صادق ...
خنده و شوخی امان و پسرا باعث شد خیلی زود همه موضوع امیر رو فراموش کنن یا دیگه به روی خودشون نیاوردن ...
ولی من نمی تونستم دلواپس این نباشم که حالا فروغ خانم در مورد من چی فکر می کنه ...
اما فروغ خانم اونقدر از جمع خانوادگی ما خوشش اومده بود که با بقیه می گفت و می خندید ...
ولی امان همش حواسش به من بود ... نگاه های عاشقانه ی اون باعث می شد دلشوره ام کم بشه ...
ساعت نزدیک نه بود ولی انگار نه انگار که این یک مراسم خواستگاریه ...
طوری که داشتم فکر می کردم اونا فقط برای آشنایی اومدن و مادرش به اصرار امان فقط می خواد امشب رو بگذرونه و بره ...
حالا چرا نمی رفتن ؟ معلوم نبود ...
همه با هم میوه می خوردن ... زیردستی ها پر می شد و شیما خالی می کرد ...
بابا برای بار چهارم بلند شد که بره تو ایوون و سیگار بکشه که فروغ خانم گفت : ببخشید میشه یک دقیقه تشریف داشته باشین ؟
بابا دوباره نشست سر جاش و گفت : بله حتما , امر بفرمایید ...
ناهید گلکار
سنگ خارا 🥀
قسمت بیست و هفتم
بخش هفتم
گفت : اگر اجازه بدین می خوام دخترتون برای پسرم خواستگاری کنم ...
بابا گفت : اختیار دارین ...
فروغ خانم گفت : با اینکه می دونیم این روزا پسر و دختر خودشون همدیگر رو می پسندن و حرفاشون رو می زنن که خوب حق هم همینه , چون بزرگ شدن و ما نمی تونیم براشون انتخابی داشته باشیم ... اما به عنوان بزرگتر وظیفه داریم و