💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃
☀️هر روز صبح که چشم میگشایی ،
یعنی قرار است که باشی ...🌼
یعنی هنوز باید نقشت را
در این صحنه شگفت زندگی بازی کنی 🌼
یعنی هنوز فرصت داری تا زندگی کنی
و هر روزی جدید میتواند آغازی جدید باشد🌼🍃
🌼نگاهی نو
🌼حضوری نو
🌼تجربهای نو
👈برای تو …
پس امروزت را زندگی کن 🤗🌼🍃
🌼🍃
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️هميشه شاد و خندان باش!
كوچكترين فرصت را از دست مده!
مردم كوچكترين فرصت بدبختي و غم را از دست نمي دهند. اگر هم فرصتي براي بدبختي وجود نداشته باشد، آنرا اختراع مي كنند و در خيال خود مي آفرينند.
اگر در زمان حاضر آنرا نيابند، گذشته را زير و رو مي كنند و اگر در زمان گذشته پيدايش نكنند، در آينده بدنبال آن مي گردند.
در همه حال بايد چيزي را بيابند كه نگران آن باشند و احساس بدبختي كنند.
جاي تعجب نيست كه دنيا اينچنين سرشار از رنج و بدبختي است.
به همين گونه بايد در مورد شاد و خندان بودن فرصت طلب بود. كوچكترين فرصت شادماني را از دست مده. هر روز هزار و يك فرصت در برابر تو قرار مي گيرد. آنگاه كه آگاه و هشيار شوي، از اينكه تا كنون چه فرصتهايي بيشماري را از دست داده اي حيران خواهي شد. هر گامي كه بر مي داري، با فرصتهايي روبرو مي شوي. لازم نيست آنها را اختراع كني. لازم نيست تصورشان بكني. آنها هميشه از راه مي رسند.
آدم خوبه زندگی خودت باش
🌼🍃
✨🌼
🌼دعــــاے امــــروز
🍃برای شما دوستان عزیز
🌼لحظه،لحظه زندگيتون
🍃خداوند كنارتون باشه
🌼ودستتون تو دست خدا
🍃وقدمتون در راه خــــداباشه
🌼دوشنبه تون متبرک به نگاه خدا
✨ آمين✨
🌼🍃
🌷روزگار دو چیز
با ارزش رو از ما میگیره:
دوستهای خوب و روزهای خوب🎄
🌷ولی هیچ وقت
نمیتونه یه چیزو از ما بگیره!🎄
🌷روزهای خوبی❤️
که با 💚دوستهای خوب💚گذشت...
🍃🌷تقدیم به تمام دوستای
خوب با آرزوی بهترینها🌷🎄
🌼🍃
ســـ😊ــلام✋
🌷صبح_زمستونیتون_بخیر ☕ 😊 ❄️
دوشنبه تون پُر برکت 🍳🍞
برای امروزتون از خدا❤
میخواهم هر آنچه
صلاحتون هست
براتون رقم بزند
من به دستان خدا❤
ایمان دارم بهترین ها سهمت 😉
خواهدشدإلهي به اميد خودت🙏
🌼🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
پوست انداختن عنکبوت🕷🕷
حرکت دوربین بسیارتندشده
قربون خدابرم🤓
🌼🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
به سخنان دشمنانت خوب گوش کن،
در آن حقایقی خواهی یافت که
هیچ یک از دوستانت به تو نگفته اند.
🌼🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🚨 مروری بر زندگی شهید قاسم سلیمانی
🔹یادمان نرود امنیت امروز را مدیون چه کسانی هستیم
🌼🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃
#کلیپ 🎥
#پیشنهاد_مشاهده
🔰 نواهنگی هشدارگون و امیدبخش از سخنان «مرحوم آیت الله حق شناس» پیرامون «راه رسیدن به #استجابت_دعا و برکت خواندن #زیارت_عاشورا»
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ💗
بہ نام او که...
رحمان و رحیم است
بہ احسان عادت
و خُلقِ کریم است
آغاز میکنیم ...
دوشنبه ۱۲دی ماه را
سرشار ازشادی و آرامش
را برای شما آرزو میکنم🤍⚘
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پیامبر گرامی اسلام( ص )
هرڪس در هر روز و یا
در هر شب بر من صلوات
بفرستد شفاعت من برایش
واجب میشود هرچند که از
اهل گناهان ڪبیره باشد🌸
🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
💕وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سـ❤️ـلام😍✋
❄️روز زمستونیتون پراز خیروبرکت❄️☃️
💠امروز دوشنبه
🌞 ۱۲ دی ۱۴۰۱ خورشيدی
🌙 ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۴ قمری
🎄 ۲ ژانویه ۲۰۲۳ میلادی
💯 #ذکر روز📿
❄️☔️یـا قـاضـی الـحاجـات☔️❄️
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#نجوای صبحگاهی 🌤🕊
یه دعایی قشنگی خوندم نوشته بود:
«رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا»
یعنی:
یعنی خدایا منو توی (هرکاری و شغلی یا هرچیزی..)به درستی وارد کن و به درستی بیرون بیار! و همیشه از سمت خودت یه نیروی کمکی برای من بفرست!
خیلی قشنگ بود:)))
شکرت خداجوووونم))
صبحت بخیر عزیزم☕️
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
کاری به کارِ آدم هایی که میانِ کوهی از درد و ناخوشی دارند می خندند ،، نداشته باشیم ...
آنهایی که هیچ چیز بر وفقِ مرادشان نیست ،، اما هنوز لبخند بر لب دارند...
به خدا این مدل بی خیال بودن هنر می خواهد ،، عشق می خواهد ،، جگر میخواهد ...
تظاهر به بیخیالی از خلافِ رود شنا کردن هم سخت تر است...
هیچ کس نمی داند در دلِ اینجور آدم ها چه می گذرد...
هیچ کس نمی داند شب هایشان چگونه صبح می شود...
شاید دارند میانِ خنده هایشان تمام سعی شان را می کنند که فراموش کنند غم هایشان را...
جانِ عزیزمان قضاوت نکنیم...
سرزنش نکنیم...
برچسب نزنیم...👌🌸
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبخند بزن به روزگاری
که از نو شروع شده
صبح یادآور زیبایی هاست
یادآور زندگی نو
شروعی نو ..
نگاهی نو و امیدی نو
دوستان عزیزم😍
صبحتون بخیر✋
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
4_5949315645320465054.mp3
7.09M
#خاص🎶
#سامان جلیلی🎤
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
روز زمستونی... - روز زمستونی....mp3
4.02M
صبحتون بخیــــر عزیزان🤍☺️😊
#رادیو انرژی😇😊☘
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رقص و جولان برسرمیدان کنند
رقص اندرخون خودمردان کنند
چون رهند ازدست خوددستی زنند
چون جهند ازنقص خودرقصی کنند
مطربانشان ازدرون دف میزنند
بحرها درشورشان کف میزنند
#یادش گرامی
#سردار دلهـا
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_هفتم
بعد از اینکه جشن پاتختی تموم شد ماهم برگشتیم خونه.
روزها از پی هم میگذشتن و من از زندگی مشترکم لذت میبردم
هر چیزی میخواستم آرمین برام فراهم میکرد و هیچ کمبودی نداشتم.
آرمین حسابی سرش شلوغ بود علاوه بر اینکه روزا بیمارستان بود شبا درس میخوند واسه ادامه تحصیلش
منم گاهی اوقات که حوصلم سر میرفت میرفتم خونه مادرشوهرم و خودمو با دخترا سرگرم میکردم
اونا هم از من خوششون میومد باهام گرم میگرفتن
یه روز عصر تازه آرمین برگشته بود خونه که جاریم اومد خونمون و گفت با آرمین کار داره
تعجب کرده بودم و نمیدونستم درخواستش چیه!
تا اینکه بالاخره زبون باز کرد و به آرمین گفت خواهرش واسه دانشگاه اومده تهران دلش میخواد در کنار درس خوندن سرکارم بره
و از آرمین خواست سرشو جایی گرم کنه
آرمینم گفت اتفاقا واسه مطبش دنبال منشی میگرده و چی بهتر از اینکه یه آشنا بیاد که بهش اعتمادم داشته باشه
جاریم در حالی که لبخند رضایت رو لباش بود بلند شد که بره
هر چی من و آرمین بهش اصرار کردیم که بمونه قبول نکرد و گفت بچه ها خونه تنهان باید بره
وقتی رفت به آرمین گفتم چرا ندیده و نشناخته قبول کردی؟
ما خودشو میشناسیم خواهرشو که نمیشناسیم نمیدونیم چجور آدمیه... نباید ندیده قبول میکردی
اگه فردا برات دردسر شد چی؟
گفت شیوا چی میگی من خانوادشو دیدم میشناسم آدمای خوب و ساده ای هستن
گفتم آدم با دو تا برخورد که نمیتونه یکی رو بشناسه
گفت حالا امتحانی بزار چند روز بیاد اگه دیدم آدم درستی نیست ردش میکنم بره خوبه؟!
منم دیدم آرمین بی راه نمیگه سری تکون دادم و چیزی نگفتم
ولی تو دلم آشوب بود یه حس بدی داشتم
احساس میکردم جاریم خودش یکم مرموزه و حسود اگه خواهرشم مثه خودش باشه شاید به زندگیم لطمه بزنه
کاشکی میشد به آرمین بفهمونم دلم نمیخواد منشیش یه زن باشه
ولی از گفتن این حرف به آرمین عاجز بودم
چون اگه بهش چنین حرفی میزدم قطعا میگفت لابد بهم اعتماد نداری...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
.
#قسمت_هشتم
بعد از سه روز آرمین گفت امروز خواهر جاریم رفته مطبش و از امروز کارشو شروع کرده
گفت دختر زرنگ و باهوشیه به درد کارم میخوره
از تعریف آرمین یکم حس حسادت بهم دست داد ولی سعی کردم حساس نشم که باعث اختلافمون نشه.
نزدیک غروب مامان زنگ زد خونمون، صداش میلرزید
گفت میشه زود بیای خونمون؟
من که ترسیده بودم گفتم بابا چیزیش شده؟؟
گفت نه کسی چیزیش نشده فقط اگه میتونی زود بیا...
سریع زنگ زدم به آرمین و بهش خبر دادم که میرم خونه بابام و بعدش زود آماده شدم و رفتم خونه بابام.
وقتی رفتم تو، داداش سعیدم دست به سرش گرفته بود تکیه داده بود به دیوار
مامانمم یه گوشه نشسته بود و ریز ریز گریه میکرد
رفتم کنارش بغلش کردم گفتم چی شده؟ شما که منو نصف عمر کردین...
گفت از داداشت بپرس.. یه کاره بلند شده میگه فردا بریم خواستگاری خواهر آرمین..!
با صدای بلندی گفتم چیییی؟!
داداش سعید عصبی بلند شد و گفت چرا تعجب کردی؟ مگه چی کم دارم؟ چون اونا پولدارترن اوف داره که بریم خواستگاریشون..؟
گفتم اونا توقعشون بالاس داداش من فکر نکنم قبولت کنن...
عصبی گفت چطور تو رو قبول کردن و اومدن و خواستگاریت؟
مامان گفت خواهرت چون یکم بر و رو داره اومدن خواستگاریش وگرنه ما کجا و اونا کجا...!
سعید گفت من این حرفا حالیم نمیشه... فردا باهام میایین بریم خواستگاریش وگرنه تنها میرم آبروتون میره، خود دانی...
گفتم سعید داداش گلم آخه چرا میخوای خودتو خوار و خفیف کنی..؟ بخدا اونا دختر بهت نمیدن بدتر خودمون کوچیک میشیم
گفت بس کن انقد منو دست کم نگیر... شاید دختره از من خوشش بیاد
بعد عصبی رفت گلدونای تو طاقچه رو زد تو دیوار و خورد و خاکشیر شدن
مامان داشت با صدای بلند نفرینش میکرد
بعدش که سعید رفت بیرون گفتم مامان تو رو خدا به حرفش گوش نکنید بریدا... کنف میشیم مطمئنم اونا قبول نمیکنن
مامان گفت معلومه که ما باهاش نمیریم ولی اگه کله شق بازی دراورد خودش رفت چی؟
گفتم با بابا صحبت کن بزار متقاعدش کنه، شاید حرف بابا رو قبول کرد....
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d