در فلاسک و که باز کردم سر جاش خشکش زد،بخارشو که دید گفت بذار زمین اون و وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی،
فلاسک و بالا آوردم و گفتم به ارواح خاک آقام خواهرم و ول نکنید میریزمش تو صورتت که دیگه سگم نگات نکنه،
هردو موهای زری رو ول کردن و گفتم زری بیا اینجا گفتم بهت اینا رحم ندارن،
آقا پرویز اومد حمله کنه بهم،فلاسک و جلو گرفتم و گفتم میریزمش بهت بخدا.....
.زری که اومد کنارم ایستاد خیالم راحت شد،چایی جوش رو ریختم کنار پای قمر و گفتم خوشم میاد حرف آدمیزاد سرت میشه میدونستی ول نکنی میریزم....
.آقا پرویز که انگار دیوونه شده بود یهو به سمت اتاق خیز برداشت و در حالیکه وسایلم و بیرون میریخت فریاد زد گمشو از خونه ی من بیرون تو این خواهر عقب موندت و پر کردی و گرنه اینکه جرئت نداشت حرف بزنه،
خدا میدونه چه گوهی خوردی شوهرت از دستت فرار کرده،
زری غرید بیخود میکنی خواهر من و بیرون میکنی اگه این بره منم میرم فکر کردی می مونم تورو نگاه میکنم؟
پرویز از اتاق بیرون اومد و گفت مگه جلوت و گرفتم هری گمشو بیرون......
هر کدوم از وسیله هام گوشه ای پخش شده بود و جلو رفتم تا جمعشون کنم،اینجا موندن دیگه فایده ای نداشت اما نمیدونستم اونموقع شب باید کجا برم،منکه جایی رو نداشتم باز اگر روز بود میتونستم برم یه اتاق واسه خودم دست و پا کنم اما حالا.......
زری سریع توی اتاق رفت و در حالیکه منصور رو بغل کرده بود بیرون اومد،
پرویز گفت بچه من و کجا میبری ها؟
هر جهنمی میخوای بری خودت برو حق نداری بچه من و ببری..........
زری گفت بچم و بذارم اینجا یکی مثل تو بشه؟
کور خوندی....
پرویز مثل وحشیا بهش حمله کرد و بعد از اینکه منصور رو از دستش گرفت سیلی محکمی توی صورتش زد و گفت مرد نیستم اگه تورو از این خونه پرت نکنم بیرون،همونجوری که منصور توی بغلش بود دست زری رو گرفت و به چشم به هم زدنی پرتش کرد توی حیاط،سریع توی حیاط رفتم و خودم و به زری رسوندم گریه میکرد و اسم منصور رو صدا میزد،
از اون طرف هم بچه بیدار شده بود و صدای گریه اش تا توی حیاط میومد.......
چند لحظه بعد در خونه باز شد و قمر وسایل من و پرت کرد توی حیاط،در که بسته شد زری مثل ببرزخمی از پله ها بالا رفت و شروع کرد به کوبیدن توی در،جگرم آتیش گرفته بود و کاری از دستم برنمیومد....
.طولی نکشید و پرویز درحالیکه از چشماش خون میبارید بیرون اومد.......
طولی نکشید که پرویز درحالیکه از چشماش خون میبارید بیرون اومد، محکم توی سینه زری کوبید و گفت چیه چه مرگته مگه نگفتی میخوای بری؟پس گورت و گم کن از اینجا برو بیرون....
.زری با جیغ جیغ گفت بی شرف فکر کردی می خوام بیام داخل؟بچم و بده تا برم،تو اگه شرف داشتی ناموس داشتی که دست این زن خراب و نمیگرفتی بیاری جلو چشم بچه هات باهاش بخوابی....
پرویز یقه زری رو گرفت و کشون کشون تا جلوی در حیاط برد،صدای منصور که از توی خونه جیغ میزد و مامانش رو صدا می کرد جگرم رو آتیش میزد اما کاری از دستم بر نمیومد،
دلم میخواست برم داخل و بچه رو از دست اون دیو دو سر بیرون بکشم اما میدونستم این جماعت وحشین و امکان داره به بچه ی توی شکم آسیب بزنن،
پرویز با بی رحمی تمام زری رو توی خیابون انداخت و بعد هم سراغ وسایل من اومد،اب دهنم و جلوش انداختم و گفتم همون روز اولی که دیدمت میدونستم یک حیوون به تمام معنایی،حیف خواهر من که این چند سال زندگیش و به پای تو حروم کرد،بدون اینکه جوابی به حرفهام بده وسایلم رو توی خیابون پرت کرد و گفت بیا برو ور دل خواهرت
،اگر بار دیگه دوروبر خونم ببینمتون آتیشتون میزنم.....
پوزخندی زدم و گفتم لیاقتت همین زن خراب خیابونیه،خدا میدونه به جز تو با چند نفر دیگه خوابیده قمر اگه حیا داشت که.. با کسی که اسم برادر روش گذاشته هم خواب نمی شد .....
صدای بسته شدن در که به گوشم خورد بغض بزرگی توی گلوم اومد،گناه خواهر من چی بود بجز اینکه میخواست زندگی خوبی داشته باشه؟
اصلا زنی وجود داره که خیانت شوهرش رو ببینه و چیزی نگه؟زری گوشه ی کوچه کز کرده بود و گریه می کرد،خدا لعنتم کنه کاش همون موقع جلوش رو می گرفتم و نمیذاشتم این دعوا سر بگیره......
کنارش نشستم و گفتم من که بهت گفتم سراغ این ها نرو تو که میدونستی اینا آدم نیستن حالا خوب شد؟
تمام صورتش رو اشک پوشانده بود، حرف نمیزد و بدون وقفه گریه میکرد....
.دستش رو توی دستم گرفتم و گفتم حالا باید چه کار کنیم کجا بریم اینکه محاله دیگه توی خونه راهمون بده ....
زری عصبی غرید فکر کردی من دیگه پام و تو این خراب شده میذارم؟یکجوری بچه رو از زیر دستش بیرون میکشم و میرم یه جایی خودم و گم و گور می کنم،اینام بمونن وردل هم تا جونشون در بیاد ...
.با تعجب گفتم چه فکری توی سرته زری؟
فکر کردی پرویز منصور و به راحتی بهت میده؟
پوزخندی زد و گفت دختر آقام نیستم اگر همین امشب منصورو از این خونه بیرون نکشم،
مجتبی شکوری _ حالِ خوب_080223092811.mp3
8.57M
🎙 دکتر مجتبی شکوری
🎼 #حال_خوب قسمت سیزدهم
🔸 برنامه کتاب باز
#پادکست
منبع : تهران پادکست
🎯https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزوهات رو،یه جـایـاداشــت ڪن
و یڪى یڪى از خــدا بخـواه
خـدا یادش نمیـره
ولی تــو"یادت میــره"
ڪه چیـزى که امروز دارى
دیروزآرزوش کردی🍃
⚜شبتان در پناه خدا⚜
#شب_بخیر
🥰#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلام خدمت همه عزیزان
لطفاً این لینک رو تو همه گروههایی که دارید تبلیغ کنید
کمتر از۱۸ساعت فرصت باقی مونده و حدود ۷هزار رای کم داریم برای پی گیری بازنگری در مجلس
لینک اعتراض به لایحه عفاف و حجاب👇👇
https://farsnews.ir/my/c/199238
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️✨﷽✨
🍃🌼این روزها دائما متوجه
🍃🌼استجابت دعاهایم میشوم...
🍃🌼مدام خود را غرق در محبتت مییابم
🍃🌼مدام نعمتهایت به چشمم میخورد
🍃🌼و من مثل همیشه
🍃🌼کم میآورم در برابر خوبیهایت
🍃🌼شکر من کجا و بزرگی این نعمات کجا؟
🍃🌼خدایا باز مثل همیشه شرمنده ام...
🍃🌼شرمنده مهربانیها و خوبیهای مدامت...
🍃🌼من کجا و این همه لطف و محبت کجا؟
🍃🌼شکر من کجا میتواند ذره ای
🍃🌼از این نعمتهای تو را جبران کند؟
🍃🌼خدایا زبانم قاصر است
🍃🌼از گفتن و شمارش نعماتت...
🍃🌼فقط هرچه می نگرم نعمت است و نعمت
🌼🍃
🌸به نام گشاینده کارها
✨زنامش شود سهل
🌸دشــــوارها
✨باتوکل به نام الله
🌸سلام صبحتون زیبا
✨دلتان آرام وشاد
🌸وجدانتان آسوده
✨لبتان پرخنده و
🌸دستتان بخشنده
✨لطف خدا همیشه
🌸شامل حالتان باد.
🌸🍃
دعای امروز 🌷❤️🌷
خدایا🙏
در اولین روز هـفته
تمنا دارم
شفا عنایت کنے مریض ها را
امید ببخشی نا امیدان را
در رحمت بگشاے برنیازمندان
گره بازکنے از گرفتاران و
آرامش هدیه دهے به تمام خانه ها🌹
آمیـن ای فرمانروای حق و آشکار🌹🙏
🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
💗خدایا !
درسته که تنها دری که همیشه صاحبخانه با مهربانی می گشاید،خانه ی توست ...
اما ما را ببخشا ، اگر فقط وقتی درمانده ایم
سراغت می آییم...
💗بارالها
توفیق بده در همه احوالات ذکرت ،
در دل و جانمان شوری ببخشد ،
تا قوت بگیریم ، ما حواسمان نیست،
تو مراقب قلبمان باش.
💗‹ اللهُمَّ یَسِّر لَنا بُلوغَ ما نَتَمَنّی ›
خدایا رسیدن به آنچه آرزومندیم
را برای ما آسان کن.
💗 آمیـن
🌸🍃
🌺امروز را به داشتههایت فکر کن...
به دستاوردهات هرچند کوچک، به مهربانیهات هرچند اندک، به کارهای خوبی که در حق آدمها کردی، به کارهای خوبی که آدمها در حق تو کردهاند.
🌺امروز را قدردان باش، قدردان تمام چیزها و آدمهای خوبی که خداوند برای تو مقدر کرده، قدردان تمام تلاشهایی که داشتی، تمام راههایی که رفتی و تمام دلخوشیهایی که به دست آوردی.
🌺امروز را لبخند بزن، آرام باش و به افقهای روشنتری فکر کن، به نور، به طلوع، به آفتاب...
🌺امروز را عمیقتر نفس بکش و دقیقتر نگاه کن و رها باش و بگذار جزئیات کوچک اطرافت تو را به وجد بیاورند و سادهترین اتفاقات، عمیقا خوشحالت کنند.
🌺امروز را در زاویهی مهربانتری بایست و به جهانت جور دیگری نگاه کن...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🌸🍃
🌸میگن سلام
☕️سلامتی میاره
🌸ولی من میگم سلام
☕️محبت وصمیمیت میاره
🌸سلام، دل بی کینه
☕️و عشق و شادی میاره
🌸سلام دوستان
☕️صبحتون بخیر🤚
🌸 اول هفتـه تون شـاد شـاد
🌸🍃
صبحتون به نور خدا روشن 💥
امروزتون شاد
و نور خدا زینت بخش💥
زندگیتون
آرزو میکنم وجودتون
پرشود
از عشق به خدا🌼
پرشود از خوشبختی
و پر شود از خیر و برکت الهی🌼
صبح شنبه تون بخیر☀️
🌸🍃
❤️دوستان عزیزم
🌹امروزتون سرشار از
❤️عطرگل عشق
🌹ان شاءالله امروز بهترین
❤️روز عمرتون باشه
🌹براتون سرشاراز
❤️شادی و آرامش
🌹لبریزاز موفقیت و لبخند
❤️و روزی پر برکت
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼
#مناجات_با_حضرت_یار
مناجات با امام زمان
مهدی جان :
تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنی
#فوق_العاده
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
🥀😔🥀😔🥀
🌴کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🌴
💠💠💠💠
علامه جوادی آملی:
مال حرام تا " آبروی آدم" را نبرد انسان را رها نمیکند، هرگز خیال نکنیم حرفی که زدیم، مال حرامی که گرفتیم و یا آبرویی کسی را بردیم، گذشته، خیر! چیزی نمیگذرد! هر کاری که کردیم بالاخره ثمر آن را می بینیم مگر اینکه با توبه آن را ترمیم کنیم.
💠💠💠💠
💠حضرت پیغام دادند در قنوت برای من دعا کنید
✍ دربارهٔ #آیت_الله_بهاءالدینی (قدس سرّه) نوشتهاند که ایشان، در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را میخواندند؛ تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد، و هرگاه دستهای خود را مقابل صورت میگرفتند، برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اینگونه دعا میکردند: «اللهم کن لولیّک... ». در فرصت مناسبی، علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند. معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند در قنوت، به من دعا کنید».
📚 شرح دعای سلامتی، ص ۲۰
💠💠💠💠💠
السلام علیک یا صاحب الزمان
🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃
🍃امام محمدباقر (علیهالسلام)»:
(فی روایةٍ) اَوّلُ مایَبدأُ القائمُ علیه السلام بِأنطاكِیَةَ فَیستَخرِجُ مِنَها التَّوریةَ مِن غارٍ فیه عصا موسی و خاتَم سلیمان(ع).
نخستین کاری که امام زمان(علیهالسلام) انجام میدهد (در یک روایتی) تورات (حقیقی) را از غاری در شهر «انطاکیه» که عصای موسی و انگشتر سلیمان(علیهالسلام) نیز در آن است بیرون میآورد. (بحار، ج ٥٢، ص ٣٩٠).📚
🍃«پیامبرگرامی اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم)»:
یَظْهَرُ علی یَدَیهِ «تابوتُ السَّكینَةٍ » مِن بُحَیرَةِ طَبَرَیَّة، یُحمَلُ فَیوضَعُ بَینَ یَدَیهِ ببَیتِ المَقدِسِ فاذا نَظَرَتْ اِلَیه الیَهودُ اَسلَمَت اِلاّ قلیلاً مِنهم.
«تابوت سکینه» به دست حضرتش از دریاچة طبرّیه (در فلسطین) بیرون آورده میشود و همراه آن حضرت حمل شده و در بیتالمقدس در برابرش گذاشته میشود. یهودیان وقتی آن را میبینند، به جز تعدادی اندک، همه مسلمان میشوند. (الملاحم و الفتن، ص ٥٧)📚
🍃«امام جعفرصادق (علیهالسلام)»:
یَقومُ بأمرٍ جَدیدٍ و سُنَّةٍ جَدیدةٍ و قَضاءٍ جَدید عَلَی العَرَبِ شَدید.
حضرت که ظهور میکند، اموری نوین، و سنتّی نوین، و قضاوتهای نوینی به همراه خواهد داشت و بر قوم عرب سخت گران خواهد بود. (غیبت نعمانی، ص ١٢٢)📚
اللهم عجل لولیک الفرج بزینب کبری ( س )
🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d