#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#ژولیدهي_نیشابوری
آن شب مدینه تشنه ی آب بقا بود
چشم انتظار ساغر قالوا بلی بود
آن شب شقایق قصد کوی یار می کرد
از خواب غفلت لاله را بیدار می کرد
آن شب سحر شعر گل مهتاب می خواند
از جلوه ی خورشید عالمتاب می خواند
آن شب فضا آکنده از شور و طرب بود
بین ملائک صحبت از ماه رجب بود
آن شب عروس فاطمه از دل دعا کرد
درمان دردش را تمنا از خدا کرد
آن شب رضا در خط تسلیم و رضا بود
در خط تسلیم خدا، لطف خدا بود
آن شب منادی دادِ عدل و داد می زد
بین زمین و آسمان فریاد می زد
کای اهل عالم مقصد و مقصود آمد
در کان هستی هر چه بود از جود آمد
آئینه ی ایزد نما آمد به دنیا
یعنی جواد بن الرضا آمد به دنیا
از بهر دیدارش ز جنت آدم آمد
نوح نبی از بهر خیر مقدم آمد
آمد خلیل بت شکن از کعبه سویش
تا شهد جان نوشد ز جام آبرویش
#امام_جواد_علیه_السلام
#غزل
#مدح
#ژولیدهي_نیشابوری
.
ای خدا را به شرف مظهر ایثار جواد
ای صفا بخش دل احمد مختار جواد
.
ای علی را به سخاوت گه بخشش ثانی
ای به گلزار عدالت گل بی خار جواد
.
ای جگر گوشه ی زهرا دُر دریای وجود
ای به خلق حسنی صابر و هُشیار جواد
.
ای حسین ابن علی را به هدف وارث خون
ای تو را صحنه ی گیتی صف پیکار جواد
.
شد جهان مفتخر از جود تو ای مظهر جود
که بود جود و کرم بر تو بدهکار جواد
.
یوسف از حُسن خداداد تو گردیده خجل
بسکه خوبی شده نادیده خریدار جواد
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
#ژولیدهي_نیشابوری
ای جهان ریزه خور خوان عطای تو جواد
ای ز جود تو کرم گشته گدای تو جواد
.
من چه گویم به مدیحت که به قرآن کریم
گفته در آیه ی تطهیر خدای تو جواد
.
عاشر ماه رجب داد خدایت به رضا
که تو راضی به حقی حق به رضای تو جواد
.
گل لبخند به لبهای پیمبر روئید
تا شنیدی خبر نَشو و نمای تو جواد
.
گشت از یمن قدوم تو دل فاطمه شاد
که علی گفته جهانی به فدای تو جواد
.
محو از صحنه ی تاریخ شود واژه ی فقر
هر کجا خیمه زند جود و سخای تو جواد
.
حاتم ار لطف تو بیند نکند دعوی جود
ای بنازم به تو و قدر و بهای تو جواد
.
عالمی گشت مصفّا ز صفای قدمت
ای صفابخش دل خلق صفای تو جواد
.
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
مرحوم #غلامرضا_آذر_حقیقی
#آذر_خراسانی
.
ماهی شده در ماه رجب جلوه گر امشب
کز پرتو آن ماه خجل شد قمر امشب
.
خورشید جهانتاب درخشید ز یثرب
کافاق منور شد از او سربسر امشب
.
زام الولد این ماه دل آرا شده ظاهر
خوشنود رضا شد زجمال پسرامشب
.
تا مدعیانش ننمایند شماتت
حق کرده عطایش پسری خوش سیر امشب
.
گر دیده قران مه و خورشید ولایت
گویی که شده معجز شقّ القمر امشب
.
نوری شده در فرش تجلّی که از آن نور
بگرفته بخود عرش برین زیب و فر امشب
.
نورسته گلی سرزده از گلشن طاها
پاشیده صبا خوش به فزا مشک تر امشب
.
زیبا پسری آمده با چهر محمّد
حسن نبوی باز شده جلوه گر امشب
.
شد یوسفی از آل محمّد سوی بازار
کز بهر تماشا شده اهل نظر امشب
.
جنّ و فلک از فرط طرب غرق نشاطند
شادی است که برخاسته از بام و در امشب
.
میلاد جواد ابن رضا فخر عباد است
گردید عیان آیینۀ دادگر امشب
.
گشته متولّد نهمین حجت داور
روشن شده چشم و دل خیرالبشر امشب
.
«آذر» به طرب کوش که میلاد جواد است
مسرور بُود مهدی ثانی عشر امشب
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#استاد_محمدجواد_غفورزاده
حُسن تو به ماهِ آسمان داده نشد
بی جلوهی تو، بهشت آماده نشد
در وصف تو ثامنالحجج فرمودهست:
مولود به این مبارکی، زاده نشد
#استاد_سید_رضا_موید
ای دوست به درگهت مراد آوردم
از دست ستمها به تو داد آوردم
نام تو جواد است و خدای تو جواد
امید به لطف دو جواد آوردم
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#علی_اکبر_لطیفیان
در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست
در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست
ما خُمِّ شراب از جگر غوره گرفتیم
در میکدهی ما هنری بهتر از این نیست
سجاده بیارید که تا صبح نخوابیم
در بین سحرها ، سحری بهتر از این نیست
ما درد نگفتیم ولی باز دوا کرد
در شهر، طبیب دگری بهتر از این نیست
حق داشت بنازد پدر پیر مدینه
در هیچ کجایی پسری بهتر از این نیست
گفتند جواد است، سر راه نشستیم
در جمع گدایان خبری بهتر از این نیست
پر کرد به اجبار خودش کیسهی ما را
در کوچهی ما رهگذری بهتر از این نیست
گفتند سلامی بده و زائر او باش
دیدیم در عالم سفری بهتر از این نیست
پس زائر یاریم تَوَکَّلْتُ علی الله
ما عبد نگاریم تَوَکَّلْتُ علی الله
ابروی تو و تیغ بلا فرق ندارند
در طرز شهادت شهدا فرق ندارند
کافیست که پای تو به یک سنگ بگیرد
اینگونه که شد سنگ و طلا فرق ندارند
ایام طفولیت تو عین بزرگیست
در معجزه، ایام خدا فرق ندارند
از رحمت تو دور نبودند سیاهان
وقت کرم تو، فقرا فرق ندارند
پایین سر سفرهی تو نیز چو بالاست
در خانهی تو شاه و گدا فرق ندارند
ما کار نداریم رضا یا که جوادی
در مذهب ما آینهها فرق ندارند
تو آمده ای تا که سرآمد شده باشی
یکبار دگر نیز محمد شده باشی
بیمار شدن از من و عیسی شدن از تو
لب تشنه شدن از من و دریا شدن از تو
در راه عصای تو بیان کرد: امامی!
اعجاز عصا از تو و موسی شدن از تو
در مهد به اثبات خودت سعی نمودی
در کودکیات این همه والا شدن از تو
چل سال پدر، چشم به راه پسرش بود
حالا یکی یک دانهی بابا شدن از تو
چشمان موفق به امید تو نشسته است
پس دست شفا از تو و بینا شدن از تو
بگذار قدم های تو را خوب ببیند
در قامت تو جلوهی محبوب ببیند
هستند کریمان دو عالم سرِ خوانت
یکبار نخوردهست گره کیسهی نانت
اصلاً حرم شاه خراسان حرم توست
هرصحن که گشتیم در آن بود نشانت
انگار که گهوارهی تو عرش زمین بود
وقتی پدر پیر تو میداد تکانت
تکبیر تو از داخل گهواره رسیدهست
هستم اگر امروز مسلمان اذانت
یکبار پدر گفتن تو گر نمیارزید
صدبار نمیرفت به قربان زبانت!
از چشم پدر دور مشو، گرگ زیاد است
براین پدرت حق بده باشد نگرانت
در راه مبادا قدمت خار ببیند
آن صورت چون برگ تو آزار ببیند...
#حضرت_علی_علیه_السلام
#دوبیتی
#ولادت
#ابوسعيد_ابوالخير
اي حيدر شهسوار وقت مدد است
اي زبده ي هشت و چار وقت مدد است
من عاجزم از جهان و دشمن بسيار
اي صاحب ذوالفقار وقت مدد است
#صغیر_اصفهانی
در مخزن لايموت دردانه علي است
در كون و مكان امير فرزانه علي است
در كعبه ظهور كرد تا بر همه كس
معلوم شود كه صاحب خانه علي است
#ملامحسن_فيض_كاشاني
مهر تو سرشته حق در آب و گل من
جا كرده چو جان در آب و گل من
از مهر علي و مهر اولاد علي
محصول دو عالم من و حاصل من
#قاسم_رسا
امروز گلي شگفته در عالم شد
كز مقدم پاك او جنان خرم شد
در پيش علي دم از مسيحا كم زن
عيسي زدم علي مسيحا دم شد
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
#حبیب_چایچیان
🔹لا حول و لا قوة الا بالله🔹
در قبلهگه راز فرود آمد ماه
یا زادگه علی بود بیتالله
از كثرت اشتیاق، دیوار شكافت
تا اینكه ره وصال گردد كوتاه
مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت
افكند خدای پرده بر سِرُّ الله
در بسته و دیوار به هم آمده بود
جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه
از راز و نیاز بنده و معبودش
در خلوت آن خانه نشد كس آگاه
در باز نشد گرچه بسی كوشیدند
هر دیده به صد سؤال میكرد نگاه
هرجا سخن از قصۀ بیتالله بود
افتاد حكایت حرم در افواه
نومید شدند و مات و حیران ماندند
تا باز مگر خدای بگشاید راه
تا اینكه به پیش چشم حیرتزدگان
دیوار شكافت بار دیگر ناگاه
از بیت خدا برون یدالله آمد
لاحولَ و لا قوةَ إلّا بالله
شد حبس نفسها چو جمالش دیدند
تا آینه گَرد غم نگیرد از آه
با بنتِ اسد خود اسدالله آمد
از بیت احد مهر درآمد با ماه
بوسند خلایق حجرالاسود را
چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه
خاموش حسانا كه مقام است بلند
ترسم بود این گفته كوتاه گناه
#امام_علی_علیهالسلام
#مربع_ترکیب
#ولادت
#استاد_سید_رضا_موید
🔹یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر🔹
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان
«یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر» را با ما بخوان
با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی
همچنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی
دانۀ اشكی چنان آیینه صافت میكند
سوز آهی محرم بزم عفافت میكند
رو به مسجد كن ببین رحمت طوافت كند
ذات حق دعوت برای اعتكافت میكند
معتكف در مسجد آنچه دید جز آنجا نبود
اعتكاف هیچ كس چون مادر مولا نبود
مادری كاو را ببخشد عالیِ اعلی علی
پیش كعبه كس نداند حال او الّا علی
میرسد بر گوش جانش نغمههای یا علی
اعتكافش در حریم كعبه باشد با علی
چون سر آمد اعتكافش، عشق شد همدوش او
تا برآمد آفتابی بود در آغوش او
ای حرم در باز كن جانانه را در بر بگیر
تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر
چون صدف این گوهر یكدانه را در بر بگیر
خانه را بگشا و صاحبخانه را در بگیر
در ز دیوار حرم وا كن، به مردم در ببند
خود كمر در خدمت این كودك و مادر ببند
ای حرم غسل زیارت كن جمالش را ببین
چهرۀ چون ماه و ابروی هلالش را ببین
خط بكش بر روی بتها خطّ و خالش را ببین
بر سر دست رسول الله مقالش را ببین
كز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان
هرچه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان
چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد
از نگاهش عقدۀ غم بر پیمبر باز شد
شهر علم مصطفی را بر جهان در باز شد
حجت داور لبش با نام داور باز شد
ای حریم كعبه! بشنو این ندای دلنشین
آیههای مؤمنون را از امیرالمؤمنین
اختیارش با خدا و عالمش در اختیار
مرد میدانهای علم و حلم و مجد و افتخار
جُرج جُرداق مسیحی گفت در هر روزگار
كاش میشد یك علی وین ویژگیها آشكار
این نخواهد شد ولی از مكتب ایثار او
كاش خیزد هر زمان چون میثم تمّار او
#امام_علی علیهالسلام
#قصیده
#ولادت
#استاد_محمدجواد_غفورزاده
🔹قد أفلَحَ المُؤمِنُونَ🔹
«سه روز» بود، که در مکّه بیقراری بود
نگاه کعبه، پر از چشمانتظاری بود
«سه روز» صبح شد و، سایبان «حِجر و حَجَر»
سحابِ رحمت و ابرِ امیدواری بود
به احترام شکوفایی گل توحید
«سه روز» کار حرم عشق و رازداری بود
زِ هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل»
در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود
پس از «سه روز» از آن روی ماه پرده گرفت
حرم که محرم اسرار کردگاری بود
صفای آینه از چشم «مَروه» میتابید
شمیم عاطفه از، «مُستَجار» جاری بود
زمین به مقدم مولود کعبه، مینازید
هوا هوای بهشتی، زمان بهاری بود
فرشتگان خدا، در مقام ابراهیم
سرودشان، غزل عشق و بیقراری بود
سحر به زمزم توحید، آبرو بخشید
علی، که زمزمۀ چشمه در صحاری بود
قسم به وحی و نبوّت که در کنار نبی
علی تمام وجودش، وفا و یاری بود
نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آری
علی که جلوۀ آیات جاننثاری بود
چگونه نخل عدالت نمینشست به بار
که اشک چشم علی، گرم آبیاری بود
امیر ظلمستیز، افسر یتیمنواز!
یگانه آینۀ عدل و استواری بود
همین نه «مکّه» از او عطر ارغوانی یافت
«مدینه» از نَفَس او بنفشهکاری بود
علی، تجسّم اخلاص و صبر بود و امید
علی، تبلور ایمان و پایداری بود
علی، به واژۀ آزادگی تَقدّس داد
علی، تجلّی ایثار و بردباری بود
جهان کوچک ما حیف درنیافت که او
پر از کرامت فضل و بزرگواری بود!؟
قسم به کعبه که سجّادۀ گلافشانش
زِ خون جبهۀ او باغ رستگاری بود...
#امام_جواد_ع_مدح_و_ولادت
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟
یا کعبه گرفتهست به بر حیدر دیگر؟
یا از حَسَنین است عیـان منظر دیگر؟
دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر
بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است
این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است
ای بحـر تجلـی! گهـرت باد مبارک
ای شاخۀ طوبـا! ثمـرت بـاد مبارک
ای شمس ولایت! قمرت باد مبارک
میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک
این قبلۀ اربـاب مـراد اسـت، مـراد است
الحق که جواد است، جواد است، جواد است
بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن
بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این
طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این
جانم به فدایش پسر است این، پسر است این
ما را به پسر بودن او فخر از آن است
کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است
این است کز آغـاز خداونــد ستـودش
این است که بگشود نبی لب به درودش
این است که افتاد «کرامت» به سجودش
این است که جود آمده مرهون وجودش
جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی
آرنـد به سویش همگان دست گدایی
سرتا بـه قدم حُسن خداوند جلیلش
مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش
زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش
مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش
این است که در محضر او زادۀ «اکثم»
آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم
این است همـان مخزن اسرار الهی
وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی
بیپرتو او علمْ سیاهیست سیاهی
دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی
کز معجزهاش هوش پرید از سر مأمون
گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون
ای از ازلـت نــام دلآرای محمّد
وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد
سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد
بوسیده پدر روی تو را جای محمّد
از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟
وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟
با این همه اوصافِ خدایی ز خدایت
در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت
گوهر چه بُوَد تا که بریزند بـه پایت؟
فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت!
تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی
تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی
تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی
تو در دو جهان از همگان عقدهگشایی
تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی
مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی
جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست
والله گـدایـیِ درت سلطـنت مــاست
من میثم آلودۀ بیدست و زبانم
در باغ بهار تو کم از برگ خزانم
مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم
بگذار در اطراف گلت خار بمانم
من با همه گفتم که جواد است امامم
باشد که بخوانی ز ره لطف، غـلامم
✍ #غلامرضا_سازگار
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح_و_ولادت
درختِ عصمتْ دَر گُلبن ولا بَر داد
خدا به بحر ولایت، یگانه گوهر داد
سپهر خون و شرف را بلند اختر داد
که سیّدالشهّدا را علیّ اصغر داد
ستارهای ز سپهر بلند لا آمد
ذبیحِ اکبر سلطانِ کربلا آمد
شکفته دستهگل دستِ داور است این طفل
به نام اصغر و در رتبه اکبر است این طفل
چراغ محفل آل پیمبر است این طفل
شریک محسن زهرای اطهر است این طفل
به حَلق نازکِ از گل نکوترش صلوات
به سیّدالشهدا و به اصغرش صلوات
سلام بر پدر و مادر و برادر او
سلام بر گل لبخند و باغ منظر او
سلام بر لب خشک و رخ ز خون، تر او
سلام بر حرم و تربت مطهّر او
صفا به روح ببخشد زیارت تن او
که سیّدالشهدا را است سینه مدفن او
عروس فاطمه ثاراللّهی دگر زاده
سپهر عصمت و زهد و حیا، قمر زاده
رباب بر پسر فاطمه پسر زاده
مگو که آینۀ حُسن دادگر زاده
به حق که فوق تصوّر کمال این پسر است
عزیز فاطمه محو جمال این پسر است
به چشم پیر خرد رهنماست این کودک
چراغ روشن اهل ولاست این کودک
کتاب فلسفۀ کربلاست این کودک
پیامآور خون خداست این کودک
دل شکستۀ اهل ولا مدینۀ اوست
که یک مدینه ولایت درون سینۀ اوست
به خال و خطّ و جمالش نشانۀ پدر است
هوای کرب و بلایش به خانۀ پدر است
هماره مرغ دلش را بهانۀ پدر است
نگاه او ز ولادت به شانۀ پدر است
دلش هماره به سوی دگر کند پرواز
ز شوق دوست به دوش پدر کند پرواز
بیا که قفل مهمّات را کلید است این
بیا که بر همه نومیدها امید است این
بیا که بر همۀ عاصیان نوید است این
پیامآور هفتاد و دو شهید است این
سمائیان به سماوات، مدح او خوانند
زمینیان همه باب الحوائجش دانند
سپهر، دیدۀ حاجت به سوی او دارد
ملک به بزم فلک، گفتگوی او دارد
بهشت، خرّمی از رنگ و بوی او دارد
حسین، فخر به خون گلوی او دارد
به مرگ، خندۀ او عشق را ثبات دهد
لبان تشنۀ او خضر را حیات دهد
به ماهِ عارضِ از مِهر بهترش سوگند
به خندۀ لب توحیدپرورش سوگند
به کام خشک و گلوی ز خون ترش سوگند
به زخم حنجر و روح مطهّرش سوگند
که روشن است قیامت به ماه طلعت او
بس است بر همۀ عاصیان شفاعت او
صفا به روح ز رخسار لالهگون بخشد
شرارهها به دل از آتش درون بخشد
خدا به حرمت او خلق را فزون بخشد
گلوی پارۀ او آبرو به خون بخشد
که او ز خون گلو آبرو به عالم داد
هزار بحر ز هر قطره خون به «میثم» داد
✍ #غلامرضا_سازگار