AUD-20231230-WA0003.m4a
2.32M
فایل صوتی از طرف یاعلی مدد
11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #منبر
🎤#حجت_الاسلام_کاشانی
❇️ امام جواد علیه السلام باب المراد است
💠 تنزیل مقام انبیا یا مدح واقعی اهلبیت
🔹 یکی از نکاتی که در شعر بسیاری از شاعران جوان ولاییسرا به خصوص در اشعار مدحی، بسامد فراوان دارد؛ این است که برای نشان دادن عظمت و رفعت مقام ممدوح -که همانا حضرات معصومین (علیهمالسلام) هستند- گاه به کوچک شمردن و تنزیل مقام انبیای الهی یا ملائک مقرب الهی میپردازند که این شیوه متأسفانه گاهی در آثار پیشکسوتان شعر اهل بیت (علیهمالسلام) نیز دیده میشود.
🔸درست است که از معارف و روایات شیعی فضل و رفعت مقام اهلبیت (علیهمالسلام) بر همهٔ موجودات حتی انبیای الهی دانسته میشود اما نکته اینجاست که تنزیل مقام انبیای الهی دربرابر اهلبیت (علیهمالسلام) مدح و فضیلتی به شمار نمیرود. مدح واقعی زمانی اتفاق میافتد که شاعر ابتدا به جایگاه واقعی و رفعت مقام انبیا اشاره کند، آنگاه فضیلت ممدوح خود را نیز بیان نماید. به تعبیر سادهتر، پایین آوردن کسی به معنای بالا بردن دیگری نیست.
🔹بیتی از این غزل محمدحسین ملکیان، شاهد مثال خوبی برای ارائهٔ الگوی صحیح در این مورد است. شاعر در این بیت هم به مقام رفیع حضرت عیسی (علیهالسلام) اشاره داشته و هم منزلت امام جواد (علیهالسلام) را بیان کرده است:
جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت
درون قالب یک طفل مییابد مرادش را
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #یک_شعر_یک_نکته
نامه امام جواد به علی بن مهزیار.mp3
7.24M
💌 نامۀ پر از محبّت امام جواد علیهالسّلام به علی بن مهزیار
🎙حجةالاسلام #حامد_کاشانی
#امیرالمومنین_ولادت
صحرای حجاز آمده رشک ارم امشب
عالم همه گردیده محیط کرم امشب
تکبیر بگوئید حرم شد حرم امشب
بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب
در خانه زده صاحبخانه قدم امشب
بتها همه گشتند به تعظیم خَم امشب
در سیزده ماه رجب ماه مبارک
میلاد علی در حرمالله مبارک
این جان جهان است فدا باد جهانش
در قلب رسل چار کتاب است به شأنش
داده است خداوند به هر عصر نشانش
ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش
پیوسته بود نام محمد به زبانش
ای کعبه در آغوش به بر گیر چو جانش
گلبوسه بزن صورت الله صمد را
تبریک بگو فاطمة بنت اسد را
ارکان حرم راست به سر شور ولایت
بتها همه گشتند به توحید هدایت
زمزم به دوصد زمزمه کرده است روایت
کامشب به حرم نور علی گشته عنایت
نوری که نه مبدأ بود آن را نه نهایت
کز نور الهی کند این نور حکایت
این نور همان است که پیش از گِل آدم
تابید ز حُسن ازلی در دِل آدم
این نور فروغ بصر آدم و حوّاست
این نور همان راهبر نوح به دریاست
این نور تجلای خدا در دل سیناست
این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست
این نور همان معجزه فیض مسیحاست
این نور خطابی است که در طور به موساست
این نور فروغی است که درغیب نهان بود
این نور چراغی است که درعرش عیان بود
ای بحر تجلای اَزَل، این گهر تواست
ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست
ای روحالامین مرشد تو راهبر تواست
ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست
ای آدم پاکیزه سرشت این پدرتواست
ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست
بر روی دو دست تو یدالله مبارک
دیدار جمال اسدالله مبارک
آغوش گشوده است ز هم بیتالهش
کعبه، حرم امن خدا شد به پناهش
ارکان حرم تشنة یک نیم نگاهش
مادر شده محو شرف وعزّت و جاهش
در پاکی و در زهد، خداوند گواهش
پیغمبر اسلام بود چشم به راهش
تا بار دگر روح شریفش به تن آید
بر یاری او حیدر خیبر شکن آید
افتاده نفس در دل خلقت به شماره
از چشم سماوات روان گشته ستاره
مَه خندد و خورشید شده محو نظاره
جبریل به دیوار حرم کرده اشاره
وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره
تا جلوه کند روی خداوند دوباره
ای اهل حرم باز حرم محترم آمد
تکبیر بگوئید علی از حرم آمد
این است که دیدندبه هرعصر عیانش
این است که پیوسته زمانهاست زمانش
این است که برترز مکانهاست مکانش
آیات خدا ریخته از دُرج دهانش
پیوسته بود نام محمد به زبانش
بگرفته به بر خواجة لولاک چو جانش
لبهاش گل انداخته از بوسة احمد
انگار که قرآن شده نازل به محمد
این است که سرتابه قدم جان رسول است
شمشیرخدا، شیرخروشان رسول است
چون خرمن گل زینت دامان رسول است
از کودکی خویش نگهبان رسول است
قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است
قدرش بشناسید که قرآن رسول است
قرآن که ز آغاز به احمد شده نازل
بر قلب وی، از قلب محمد شده نازل
ای بندگی درگه تو روح سیادت
ای مهر تو امضای قبولی عبادت
خوبان جهان را به درت روی ارادت
توحید به توحید تو داده است شهادت
بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت
از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت
تو شیر خدایی و محمد به تو نازد
و الله قسم خالق سرمد به تو نازد
ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر
بی مهر تو ما را نبود روح به پیکر
جایی که بود پای تو بر دوش پیمبر
کس را نبود گفتن مدح تو میسّر
اوصاف تو را گفته خداوند مکرّر
گیرم که ببارد ز دهان همه گوهر
با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید
میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟
#امام_علی_علیهالسلام
#ولادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
صحرای حجاز آمده رشک ارم امشب
عالم همه گردیده محیط کرم امشب
تکبیر بگوئید حرم شد حرم امشب
بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب
در خانه زده صاحبخانه قدم امشب
بتها همه گشتند به تعظیم خَم امشب
در سیزده ماه رجب ماه مبارک
میلاد علی در حرمالله مبارک
این جان جهان است فدا باد جهانش
در قلب رسل چار کتاب است به شأنش
داده است خداوند به هر عصر نشانش
ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش
پیوسته بود نام محمد به زبانش
ای کعبه در آغوش به بر گیر چو جانش
گلبوسه بزن صورت الله صمد را
تبریک بگو فاطمة بنت اسد را
ارکان حرم راست به سر شور ولایت
بتها همه گشتند به توحید هدایت
زمزم به دوصد زمزمه کرده است روایت
کامشب به حرم نور علی گشته عنایت
نوری که نه مبدأ بود آن را نه نهایت
کز نور الهی کند این نور حکایت
این نور همان است که پیش از گِل آدم
تابید ز حُسن ازلی در دِل آدم
این نور فروغ بصر آدم و حوّاست
این نور همان راهبر نوح به دریاست
این نور تجلای خدا در دل سیناست
این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست
این نور همان معجزه فیض مسیحاست
این نور خطابی است که در طور به موساست
این نور فروغی است که درغیب نهان بود
این نور چراغی است که درعرش عیان بود
ای بحر تجلای اَزَل، این گهر تواست
ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست
ای روحالامین مرشد تو راهبر تواست
ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست
ای آدم پاکیزه سرشت این پدرتواست
ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست
بر روی دو دست تو یدالله مبارک
دیدار جمال اسدالله مبارک
آغوش گشوده است ز هم بیتالهش
کعبه، حرم امن خدا شد به پناهش
ارکان حرم تشنة یک نیم نگاهش
مادر شده محو شرف وعزّت و جاهش
در پاکی و در زهد، خداوند گواهش
پیغمبر اسلام بود چشم به راهش
تا بار دگر روح شریفش به تن آید
بر یاری او حیدر خیبر شکن آید
افتاده نفس در دل خلقت به شماره
از چشم سماوات روان گشته ستاره
مَه خندد و خورشید شده محو نظاره
جبریل به دیوار حرم کرده اشاره
وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره
تا جلوه کند روی خداوند دوباره
ای اهل حرم باز حرم محترم آمد
تکبیر بگوئید علی از حرم آمد
این است که دیدندبه هرعصر عیانش
این است که پیوسته زمانهاست زمانش
این است که برترز مکانهاست مکانش
آیات خدا ریخته از دُرج دهانش
پیوسته بود نام محمد به زبانش
بگرفته به بر خواجة لولاک چو جانش
لبهاش گل انداخته از بوسة احمد
انگار که قرآن شده نازل به محمد
این است که سرتابه قدم جان رسول است
شمشیرخدا، شیرخروشان رسول است
چون خرمن گل زینت دامان رسول است
از کودکی خویش نگهبان رسول است
قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است
قدرش بشناسید که قرآن رسول است
قرآن که ز آغاز به احمد شده نازل
بر قلب وی، از قلب محمد شده نازل
ای بندگی درگه تو روح سیادت
ای مهر تو امضای قبولی عبادت
خوبان جهان را به درت روی ارادت
توحید به توحید تو داده است شهادت
بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت
از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت
تو شیر خدایی و محمد به تو نازد
و الله قسم خالق سرمد به تو نازد
ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر
بی مهر تو ما را نبود روح به پیکر
جایی که بود پای تو بر دوش پیمبر
کس را نبود گفتن مدح تو میسّر
اوصاف تو را گفته خداوند مکرّر
گیرم که ببارد ز دهان همه گوهر
با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید
میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟
#امام_علی_علیهالسلام
#ولادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
خدا در کعبه مهمان دارد امشب
حرم در سینه قرآن دارد امشب
زمین خورشیدِ تابان دارد امشب
محمد یک جهان جان دارد امشب
درون بیت جانان دارد امشب
فلک اسرار پنهان دارد امشب
نوشته بر در و دیوار کعبه
که امشب بخت گشته یار کعبه
الا عیدت مبارک باد کعبه
خدا امشب امامت داد کعبه
علی در تو قدم بنهاد کعبه
تولد یافت عدل و داد کعبه
مبارک باد این میلاد کعبه
چه شوری در وجود افتاد کعبه
بتان هم با علی گفتند امشب
سخن ها با علی گفتند امشب
خداوند حرم را مظهر است این
محمد را چو جان در پیکر است این
تمام هستی پیغمبر است این
زمین و آسمان را محور است این
یم و طوفان و موج و لنگراست این
چگویم حیدر است این حیدر است این
تمام افتخار کعبه این است
خدا گفته امیر المؤمنین است
مه برج اسد امشب اسد زاد
اسد، آری اسد، بنت اسد زاد
ازل را جلوه ی حسن ابد زاد
جمال قل هو الله احد زاد
بگو مرآت الله الصمد زاد
خدارا چشم وگوش و وجه و ید زاد
رخ صاحب حرم تا شد هویدا
حرم گمگشته اش را کرد پیدا
جهان یک سایه از دیوار مولاست
زمان هم مست و هم هشیار مولاست
فضا لبریز از انوار مولاست
حرم محو گل رخسار مولاست
خدا در کعبه مهماندار مولاست
محمد عاشق دیدار مولاست
که دیده بزم الله الصّمد را؟
خدا و حیدر و بنت اسد را
مرا مولا و سرور کیست؟ حیدر
دل و دلدار و دلبر کیست؟ حیدر
امیر دادگستر کیست؟ حیدر
امام عدل پرور کیست؟ حیدر
محمّد (ص) را اگر پیغمبری بود
خدا داند که او هم حیدری بود
علی مرآت ربّ العالمین است
علی استاد جبریل امین است
علی سرّ خداوند مبین است
علی آیینۀ حقّ الیقین است
علی مولای اصحاب الیمین است
علی کلّ ولایت کلّ دین است
همین است و همین است و جز این نیست
کسی جز او امیرالمؤمنین نیست
علی ذکر و علی حمد و علی دم
علی بیت و مقام و رکن و زمزم
علی یعنی صراط الله اعظم
علی یعنی کتاب الله محکم
علی یعنی تمام دین آدم
علی یعنی امام کلّ عالم
علی در عالم خلقت یکی بود
محمّد هم به مهرش متّکی بود
تو در جسم نبی جانی علی جان
تو اصل اصل ایمانی علی جان
تو روح روح قرآنی علی جان
تو نوحِ نوح طوفانی علی جان
تو میزانی تو فرقانی علی جان
تو روز حشر ساطانی علی جان
لوای حمد در دست تو باشد
تمام حشر پابست تو باشد
تو جا بر دوش پیغمبر گرفتی
تو در از قلعۀ خیبر گرفتی
تو از عَمر دلاور سر گرفتی
تو چون جان مرگ مرگ را در بر گرفتی
تو از ختم رسل کوثر گرفتی
تو دل از انبیا یکسر گرفتی
تو قاتل را ز رأفت شیر دادی
تو خصم خویش را شمشیر دادی
تو روی خاک، معراج نمازی
تو بال طایر راز و نیازی
تو درد عالمی را چاره سازی
تو وقت جان فشانی پیشتازی
تو دل بشکسته گان را دلنوازی
تو بین انبیا نشکفته رازی
اگر چه با خلایق زیستی تو
خدا می داند و بس کیستی تو
به جز تو کیست با آن اقتدارش
زند وصله به کفش وصله دارش
فلک خورشید گردون خاکسارش
کند اشک یتیمی بی قرارش
فدای لطف و احسانت علی جان
که «میثم» شد ثنا خوانت علی جان
#امام_علی_علیهالسلام
#قصیده
#مدح
#ریاضی_یزدی
بُوَد نامِ ایزدْ تَعالی علی
تقدّس علی و تعالی علی
.
ولی خدا را علی خوانده اند
که وجه خدا بود مولا علی
.
به خطّ خدا صدر لوح قضا
بود طوقِ زرّین طُغرا علی
.
به قافی که سیمرغ را راه نیست
گشاید پَر رحمت آنجا علی
.
در آن حد که ممکن به واجب رسد
کسی را ندیدند الاّ علی
.
علی روشنایی روی خداست
که تابید بر طور سینا علی
.
به هنگام اعجاز موسی به مصر
درخشید در دست موسی علی
.
مسیحا اگر مرده را زنده کرد
دَمَد جان به انفاس عیسی علی
.
از آن صدرِ هر سوره بسم اللّه است
که در با بُوَد نقطه با علی
.
چون نام علی زیور نامهاست
بُوَد سرِّ تعلیم اسما علی
.
چو تنها علی خانهزادِ خداست
تو را کعبه شد قبله، ما را علی
.
توان دید روی خدا را به خواب
شبی گر در آید به رؤیا علی
.
اگر سجده بردند جمعی غُلات
به آن مظهر ذات یکتا علی
.
خدا را بخوانند روز شمار
به اِسمی ز اسماء حسنی علی
.
خطائی اگر رفت معذور دار
به آن وجه عالی اعلا، علی
.
که ذاتت نهان بود و رویت عیان
که پنهان تو بودی و پیدا علی
.
همه بندگانیم خسروپرست
بُوَد شاه ما، در دو دنیا علی
.
شنیدم که از پادشاهی گذشت
پس از رأی معروف شورا، علی
.
که مرد خدا بود و بهر هوا
نگوید یکی حرف بی جا علی
.
نه امروز میزان اعمال، اوست
که میزان عدل است، فردا علی
.
نماز از علی رنگ جاوید یافت
که زد نقش خون بر مُصلّی علی
.
ورای خردها و اندیشههاست
به دانش علی و به تقوا علی
.
به اوج فصاحت چو وحی خدا
نه همدوش دارد نه همتا علی
.
ز هیبت شکافد دل شیر را
به تیغ دو دَم روزِ هیجا علی
.
ز رحمت فشاند به پاییتیم
سرشکی چو عِقد ثُرَیا علی
.
حدیثی نوشتند با خطّ نور
به دیباچه مدح مولا علی
.
پیمبر ز معراج چون بازگشت
بفرمود سرّی مگو با علی
.
که گفتیم با هم خدا و رسول
به وقت خداحافظییا علی
.
علی، شهر علم نبی را در است
خرد قطرهای هست و دریا علی
.
محمّد چو مرآت ذات خداست
محمّد نما شد سراپا علی
.
به دوشی که مهر نبوّت زدند
به امر نبی می نهد پا علی
.
خراباتیان راست پیر مغان
به میخانه عشق، مینا علی
.
گذرایم پا بر سر آفتاب
بگیرد اگر دستی از ما علی
.
گره گر به کارت زند روزگار
بگو یا علی تا کند وا علی
.
«ریاضی» توسّل بجو تا کند
در آیینه جان، تجلّی علی
#امام_علی_علیهالسلام
#ولادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
امشب خدا با خلق خود دارد سرور دیگری
پوشانده بر تن کعبه را دیبای نور دیگری
بخشید خاص و عام را فیض حضور دیگری
عشاق را در هر سری افکنده شور دیگری
کرده است در سینای دل ایجاد طور دیگری
هستی باغ چنان گیتی بین رشک ارم
قدوسیان تقدیس خوان ، گرد حرم بستند صف سبوحیان تسبح گو استاده هر سو جان بکف
مکه شده دارالصفا کعبه شده بیت الشرف
هر سو نظر می افکنم وجد و سرور است و شعف
خیزد سروش از هر مکان آید ندا از هر طرف
کامشب نهد ماه قدم در بیت خاص خود قدم
شهری که در وصفش بو لااقسم هذا البلد
بیتی است در دامان آن خاص خدای لم یلد
در پای دیوارش زنی یکتا بپاکی چون احد
سر تا بپا پا تا بسر مرآت الله الصمد
نام نکویش فاطمه مام علی بنت اسد
در اشتیاق او حرم آغوش بگشاده ز هم
آنشب طنین انداز شد در گوش جانش این صدا
مادر برای دعوتت از بیت می آید ندا
بیتی که بر میلاد من بنیاد شد از ابتدا برخیز کامشب در حرم تو با منی من با خدا
برخیز ای جان جهان در مقدمت بادا فدا
برگیر ره سوی حرم بنما حرم را محترم
فریاد زد حجر و حجر کای بانوی عالم بیا لبخند زد دیوار و در کای مفخر آدم بیا
رکن یمانی زد صدا کای با خدا همدم بیا
زمزم گلاب افشان برخ کای بهتر از مریم بیا
بیت از درون خواندش که هان ای در حرم محرم بیا
ای خانه از تو محترم و ی زاده ات صاحب حرم
بخشید رونق بیت را رخ بر حرم بنهادنش
دل برد اهل ذکر را ، ذکر خدا سر دادنش
پیچید بر خود ناگهان بگرفت درد زادنش
نی طاقت بنشستن و نی قدرت استادنش
لرزاند ارکان را بهم بیم ز پا افتادنش
دستی بسوی حق علم دستیش بر دل از الم
گفت ای به سویت دستها بهر بیاز از هر طرف
یا رب به این دری که من پوشیده دارم در صدف
یا رب به بیت و زمزم و رکن و مقام و مزدلف
یا رب به آنکو ساخته بیت تو را با این شرف
یا رب بقرب آن سلف یا رب بجاه این خلف
راهی برایم بازکن تا وا رهم از درد و غم
بشکافت دیوار حرم کی عصمت یکتا بیا
آمد ندا از میزبان کای میهمان ما بیا
ای دخت والای اسد ، ای ما در مولا بیا
وی حسن ناپیدای ما در دیده ات پیدا بیا وی در حریم خاص ما از دیگران اولی بیا
در خانه خود نه قدم ای حامل نور قدم
در بیت حق بگذاشت پا دیگر نمیدانم چه شد
شد میهمان کبریا ، دیگر نمیدانم چه شد
آن بیت شد بیت الولا دیگر نمیدانم چه شد
او بود و مولا و خدا دیگر نمیدانم چه شد
آمد بدنیا مرتضی دیگر نمیدانم چه شد
انگشت باید بر دهان خاموش باید لاجرم
برگرد دیوار حرم برپاست شور و ولوله فوجی ز حیرت خامش و خیلی دگر در هلهله
گفتی که شهر مکه را لرزاند در هم زلزله
رفته است تا پای جنون هوش از سر هر سلسله
یاد زنی بی یاور و بی همدم و بی قابله
غافل که پبش ذوالنعم غرق است در موج نعم
در مکه کس پیدا نشد کاین راز را افشا کند
ممکن نشد میر حرم باب حرم را واکند
گردون بی گردید کان گمگشته را پیدا کند
میخواست زمزم کعبه را از اشک خود دریا کند
می رفت تا دنیا بپا هنگامه فردا کند
نزدیک بود افتد وجود از غصه در چاه عدم
ناگه ز دیوار حرم نوراله آمد برون
سیاره برج اسد با قرص ماه آمد برون
ماهی که مهرش خنده زن از خاک راه آمدبرون
در اشتیاق دیدنش دل بانگاه آمد برون
یعقوب کو ، تا بنگرد یوسف ز چاه آمد برون
عیسی عیان شد بر فلک موسی برون آمد زیم
بحر شرف زاد از صدف آن گوهر یکدانه را
یکباره در انوار او پوشیده دید آن خانه را
چون جان شیرین در بغل بگرفت آن جانانه را
می دید در سیمای او ، سیمای حق سبحانه را
می خواست بندد در قماط آن بازوی مردانه را
کان بندها را شیر حق بگسست چون تاری زهم
کی زاده یزدان را اسد بستن چرا این دست را
بالله نداند بست کس جز کبریا این دست را
خواندند از صبح ازل دست خدا این دست را
گویند تا شام ابد مشکل گشا این دست را فرموده ختم الانبیاء صاحب لوا ، این دست را
هر جا خدا فاتح شود آنجا منم صاحب (علم)
این دست اندازدز پا گردان خون اشام را این دست باید بشکند در یکدیگراصنام را
این دست یاری میکند توحید را اسلام را
این دست دارد از خدا خود اختیار تام را
این دست گرداند همی گردون نیلی فام را
این دست باشد لوح را با عزم ربانی قلم
مادر مبند این دست را کاین دست از حیدر بود
این دست بر جسم علی از ان پبغمبر بود
این دست بر اوج سماء افلاک را رهبر بود
این دست در ویرانه ها ایتام را یاور بود
این دست جندالله را چون ظل حق بر سر بود
این دست آمد دستگیر افتادگان را از کرم
در خاطرت ناید مگر ای مادر پاکیزه خو
روزی که با شیری شدن(ی) در چشمه ساری روبرو
اهریمن وحشت تو راشد حمله ور از چارسو
بهر نجاتت ناگهان آمد جوانی ماه رو
او شیر را رد کرد و تو دادی گلوبند به او
آنکو که دادی هدیه ای ای مهربان مادر منم
#امام_علی_علیهالسلام
#قصیده
#ناظرزاده_کرمانی
سالیست که من دوختهام چشم به راهی
آن ماه که هر سال کند جلوه چو ماهی
خورشید ولایت به رجب چهره عیان کرد
خورشید نتابیده چنین خوب به ماهی
ای قبله دلها، افق کعبه بیارای
بهتر ز تو بر قدرت حق نیست گواهی
هم عشق خبر داد ازین مسئله هم عقل
جز حب تو دیگر نتوان یافت پناهی
هر جا که روم نام تو بی خویشتن آنجا
چون سائل آشفته نشینم سر راهی
جان آوردم مژده که در جمع احباست
از عین عنایت به منت نیز نگاهی
آنگاه کنم فخر به عالم ،که نباشد
چون بنده گدایی و به کردار تو شاهی
نامت به زبان جاری و از شوق نماندهست
در دیده و در سینه دگر اشكی و آهی
روشن به امید است دل امروز ،که فردا
شاید تو شفاعت کنی از نامه سیاهی
در راه ولایت شدهام رهرو و دانم
زین ره نتوان یافت به حق بهتر راهی
اصل شجر خلقت دینست هراسش
در سایهات ار هست پناهنده گیاهی
با لطف تو چون کوهم هر چند که باشم
سرگشته به طوفان بلا چون پر کاهی
در آن گه گنهکارم و اندیشه ندارم
آخر بشرم چون نکنم هیچ گناهی؟
یأس از کرم دوست گناهست و،مرا نیست
آری، همه هست، گنهبخش، الهی
اسلام به شمشیر و به تدبیر تو را راست
در جنگ چو آیی تو، چه حاجت،به سپاهی
ما را به ولای تو ز ما هست اگر خود
هرگز نپسندیدی از دهر ز ماهی
دلداده شوم من از آن روی که طبعم
خوش مدح علی ساز کند گاه به گاهی
#امام_علی_علیهالسلام
#ولادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
عطر نفس باد صبا باد مبارک خرم شدن ارض و سما باد مبارک
انوار اللهی به فضا باد مبارک دیدار خداوند به ما باد مبارک
ای اهل ولا عید شما باد مبارک میلاد علی شیر خدا باد مبارک
امروز چرا کعبه سر از پا نشناسد
مبهوت خدا گشته و خود را نشناسد
ای حو ر و ملک دور حرم را ، هله گیرید آرام و قرار از دل هر قافله گیرید
در طوف حرم راه به هر سلسله گیرید از حی تبارک و تعالی صله گیرید
تا چند در اطراف حرم هلهله گیرید از فاطمه بنت اسد فاصله گیرید
پیشانی طاعت همه بر خاک گذارید
از شوق چو دیوار حرم خنده برآرید
خورشید فروزنده چراغ شب تار است یا ماه سما سوی زمین راهسپار است
آغوش حرم منتظر مقدم یار است او را چه قرار است که بی صبری و قرار است
زمزم همه در زمزمه وصف تنگار است یا آیینه آب روان آینه دار است
مهمان خدا آمده با گنج نهانی
آغوش زهم بازکن ای رکن یمانی
پاکیزه زنی سوی حرم گشته روانه در خانه حق آمده با صاحب خانه
لبخند زنان آن صدف در یگانه بر تیغ غمش قلب حرم گشت نشانه
تا گوهر مقصود برد سوی خزانه گردیدن دور حرمش بود بهانه
رکن و حرم و حجر چشم گشودند
با ذکر علی منتظر فاطمه بودند
ای مردم مکه همه از دور حرم دور کامد به حرم فاطمه با عارض مستور
در پیش رویش خیل ملک ، پشت سرش حور
الله که یک پارچه شد بیت خدا شور
گردید حرم دور سرش با دل مسرور برخواست ندا، کی همه سر تا بقدم نور
ای مادر مولود حرم این حرم از توست
بشتاب به کعبه که حرم محترم از توست
گل بود که می گشت ز افلاک نثارش دل بود که بود از هه سو آینه دارش
تبریک بر آمد زیمین و ز یسارش از نور گل انداخت گل انداخت عذارش
یکباره بهم درد چنان داد فشارش
کافتاد ز پا ،رفت ز کف صبر و قرارش
سر تا بقدم زمزمه و ذکر و دعا بود
دستیش بدل دست دگر سوی خدا بود
یارب بتو و روح رسولان مکرم یا رب به خلیل الله ،این بیت معظم
یا رب به مقام و و حجر الاسود و زمزم یا رب به همین طفل که با من شده همدم
طفلی که ز اجداد و ز آباست مقدم طفلی که طفیلیش بود عالم و آدم
امشب به من خسته و درمانده نگاهی
از دوش دلم بار تو بردار الهی
از گریه او بیت خدا را خطر آمد با ناله او ناله ز حجر وحجر آمد
وز چشمه زمزم همه خون جگر آمد آه از دل و جان بر لب مرغ سحر آمد
ناگاه فروغی ز حرم جلوه گر آمد تسبیح خدا از دل دیوار بر آمد
کی فاطمه در ، بر تو ز دیوار گشودیم
ما منتظر مقدم والای تو بودیم
باز آی بر بام حرم لاله ببارد باز آی که دیوار ز دل خنده ، بر آرد
باز آ که حجر بوسه بپایت بگذارد بازآ که کسی مثل تو فرزند نیارد
بازآ که ملک سر بقدومت بسپارد باز آی که این خانه تعلق به تو دارد
از دوری تو آمده جان بر لب خانه
بشتاب سوی خانه تو ای صاحب خانه
وارد به حرم در پی آن طرفه صدا شد دیوار بهم آمد و مهمان خدا شد
جز حق نتوان گفت در آن خانه چها شد حق است بگویم که خدا چهره گشا شد
بیرون حرم ناله و فریاد بپا شد در مکه مگو ، غلغله در ارض و سما شد
گفتند همه عصمت الله صمد کو
ای کعبه بگو فاطمه بنت اسد کو
چشم همگان سوی حرم بود هماره نه تاب تحمل به کسی نه ره چاره
دیگر همه از بیت گرفتند کناره بعد از سه شب و روز بر آن بیت نظاره
دیوار بهم آمد و شد باز دوباره تابید ز دیوار حرم ماه و ستاره
ناموس خدا آن صدف در یگانه
از خانه برون آمده با صاحب خانه
این کودک نوزاد و یا آیت عظماست این طفل بود یا پدر آدم و حواست
این کشتی نوح است نه نوح است نه دریاست
این نفخه روح است نه روح است نه عیساست
این جلوه طور است نه طور است نه موساست
این شیر خدا این علی عالی اعلاست
ای گشته ز شوقش همه لبریز ، محمد
جانت ز سفر آمده، برخیز محمد
این روح خدا در بدن توست محمد
این جان دو عالم بتن توست محمد
این همدم شیرین سخن توست محمد این دوست دشمن شکن توست محمد
این یاور شمشیر زن توست محمد
این باب حسین و حسن توست محمد