eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
372 دنبال‌کننده
291 عکس
346 ویدیو
50 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
الله علیها غلامرضا_سازگار ای دُر یمِ عصمت یا حضرت معصومه ای فاطمه ی عترت یا حضرت معصومه ای خاک رهت جنّت یا حضرت معصومه ای سایه ی تو عفّت یا حضرت معصومه قم از تو یم رحمت یا حضرت معصومه محتاج دمت حکمت یا حضرت معصومه تو در حرم موسی انسیّه ی حورایی انسیّه ی حورایی محبوبه ی یکتایی محبوبه ی یکتایی ممدوحه ی طاهایی ممدوحه ی طاهایی ریحانه ی بابایی ریحانه ی بابایی آیینه ی زهرایی در صورت و در سیرت یا حضرت معصومه تنها نه محیط قم، ایران به تو می نازد عصمت به تو می نازد، ایمان به تو می نازد عترت به تو می نازد، قرآن به تو می نازد تفسیر و اصول و دین، عرفان به تو می نازد جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد بانوی همه خلقت یا حضرت معصومه شمس و قمر و النجم، جنّ و ملک و انسان جنّ و ملک و رضوان، حور و پری و غلمان هم حوری و هم غلمان هم مالک و هم رضوان هم عالم و هم حاکم هم بنده و هم سلطان دارند به تو چشمِ، لطف و کرم و احسان گیرند زتو حاجت یا حضرت معصومه نبوَد عجب ای بانو شاهی به گدا بخشی وز گرد حریم خود بر روح شفا بخشی بر روح، شفا بخشی بر سینه صفا بخشی حاجات خلایق را از لطف و عطا بخشی بر خلق زمین بخشی بر اهل سما بخشی داری زحق این قدرت یا حضرت معصومه ای کعبه ی اهل دل ایوان طلای تو ای سرمه ی حور العین خاک کف پای تو قم نه همه ی عالم مرهون عطای تو فیضیّه بُود دائم در ظلّ همای تو گردد درِ جنّت باز از صحن و سرای تو یک بذل تو صد جنّت یا حضرت معصومه ای بانوی نُه افلاک ای مادر اهل قم ای خاک حریم تو تاج سر اهل قم ای کوثر فیض تو در ساغر اهل قم آید زنسیمت جان در پیکر اهل قم گلدسته ی صحنینت روشن گر اهل قم ای قم حرم امنت یا حضرت معصومه آنانکه به شهر قم بر عرض ادب آیند آنانکه به پای جان رو سوی تو بنمایند در صحن تو روگردان از جنّت اعلایند هر گام که ای بانو در صحن تو  پیمایند هر زائر قبر تو هم زائر زهرایند نازند بدین رتبت یا حضرت معصومه ای دسته گل زهرا زیحانه ی اهل البیت ریحانه ی اهل البیت دُردانه ی اهل البیت زوّار حریم تو پروانه ی اهل البیت قبر تو بوُد کعبه در خانه ی اهل البیت قم گشته زفیض تو کاشانه ی اهل البیت نازند به تو عترت یا حضرت معصومه ای چشم رضا دیده در حُسن تو زهرا را هم صورت زهرا را هم زینب کبری را خاک حرمت دارد اعجاز مسیحا را دل می بری از رفعت صد مریم عذرا را معصومه ای ای بانو ذرّیه ی طاها را ای فاطمه در فطرت یا حضرت معصومه تو جان سجود استی تو روح قیام استی موسای محمّد را تورات تمام استی دخت صلوات ستی فرزند سلام استی فخریّه ی اجداد و آباء عظام استی الحق که یکی مریم از هفت امام استی ای فاطمه را زینت یا حضرت معصومه تو پاکی و معصومه من عبد گنه کارم تو بحر کرم داری من دست تهی دارم سرمایه ی من تنها اشکی است که می بارم گر اهل بهشت استم گر مستحق نارم هم بنده ی این کویم هم «میثم» این دارم ممنونم از این منّت یا حضرت معصومه
الله علیها ✍مرحوم استاد میرزا عَبدالوَهاب سامانی متخلص به قطره اِی مَهِ بُرجِ اِمامَت کَشتیّ بَحرِ نَجات بانوی عِزّ و شَرف حَلّالِ کُلَِّ مُشکلات گُنجِ عِلم و دانش و فَضل و کَمال و بَذل و جُود مَصدَرغِیب شُهود و مَظهرِ اَسماء ذات اِی مَهین، بالله که عَرشِ حَقّ کَمینت بارگاه چون توئی مَحبوبِ جانان و نَهال و طَیّبات لِیلة الَاسرای ما باشد طَوافِ کُوی تو دَرگَهَت مِعراجِ عُشّاق است مِنهاجِ بَرات آفتابِ بُرجِ دین نُورِ سَراجِ فاطمه شاخهء نَخلِ وِلایت بَر صِراطِ حَقّ ثُبات در مَقامِ قُربِ حقّ بَس رُتبه ات باشد فُزون مرده ای صَد ساله را بَخشی به یک اِیما حَیات آن مُریدِ کُوی جانان در حَریمِ قُرب گُفت از مَقامِ رُتبه باشی دَستگیرِ کَائنات جَبرئیل و عِشق و میکَائیل و عَقلِ عارفان اِیستادِه بَر درِ دولت سَرایَت مَحو و ماُت زُهره باشی در سَماواتِ دلِ کَرّوبیان مِهر و مَه باشی در اِقلیمِ صَفای مُمکِنات هر که می آید به دَربارَت پیّ دَرمانِ دَرد دَردِشان گَردَد دَوا اِی مَنبعِ جُود و بَرات آتَشِ غِیرت بَر اَفروزی بِهنگامِ دعا مُستمندانِ بَلا را می دَهی از غَم نَجات از وُجودِ ذاتِ پاکَت نَخلِهء باغِ رَسول مُضمَحَل شد در حَریمِ قُربِ حقّ لات و مَنات آلِ طه در مَقام و رُتبه از خُرد و کُبار پای تا سَر غَرق در دریای فَهمِ مُحکَمات غَرق اَندر بَحرِ تُوحیدی نمی دانم چِرا چون سِکَندَر میروی پیّ آبِ حَیات
الله علیها استادحاج محمد علی ریاضی یزدی منت خدای را که ز الطافِ داوری وز فیضِ خاصّ و رحمتِ عامِ پیمبری بر خاکیان دری بگشودند ز آسمان خیلِ فرشتگان ز عنایاتِ داوری زرّین دری ز روضه ی رضوان به روی خلق تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری گر سر بر آستانه نسایی ز روی شوق زین آستان کجا روی این سر کجا بری تا سر بر آستانه ی درسایی ز ادب باید ، به گاهِ اوج چو شهباز شه پری تا ز آسمان نسیمِ بهشتی وزد به خاک بگشوده دستِ حقّ درِ زرّینِ دیگری کاین جا حریمِ عصمتِ کبرای کبریاست فرش از شرف به عرش نماید برابری روشن ز نورِ شمسه ی زرّین رواقِ اوست خورشید و ماه و زُهره و بهرام و مشتری قم جاودان ز سایه ی او باد در امان این است رسمِ سروری و سایه گستری آرامگاه فخرِ زنانِ دو عالَم است بر ساقِ عرش زُهره ی زهرای اطهری یک گوشه حور فرش کند حلقه حلقه زُلف یک جا مَلک گشاده به هر گوشه ای پری در آسمانِ مجد فروزنده آفتاب بر طارُمِ سپهر درخشنده اختری گر مادرِ ائمه یکی دختر آورد آرد ، به سان معصومه دختری از آفتابِ روی محمد اشعه یی وز نورِ نخلِ طور فروزنده اخگری ای پرتوِ فروغِ خدایی که از ازل روشنگرِ تشعشعِ خورشیدِ خاوری ای جلوه ی جلالِ نبوت که در کمال نورِ جمالِ حیدر و دخت پیمبری ای اخترِ سپهرِ امامت که در نسب پاکیزه گوهر از صدفِ پاکِ کوثری حُسنِ حسین و زهدِ علی عِلم باقری نورِ جمالِ صادق و موسی بن جعفری باشد علیِّ عالی اَعلا برادرت شمسُ الشّموس مرا تو برازنده خواهری بر تارکِ عروسِ فَلک تاجِ آفتاب فخرِ زنانِ عالَم و خاتونِ محشری شَه بانوی حجازی و داری چو شاهِ طوس یعنی علیِّ عالیِ اعلا برادری او آفتابِ خطّه طوس و تو ماهِ قم او مِهرِ ذرّه پرور و تو ماهِ انوری ماراست زیرِ سایه ی این آفتاب و ماه پاینده پرچمی و برازنده کشوری فردای حشر بر سرِ ما ابرِ رحمت است دستی که ز آستینِ شفاعت برآوری این منقبت نه در خورِ جاه و جلال توست کز آن چه گفته اند و شنیدیم برتری اقبال گفت و طبع چو گل شکفت زین شب چراغ گوهر و زین جامه ی دری آمد یکی برون و به دور قمر سرود بگشود ز آسمان به زمین دست حق دری ‌‌
الله علیها و مرثیه ای کوثرِ کوثر محمّد (ص) ای دخترِ دختر محمّد (ص) معصومه ی دودمان عصمت روح ادب و روان عصمت سر تا قدمت همه معانی مانند کتاب آسمانی پاکی زتو اعتبار دارد عصمت به تو افتخار دارد قم مکّه تو مسجدالحرامش خورشید، ستاره ای به بامش مهر تو به حشر دست آویز فیضیه، زفیض توست لبریز ای مصحف دامن ائمّه ای پاره ای از تن ائمّه یک نخله زهفت قلّه ی طور یک فاطمه از دو فاطمه نور صحن تو پناه خلق عالم ایوان طلات قلب مریم مهر تو به سینه داغ خورشید شمع حرمت چراغ خورشید روی تو گُل بهارِ زهراست قبر تو همان مزار زهراست مهر تو چو جان درون سینه است زوّار تو زائر مدینه ست جود و کرم ائمّه داری جا در حرم ائمّه داری ای زینب دوّم ولایت ثاراللّهیان همه فدایت ای آل رسول را کریمه معصومه، محدثه، علیمه ایران حرم مطهّر توست مرهون تو و برادر توست چون باب تو بود طفل نوزاد صادق زولادتت خبر داد پیش از شب دل فروز میلاد از آمدنت به قم خبر داد بر زائرت ای فرشته حاجب در حشر بود بهشت واجب ذکر تو چراغ محفل ماست قبر تو مدینه ی دل ماست یک کعبه بود به دیده ی ما قبر تو و زینبین و زهرا قم شد حرم محمّد و آل کردی تو در آن نزول اجلال بر دوش خود آن فقیه کامل می برد تو را زمام محمل در نزد تو ای بزرگ بانو پیران خرد زدند زانو بستند همه لب از تکلّم کردند به محضرت تعلّم افسوس که بعد هیفده شب جانت زالم رسید بر لب تو فاطمه، شهر قم مدینه داغت شرری درون سینه در سوگ تو چشم مردم قم بر دامن خاک ریخت انجم هر گام هزار بار مردند تابوت تو را به دوش بردند هر چند که شد مکان به خاکت شب دفن نگشت جسم پاکت شد بسته دو چشم اشکبارت سیلی نزدند بر عذارت پوشیده زخاک شد روی تو دیگر نشکست پهلوی تو بگذار کنم به چشم خون بار این بیت از آن قصیده تکرار آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینه ی قم
الله علیها 📝 الله وحید خراسانی اى دختر عقل و خواهر دین وى گوهر درج عزّ و تمکین عصمت شده پاى‌بند مویت اى علم و عمل مقیم کویت اى میوه‌ی شاخسار توحید همشیره‌ی ماه و دخت خورشید وى گوهر تاج آدمیّت فرخنده نگین خاتمیّت شیطان به خطاب «قم» براندند پس تخت تو را به قم نشاندند کاین خانه بهشت و جاى حوّاست ناموس خداى جایش این جاست اندر حرم تو عقل مات است زین خاک که چشمه‌ی حیات است جسمى که در این زمین نهان است جانى است که در تن جهان است این ماه منیر و مهر تابان عکسى بُوَد از قم و خراسان ایران شده نوربخش ارواح مشکاة صفت به این دو مصباح از این دو حرم دلا چه پرسى حق داند و وصف عرش و کرسى هر کس به درت به یک امیدى است محتاج تر از همه است ‌‌
الله علیها الله لطف الله صافی ای که دل افسرده و غمینی و مضطر  وای که تو را روزگارْ کرده مکدّر  خویش زغم کن خلاص و گیر به اخلاص  رشته ای از چادرِ شفیعه محشر  بضعۀ خیرالنّساء، صَفیّۀ یزدان  معدن جود و کرم، عزیز پیمبر  گوهرِ بحرِ کمال و حشمت و عصمت  اخترِ برجِ حیا، سلیلۀ حیدر  طاهره و پاکْ همچو مریمِ عَذرا  صاحبِ عزّ و شرفْ حبیبۀ داور  منبع زهد و عفاف و دانش و بینش  مرکز ایمان و قُدس و معرفت و فر  مَفخرِ قم عُشِّ اهل بیتِ رسالت  شهرِ حدیث و محدّثینِ موقّر  خاک درش توتیای چشم خلایق  بویِ رواقش حیات بخش و معطّر  همچو پدر قبلۀ حوائج مردم  کارگشای بشرْ ز کهتر و مهتر  روضۀ او طور طالبان تجلّی  مهد کرامات و معجزات مکرّر  حُرمتِ آن همچو حُرمتِ حرم و بیت  حِجْر و مقام و صفا و زَمزم و مَشعَر  مرقد پاکش مطاف عالی و دانی  خطّ ولایش شعار اکبر و اصغر  صاحب این نعت و این صفات نکو کیست؟  حضرت معصومه دخت موسی جعفر  ای فلک رفعت و سپهر معالی  ای شرف دودمان ساقی کوثر  ای همه اسلاف تو اعظامِ عالَم  حجّت و پیغمبر و امام و رهبر  «لطفی صافی» زهول روز قیامت  سخت غمین و پریش باشد و مضطر  چون پدر و چون برادرش به همه عمر  بوده شما را مدیح خوان و ثناگر  چشم امیدش بود به سوی شما باز  تا برهانیدش از جحیم مسعّر 
الله علیها اكبر لطیفیان ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر! ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر! خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم برایت می شوم مادر، برادر! ای سوره چشمی بر منِ آیه بیانداز یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز بر خواهرانش سایه دارد هر برادر چیزی به غیر از چشم تر دارم، ندارم از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم اصلاً نمی دانم پدر دارم-ندارم دیدم كمالاتِ پدر را در برادر از جانب زُلفت صبایی می فرستی؟ با التماس من دعایی می فرستی؟ دارالشِفای من دوایی می فرستی؟ افتاده ام در گوشه ی بستر، برادر! این جا مسیرِ كوچه ها خوب است خوب است وقتی نگاهِ مردها خوب است خوب است حالا كه احوالِ رضا خوب است خوب است از بس فنا گردیده ام من در برادر در كوچه ها با حالِ بیمارم نبردند وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند این معجری را كه سرم دارم نبردند این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر! ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند افتاده روی تلِّ خاكستر برادر نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر با نیزه ای تا شاه را از حال بردند یك یك تماماً رو سوی اموال بردند هر آن چه را كه بود در گودال بردند تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر!
الله علیها لطفی اگر فراق برادر شکست خواهر را ولی به نیزه ندیدم سَرِ برادر را تمامِ زمزمه ام زینب است در دَمِ مرگ که دوخت سویِ عزیزش نگاه آخر را دوباره روضه به پا کرده ام در این خانه دوباره می شنوم گریه هایِ مادر را سرِ پدر به نِی و عمه در هجومِ سنگ کسی نبود بگیرد دو چشمِ دختر را میان بزم شراب و کنارِ نامحرم چو دید چشمِ ستمگر لبانِ پَرپر را به پیشِ چشمِ یتیمان شرر به جان می زد بر آن لبانِ ترک خورده خیزران می زد
نوحه شهادت خانم معصومه سلام الله علیها تسلیت. شاه خراسان لاله زار. آرزویت گشته پر پر شهرقم. گشته سیه پوش در عزای دختر موسی بن جعفر آه. خواهر بیقرارت مانده چشم انتظارت(۲) آه. لحظه جان سپاری می کند آه وزاری (۲) آه تسلیت یابن الحیدر(۲) ######## از یک سو. داغ فراقت جسم رنجور عزیزت آب کرده از یک سو. زهر شرربار عاشق دلداده را بیتاب کرده آه یکطرف داغ غربت یکطر ف بار محنت (۲) آه غم هجران دلبر ماتم شش برادر(۲) آه تسلیت یابن الحیدر (۲) ######## دست او برسینه باشد وای دل در لحظه های جان سپاری تنها از. برادر خود مانده یک نامه برایش یادگاری آه. گرچه با جان برلب می کند یاد زینب(۲) آه. که کشد از برادر جامهٔ پاره در بر(۲) ######## معصومه. هرآنچه دیده بر روی نی از برادر سرندیده داغ غر. بت گرچه دیده تازیانه غارت معجر ندیده آه یاس پرپر ندیده خون حنجر ندیده(۲) آه طفل بی سرندیده اشک مادر ندیده(۲) آه تسلیت یابن الحیدر(۳) ####### اهل قم. برپیکر او گل بریزند بعد قتلش از سربام بر سرو. روی اسیران جای گل ریزند آتش از سر بام آه اهل قم دیده گریان نوحه خوان سینه کوبان (۲) آه. خنده زن مردم شام کف زنان بر سر بام (۲) آه تسلیت یابن الحیدر(۳) سلام الله علیهم اجمعین مصطفی نظری طهرانی 👇👇👇👇👇👇
نوحهٔ شهادت خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها دو دمه معصومه دلش آب زهجران رضا شد قم کرب و بلا شد (۲) مسموم جفا کشتهٔ جور خلفا شد قم کرب و بلا شد (۲) شش جا جگرش پاره شد از داغ برادر وای از دل حیدر (۲) در ساوه نگفتند چها دید و چها شد قم کرب و بلا شد (۲) فرزند علی در پی ترویج غدیر است سربسته چو شیر است (۲) او راهبر خیل عظیم سعدا شد قم کرب و بلا شد (۲) از مردم قم بر سر او بارش گل بود کی بسته به غل بود (۲) می گفت که با عمهٔ من جور وجفا شد قم کرب وبلا شد (۲) مصطفی نظری طهرانی
نوحهٔ دودمه شهادت خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها استقبال از یک نوحهٔ قدیمی حضرت معصومه در قم زینب اندر کربلا (۲) هر دو در شور و نوا(۲) زینب از داغ حسین معصومه از هجر رضا (۲) هر دو در شور و نوا (۲) زینب غمدیده داغ شش برادر دیده است(۲) تیغ و خنجر دیده است ساوه شد دارالبلا معصومه شد داغ عزا (۲) هر دو در شور و نوا (۲) بر سر معصومه گل می ریختند از روی بام (۲) وای از غوغای شام بر سر زینب گل آتش زدند سنگ جفا(۲) هر دو در شور ونوا (۲) قم برای حضرت معصومه شد دارالامان (۲) من چگویم شامیان گوشهٔ ویرانه برده دختر شیر خدا (۲) هر دو در شور ونوا (۲) زینب از داغ برادر آه و افغان می کند (۲) مو پریشان می کند اشک غم از دیدهٔ معصومه ریزد ای خدا (۲) هر دو در شورو نوا(۲) مصطفی نظری طهرانی