eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
372 دنبال‌کننده
291 عکس
346 ویدیو
50 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
شام تو پر از نور سحرگاهی شد خورشید خدا به سوی تو راهی شد برخیز به احترام این بخت بلند یثرب! تو مدینة‌النبی خواهی شد 📝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️صدبار تکرار می‌کنیم، باز یکی صدایش بلند می‌شود... 📌نمی‌دانند که انگلیس‌ها هنرشان استفاده از شکاف بین شیعه و سنّی است...
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دامن مزن به آتش این قیل و قال‌ها از حق بگو چنانکه علی گفت سال‌ها... بخشی از شعرخوانی محمدجواد شرافت در حضور رهبر انقلاب
آرزودار توأیم ای سَرِمان گرمِ خیالت کاش مرگ آید و ما را برساند به وصالت زیرِ پایت غزلِ أشهَدِمان را که سرودیم می‌فرستیم سلام و صلواتی به جمالت ما کجا مدحِ تو گفتن؟ نفسی از تو شنُفتن؟ وحیْ فرما به حَرای شُعَرای کَر و لالت این‌که دستان تو را بوسه زده خِلقتِ عالَم اختیاری‌ست که داده‌ست خدای مُتعالت باید از خویش بپرسی به سَلونی: "تو که هستی؟!" ای که حتی نرسیده‌ست قَدِ ما به سئوالت هر که بی حُبِّ تو سجّاده‌نشینِ شب و روز است عمر را سجده‌کنان می‌گذراند به بِطالت حُکمِ حِلّیَّت و حُرمَت، حَکَم آب و شرابی خونِ مایی که به هر کیش حرام است، حلالت ای که از دارِ جهان جز دلِ ما هیچ نبُردی گاهی از لطف بیا سَرکِشی مال و مَنالت به سگانِ نجفت غبطه نخوردیم؟، که خوردیم! کارِ مایی که وَبالیم فقط، چیست؟، خجالت! ✍
آنان‌که پاس حرمت حیدر نداشتند ایمان به‌ذات خالق اکبر نداشتند گر با علی شدند مخالف، عجب مدار تصدیق زابتدا به پیمبر نداشتند گوش همه ز فضل علی در غدیرخم پُر شد ولی چه سود که باور نداشتند افشاند شه ز لعل گهرها و مفلسان همت به ضبط آن دُر و گوهر نداشتند چندی به احمد ار گرویدند از نفاق جز ملک و مال، مقصد دیگر نداشتند هرگز نداشتند به محشر عقیده‌ای ور نه چگونه خوف ز محشر نداشتند! کردند هر جفا که برآمد ز دستشان ز آن‌روز که اعتقاد به کیفر نداشتند گشتند چیره سخت به عنقای قاف قرب زاغان که کرّ و فَرِّ کبوتر نداشتند دین ثابت از علی‌ست؛ بلی آن فراریان قدرت به فتح قلعه‌ی خیبر نداشتند در رزم خندق آن همه لشگر به‌جز علی مردی حریف عَمرو دلاور نداشتند بی‌شک مقرر است به‌دوزخ حمیم‌شان آنان‌که حُبِّ ساقیِ کوثر نداشتند من خاک پای پاکدلانی که جان و سر دادند و دل ز مهر علی برنداشتند جوید صغیر، یاری از آن شه که انبیاء جز او پناه و ملجاء و یاور نداشتند
فخر دوجهان شفیع یوم‌العرصات آن مظهر بی نظیر اسماء و صفات فرموده که می رود نفاق از دل‌ تو وقتی که بلند میفرستی صلوات ___________ بر اهل جهان مژده زِ بالا آمد جِبرْيل اَمين بَهرِ تماشا آمد بفرست در این ماه مکررصلوات چون خاتم الانبیا به دنیا آمد ...... از سمتِ مدینه این ندا آمده است باقر به لبش ذکر و ثنا آمده است بفرست به مصطفی و آلَش صلوات چون صادق آل مصطفی آمده است ایمان به رسول هاشمی مذهب ماست پیوسته بر او دعای روز و شب ماست آیینه‌ای از «مّودة فی القربی» ذکر صلواتی‌ست که نقش لب ماست
به بهار گفتم ثمرت مبارک به بهشت گفتم شجرت مبارک به سپهر گفتم قمرت مبارک به وصال گفتم سحرت مبارک به وجود گفتم گهرت مبارک به شکیب گفتم ظفرت مبارک به کلیم گفتم شب احمد آمد به مسیح گفتم که محمّد آمد چه خوش است امشب شب عیش و نوشم چو ملک ز گردون گذرد سروشم چو شراب کوثر ز درون بجوشم به وصال ساقی ز شعف بکوشم من و های وهوی و دولب خموشم که هماره جانم دهد و ستاند ز نبـی بگویـد، ز علی بخواند ز خدا بوَد پر همه‌جای مکه شده غرق، عالم به فضای مکه زده پر وجودم به هوای مکه به زمین مکه، به سمای مکه به مقام کعبه، به صفای مکه به رسول اکرم، به خدای مکه به شکوه کعبـه، به جلال احمد که خداست پیدا به جمال احمد شب شام روشن ز فروغ رویش رهِ «ایمن» ایمن، به پناه کویش یم بی‌نهایت نمی از سبویش  قد خضر سروی به کنار جویش دل خلق بسته به کمند مویش به بهار خلقش، به بهشت خویش به کـدام دم، دم زنـم از ثنایش به کدام سر، سر فکنم به پایش نفسش روایت، سخنش درایت هدفش نبوت، کنفش ولایت جلوات رویش، همه را هدایت اثرات دستش، همه‌جا عنایت منم و عطایش، دو خجسته آیت نه در آن حدود و نه بر این نهایت به خدا به قرآن، به رسول و آلش که بـس اسـت فردا نگه بلالش به خداست عبد و به دلش خدایی به ثناس بسته دهن سنایی همه خسروان را به درش گدایی همه دلبران در قدمش فدایی قد و قامتش را همه کبرایی دمد از وجودم دم نارسایی نـه توان ثنایش به زبان بیارم نه توان قلم را به زمین گذارم به تمام قرآن، به رسول داور به جلال زهرا، به مقام حیدر به صفا، به مروه، به منابه مشعر به دو دخت زهرا به شبیر و شبر به مقام سلمان، به قیام بوذر به کمال میثم، به خلوص قنبر که خدا ندارد بشری چو احمد که بشر ندارد پدری چو احمد هله‌ ای دو عالم همه دم به کامت ز فلک گذشته اثر کلامت تو بگو که گویم سخن مقامت تو بخوان که عالم شنود پیامت ز بشر درودت ز خدا سلامت همه جا قیامت شده با قیامت چه شود بخوانی به نوای دیگر چه شود برآیـی ز حرای دیگر تو پیمبر استی به همه زمان‌ها تو خدایگانی به خدایگان‌ها کمی از زمینت همه آسمان‌ها به کفت زمامِ همه‌کهکشان‌ها قدمت فرازِ قلل جهان‌ها کلمات نورت، همه نقش جان‌ها تو زعیم بودی، همه انبیا را تو پیمبر استی همه اولیا را تو رسول بودی که نبود عالم تو امام بودی و نبود آدم به همه مؤخر ز همه مقدم تو نبی اعظم تو رسول‌اکرم تو دلیل بودی به کلیم در یم تو مسیح بودی به مسیح در دم تو خـدا جلالـی، تـو خـداپرستی توهمیشه بودی، تو هماره هستی تو رسول حق تا صف محشر استی تو پیمبران را همه رهبر استی تو مطهر استی، تو مطهر استی تو فروتن استی، تو فراتر استی تو امام حیدر، تو پیمبر استی  تو ز انبیا هم، همگی سر استی نگهـی بـه «میثم» که ره تو پوید همه از تو خواند، همه از تو گوید
امشب به ملايک خبری تازه رسيده لبخند نجات از نفس صبح دميده شيطان عوض جامه دل خويش دريده اوصاف خدا از دهن بت كه شنيده يك صبحدم و اين همه اعياد كه ديده اعياد خدا گشته از اين صبح پديدار ای بحر تجلا! گهرت باد مبارك ای طور نبوت! شجرت باد مبارک ای مكه! نسيم سحرت باد مبارک ای آمنه! قرص قمرت باد مبارک ميلاد گرامی پسرت باد مبارک دامان تو تا حشر بود مطلع الانوار ای گمشدگان! گمشدگان! راهبر آمد در عرصه ی بيدادگری، دادگر آمد تكبير بگوييد كه هجران به سر آمد تهليل برآريد كه پيغامبر آمد پيغامبر از بهر نجات بشر آمد آمد به جهان قافله را قافله سالار توحيد بود لاله ی بستان محمد جبرييل بود مرغ گلستان محمد تهليل بگوييد به فرمان محمد خلقت همه گشتند ثناخوان محمد ذكر همگان آيه ی ما كان محمد از قول خدای احد قادر دادار اين نور جمال ازل، اين خالق نور است اين هم سخن موسی، در وادی طور است اين روی صحف، صورت زيبای زبور است اين روح عدالت به محيط زر و زور است اين منجی آن دخترک زنده به گور است اين است كه گل سبز كند از شرر نار اين است كه او بود و همه خلق نبودند اين است كه با نام خوشش نامه گشودند اين است كه خيل ملكش سجده نمودند وصفش همه گفتند و شنيدند و سرودند گفتند و شنيدند و سرودند و ستودند با اين همه كردند به عجز سخن، اقرار اين است كه توحيد از او نام گرفته اين است كه خورشيد از او وام گرفته اين است كه از روح بشر، دام گرفته اين است كه دل از دمش آرام گرفته اين است كه از دست خدا جام گرفته سر تا قدم از علم الهی شده سرشار ای جان همه عالم و آدم به فدايت ای هستی هستی كمی از لطف و عطايت گلبوسه ی فردوس، به خاک كف پايت روييده مسيح از نفس روح فزايت كار ملک و ذكر خداوند، ثنايت اين ذكر الهی است كه دائم شده تكرار ای چرخ كهن خاک ره طفل صغيرت روشنگر بزم ازلی روی منيرت تا حشر، بزرگان جهانند حقيرت حتی به جنان اهل بهشتند فقيرت پيغامبران يكسره بودند بشيرت پيوسته نمودند به آقاييی ات اقرار اوصاف تو چون وصف خدا فوق حساب است قرآن تو را سلطه بر اين چار كتاب است حب تو ثواب است، ثواب است، ثواب است بغض تو عقاب است، عقاب است، عقاب است تو آب حياتی و جهان بی تو سراب است تو مهری و روز همه بی‌توست شب تار ما امت وحی و تو پيام آور مایی تا هست خدايی خدا، رهبر مايی تو جان همه عالمی و در بر مايی تو سايه ی لطف ازلی بر سر مايی تا شام ابد مشعل روشنگر مايي بی‌نور تو، توحيد محال است، نه دشوار بی دست تو حق بر روی كس در نگشايد بی دوستی ات حمد خداوند نشايد بی حسن تو يوسف ز كسی دل نربايد بی نام تو زنگ غمی از دل نزدايد مدح تو نه از «ميثم»، از خلق نيايد گيرم ز عقيق همه ريزد در شهوار
امشب شب مبارک احیای انبیاست زیرا شبِ ولادت آقای انبیاست در یک وجود، جلوه کند عالم وجود؛ در یک جمال، صورت زیبای انبیاست عید بزرگ جان جهان و جهانِ جان، عید خدا و سیّد و مولای انبیاست دوران غربت بشریت سرآمده یعنی شب ولادت پیغمبر آمده امشب خدا به اهل زمین، آسمان دهد ملک وجود را شرف جاودان دهد امشب خدا جمال دل‌آرای خویش را، با روی دلربای محمّد نشان دهد با پرتو جمال منیر رسول خویش، تا صبح حشر، نور به چشم جهان دهد جان در طبق نهید که میلاد احمد است اعلان کنید بر همه: عیدِ محمّد است امشب خدات رشکِ قمر داد آمنه! با حُسن خویش بر تو پسر داد آمنه! نُه ماه انتظار کشیدی به شوق او تا نخل آرزوی تو بر داد آمنه فرزند تو گرامی و نامش محمّد است این مژده را خدات خبر داد آمنه اینک تو را ولادت احمد مبارک است بر احمد تو نام محمّد مبارک است ای آمنه، محمّدِ تو، مظهر خداست رخسار کبریاییِ او منظرِ خداست همچون کتاب وحی بگیرش به روی دست، سر تا قدم ببوس که پیغمبر خداست تا روز حشر بر همه پیغمبری کند، گفتار وحی او، سخن آخرِ خداست آیینه تمام‌نمای خداست این پس آمده است و پیش‌تر از انبیاست این ای آمنه، محمدت از انبیا، سـر است این بر همه پیامبران هم پیمبر است قرآن او، که وحی الهی ست، شاهد است این از پیمبران اولوالعظم، برتر است قدر و کمال و شأن و جلال و مقام او حتی در انبیای سلف، فوق باور است این طفل نه، که قافله‌سالارِ انبیاست آگاه باش هر نفسش، وحی کبریاست ای کعبه! پیش پای محمد قیام کن دورش طواف آور و کسب مقام کن غار حرا به شوق وی آغوش برگشا مانند کوه‌ها به محمّد سلام کن ای شهر مکه عید محمّد مبارکت! از سیّد پیامبران احترام کن دوران کفر و ظلم و ضلالت، سر آمده نامش بلند باد که پیغمبر آمده میلاد احمد عید خداوندِ سرمد است عالم ز مقدمش همه خلدِ مُخلد است از ربِّ کعبه در حرم کعبه حکم شد بت‌ها ادب کنید که میلاد احمد است دوران بردگی و اسارت تمام شد ای دختران زنده به گور، این محمّد است بت‌ها ندا دهند به آوازه جلی صلّ علی محمّد و صل علی علی این یاور تمامِ ضعیفان عـالم است این منجی همیشـه اولاد آدم است این رهنمای گمشدگان تـا قیام حشر؛ این شمعِ جمع خلق، رسول مکرم است این روی انبیای الهی به جسم پاک این پای تا به سر همه روح مجسم است این طفل نه که صاحب تنزیل بوده است شاگرد او معلم جبرییل بوده است وقتی خدا به خلقت کونین داشت دست ساقی انبیاست ز پیمانه الست این با خدای عزوجل بود هم‌سخن روزی که صبحی و شب و روزی نبوده است پیش از رسل رسول خدا بود و بود و بود بعد از رسل رسول خدا هست و هست و هست آدم هنوز آب و گلش بود در عدم او بود او پیامبر خالقِ قِدَم تو تا قیام حشر چراغ هدایتی با هر کلام صاحب اعجاز و آیتی تو تا ابد پیامبران را پیمبری بر فرد فرد صاحب حکم و ولایتی در بین انبیا و امم این شعار ماست ما امت توایم محمد عنایتی "میثم" مدیحه‌خوان تو بوده است و آل تو هر چند نیست در خور قدر و جلال تو
به دقت گوش کن انگار چیزی بر زمین افتاد سکوت شب شکست و در همه دنیا طنین افتاد گمانم این صدای بر زمین افتادن بت هاست یکی الله اکبر گفت و اینک در جهان غوغاست خدایاکیست بتهای جهان را واژگون کرده شکوه چیست تاج سروران را سرنگون کرده خبر آمد که در ایران ترک برداشت ایوانی سراسیمه پرید از خواب، شاهنشاه ساسانی مدائن را ببین! انگشت بر لب مانده از حیرت که این بی طاقتی در طاق کسری نیست بی علت کسی خاموش کرده آتش شرکی مسلم را کدامین نور تا این حد دگرگون کرده عالم را خدا تعریف دیگر یافت این هم یک خوش آمد بود چنین تغییر در دنیا فقط کار محمد بود رسوم جاهلیت را به هم زد وقت میلادش رسید و استجابت شد دعای خیر اجدادش گرفته آسمان انبیا یک عمر نور از او سخن گفتند در تورات انجیل و زبور از او نشان دادند تنها قدری از اوج مقامش را رسولانی که وقت معجزه بردند نامش را پر از عجزیم وقتی بوده اعجازش کلام الله چه جای مدح؟ خرما بر نخیل و دست ما کوتاه رسید از چشمه آفاق جان تازه ای آورد برای مردم دنیا جهان تازه ای آورد به نام زن کرامت داد، دریا را به صحرا برد مقام دختران را با کلام خویش بالا برد نصیب او به غیر از ناسپاسی ها نشد آری لبش یک بار هم اما به نفرین وا نشد آری نبی آمد ولی افسوس قدرش را ندانستند نه...قدرش را بجز زهرا و جز مولا، ندانستند علی در یاری تنهایی احمد مسمم ماند ولی الله اعظم با رسول الله اکرم ماند....
مدینه غرق صفا شد ز روی حضرت صادق دمید عطر محمد ز بوی حضرت صادق فروغ روی نبی را که مکه یافت در امشب مدینه دیده دوباره ز روی حضرت صادق شب درخشش خورشید آسمان علوم است که نور می دهد از چار سوی حضرت صادق ششم امام که باشد ضمیر عالم و آدم مثال آینه ها روی به روی حضرت صادق تمام فقه بود وامدار مکتب فضلش کمال عشق بود راز گویِ حضرت صادق روایتی است کرامت از آن وجود مکرّم حکایتی است شفاعت ز خوی حضرت صادق پیمبران نرسیدند بر مقام نبوت که جرعه ای نزدند از سبوی حضرت صادق بسان زمزم و تسنیم و سلسبیل روان است علوم آل محمد ز جوی حضرت صادق ز کهکشان فضیلت طنین فکنده به عالم خروش عدل علی از گلوی حضرت صادق قیام علمی او چون قیام سرخ حسینی فکنده لرزه به کاخ عدوی حضرت صادق کمر به کشتن او بست دشمنش چو نظر کرد که هست غالب دلها به سوی حضرت صادق فرشته جسته تقرب بهشت یافته رونق ز قطره قطره ی آب وضوی حضرت صادق بود تجلی والشمس ز آن جمال مبارک بود مفسّر والّیل موی حضرت صادق چراغ راهنمای بشر به عالم توحید همیشه وقت بود گفتگوی حضرت صادق کتاب جابر حیان حدیث فضل مفضّل یکی است ز آن همه راز مگوی حضرت صادق اگر به علم درخشد ، چو آفتاب، گرفته ذُراره ذرّه ای از مهر روی حضرت صادق حُشام حشمت علمی گرفته از حَشَم او که کرده تر، لب جان از سبوی حضرت صادق بگو فلاسفه را تا برای درک حقایق نهند رو به ره مهر پوی حضرت صادق نماز پایه ی دین است و بود لحظه ی آخر نماز و حرمت آن گفتگوی حضرت صادق بخوان دعای فرج را به آرزوی اجابت که بوده صبح فرج آرزوی حضرت صادق شب دعاست برای فرج بیا که بخوانیم خدای را همه بر آبروی حضرت صادق قلوب شیعه حریمش بود ولی به بقیعش دل شکسته کند جستجوی حضرت صادق نبین به قبر خرابش ببین که چشمۀ خورشید بجوشد از افق خاک کوی حضرت صادق خدا کند که صبا بر مشام ما برساند شمیمی از حرم مُشک بوی حضرت صادق خدا کند من آلوده باز هم چو «مؤید» سر نیاز بسایم به کوی حضرت صادق