#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ولادت
#قصیده
#استاد_سید_رضا_موید
امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین
شیرخوار اکبری را در بغل دارد حسین
هم چو گردون اختری با جلوههای سرمدی
هم چو دریا گوهری را در بغل دارد حسین
غرقه در امواج شادی گشته آن دریای نور
زمزمی یا کوثری را در بغل دارد حسین
جان هر جانانه را بگرفته در دامن رباب
دلبر هر دلبری را در بغل دارد حسین
یاد مادر میکند زینب چو امشب بنگرد
خود حسین اصغری را در بغل دارد حسین
خود خدای عشقبازان، این سفیر کوچکش
ای عجب پیغمبری را در بغل دارد حسین
پیر کنعان گو ننازد بر جمال یوسفش
یوسف زیباتری را در بغل دارد حسین
گر که از گهواره شد آغاز اعجاز مسیح
نک مسیح دیگری را در بغل دارد حسین
هم رسالت، هم امامت از فروغش منجلی است
احمدی یا حیدری را در بغل دارد حسین
در رگ و شریان او جاری بود خون خدا
از فضایل مظهری را در بغل دارد حسین
عروه الوثقای عالم تاری از قنداقه اش
از شفاعت محشری را در بغل دارد حسین
تا شود گلهای سرخ کربلا را عندلیب
مرغ قدسی پیکری را در بغل دارد حسین
این پسر مُهر شهادتنامه انصار اوست
خاتم معجزگری را در بغل دارد حسین
شاهد فردای عاشورا بود در دامنش
یا شفیع محشری را در بغل دارد حسین
عرصه گاه حق و باطل، چون شود دشت بلا
بهر آنجا داوری را در بغل دارد حسین
موج خونش، چون کند تضمین فتحی جاودان
طفل نه، سرلشکری را در بغل دارد حسین
با زبان بی زبانی راز گوی خلقت است
یاور نوآوری را در بغل دارد حسین
تشنه کامی جوشن و خون گلو شمشیر اوست
بوالعجائب یاوری را در بغل دارد حسین
آل عصمت هر یکی خود کارساز عالمند
کارساز دیگری را در بغل دارد حسین
ای «مؤید» هر چه خواهی نک از آن مولا بخواه
که امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین
#امام_جواد_علیه_السلام
#مدح
#استاد_محمدجواد_غفورزاده #شفق
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت
چند روزه نوبت هر کس به پایان میرسد
ای خوش آن رهرو که ره در خلوت اسرار داشت
در پناه همّت و در پرتو آزادگی
راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت
من غلام همت آنم که از روزِ نخست
افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت
جان گرفت از عشق سلطان سریر ارتضا
ور گرامی داشت جان را از پی ایثار داشت
پیرو هشت و چهار آمد، نشد از واقفین
چون به قول خاتم پیغمبران اقرار داشت
مدفنِ پاکِ رضا را کعبۀ امید یافت
بر رضا و نسل پاکش التجا بسیار داشت
جز رضا عهد مودّت با کسِ دیگر نبست
جز جواد از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت
تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود
ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت
کیست این مهر جهانآرا که چون آباء خویش
جلوهها نور جمالش از در و دیوار داشت
کیست این سرو سَهی بالا کز استغنای طبع
لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت
یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد
یک طرف خُلق عظیم احمد مختار داشت
مظهر تقوا و قُدس و مطلع اَللهُ نور
نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت...
مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این
لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت
نازپروردی که شبها تا سحر شمس الشموس
در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت...
جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود
بُرد از آیینۀ دلها اگر زنگار داشت
خود خداوند فضیلت بود و بهر کسب فضل
در حریم قدس او «فضل بن شاذان» بار داشت
خوشهچین خرمن فیضش «ابو تمّام» هم
این حقیقت را به اِمداد سخن اِشعار داشت...
آن دلآگاهی که با ظلم و ستم پیکار کرد
دشمن از بیدانشی با او سر پیکار داشت
آزمون حضرتش را کرد دستاویز خویش
آزمونگر «پور اکثم»، تا چه در پندار داشت
شوربختی بین که کرد از تیرهرایان محفلی
قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت
بود آن دانای راز آگاه که قاضِی القُضاة
با نهاد و نیّتی ناپاک استفسار داشت
«چیست حکم آنکه مُحرم بود و قتل صید کرد»
لعل لب بگشود و در پاسخ چنین اظهار داشت:
«کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟
بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟
بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟
جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟
خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا،
سالخوردی بود و زین پروندهها بسیار داشت؟
از همه بگذشته، کوچک یا بزرگ از وحش و طیر
با کدامین صید آن صیّادِ مُحرم کار داشت؟»
چون رسید اینجا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین
با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت
«خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت»...
بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»،
از پی عرض ارادت عرضه با زوار داشت...
باید اینجا با کمال معرفت شد عذرخواه
هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت
باید اینجا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت
سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت
باید اینجا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر
گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت
باید اینجا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب»
منتظر بود به مضطرّ حقیقی کار داشت
گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق»
ای خوشا آنکس که فردا وعدۀ دیدار داشت
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
#استاد_سید_رضا_موید
شمیم عشق میرسد دوباره بر مشام ما
نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما
مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما
مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما
که بهر دلشکستگان در امید باز شد
هزار قفل غم ببین که بیکلید باز شد...
شمس ضحی که میدمد ماه ز هر نظارهاش
بود طلوع این قمر تجلّی دوبارهاش
تا که نگاه میکند بر رُخ ماهپارهاش
غرق ستاره میشود کنار گاهوارهاش
نهم امام را به بر، امام هشتم آورد
بضعۀ دوم نبی، کوثر دوم آورد
خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی
شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی
زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا
حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَرا
کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد
وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود...
ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده
به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده
به قلههای مکرمت، کرامتت علم زده
اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده
تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان
پُر برکتترین کسی که آمدهست در جهان
فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی
مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی
خدای را امین تویی جهات را امان تویی
تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی
تو وارث پیمبری شافع روز محشری
قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری...
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#محمدجواد_غفورزاده_شفق
آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد
عطر بهار از دمِ جانپرور آوَرَد
با موکب معطّر خود این مسیحدم
یک بوستان بنفشه و نیلوفر آورد
در حیرتم که این نَفَس قدسی از کجا
سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد
این پیک مُشکبوی مگر از مدینه است
کز هر گذر که میگذرد گل برآورد
آری نسیم چون طربانگیز میشود
گلهای باغ را به ترنّم درآورد
گلهای باغ را به ارادت نثار کن
در پای آنکه مژدۀ آن دلبر آورد
آن دلنوازِ عالم و آدم که آسمان
حاشا که از رُخَش مهِ روشنتر آورد
شاید که ماه سر به گریبان فرو بَرَد
کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد..
این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست
این است آن صدف که مِهین گوهر آورد
تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد
جبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد
دلبند مرتضی و جگرگوشۀ رضا
با خود جلال و جلوۀ پیغمبر آورد
شبهای انتظار پدر را به راستی
صبح جمال و جلوۀ او بر سر آورد
آن نازنینپدر که فروغ هدایتش
اندیشه را به وادی حیرت درآورد
همراه با ترنّمِ لالایی جواد
اشک از غم فراق به چشم تر آورد
شبها کنار بستر نازش به ارمغان
چشمی پرآب و چشمهای از کوثر آورد
جای شگفت نیست که افلاک سر فرود
پیش جلال و شوکت این رهبر آورد
ابر عنایت و کرم و التفات او
آفاق را هرآینه زیر پر آورد..
#امام_جواد علیهالسلام
#ولادت
#قصیده
#استاد_محمدجواد_غفورزاده
🔹جگرگوشۀ رضا
آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد
عطر بهار از دمِ جانپرور آوَرَد
با موکب معطّر خود این مسیحدم
یک بوستان بنفشه و نیلوفر آورد
در حیرتم که این نَفَس قدسی از کجا
سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد
این پیک مُشکبوی مگر از مدینه است
کز هر گذر که میگذرد گل برآورد
آری نسیم چون طربانگیز میشود
گلهای باغ را به ترنّم درآورد
گلهای باغ را به ارادت نثار کن
در پای آنکه مژدۀ آن دلبر آورد
آن دلنوازِ عالم و آدم که آسمان
حاشا که از رُخَش مهِ روشنتر آورد
شاید که ماه سر به گریبان فرو بَرَد
کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد..
این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست
این است آن صدف که مِهین گوهر آورد
تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد
جبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد
دلبند مرتضی و جگرگوشۀ رضا
با خود جلال و جلوۀ پیغمبر آورد
شبهای انتظار پدر را به راستی
صبح جمال و جلوۀ او بر سر آورد
آن نازنینپدر که فروغ هدایتش
اندیشه را به وادی حیرت درآورد
همراه با ترنّمِ لالایی جواد
اشک از غم فراق به چشم تر آورد
شبها کنار بستر نازش به ارمغان
چشمی پرآب و چشمهای از کوثر آورد
جای شگفت نیست که افلاک سر فرود
پیش جلال و شوکت این رهبر آورد
ابر عنایت و کرم و التفات او
آفاق را هرآینه زیر پر آورد..
#لیلة_الرغائب
#شعر_توحیدی
#غزل
🔹شب وصل ياران🔹
چه شب است يا رب امشب ،كه شكسته قلب ياران
چه شبى كه فيض و رحمت، رسد از خدا چو باران
چه شبى كه تا سحرگاه، ز فرشتگان «الله»
بركات آسمانى، برسد به جاننثاران
شب انس و آشنايىست، شب عاشقان مهدىست
شب وصل هر جدايىست، شب اشک رازداران
شب تشنگان ديدار، شب ديدگان بيدار
شب سينههاى سوزان، شب سوز سوگواران
شب قلبهاى لرزان، شب چشمهاى گريان
شب بندگان خالص، شب راز رستگاران
شب توبه و اجابت، شب صدق و معنويت
شب گريه و مناجات، شب شور و شوق ياران
شب نغمههاى ياربّ، شب ذكر «توبه» بر لب
شب گوش دل سپردن، به سرود جويباران
چه بسا كه تا سحرگاه، سفر شبانه رفتيم
كه مگر نسيم لطفى، بوَزَد در اين بهاران
چه خوش است يا رب امشب، كه خطاى ما ببخشى
ز كرم كنى نگاهى به جميع شرمساران
تو خدايى و خطاپوش، تو بزرگ و اهل احسان
گنه از غلام مسكين، كرم از بزرگواران
تو انيس خلوت دل، تو پناه قلب خسته
تو طبيب چارهسازى، تو كريم روزگاران
دل دردمند ما را، تو شفايى و تو درمان
به تو مبتلا و محتاج، نه منم، كه صد هزاران
به خداییات خدايا، به مقام اوليايت
به فرشتگان، رسولان، به خشوع خاكساران
شب دلشكستگان را به سحر رسان، خدايا
ز فروغ خود بتابان، به دل اميدواران
📝 #جواد_محدثی
#لیله_الرغائب
بر مهدیِ دین، حضرت صاحب، صلوات
بر مصلح کل، فاتحِ غالب صلوات
ما آرزوی صبح ظهورش داریم
بر صاحب "لیلة الرغائب" صلوات
#سید_روح_الله_موید ✍
.
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم از طرف یاعلی مدد
#امام_زمان_علیه_السلام
#استاد_محمدجواد_غفورزاده
کدام "جمعه" دعا مستجاب خواهد شد؟!
مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد
کدام "جمعه" ز عطر بهشتیِ گل یاس،
بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟!
کدام "جمعه" شود بخت عاشقان بیدار
و چشم فتنۀ عالم، به خواب خواهد شد؟!
کدام "جمعه" خدایا ز فیض گریۀ شوق،
بهار و باغ و چمن، کامیاب خواهد شد؟!
جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پردۀ غیب،
کدام "جمعه" برون از حجاب خواهد شد؟!
کدام "جمعه" به خورشید میخورد پیوند
و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد؟!
هزار "جمعه" دعای فرج به لب داریم
کدام "جمعه" دعا مستجاب خواهد شد؟!
#امام_جواد_علیه_السلام_ولادت
#غزل
#استاد_سید_رضا_موید
باز بر نخل ولایت ثمری داده خدا
آسمان عظمت را قمری داده خدا
در بهاری همه زیبائی و امید و صفا
گلشن مهر و وفا را ثمری داده خدا
دهم ماه رجب، لیله قدر دل ماست
وه بر این شب،چه مبارک سحری داده خدا
شب قدر است، بخوان سوره کوثر ،زیرا
به رضا ،کوثر و قدرِ دگری داده خدا
حجره کوچک ریحانه بهشتی دگر است
که بر این خانه صفای دگری داده خدا
به جهانِ بشریت ز حریم ملکوت
با جمال ملکوتی،بشری داده خدا
تا که در بادیه عشق، توقف نکند
باز این قافله را راهبری داده خدا
همه از مرحمت این پدر و این پسر است
هر چه بر هر پسر و هر پدری داده خدا
هم چو او نیست دگر پر برکت مولودی
مقدمش را چه مبارک اثری داده خدا
اولیاء جمله جوادند ولیکن ز جواد
جود را جلوه تابنده تری داده خدا
تا دهد قدرت فرعونی مامون بر باد
به جگر گوشه موسی پسری داده خدا
جز مدیح علی و آل ،(موید) را نیست
آری آری که به هر کس هنری داده خدا