eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
372 دنبال‌کننده
291 عکس
346 ویدیو
50 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از طب الفخریه
♦️‼️یادآوری‼️♦️ ‌ 🔹قال الصادق علیه السلام: 🔸هر عصر پنجشنبه خداوند ملائکه ای را به سمت زمین نازل می کند که در دفاتری از نقره با قلمهایی از طلا ، صلوات های شما را مینویسند تا غروب جمعه. 🔹 إِذَا كَانَ يَوْمُ الْخَمِيسِ عِنْدَ الْعَصْرِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِكَةً مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ مَعَهَا صَحَائِفُ مِنْ فِضَّةٍ بِأَيْدِيهِمْ أَقْلَامٌ مِنْ ذَهَبٍ تَكْتُبُ الصَّلَاةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ إِلَى عِنْدِ غُرُوبِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ. ⚜اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚜ 🔸بحارالانوار ج 86 ص 362 💠💠💠💠💠 از اعمال ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ خواندن این ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎستﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﻳﻚ ﻓﻮﺍﻳﺪ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ: ﺑﻨﻰﺇﺳﺮﺍﺋﻴﻞ🔹ﻛﻬﻒ🔹شعرا🔹نمل🔹قصص🔹 ﺳﺠﺪﺓ🔹 ﻳﺲ 🔹ﺹ 🔹ﺃﺣﻘﺎﻑ 🔹ﻭﺍﻗﻌﻪ 🔹فصلت🔹ﺩﺧﺎﻥ 🔹 ﻃﻮﺭ🔹قمر 🔹ﺟﻤﻌﻪ ♦️ در روایتی حضرت فرمود هر کس سوره قدر را بجای سوره ای که ثوابی برای آن ذکر شده بخواند خداوند هم ثواب آن سوره را می دهد هم ثواب خواندن سوره قدر را ـ پس میتوانید بجای سوره های بالا 15 مرتبه سوره قدر را بخوانید و به ثواب عظیم برسید. 🌺یادآوری🌺 👇👇 هر کس در شب جمعه این دعا را ده مرتبه بخواند: ▫️در نامه عمل او هزار هزار حسنه نوشته میشود ▫️هزار هزار سیئه محو میشود ▫️هزار هزار درجه در بهشت بالا میرود ▫️خدای متعال سه مرتبه فرماید که: خدای او نیستم اگر او را نیامرزم ▫️ و در درجه حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام باشد. 🔻آن دعا این است: یا دائم الفضل على البریة یا باسط الیدین بالعطیة یا صاحب المواهب السنیة صل على محمد و آله خیر الورى سجیة و اغفر لنا یا ذا العلى فی هذه العشیة. ای خدائی که احسانت بر بندگان دائمیست؛ ای خدائی که دستانت بر عطا  باز است؛ ای دارنده بخششهای ابدی؛ درود فرست بر بهترین خلقت، محمد و آل محمد که دارای بهترین ارزشها هستند؛ و در این شب بر همه ما ببخشای، ای صاحب بزرگی. 🌺🌺التماس دعا🌺🌺 @ostadelahi_teb 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از طب الفخریه
یادگار آقا فخر...! 🎙حجت السلام محمدحسن الهی: خداوند آقا فخر را رحمت کند، زمانی من با شوخی به او گفتم آقا! شما چرا درس طلبگی نخواندید؟ شما که در حوزه علمیه نجف بودید؟! ایشان گفت من زمانی در نجف بودم، آن‌جا از ناحیه‌ی امیرالمومنین-علیه‌السلام- عنایتی به من رسید ... . گفتم آقا ممکن است آن عنایت را به ما هم بگویید؟ فرمودند: شب‌های جمعه سی مرتبه سوره‌ی قدر را می‌خوانم و بعد هم می‌گویم «اللهم الهمنا الخیر و العمل به» که فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی است؛ ایشان می‌فرمودند: به این ترتیب من در طول هفته می‌فهمم چه کاری باید انجام بدهم، کجا باید بروم و کجا نباید بروم! 🔹در شب جمعه آخر ماه قمری سفارش شده سی مرتبه سوره قدر خوانده شود و پس از آن سه مرتبه بگوید: «اللَّهُمَّ أَلْهِمْنِي الْخَيْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ»: خدایا! به من کار خیر را الهام کن و توفیق عمل به آن را به من بِده! (فرازی از دعای ابوحمزه ثُمالی). 🔸شما هر شب جمعه سی مرتبه  [سوره] «انا انزلناه» بخوانید. آقای طلبه این یادگاری را از من گوش کن! هر شب جمعه سی مرتبه سوره‌ی قدر بخوان و ببین مطالب را چه طوری می‌فهمی؛ دیگر مُدام نمی‌آیی و بگویی من حافظه‌ام کار نمی‌کند، مطالب سنگین است، نه! می‌فهمی. ما نمی‌دانیم این‌ها چیست! 💐در آخرین شب جمعه ماه رجب به ارواح تمام شیعیان و محبین امیرالمؤمنین صلواتی هدیه بفرمائید. @ostadelahi_teb 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
کلاس آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام جمعه ۲۰بهمن از ساعت ۹:۳۰(صبح) موضوع توسل: عید مبعث، اعیاد شعبانیه حسینیه ماتم الحسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفرت بی خطر باشه عزیزدلم... 28رجب سالروز عزیمت آقا سیدالشهدا علیه السلام از مدینه به سمت مکه 🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊
صَلّی الله عَلیکَ یا اباعبدالله ... عید مبعث شد و باز این دل من بی‌تاب است آری انگار «شروع» «سفر» «ارباب» است
شـب و گریـه و چشـم بیـدار من  به جز غم‌کسی نیست غمخوار من  غریبانـه تـرک وطن مـی‌کنم  کسی نیست جز بی‌کسی یار من  زمین، آسمان، ماه و سیارگان  بنالیـد بـر ایـن شـب تار من  عجب نیست،گر نخل‌ها خون دل  بنوشند از چشم خـونبار من  مدینـه میسّـر نگــردد دگـر  از امشب به خاک تو دیدار من  مدینــه ز داغ جوانـان شود  نـفس شعله در سینۀ ‌زار من  مدینـه ببر دست سوی سما  دعـا کـن بــرای علمدار من مـن از بهـر محبوب سر می‌برم  نه یک سر، که هجده قمر می‌برم  مدینـه! رود جـان بـرون از تنـم  چه سخت است از تـو جداگشتنم  مدینـه! امامـی کـه از بهر دوست  گرفته است بر دست خود سر، منم  چنان سینه سازم سپر پیش تیغ  که خـون دلم جوشد از جوشنم  مدینه! به هر سـو که من روکنم  سـرم را جــدا مـی‌کنند از تنم  پس از دادن سـر بـه غـارت رود  نـه تنهــا زره، بلکــه پیــراهنم  مدینه! به جای گل از ضرب سنگ  شود پر ز خـون جبین، دامـنم  روم تا دهـم تـن به شمشیرهـا  کـه پیمـان یار است بر گردنم  مـدینه! مـن و وصلِ معبود من  به جز کربلا نیست، مقصود من    مدینـه! خداحافظ ای شهـر نور!  غریبانـه امشـب شـدم از تو دور  خدایا بـرون گشتم از شهر وحی  چو موسی که بیرون شد از کوه طور  خوشا آن نسیمی که هر شب کند  ز خـاک تـو و قبـر زهـرا عبـور  ز جـا خیـز مـادر! بیــا همرهم  که رفتم ز خاک تو با سوز و شور  اگـر عـزم دیـدار مـن داشتـی  سـرِ نیـزه، گـودال، کنـج تنور  ز اشکـت بشـو زخم‌هـای مرا  چـو افتـاد در قتلگاهت عبـور  سرم را نگـه کـن به بالای نی  تنم را ببیـن زیـر سـمِّ ستـور سلامت کند از سر نی سرم  خداحافظ ای مهربان مادرم! 
کاش اُفتد به دلش، خواهر خود را نَبَرد یا اگر بُرد، دگر دختر خود را نبرد چند روزی نگذشته ست پسردار شده یارب ای کاش، علی اصغر خود را نبرد نبوَد نام علی، جُرم کمی درکوفه میشد ای کاش، علی اکبر خود را نبرد هست جانها به خطر، بدتر از آن جان خودش اگر عباس ز جان بهتر خود را نبرد چه عقیق یَمنی، کاش فقیری میخواست تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد میرود پشت سر لشگر او، عشق ز شهر مگر او مادر سر لشگر خود را نبرد فاطمه خواسته هر جا پسرش رفت ، روَد میتوانست مگر مادر خود را نبرد
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد وقتی که می رفتند پشت پای آن ها چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد پائین پای ناقه مریم گریه می کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد این است زینب بانویی که زیر پایش زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد بوسید اکبر دست های مادرش را در زیر چادر  ام لیلا گریه می کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتن بابا، بابا گریه می کرد در زیر پای محمل مستوره ی عشق منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد وقتی که می رفتند عالم سینه می زد وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
کاش افتد به دلش خواهر خود را نبرد یا اگر برد دگر دختر خود را نبرد چند روزی است خدایا که پسردار شده یا رب ای کاش علی اصغر خود را نبرد
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد وقتی که می رفتند پشت پای آن ها چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد پائین پای ناقه مریم گریه می کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد این است زینب بانویی که زیر پایش زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد بوسید اکبر دست های مادرش را در زیر چادر  ام لیلا گریه می کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتن بابا، بابا گریه می کرد در زیر پای محمل مستوره ی عشق منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد وقتی که می رفتند عالم سینه می زد وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
شب سخت وداع است و دلم تنگ  صدای ناله خیزد از دل سنگ  ز هر سو می‌زند غم بر دلم چنگ  نفس آتش شده از سوز سینه  خداحافظ خداحافظ مدینه امان از جور و بیداد زمانه  حرم شد از حرم بیرون شبانه  بسان بلبل بی آشیانه  رباب و فاطمه، زینب، سکینه  خداحافظ خداحافظ مدینه مدینه داد و بیداد از جدایی  بزن ناله به شور نینوایی  که شد این قافله کرب و بلایی  فلک را نیست با ما غیر کینه  خداحافظ خداحافظ مدینه دعایم بود بر لب گریه کردم  نگه کردم به زینب گریه کردم  خدا داند که هر شب گریه کردم  کنار قبر زهرای حزینه  خداحافظ خداحافظ مدینه مدینه گِل کن از اشکت زمین را  که من بردم گل ام‌البنین را  یگانه ساقی گل‌های دین را  که نبود در وفا او را قرینه  خداحافظ خداحافظ مدینه مدینه گاه‌گاهی یاد ما کن  ز چشمانت روان اشک عزا کن  دل شب دخترانم را دعا کن  که اینانند زهرا را رهینه  خداحافظ خداحافظ مدینه   شب انا الیه راجعون است  چه گویم روز عاشورا که چون است  زمین کربلا دریای خون است  منم در بین این دریا سفینه  خداحافظ خداحافظ مدینه 
مدینه! امامت کجا می‌رود؟  سفر کرده سوی خدا می‌رود  دلِ شب، غریبانه تنها حسین  نهان از همه چشم‌ها می‌رود  مدینه! چـه آرامی و ساکـتی  امـام غریبت کجا می‌رود؟  مدینه! زعباس و ا کبر بپرس  اگر می‌رود شب، چرا می‌رود؟  مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله  چه عاشق سوی کربلا می‌رود  اگر جان بـه بزم بـلا می‌برد  علی‌اصغرش را کجا می‌برد؟  فضا محو تاب و تب زینب است  گمانم که وقت نمـاز شب است  همه هـاشمیات، مشغـول ذکر  بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است  «طرِمّاح»! محمل به سرعت مران  که بانوی این کاروان زینب است  همه کودکـان را هم امشب مـدام  غریبانـه ذکر خدا بـر لب است  حسین است چون ماه و اطراف او  فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است  بیابـان! بـزن نـاله‌ای دلـنشین  که دخت علی گشته محمل نشین  عجب کاروانی، خـدا یـارشان  اجل آیـد از ره بـه دیدارشان  متـاعِ همه گشته خونِ گلـو  خداونـد عالم خریـدارشان  شود حجّشان با شهادت شروع  اسارت بـود آخرِ کـارشان  گواهی دهم در کنـار فرات  بوَد آبشان خون رخسارشان  چو اینان عزیـزان پیغمبرند  مبادا کنی ای فلک خوارشان  قضا را چه امری مقدر شده؟  کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده  در این کاروان کودکی شیرخوار  بـه دامـان مادر کشد انتـظار  که روزی در آغوش گرم پدر  کند تشنه لب، جان خود را نثار  بپاشد پدر خون او را به عرش  کند هدیـه بـر ذات پروردگار  در آغوش خون خدا پر زند  بـه دامان زهرا بگیرد قرار  به بابا بگوید که با دست خویش  سپر کن به تیر و به خاکش سپار  بـه سقا بگویید آبش دهـد  ز خون دو بازو، گلابش دهد  به زینب بگویید: با سوز و آه  بوَد کعبه‌ات گودی قتـلگاه  بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد  چگونه به زخم جبینت نگابـه زهرا بگویید: از کعب نی  شود پیکر دخترانـت سیـاه  به قاسم بگویید: خون سرت  خضابِ رُخَت می شود بی‌گناه  به طفلان بگویید