📊نتیجه مسابقه دیپلماتیک ایران_رژیم صهیونیستی: ۲_۲
دو گل ایران(حضور در لبنان و سوریه)
دو گل رژیم صهیونیستی(حضور در آذربایجان و ترکمنستان)
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
🌱پونه کوهی|حال و هوایِ خوب
در روزگار صنعتی و دیجیتال شدن زندگیِ مان، حال و هوای خوب و آرامش بخش برایمان آرزو و گاه خاطره شده ست!
یکی از لحظاتِ ناب حالِ خوب، مطالعه سفرنامه و دست نوشته هایِ روزانه انسانها در دل تاریخ ست. شما را فارغ از دل مشغولی ها و صدها درگیریِ ذهنی به دل تاریخ و میان انسانهایِ صدها سال پیش میبرد...
انگار نه انگار که در سال ۱۴۰۲ هستید! حالِ خوب را برای خودتان بسازید.
کتابِ |سفارت نامه خوارزم| را میتوانید از اپلیکیشن طاقچه تهیه کنید و لذت ببرید...
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
🌱پونه کوهی|حال و هوایِ خوب در روزگار صنعتی و دیجیتال شدن زندگیِ مان، حال و هوای خوب و آرامش بخش برا
🖇معرفیِ کتاب
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
📍از این پس با 🌱پونه کوهی حالِ خوب برای خودمان میسازیم.
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
📌 نامهٔ هشدارآمیز هشت بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران بزرگ به معاون اول رئیس جمهور؛ اگر خود را پاسخگوی افکار عمومی نمیدانید، استعفاء خویش را تقدیم ملت ایران نمائید!
بسمه تعالی
جناب آقای مخبر
معاون اول محترم ریاست جمهوری
🔸️همانطور که مستحضرید رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخرانی راهبردی نوروز ۱۴۰۲ سال پیش رو را سال «مهار تورم و رشد تولید» نامگذاری نمودند. با نظر به این مهم امروز انتظارات مضاعفی از دولت برای داشتن آرایش جنگی و جدیّت در مواجهی با وضع موجود در افکار عمومی وجود دارد و بالطبع اطلاع از برنامهٔ ویژهٔ دولت برای «مهار تورم» و «رشد تولید» از بیان شما به عنوان «فرمانده اقتصادی دولت» حق طبیعی مردم میباشد. ولی معالأسف باید گفت گویا فرمانده اقصادی دولت علاقهای به حضور در مجامع نخبگانی و دانشگاهی ندارد.
آقای معاون اول!
🔸️نزدیک به دو سال از روی کار آمدن دولت سیزدهم میگذرد؛ دوسالی که علیالاصول باید برای شما و مدیران اقتصادیتان به دستوپنجه نرم کردن با کلان مسائل اقتصادی برای رسیدن به راهبردهایی واحد و عینی در جهت مدیریت جنگ اقتصادی دشمنان ایران و نیز برونرفت از بحرانهای اقتصادی آینده صرف شده باشد؛ اما آنچه امروز نمایان شده حاکی از آن است که دولت سیزدهم حتی به راهبردهایی واحد نزدیک هم نشده؛ دولت برنامهٔ مشخصی برای چند سال باقی مانده از عمر کوتاه خویش ندارد و تنها از ستونی به ستون دیگر در حال حرکت است. واقعیت تلخ اما این است که امروز دیگر انتظار بیبرنامگی و آزمون و خطا از دولت بیجاست؛ آزمون و خطاهایی گاهاً متناقض که بازی با معیشت روزمره و آیندهٔ ملت ایران است. اینکه دستگاههای اقتصادی دولت پس از دو سال هنوز در برنامههای خود حتی به انسجام و همنظری نرسیدهاند، بسیار تعجب برانگیز نیست؟ در واقع باید گفت پس از دو سال از گذشت عمر اجرایی دولت، از شما انتظار میرفته است هماهنگ کنندهٔ قهّارِ راهبردهای اقتصادی این دستگاهها باشید و برنامهای واحد را با اقتدار در دستور کار قرار داده و حاضر به هزینه دادن برای آن میبودید تا شاهد نابسامانی فعلی در قوهٔ مجریه نباشیم. ولی متأسفانه سیاستها و ناهماهنگیهای فعلی عکسِ این وضع مطلوب را روایت میکنند. امروز دیگر زمان آن رسیده که هر آنچه انجام شده و درحال انجام است، شفاف با افکار عمومی در میان گذاشته شود.
فرمانده محترم اقتصادی دولت!
🔸️سوالاتی از قبیل پرسشهای اساسی پیش رو اهمیت ندارند؟
- «چرا دولت برای اصلاح اساسی ساختار بودجه و نظام بانکی تمرکز و برنامه و ارادهٔ موثری از خود نشان نمیدهد؟»
- «تا چه موقعی باید شاهد ناتوانی در برخورد با بیانضباطی بانکها در اعطاء وامها و تسهیلات کلان باشیم؟»
- «چرا زمانی که رئیس جمهور بر وعده ساخت ۴ میلیونی مسکن تاکید میکند، تسهیلات موجود بانکی به این سمت حرکت داده نمیشود؟»، «چرا این حجم از بیثباتی و تنش تصمیمگیری میان اعضاء کابینه دیده میشود؟ (خصوصا در مسائلی پیش آمده وزرات کار و رفاه اجتماعی در ابتدای دولت و اخیرا آموزش و پرورش و جهاد کشاورزی و غیره)»
- «دلیل بیارادگی و تناقض فاحش در سیاستهای ارزی دولت چیست؟»
- «چگونه پس از سیاست حذف پر هزینهٔ ارز ۴۲۰۰ دست به تثبیت مجدد ارز ۲۸۵۰۰ زده میشود درحالی این دو تصمیم در کلانِ رویکرد سیاستگذاری کاملا متناقض هستند؟»
و انبوه دیگری از سوالاتی که سایهنشینی دوسالهٔ جنابعالی مانع پاسخگویی بدانها بوده است.
آقای مخبر!
🔸️مستحضرید پیش از این دو بار برای حضور در نهاد دانشگاه و پاسخگویی در قبال «برنامه و اقدام دولت» توسط هشت بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران بزرگ از شما دعوت به عمل آورده شده است؛ در ابتدای دولت جهت پاسخگویی در خصوص «وعدههای محقق نشده واکسن برکت» و اخیراً نیز در مواجهه با سیاست پر ابهام «مولدسازی اموال راکد دولت»!. اما متأسفانه در هیچ یک از دو دعوت مذکور جنابعالی خود را پاسخگوی افکار عمومی و نخبگانی جامعه در نهاد علم ندانستید. امروز برای سومین و آخرین بار شما را به پاسخگویی و شفافیت درخصوص برنامههای اقتصادی دولت و نیز عملکرد دو سالهتان در حضور دانشجویان، رسانهها و اساتید دانشگاه دعوت میکنیم. دولت محل «عمل» است و دانشگاه محل «پرسش»؛ اگر معاون اول محترم رئیس جمهور و نیز فرمانده ستاد تیم اقتصادی دولت پس از دو سال عملکرد و تصمیمهای پرحاشیه، خود را پاسخگوی دانشگاهیان نداند، باید استعفاء خویش را تقدیم ملت ایران نماید!
والسلام علی من التبع الهدی
بسیج دانشجویی شهید بهشتی (ره)
بسیج دانشجویی دانشگاه علم و صنعت
بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع)
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف
بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر
بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبائی (ره)
بسیج دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
📌علیرضا بیگی لیست اسامی نمایندگانی که خودرو دریافت کرده اند را ارائه کرده ست! در صورت اثبات آن رسوایی بزرگی برای مجلس یازدهم و دولت رقم خواهد خورد...
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
📍قانون شناسی|آگاهی از حقوقِ خود
پلیس راهور حق ندارد خودرویِ شما را بدون تخلف، متوقف کند. به عبارتی اگر ماموری تنها جهت کنترل مدارکِ شما، خودروی شما را متوقف کند، تخلف کرده و شما میتوانید با مراجعه به اداره اجراییات و دادسرایِ نظام از او شکایت کنید.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
🌳📚#رُمان_داستانی_چهارشنبه_های🍩☕️ ✍بہ قلمِ سیده زهرا بهادر🍃 📌قسمتِ بیست و سوم|براساس واقعیت! خداحا
🌳📚#رُمان_داستانی_چهارشنبه_های🍩☕️
✍بہ قلمِ سیده زهرا بهادر🍃
📌قسمتِ بیست و چهارم|براساس واقعیت!
از دور خانم حسینی رو دیدم که چند نفر خانم دیگه کنارشون ایستاده بودند و میزی وسط بود که روش پر از شاخه های گل وشیرینی و شکلات با یه سری وسیله دیگه چیده شده بود! با خودم فکر کردم جشن تولدی یا مناسبت خاصی باید باشه ولی چرا وسط پارک جلوی مردم!
نزدیک که شدم خانم حسینی در آغوشم کشید و بعد از حال و احوال حسابی من رو به بقیه معرفی کرد و گفت: ایشون نازنین جون عزیز دل من یه خانم فیلسوف و اهل علم و عمل... همینجور داشت پشت سر هم از خوبی های نداشته ی من میگفت منم مثل لبو سرخ و سفید می شدم...
رو به خانم هایی که اونجا بودن گفتم: خانم حسینی لطف دارند، شما که خوب می شناسیدشون حتما! بعد ادامه دادم خوب حالا خانم حسینی جان اینجا چه خبره؟! من هم دوست دارم دوستان رو بیشتر بشناسم...
خانم حسینی شروع کرد و گفت: ببین نازنین جان این خانم های گل بچه های تیم ما هستن، نزدیک نه سال داریم با هم فعالیت می کنیم...
متعجب گفتم: تیم! چه جالب! چه جور فعالیتی؟!
گفت: حالا کم کم متوجه میشی اینجا چه خبر...
وقتی دیدم دلایلت رو برای حجاب محکم گفتی، احساس کردم وقتشه تو هم همراه ما بشی...
من حیرت زده گفتم: دوست دارم زودتر بدونم اینجا چه خبر؟! در همین حین صدای فلش دوربینی حرفه ای منو به سمت خودش متوجه کرد!!!
لبخندی زدم...
دختر عکاس که صورت ملیح و مهربونی هم داشت و بهش می خورد بیست، بیست و یک ساله باشه گفت: نازی جون این عکس خاطره اش برات می مونه. اولین دیدارت با تیم بچه های چهارشنبه های زهرایی بعد هم چشمکی زد به من ...
چهارشنبههای زهرایی!
قضیه چیه! لحظه به لحظه بهتم بیشتر می شد! چقدر زود صمیمی می شدن و من خیلی خوشم اومد. انگار همشون اینجوری بودن! هر تازه واردی مثل یه آشنای قدیمی براشون بود...
در همین حین دختر عکاس صورتش رو برگردوندن سمت خانم حسینی و گفت: مامان من برم؟ خانم حسینی گفت: برو مژگان جان فقط زولبیا یادت نره بیشتر هم بگیری که من خیلی دوست دارم... پیش خودم گفتم: چه جالب دختر شه! حالا چرا زولبیا الان که ماه رمضون نیست! تازه روی میز هم که شیرینی بود؟!
از خانم کنار دستم پرسیدم: دختر خانم حسینی هستند! بهشون نمی خوره دختر به این سن و سال داشته باشن!
با لبخند گفت: خوشگله اینجا اکثرا بچه ها به خاطر محبت های زیاد خانم حسینی بهش میگن مامان...
اینو راست می گفت خودم با تمام وجود حسش کرده بودم...
ولی هنوز نمی دونستم بچه های تیم چهارشنبه های زهرایی چکار میکنن! ماجرای وسایل روی اون میز چی بود؟!
خانم حسینی که متوجه سردرگمی من شده بود گفت: همراه من بیا تا برات بگم اینجا ما چکار می کنیم. همونطور که با دستش کتابها رو روی میز می چید و گیره های پر از رنگ و نقش را مرتب می کرد شروع کرد...
هدف اصلیای که باعث شده ما اینجا جمع بشیم، نگاه عمیق ما به هدف خلقت از وجود زن هست. اینکه ما فقط به خاطر ظاهر زیبا خلق نشدیم بلکه آفریده شدیم تا به بالاترین مقام ها برسیم!
نمی خوام خیلی بحث رو فلسفی کنم. ببین نازنین جان ما اینجا جمع شدیم تا با کلاممون و رفتارمون به هم جنس های خودمون بگیم: قدر زر زرگر شناسند، قدر گوهر گوهری!
یعنی چی... یعنی قیمتی که خدا به ما داده خیلی بیشتر از اون چیزیه که در ظاهر زیبا و جذابمون دیده میشه، پس حیف نیست خودمون رو ارزان بفروشیم...
الماس ها همیشه در گاو صندوق یا یک مکان امن نگهداری میشن درسته! سری تکون دادم و گفتم: آره درسته پس اینطور من فهمیدم یعنی در واقع امر به معروف می کنید؟! پس این گل و گیره هاو کتاب و شیرینی برا چیه!
لبخندی زد و گفت: برای دوستامون که گاهی حواسشون نیست... گاهی هم نمی دونن... گاهی هم می دونن ولی مسیر رو اشتباه رفتن...و باعث شده شل حجاب یا بد حجاب باشن...
نازنین جان اینجا اومدی باید یادت باشه اولین امر به معروف در رفتار خودمونه. اگه مهربون باشیم اثر گذار خواهیم بود! ما اینجا به کسی با توپ و تشر تذکر نمیدیم! هر چی هست گل و شیرینی و هدیه است و خدا رو شکر خیلی ها از همین افراد که گفتم همراهمون شدن.
خیلی هاشون بعد از برخورد با بچه های چهارشنبه های زهرایی یه پا بچه های زهرایی شدند.حالا کم کم خودت می بینی. البته بگم گاهی هم بود هر چند خیلی کم ولی برخوردهای نامناسب که با صبر و رافت بچه ها گذشت...
می دونی نازنین جان ما اینجا همراه راهیم! بچه های ما آدم های خود جوشین که دغدغشون کمک کردنه برای کسانی که اکثریت جامعه ما رو شامل میشن...
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
🌳📚#رُمان_داستانی_چهارشنبه_های🍩☕️ ✍بہ قلمِ سیده زهرا بهادر🍃 📌قسمتِ بیست و چهارم|براساس واقعیت! از
🌳📚#رُمان_داستانی_چهارشنبه_های🍩☕️
✍بہ قلمِ سیده زهرا بهادر🍃
📌قسمتِ بیست و پنجم|براساس واقعیت!
شاید بعضی هاشون حجاب درستی نداشته باشند ولی حیا را دارند و همین باعث میشه خیلی راحت با ما همراه بشن! دغدغه ما دو سانتی متر روسری را جلوتر یا عقب کشیدن نیست. ما اینجا میخوایم افراد خودشون با آگاهی و علاقه به سمت ارزشها رو بیارن...✅
حرفهاش رو خوب درک میکردم. بهتر بگم توی این مدت قشنگ لمسشون کرده بودم! خانم حسینی گفت: پاشو که کار به عمل برآید به سخنرانی نیست! نازنین خانم راه بیفت که خودت از نزدیک ببینی اینجا چه خبره!
اومدیم بریم مژگان همون دختر عکاس با یه سینی پر از زولبیا وارد شد. به خانم حسینی گفت: بفرمایید اینم سفارش شما! خانم حسینی گفت: چه زود رفتی و اومدی! مژگان خندید و گفت: ما اینیم دیگه! خانم حسینی لبخندی زد و گفت: دست گلت درد نکنه برو به بچه ها بپیوند تا از قافله عقب نمونی!
بعد هم دست من رو گرفت و گفت: امروز چون توی این جمع تازه اومدی با خودم باش، با هم راه افتادیم.خانم حسینی توی جیبهاش رو پر کرد از گیره های رنگارنگ و شکلات...
همینطور داشتیم راه می رفتیم یک لحظه خانم حسینی ایستاد، بعد کمی تغییر مسیر داد و رفت سمت یک دختر جوان! من هم بدون اینکه چیزی بگم دنبالش رفتم.رسید به دختری که از لحاظ ظاهری و پوشش من رو یاد لیلا انداخت...
خانم حسینی رفت کنارش و دستش رو آروم زد به شونه دختر و با همون لبخند همیشگیش گفت: عزیزم این کتاب هدیه ما به شماست. دختر که متوجه شد قضیه چیه...
با یک حالت خاص و طلبکارانه ای گفت: خانم من یه سوال از شما بپرسم؟؟! ⁉️😏خانم حسینی گفت: اگر وقت داری که جواب سوالت رو کامل بدم بله حتما بپرس دخترم!‼️
دختر جوان با کنایه گفت: بله که وقت دارم البته اگه شما جوابی داشته باشید!!😏😒‼️! خانم حسینی که داشت از جیبش شکلات بیرون می آورد گفت: بپرس گلم!
دختر با یه اعتماد بنفسی گفت: مگه نمیگن الانسان حریص علی ما منع! ‼️خوب بابا بذارید آزاد باشه این انسان دیگه! ملت هم اینقدر حرص نزنن والا!
از جمله اش شاخ در آوردم اصلا انتظار چنین ضربالمثل فلسفی رو حقیقتا نداشتم!🙄
خانم حسینی با آرامش شکلات رو داد طرف دختر و گفت: دخترم برای جوابت تا یک جایی همراه من میای؟ دختر که خیالش راحت بود که جوابی در کار نیست گفت: خانم شما هر جا بگی اصلا اون سر دنیا جواب به من بده من حرفی ندارم!!!😏
با خانم حسینی راه افتادیم سمت مکانی که بچه ها مستقر بودن ولی وقتی رسیدیم، هیچ کس نبود. همه رفته بودن گلها و شیرینی ها و هدیه ها رو پخش کنن. خانم حسینی صندلی برای دختر جوان گذاشت جلوی میز رو به روی زولبیاها!
من کمی اون طرف تر کنار خانم حسینی نشستم و همچنان که حرص می خوردم با خودم فکر میکردم الان خانم حسینی چی میخواد جواب این دختر رو بده!؟ در عین حال چنان بوی زولبیایی می اومد که دلم می خواست برم بهشون ناخنک بزنم! اون دختر هم از بوی زولبیاها وسوسه شد رو به خانم حسینی گفت: خوب مهمون دعوت می کنید،پذیرایی هم بکنید! تا فکر می کنید چی جواب بدید! بعد به سمت زولبیاها اشاره کرد و ادامه داد: اگرم از اینها نمیشه خورد احیانا اشکال شرعی داره تا شما به جواب فکر می کنید، من برم شیرینی فروشی همین کنار زولبیا بخرم که خیلی ناجور دارن چشمک میزنن...
حرصم گرفت از این نوع حرف زدنش. خواستم چیزی بگم که خانم حسینی با اشاره ابرو بهم فهموند سکوت کنم! بعد هم رفت سینی زولبیاها رو گرفت سمت دختر... دختره هم خیلی شیک انگار اومده مهمونی! زولبیا برداشت و شروع کرد به خوردن و گفت: خداییش وسوسه برانگیز بودن! ‼️
خانم حسینی لبخندی زد و گفت: دخترم بیرون از اینجا که شما زولبیا ندیدی و بوش رو هم حس نکردی، اصلا دلت میخواست زولبیا بخوری یا بهش فکر میکردی!؟🤔⁉️ دختر با یه حالت خاص لبهاش رو جمع کرد و گفت: نچ خانم آدم چیزی رو نبینه هوس نمی کنه که...
آخ آخ من که تازه فهمیدم چی شد! چرا تا حالا توجه نکرده بودم به این قضیه! ولی دختره انگار هنوز متوجه موضوع نشده بود! البته حق داشت چون سبک خانم حسینی رو نمی شناخت! خانم حسینی ادامه داد و گفت: دقیقا جواب رو خودت دادی دخترم این ضرب المثلی که شما گفتی اگر دقت کنی دو قسمت داره!
قسمت اولش تحریکه و قسمت دوم منع!
اینکه انسان از هر چیزی منع بشه، حریص میشه، وقتی معنی پیدا میکنه که شما اول به وسیله چیزی تحریک بشی و بعد تو رو منع کنن!
مثلا شما زولبیا رو ندیدی هیچ میل و هوسی هم برای خوردنش نداری ولی وقتی سینی زولبیا رو بذارن جلوت و دهنت آب بیفته بعد هم من بگم زولبیا نباید بخوری! اون وقته که آدم حرص میزنه! ولو اینکه اینجا نخوری گفتی میری شیرینی فروشی میخری درسته دخترم! دختر بیچاره حیرون شد چی بگه!
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
📍از حق نگذریم برخی رسانه دارانِ انقلابی دیگه شورش رو دارن درمیارن توی مطالبه گریِ حوزه پوشش...
هر روز بیش از ده|بیست محتوای حوزه پوشش میذارن و گهگاهی هفته ای یک محتوای معیشتی تولید میکنند!!!
در حالی که این روزها وضعیت معیشتی فاجعه بارتر از پوشش ست...
صدای ناله هایِ پدران را نمیشنوید؟
دیگه حالم از این کر و کورهایِ حقیقت داره بهم میخوره.
من از امشب کانال های این اشخاص رو دنبال نمیکنم!
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
📌چقدر زشت ست وقتی نمایندگان موافق و مخالفِ استیضاح پشت تریبون قرار میگیرند و صحبت میکنند، سایر نمایندگان مجلس با هم و با مقامات دولتی و حتی هیئت رئیسه با هم صحبت میکنند!
خجالت آور ست...کمی احترام و ادب هم خوب ست!
حتی آقای قالیباف هم مانند سایر نمایندگان در حال گفتگوی دو نفره بود و وقتی آقای فاطمی امین سلام کرد و اجازه سخن گفتن گرفت، آقای قالیباف هیچ توجهی نکرد و در حال صحبت بود!
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran