فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝اختلافِ نگاه و تفکرِ علامه مصباح یزدی با جامعه انقلابی!
⚠️نگاه خدا این نیست(چقدر این جمله تکان دهنده ست)
نگاه خدا این ست که ما زمینه را فراهم کنیم برای انتخابِ مردم
یعنی برای امتحان!
⚠️ما که مسلمان هستیم و قرآن را قبول داریم دنبال این هستیم آنچه که صحیح ست حتماً اجرا شود به هر قیمتی(تفکرِ تمام ما) این چیزی نیست که خدا میخواهد...
⚠️در مساله انتخابات، ما با خدا اختلاف فتوا داریم!
ما میخواهیم حتما آن کسی که صلاحیت دارد، رای بیاورد!
اما خدا میخواهد زمینه انتخاب و امتحان مردم فراهم شود؛ حتی اگر اشتباه کنند!
⚠️باید تلاش کرد مسلمانِ آگاه تربیت کرد...
+با کلامِ علامه مصباح یزدی میتوان برداشت نمود که رد صلاحیت هایِ انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ توسط شورای نگهبان خلافِ نگاه خدا بود!
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📝اختلافِ نگاه و تفکرِ علامه مصباح یزدی با جامعه انقلابی! ⚠️نگاه خدا این نیست(چقدر این جمله تکان دهن
👆با این نگاه و تفکر خالصِ علامه نباید به تایید صلاحیتِ حسن روحانی اعتراض و انتقاد کرد!!! مردم باید انتخاب کنند حتی اگر اشتباه باشد...
اینجا ست که نگاه استاد رحیمپور ازغدی با نگاه علامه مصباح یزدی در تقابل و تضاد ست!
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
مزیتِ عینکی بودن اینکه
وقتی دلت شکسته
و سرت پایینه
و داری قطره قطره اشک می ریزی
اشکات روی زمین نمیریزن
که بقیه بفهمن
فقط شیشه عینکت خیس میشه!
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
◾️السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
سلام بر سلطان و شاه خراسان
سلام بر امامِ دلشکسته ها
سلام بر امامِ قلب مُرده ها
نائب الزیاره تمام شما بزرگواران هستم...ان شاالله حاجات و خواسته هایتان برآورده شود
بنده عزادارم
عزادارِ دل
مدتی نمیتوانم خطی بنویسم
مدتش نامعلومه...
اینجا یک نفر در حال گریه کردن بود
با صدای بلند...هِق هِق
خدا نگاهی به دلِ عزادار و شکسته او بکند
حلال کنید...
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
#جگرگۅشـ... ❤️
از آدمیزاد هیچ چیز بعید نیست؛
که بگوید خداحافظ؛
و بند بند وجودش "میخواهم بمانم" باشد...
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
#کاریکلماتور
💥 تیر برق، شبها به جنگ ستارگان میرود!
(سحر قهرمانی)
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
4_5798905358038602805.mp3
6.75M
#نجوای_دل
شبزندهداری میکنی/ تا صبح زاری میکنی
تو بیقراری میکنی/ من بیقرارت نیستم....🎼
#بیخوابی
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
روایت از کرمان؛
روایت از یک شهر مقاوم؛
زن از ماشین پیاده شد. جمعیت را کنار زدو هراسان به سمت نگهبانی بیمارستان دوید. چادرش روی شانههایش افتاده بود. تارهای نامرتب و پریشان موهایش از لابهلای روسری روی گونهاش ریخته بود. لبهایش از ترس سفید شده بود. به نگهبان که رسید پاهایش دیگر جان نداشت. دستش را روی شیشه نگهبانی تکیه داد و هراسان گفت محسن ابراهیمی "گفتن آوردنش اینجا، زندهست؟" و بعد طوری که انگار خودش تحمل شنیدن جواب همچین سوالی را ندارد، سرش را گذاشت روی شیشه و به زور بدن بیجانش را نگه داشت.
نگهبان همانطورکه سریع داشت دفتر اسامی را نگاه میکرد گفت: "پسرته خواهر؟" و زن بدون اینکه صدایش نای بیرون آمدن داشته باشد جواب داد: "تو رو امام زمان نگو مُرده" نگهبان صفحه را ورق زد و گفت: "خواهرم آروم باش توکلت به خدا باشه، اسمش تو لیست من نیست، برو توی اورژانس و بگرد، ببین پیداش میکنی؟"
زن بعد از کلی التماس از گیت نگهبانی رد شد و به اورژانس رسید. ناله و فریاد بابوی خون درهم آمیخته شده بود راهروی اورژانس پر بود از مجروحان و مصدومان که بعضیهاشان از هوش رفته بودند. اولی محسن نبود، دومی هم که پرستار داشت سرش را باندپیچی میکرد جوانی سی و چند ساله بود انگار، نه محسن شانزده سالهی او. سومی هم بدن بیجانی بود که بر پارچهی رویش نوشته بودند: سردخانه! چشمش که به این کلمه افتاد، ناگهان پایش از یاری کردن ایستاد.کف زمین اورژانس نشست و به پایین روپوش پرستاری که بهسرعت داشت از کنارش میگذشت چنگ انداخت و گفت: "خانوم محسن ابراهیمی یه جوون شونزده ساله با موهای فرفری سیاه اینجا نیاوردن؟" پرستار به سِرُم توی دستش اشاره کرد و گفت: "من کار دارم، خانم جون پاشو اینجا آلودهست، پاشو بشین روی صندلی باید از پذیرش بپرسی یا خودت یکییکی اتاق ها رو نگاه کنی."
زن هر چه توان داشت روی هم گذاشت برای ایستادن. شروع کرد به گشتن تمام اتاقها، اتاق اول، اتاق دوم، اتاق سوم ... چپ، راست و هر چه بیشتر به انتهای سالن نزدیک میشد دلش بیشتر راضی میشد که محسن را هر قدر مجروح و زخمی در همین اتاقها بیابد.
آخرین اتاق، آخرین امیدِ او بود و بعد از آن دیگر باید برای شناساییِ محسن به سردخانه میرفت. زیر لب زمزمه کرد یا فاطمه زهرا تو را به آبروی حاج قاسم قَسَم و بعد به سراغ تختِ آخرِ اتاقِ آخر رفت. زنی سالخورده و زخمی روی آن خوابیده بود و ناله میکرد.
جهان روی سرش آوار شد. یادش آمد که صبح محسن را بخاطر به هم ریختگی اتاقش کلی دعوا کرده بود. صورت زیبای محسن جلوی چشمش آمد که با خنده گفته بود: "مراسم حاج قاسم که تموم شه، سرمون خلوت میشه میام خونه، کامل اتاقمو تروتمیز میکنم"
در دلش تمام دعاهایی که برای عاقبت به خیری محسن کرده بود، مرور کرد. سرش گیج رفت، چشمهایش تار شد: "خدایا من تحمل این غم و دوری بزرگ رو ندارم."
بیرمق با لبهایی لرزان از زنی پرسید: "سردخانه کجاست؟" و قبل از آنکه جملهاش تمام شود پرستاری که داشت از اتاق CPR بیرون میآمد بلند فریاد زد: "پسر نوجوونه برگشت. دکتر میگه منتقل شه ICU"
از لابهلای درِ باز شدهی اتاق و رفتوآمد دکترها و پرستاران موهایِ مشکیِ محسن را دید و فرفری گیسویی را که تمام حالاتش را حفظ بود. جلوتر رفت دلِ از دست رفتهاش را لای آن موها دوباره یافت و با صدای بوق مانیتوری که داشت حیات محسن را نشان میداد آرام گرفت ...
روایت از فاطمه مهرابی
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
28.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قهرمان من
🗣خواننده : محمدرضا راجی
🎵شاعر : سیدمحمدصادق آتشی
🎹تنظیم : امید علوی ( استودیو روشنا )
🎬تدوین : محمدسینا حقیقت
تهیه شده در مرکز هنری رسانه ای روایت
بسیج دانشجویی استان خراسان رضوی
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
❓آیا کسی به طور تخصصی و علمی(نظامی) تحقیق کرده که حادثه مسیر گلزار شهدای کرمان کار کی بوده؟
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
❓آیا کسی به طور تخصصی و علمی(نظامی) تحقیق کرده که حادثه مسیر گلزار شهدای کرمان کار کی بوده؟ ⛔️اینجا
📍این روزها حال حرف زدن و نوشتن ندارم
اما
زشته آنهایی که اهلِ #جهاد_تبیین هستند پس از گذشت ۴۸ ساعت هنوز یک تحقیق و مستندِ علمیِ جامع از صفر تا صد ماجرا را ارائه نداده اند و بلافاصله پس از حادثه انگشت اتهام را به سمت رژیم صهیونیستی گرفتند!
راحت ترین و بی دردسرترین راه!
آن هم با نشان دادن چند توئیت و سابقه آن رژیم...
#مستند
#منطقی
#جهاد_تبیین
#هیجان
#سواد
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran