مأوی ꧇)🇵🇸
همونایی که امروز عزادار یک نفر بودن الان از ترور ۱۳ نفر خوشحالن اره دین شما هم انسانیته... :)
و عدهای قلیل از سر حماقت یا سیاهی قلب با این واقعه خوشحالی کردند.
ایرانی جماعت از مرگ ایرانی جماعت خوشحال نمیشه مگر اینکه حتی وطنشم فروخته باشه.
مظلوم کشتن خیلی بیشرفی میخوادها
بیگناه کشتن خیلی نامردی میخوادها
حین نماز کشتن خیلی بیمروتی میخوادها
این چه غلطی بود کردی شیطانصفت...
إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ
برایِ بیدار شدن!
برایِ فهمیدن...!
مأوی ꧇)🇵🇸
امشب آسمونو نگاه کردین:)؟ ولی من چند شبِ ماهمو تو آسمون نمیبینم:")🌙
اصن ماهِ امشبو تو آسمونتون نگاه کردین؟🌒🤍
دلنویس:
یہ مدتِ طولانے قریب بہ یڪ سال دست و دلم بہ پوشیدن لباس رنگِ شاد نمیرفت...
یہ هفتہ پیش بود ڪہ مثل همیشہ میخواستم آمادہ شم
لباسایِ رنگیِ ردیف شدہ تو ڪمدم و اون روسریِ صورتیِ ملیح و مانتوے همرنگش بد جور چشمم رو گرفتہ بود.
بعد این همہ مدت! رفتم مقابلِ آینہ و روسریمو پوشیدم... عجیب بہ دلم نشست
صورتیِ قشنگش شدہ بود همرنگ لُپام و انگارے چشام از ذوق برق می زد.
خب گذشت اون روز ولے امروز دوبارہ سیاہ پوش شدم
این دفعہ نہ فقط من! همہ ے ما سیاهپوشیم و امروز یہ غمے شدید تر از گذشتہ عینهو خورہ افتاد بہ جونم و بہ همون شدت استخونامو خورد ڪرد.
انگارے غم پاشیدن تو هوا و با هر نفس ڪشیدن یہ حجم زیادِ غم میشینہ رو تڪ تڪ سلولاے شُش هام.
یہ بغضے ڪہ نہ میشہ قورتِش دادُ نہ اشڪ بشہ از چشما سرازیر شہ
لاڪردار اندازہ توپ فوتبال شدہ تو گلوم گیر ڪردہ.
حس میڪنم تو این یڪ سال و چند ماہ خیلے بزرگ شدم واین روزا
عاره...
پیر شدم.
پیر شدم از این همہ ظلم! از این همہ درد! از این همہ اشڪ!
از اینڪہ ببینے یڪے هم سن و سالِ خودت براے دینش براے وطن و ایران و رهبرش تا پاے جونِ خودش میرہ و
انگار بعضیا چشماشونو بستن و گوش هاشون رو محڪم گرفتن و نمیخوان تو اون مغزِ پوڪ و تو خالیشون بڪنن ڪہ نباید آب بریزن تو آسیاب دشمن. نمیخوان متوجہ شن چون همہ چیز رو سطحے میبینن:)