eitaa logo
مواعظ
108 دنبال‌کننده
509 عکس
181 ویدیو
0 فایل
جهت تبادل با آیدی زیر هماهنگ کنید @mavaez133
مشاهده در ایتا
دانلود
💎زنی به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: ای پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود (ع) فرمود: خداوند عادلی است که هرگز ظلم نمی کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه ای برای تو رخ داده است که این سؤال را می کنی؟ زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگی می کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه ای گذاشته بودم و به طرف بازار می بردم تا بفروشم و با پول آن غذای کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده ای آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزی ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم. هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود (ع) را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پول ها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید: علت این که شما دسته جمعی این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست؟ عرض کردند: ما سوار کشتی بودیم، طوفانی برخاست، کشتی آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم، ناگهان پرنده ای دیدیم، پارچه سرخ بسته ای به سوی ما انداخت، آن را گشودیم، در آن شال بافته دیدیم، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتی را محکم بستیم و کشتی بی خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهی، به او صدقه بدهی. حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا برای تو هدیه می فرستد، ولی تو او را ظالم می خوانی؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود: این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است. 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
❤ در حیرتم که عشـــ♡ـــــق از آثار دیدن است ما کورها، ندیده چرا عاشقت شدیم؟ 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
🔴 شیخ رجبعلی خیاط میفرمود: در نیمه شبی سرد زمستانی در حالی که برف شدید میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود، از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است! باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است! او را تکانی دادم! بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی ! گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستی ! برف، برف ! روی سرت برف نشسته! ظاهرا مدت هاست که اینجایی خدای ناکرده می میری !!! جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره ای به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! فهمیدم " عاشـق " شده! نشستم و با تمام وجود گریستم !!! جوان تعجب کرد ! کنارم نشست ! گفت تو را چه شده ای پیرمرد! آیا تو هم عاشـــــق شدی؟! گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم! " عاشق مهدی فاطـمه " ولی اکنون که تو را دیدم چگونه برای رسیدن به عشقت از خود بی خود شدی، فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده ! مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد !!! ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
✅ آیت الله فاطمی نيا: 🔻خداوند اصلا نمیخواهد بنده اش گناهی راکه مرتکب شده است به کسی بگوید، بعضی ها می آیند به مردم میگویند که من یک وقتی فلان گناه را مرتکب شده ام! 🔻چرا می آيي گناهت رامیگویی!؟ اگرگناهی کردی وپشیمانی، توبه کن! خداوند می بخشد. 🔻اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند! شیوه ی خدا این است که همیشه زیبایی ها را ظاهر میکند؛ 🔹ازدعاهای خیلی عظیم القدر است که میفرماید : 🔻"یامن اظهرالجمیل و ستر القبیح" ای خدایی که زیبا راظاهر میکنی و قبیح را میپوشانی 🔻الان اگر ما در اجتماع آبرویی هم داریم ، برای این است که خداوند زیبایی های ما را ظاهر کرده است! اگر خداوند بدی های ما را ظاهر میکرد، آیا دیگر آبرویی داشتیم!؟ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
18.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 در دعا از خدا نشانه بخواهید! 🔹می‌دونستید میشه اینها رو به خدا گفت: 🔸خدایا علامتی که من آن را بشناسم به من نشان بده 🔸یا در بیداری اتفاق خوبی بیفتد یا خواب ببینم یا یک مشکلی برطرف بشود 🎙 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌸 واجبی که هیچگاه ترک نمیشود 🌸 💚رسول اکرم (ص) میفرمایند : ✨"جبرئیل نزد من آمد و عرض داشت: ای رسول خدا ، خدا میفرماید: نماز را واجب کردم و آن را از مریض برداشتم و روزه را واجب کردم و آن را از مریض و مسافر برداشتم و حج را واجب کردم و آن را از فقیر مریض برداشتم و زکات را واجب کردم و آن را از کسی که مالک حد نصاب نیست برداشتم ولی دوستی علی بن ابیطالب (ع) را قرار دادم و هیچ عذری در ترک آن نیست." (📚 بحارالانوار ، ج۲۷، ص۱۲۹) ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
💠آیت الله فاطمی‌نیا: بنابر فرموده اهل معرفت برای دور ماندن از گناه این دو کار ضروری است : 1⃣ سکوت و کم حرف زدن. 2⃣ مشغول یکی از اذکار مانند صلوات یا استغفار شدن. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 📝العبد [‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به کانال مواعظ بپیوندید]
💎 امام_سجاد (علیه السلام) : مردمانی که در زمان غیبت مهدی (عج) به سر می برند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند، از مردمان همه زمان ها برترند، زیرا خدایی که یادش بزرگ است به آنان خرد و فهم و شناختی ارزانی داشته است که غیبت امام برای آنان مانند حضور امام است. ( 📚بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۲ ) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 📝العبد https://eitaa.com/joinchat/1537933614Ca7d5572b5d
🔰 غرور و خودبینی 🔵 روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى می گذشت، در راه به عبادتگاهى رسید كه عابدى در آنجا زندگى می كرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. 💥در این هنگام جوانى كه به كارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت. وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همانجا ایستاد و گفت: ✨ خدایا ! من از كردار زشت خویش شرمنده ام. اكنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش كند، چه كنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر. ⚫️ مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدایا ! مرا در قیامت با این جوان گناهكار محشور مكن. 🔵 در این هنگام خداوند متعال به پیامبرش وحى فرمود كه به این عابد بگو : ما دعایت را مستجاب كردیم و تو را با این جوان محشور نمی كنیم، چرا كه، ⚪️ او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است. 🔥 و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ. ( 📚 کیمیای سعادت، ج۱، ص۱۰۵ ) 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
کوتاه‌ نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره : ایشان هر سال سر راه مشهد ، به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) می‌آمد. برای استراحت و گرفتن وضو به خانۀ ما می‌آمدند؛ رسمشان این بود که برای همه اهل خانه هدیه‌ای بیاورند. یک سال نمی‌دانم چه شد که نماز ظهر و عصر را در حرم نخواندند. گفتند: در منزل نماز جماعت می‌خوانند. وضو گرفتیم و پشت سر ایشان ایستادیم. آقا شروع به نماز کرد، با آن حال همیشگی‌اش. حین نماز، صدای قناری‌هایی که در خانه داشتیم، بلند شد، اما از همیشه قشنگ‌تر! آن‌قدر زیبا که حضور قلبم در نماز را گرفت. نماز که تمام شد، به کسی چیزی نگفتم. با خودم گفتم: «شاید خیالات باشد؛ اگر هم خیالات نباشد، باز هم اتفاق مهمی نیفتاده! قناری‌اند دیگر، آواز خواندند، فقط این بار زیباتر.» سال بعد هم ایشان نماز را در خانۀ ما اقامه کرد؛ و باز هم قناری‌ها همان آواز را خواندند. این ماجرا چند سال تکرار شد، تا بالأخره من جرئت پیدا کردم و جریان را با کسانی که در آن نماز بودند، در میان گذاشتم. با تعجب دیدم آنها هم گفتند: «بله، ما هم می‌شنویم. اما ترجیح دادیم به کسی نگوییم»؛ حتی یکی از آنها می‌گفت: «حس می‌کردم قناری‌ها همراه با ما، در حال نمازند.» و من دوسه سال است که دلم برای نماز خواندن قناری‌ها تنگ شده... (📚 این بهشت، آن بهشت، ص٧۶و٧٧، بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین منفرد) 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]