eitaa logo
جمعیت مولفه ى قدرت 🕊
125 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
916 ویدیو
32 فایل
کانالی برای ترویج فرهنگ فرزندآوری و تبیین اخبار مهم و نکات ناب، خانواده و جمعیت🕊👶 @hajhassan64 قدمی در راه جمعیت را به دوستان خود معرفی کنید ...•°"
مشاهده در ایتا
دانلود
جمعیت مولفه ى قدرت 🕊
💞🕊جرعه ای نور از کلام وحی💞🕊 .•﷽.   🍃فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ 🍃وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ 🍃و
💞🕊در محضر نور🕊💞 در این فراز خداوند روشنگری مینماید: ✅1- گرچه تلاش وجهاد از شما بود، امّا شكست دشمن بدست خداوند است. «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ»🍃 ✅2- دعاهاى خالصانه رزمندگان و مجاهدان، مستجاب مى‌شود. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ. فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ»🍃 ✅3- تا استعداد، لياقت، ايثار و سابقه درخشانى نباشد، انسان مورد لطف خاصّ الهى قرار نمى‌گيرد. «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ»🍃 ✅4- در جبهه و جهاد، لبه‌ى تيز حمله به سوى فرماندهى دشمن باشد. «قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ»🍃 ✅5- نام كسانى را كه در جنگ مردانگى از خود نشان داده‌اند، زنده نگاه داريد. «قَتَلَ داوُدُ»🍃 ✅6- نابودى رهبر كفر، عامل تار ومار شدن لشكر او مى‌شود. «فَهَزَمُوهُمْ ... قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ»🍃 ✅7- اگر در برابر متجاوز و ظالم دفاع صورت نگيرد، فساد و تباهى زمين را فرا خواهد گرفت. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ ... لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»🍃 ✅8- جنگ با مفسدان، يك ضرورت است. اگر عنصر مضرّ حذف نشود، عناصر ديگر به تباهى كشيده مى‌شوند. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ ... لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»🍃 ✅9- اراده وفضل الهى از راه عوامل طبيعى عملى مى‌شود. «دَفْعُ اللَّهِ ... بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ»🍃 ✅10- حكم جهاد ودفاع در برابر متجاوز، فضل الهى است. «اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ»🍃 https://eitaa.com/joinchat/1757937718C827ac1b3c5
💞🕊قبل از هر عبادت و جهادی نظام محبتیِ درونت رو مهندسی کن💞🕊 💞 👶 🕊 https://eitaa.com/joinchat/1757937718C827ac1b3c5
جمعیت مولفه ى قدرت 🕊
۲۴ ⚜رزق های بزرگ درراهه... امدادهای خوشگلِ خدا، تو رو احاطه میکنه؛ اگه؛ نظام محبتی ات رو درست مهندسی کنی...💖 چجــوری؟ 💞 👶 🕊 https://eitaa.com/joinchat/1757937718C827ac1b3c5
جمعیت مولفه ى قدرت 🕊
🔊‍ 🎙💞آيت الله تهرانی (ره) موضوع : زن خوش اخلاق در خانه مرد بد اخلاق غریب است😱 👈🌸 برای تمام برادران و خواهران🌸 🌺 🌺 ✅ بسیار عالی حتما گوش کنید و ارسال به دیگران فراموش نشود🙏🥰👌 🍃🍃🍃🕊 👶 🕊 https://eitaa.com/joinchat/1757937718C827ac1b3c5
💞🕊حق همسر است بدانی خدای عزوجل ، او را مایه آرامش و انس تو قرار داده و بدانی که خود ،نعمتی است از جانب خداوند عزوجل به تو ،پس،او را گرامی بداری وبا ا مهربان باشی 💞🕊 https://eitaa.com/joinchat/1757937718C827ac1b3c5 🕊
جمعیت مولفه ى قدرت 🕊
💞#قصہ_دلبـرے💞 #قسمت_دوم از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد،بیشتر می دیدمش. به دوستانم می گفتم:این
💞💞 کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه،دعای عرفه برگزار می‌شد. دیدم فقط چندتا تکه موکت پهن کرده‌اند. به مسئول خواهران اعتراض کردم: دانشگاه به این بزرگی و این چندتا موکت! در جواب حرفم گفت:همینا هم بعیده پر بشه! وقتی دیدم توجهی نمی‌کند،رفتم پیش آقای محمدخانی. صدایش زدم. جواب نداد. چندبار داد زدم تا شنید . سربه‌زیر آمد که بفرمایین! بدون مقدمه گفتم:این موکتا کمه! گفت: قد همینشم نمیان ! بهش توپیدم: ما مکلف به وظیفه ایم نه نتیجه! او هم با‌عصبانیت جواب داد:این وقت روز دانشجو از کجا میاد؟ بعد رفت دنبال کارش . همین که دعا شروع شد،روی همه موکت‌ها کیپ تا کیپ نشستند.همه‌شان افتادند به تکاپو که حالا از کجا موکت بیاوریم. یک‌بار از کنار معراج شهدا یکی‌از جعبه‌های مهمات را آوردیم اتاق‌بسیج‌خواهران به‌جای قفسه‌کتابخانه.مقرر کرده بود برای جا‌به‌جایی وسایل‌بسیج،حتماً باید نامه‌نگاری شود. همه‌ی‌کارها با مقررات و هماهنگی او بود. من‌که خودم‌را قاطی این ضابطه‌ها نمی‌کردم، هرکاری به‌نظرم درست بود،همان‌را انجام می‌دادم. جلسه داشتیم،آمد اتاق‌بسیج‌خواهران. با دیدن قفسه خشکش زد. چند دقیقه زبانش بند آمد و مدام با انگشترهایش ور می‌رفت. مبهوت مانده بودیم. بادلخوری پرسید:این اینجا چیکار میکنه؟ همه بچه‌ها سرشان را انداختند پایین. زیرچشمی به‌همه نگاه کردم، دیدم کسی نُطق نمی‌زند. سرم را گرفتم بالا و با جسارت گفتم: گوشه‌معراج داشت خاک میخورد،آوردیم اینجا برای کتابخونه! با عصبانیت گفت:من مسئول تدارکات رو توبیخ کردم! اون‌وقت شما به‌این راحتی‌ می‌گین کارش داشتین!حرف‌دلم را گذاشتم کف‌دستش: مقصر شمایین که باید همه‌ی کارها زیرنظر و با تائید شما انجام بشه!این‌که نشد کار! لبخندی نشست روی‌لبش و سرش‌را انداخت‌پایین. بااین یادآوری که:زودتر جلسه رو شروع کنین، بحث رو عوض کرد. ...💝 https://eitaa.com/joinchat/1757937718C827ac1b3c5
جمعیت مولفه ى قدرت 🕊
💞#قصہ_دلبـرے💞 #قسمت_سوم کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه،دعای عرفه برگزار می‌شد. دیدم فقط چندتا تکه
💞💞 وسط دفتر‌بسیج جیغ کشیدم،شانس آوردم کسی آن‌دور‌‌وبر نبود. نه‌که آدم جیغ‌‌جیغویی باشم،ناخودآگاه از ته‌دلم بیرون‌زد. بیشتر شبیه جوک‌و‌شوخی بود. خانم‌ابویی که به‌زور جلوی‌خنده‌اش را گرفته‌بود،گفت: آقای‌محمدخانی من رو واسطه‌کرده برای خواستگاری از‌تو! اصلا به ذهنم خطور نمی‌کرد مجرد‌باشد. قیافه‌ی‌جاافتاده‌ای داشت .اصلاً توی‌باغ نبودم. تاحدی که‌فکر‌ نمی‌کردم مسئول بسیج‌دانشجویی ممکن‌است از خود‌دانشجویان باشد. می‌گفتم‌ تهِ‌تهش کارمندی‌چیزی از دفتر‌ نهاد‌‌رهبری است‌. بی‌محلی به خواستگارهایش را هم از سر همین می‌دیدم که خب ،آدم متاهل دنبال دردسر نمی‌گردد! به خانم‌ابویی گفتم:بهش بگو این فکر رو از توی مغزش بریزه بیرون!شاکی هم شدم که چطور به‌خودش اجازه‌داده از من خواستگاری کند. وصله‌ی نچسبی بود برای دختری که لای‌پنبه بزرگ شده است. کارمان شروع شد،از‌من‌انکار و از‌او‌اصرار. سر درنمی‌آوردم آدمی که تا دیروز رو‌به دیوار می‌نشست،حالا اینطور مثل سایه همه‌جا حسش می‌کنم. دائم صدای کفشش توی‌گوشم بود و مثل سوهان روی‌مغزم کشیده‌می‌شد‌. ناغافل مسیرم را کج‌می‌کردم،ولی این سوهان مغز تمامی نداشت. هرجا می‌رفتم جلوی‌چشمم بود :معراج‌شهدا،دانشکده، دم‌درِدانشگاه،نمازخانه‌و جلوی دفتر نهاد‌رهبری. گاهی هم سلامی می‌پراند. دوستانم می‌گفتند: از این آدم‌ ماخوذ‌به‌حیا بعیده این‌کار ! ...💝 https://eitaa.com/joinchat/1757937718C827ac1b3c5
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨