🌱- [حضࢪتآیتاللهبھجت(ࢪه)]
نخستینگناهشایدبهناکجاآباد بکشد...!
اگࢪانسانیڪگامدرراهغیررضاۍ خدابردارد؛دیگرگامھاۍبعدۍرا
نمۍداندچہخواهدشد!
همانگاماول،اورابهجاهایۍڪه
نمۍداند،خواهدڪشید.
#نکتہاخلاقے
#درمحضرعلما
#آیتاللهبھجت
[جــوانـاننسلظهوریم
اگربرخیزیم✊🏻 ]
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
@mazhabane_313
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
🔴 داستان مرتاض هندی و علامه طباطبایی
مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت؛ مانند این که می گفت می تواند انسان را با نیروی روحی اش از زمین بلند کند؛ و راست هم می گفت و چند تن را از زمین بلند کرده بود. روزی به جمع ما آمد. دوستم، آیة الله سید موسی صدر- که آن زمان اول جوانی اش بود- به وی گفت: «اگر می توانی مرا از زمین بلند کن.» مرتاض گفت: «درون آن سینی بزرگ بنشین.» ما با خود فکر کردیم سید موسی صدر حالا وِردی یا ذکری می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد .
وقتی قضیه تمام شد، ما سید موسی را سرزنش کردیم که چرا این کار را کرد و آبروی ما را برد؟! سید موسی گفت: «می خواستم طلسمش را بشکنم اما هر چه تلاش کردم، گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از سینی بپرم.»
مرتاض را نزد علّامه طباطبائی بردیم. ما- که جمعی از شاگردان علّامه بودیم- بعضی خود را باخته بودیم و برخی با کمال آرامش و اطمینان نفس به همراه آن مرتاض به خانه علّامه وارد شدیم. جناب علّامه با روی خوش از شاگردان استقبال کرد و خود در گوشه ای از اتاق نشست. گفتیم: «این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق العاده می کند و نمونه هایی از آن را ما دیده ایم.» علّامه پرسید: «مثلاً چه کارهایی؟» گفتیم: «مثلاً انسان را روی هوا بلند می کند.» هیچ تعجبی در علّامه ایجاد نشد و فرمود: «خوب نشان بدهد!» مرتاض گفت: «به ایشان بگوئید آیا می خواهد ایشان را بلند کنم؟» وقتی به علّامه گفتیم، ایشان فرمود: «انجام بدهد؛ من همین طور که مشغول نوشتن بودم، به نوشتنم ادامه می دهم و او هم کار خودش را بکند.»
مرتاض هندی مقداری دم و دستگاهش را درآورد و وردهایی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علّامه نیز همچنان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود. مدتی گذشت؛ یک دفعه علّامه سرش را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پائین انداخت و مشغول نوشتن شد؛ مرتاض درهم شد اما دوباره ادامه داد. وردهایی می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطوارهایی هم درمی آورد.
مدتی که گذشت، دوباره علّامه لحظه ای سرش را بالا آورد و نگاهی به چشمان مرتاض انداخت و باز مشغول نوشتن شد. مرتاض- که از ناتوانی خود عصبانی شده بود- باز ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علّامه بار سوم نگاهی به او کرد و اندکی طول داد. ناگهان مرتاض برخاست و وسائل خود را جمع کرد و با سراسیمگی بیرون رفت!
برخی از ما در پی او رفتیم و از او پرسیدیم: «چه شد؟! چرا نتوانستی؟!» او با عصبانیت گفت:« من همه نیروی خود را به کار گرفتم تا روح او را تسخیر کنم و سپس او را از زمین بلند کنم و در نهایت، ایشان نگاهی به من کردند و همه وردهایم باطل شد؛ به علاوه نفوذ نگاهش به گونه ای بود که کم مانده بود قبض روح شوم؛ مانند این که کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود، خفه شوم!
دفعه دوم تلاش بیشتری کردم. اما او با یک نگاه کوتاه، دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد!
دفعه سوم همه تلاشم را برای تسخیر او به کار انداختم اما او طوری نگاهم کرد که احساس خفگی و فشار گلویم از دو دفعه پیش، بیشتر بود. این بود که فهمیدم این فرد را نمی توان تسخیر کرد و او خیلی عظمت دارد.»
آن مرتاض هندی- که از شکست خود ناراحت بود- همان شب از قم رفت و ارادت ما هم به علّامه طباطبائی بیشتر شد.
#کپی_حرام 💯
@mazhabane_313
هدایت شده از 🌺مـذهـبـــ🇮🇷ـــانـهـ🌺
•💛•
.
#تــآیمدعــا:)
#همگـــےبــاهمدعـــایفــرجرومیــخونیمــ💛
بہامیــدفــرجنــورچشممـــون😍
🌱بسماللهالرحمنالرحیم🌱
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
#اگـــرهمگییکدلویکصـدابراےظهوردعاکنیم...
انـشاءاللهظہــورمحققخواهدشد ...|😌✋🏻📿|
#اللهـمعجـللولیـکالفـرج🧡
#دعاےسلامتےامامزمان(عــج):
✨بِسْمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ✨
•🦋اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا🦋•
✨الّلهُمصَلِّعلیمحمَّدوَ
آلِمحمَّدوعجِّل فرجهُم♥️
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
⚘زیارت نامه ی شهدا⚘
🌹دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است ڪہ آسمانیت مےڪند.
و اگر بال خونیـن داشتہ باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد.
دلــها را راهےڪربلاے جبــهہها مےڪنیم و دست بر سینہ، بہ زیارت "شــهــــــداء" مےنشینیم...🌹
🕊 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🕊
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌹🌱🌹🌱
#شادے_روح_شهـــــــدا_صلوات
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
@mazhabane_313
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
#سلام_امام_زمانم❤️
سختے مسیر با تو آسان بشود
🍃روزے ڪویرِ خشڪ باران بشود
اے منجے عالم بہ خداوند قسم
🍃با آمدنت جهان گلستان بشود.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
تعجیل در فرج پنج صلوات🌹
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
@mazhabane_313
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
زینب رویِ همهیِ صفحات دفترش
نوشته بود↓
{ او میبیند }
با این کار میخواست هیچوقت
خدا را فراموش نکند.. :)
#شهیدهزینبکمایی..
#دلانه
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
@mazhabane_313
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
♥️🌻|'
دلـمرفاقـتیمیخـواهد . . .
کـهـسـربندِ«یازهرا»برایـمببنـدد،
کهـدلـمراحُـسینیکـند،
کـهـخاکـےباشد،
دلـمرفاقـتیمیخـواهد؛
کـھ،سرانجامشـھیدمکُـند :)🥀✨
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•
@mazhabane_313
•┈┈••✾•🌿🥀🌿•✾••┈┈•