هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#منبر_کوتاه
#ملاقات_شگفت_انگیز
⭕️🎧 فرصت استثنایی، برای یک ملاقات شگفت انگیز! | جلسه ۷
▫️چرا خداوند به اینها چهارپا میگوید؟
▫️غافل یعنی کسی که به حقایق برتر عالم توجه نمیکند
▫️اگر بتوانیم غفلت را از وجودمان ریشه کن کنیم با حقایق بزرگی آشنا خواهیم شد
▫️غفلت فقط در خوشی ها نیست، در رنج ها و بلاها هم هست
▫️دستوراتی که خداوند برای ما در نظرگرفته است غفلت زدا هستند
▫️این سختی ها باعث میشود نسبت به خود حقیقی مان آگاه تر شویم
* رمز عبور از غفلتِ دنیا چیست؟
🎙 حجت الاسلام میثم قاسمی
💠 شب های ماه مبارک رمضان
⏱ ساعت ۲۲:۳۰
🔖 #اختصاصی کانال روشنگری
📎 تمامی قسمتها: cutt.ly/WyatQIO
🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از اَیْنَ قاسم سلیمانی (عالی زیبا قابل پخش )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاد #رائفی_پور
شناخت خود فقط با ازدواج
هدایت شده از احیاء طب و تمدن اسلامی🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌تنها راه نجات در آخرالزمان؟؟؟
❌علت بلاهای مختلف زمینی و آسمانی در عصر حاضر؟؟؟
❌جهان به کجا سوق میکند و در حال شتاب است؟؟؟
#نشر_دهید
التماس دعا🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ به احترام اهل بیت علیهم السلام....☺️
استاد پناهیان
❤️ @IslamlifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه چیز درباره عکس های لو رفته از #مدیری و حقوق نجومی ایشان
🔴 مسجد طراز انقلاب اسلامی
@masjedetarazz
مطالب ناب/افشاگری/اخبارداغ
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🌸کل خیر فی باب الحسین علیه السلام🌸🍏🌸
يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند، مي فرمودند :
پير مرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام ، علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام، او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی سادهای داشت، يک اتاقی هم اجاره کرده بود . گاهی کارهای دستی انجام مي داد. مثلا يک چيزی خريد و فروش مي کرد.
يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران مي داد.
اين پير مرد زيلوهای حرم را برای نماز جماعت جمع مي کرد و پهن مي کرد ، خيلی هم سرحال و با نشاط بود.❤️
روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام، از خانه بيرون آمدم، در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت: حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است، و در کربلا غريب است. اگر مي شود از ايشان عيادتی داشته باشيد . و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنهای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری مي کند.❤️
حاج عباسی که هر وقت ما را مي ديد سلام مي کرد دست به سينه مي گذاشت، خيلي سر حال بود. اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است، ديگر نه مي تواند بنشيند، نه مي تواند جواب سلام بدهد.😔
حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است، دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم، لحظه آخر خيلی مهم است، که به چه حالت بميرد. عبرت بگيريم،
به اين واعظ گفتم : که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم.❤️
واعظ گفت: چشم و شروع کرد، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ . . . هنگام روضه خواندن همه با چشم خود، ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست، حالا ما هم داريم با تعجب نگاه مي کنيم، رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان، من پير غلام، چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد. السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ، همين طور سلام داد، تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف، به آقا هم سلام داد گفت: قربانتان بروم من کجا عيادت شما، و از همه تشکر کرد و بعد دراز کشيد، مثل اينکه صد سال است که مرده باشد. نه قلبش کار مي کند، نه نبضش کار مي کند، و به رحمت خدا رفت.🍏
بعد از اينکه به رحمت خدا رفت، من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده، امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است، چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است.❤️🍏❤️
بايد مثل يک مرجع تقليد، تشييع جنازه اش کنيم.
گفت ما آمديم به منزل، به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد، به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد، به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد، به هيئتي ها گفتيم که فردا بايد يک دستهای مثل عاشورا، برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد، مي گفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود. هيئتها مي آمدند به سر و سينه هایشان مي زدند، چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين مي گفتند، گريه مي کردند، براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. ❤️
در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. 🌸
يک آيت اللهي در کربلا بود، به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويهای که در زمان ما بودند، پير مردی بود حدود نود سال، ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند: که منبر ختم اين آقا را من مي روم، همه تعجب کردند.🍏
ايشان عصا زنان آمدند، در پله اول منبر نشستند. بعد از قرائت قرآن، گفت: که مردم مي دانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم، ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی، برايتان بگويم. گفت: که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم.علیهم السلام. به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم، دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا، امام جماعت بودم، نکند من را قبول نکرده باشند، من به حال خودم گريه کردم، خسته شدم، خوابم برد، خواب ديدم حاج عباس، در باغی از باغهای بهشت است. خيلی سرحال و خوشحال، جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که مرا ادر قبر گذاشتيد، قبر من وسيع و باز شد، نورانی شد، ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام، تشريف آوردند فرمود: تو غلام من بودی، من را آورد در اين باغي که مي بيني از باغهای برزخی است، اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند: حاج عباس، همين جا باش، در قيامت هم مي آيم تو را مي برم در بهشت کنار خودم قرار مي دهم.🌸🍏🌸
*بعد گفت آقاي سيبويه، برو به مردم بگو، هر چه هست، در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر، خبری نيست. کل الخير في باب الحسين، هر خيری است، در خانه امام حسين عليه السلام است. 🌸🍏🌸🍏🌸
@Dastan
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مردی که دشمن را به زانو درآورده بود...
🔹مجموعه کلیپ #روایت_سلیمانی برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج قاسم سلیمانی
📚 @Dastan 📚
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🍏🍏🍏
*خاطره ای زیبااززندگی شخصی دکتر*
*الهی قمشه ای:*
هفت یا هشت ساله
بودم،
به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم.
اون موقع
مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
پنج تومن
پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود
با یه تکه کاغذ از لیست سفارش...
میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار.
*دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.*
خونه
که برگشتم مادر گفت مابقی پولو
چکار کردی؟
راستش ترسیدم بگم چکار کردم،
گفتم بقیه پولی نبود... مادر
چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم.
*داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم*
*اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.*
پس فردا
به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود.
که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟
گفت:
نه همشیره.
*گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟*
آقای صبوری
که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت :
*آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.*
دنیا رو سرم
چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت
*به خاطر دو گناه مجازات می شدم،*
*یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری!*
مادر بیرون مغازه رفت.
اما من داخل بودم.
حاجی روبه من کرد و گفت:
*این دفعه مهمان من!*
*ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟!*
*بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست!*
*بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟*
چرا
تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روانشناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
*ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...!*
لطفا اگه زیبا بود برای همه کسانی که هنوزهم به خوب بودنشون ایمان دارید بفرستین...
🌸🍏🌸🍏🌸🍏🌸
@Dastan
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🕊
📙#حکایتی_بسیار_زیبا_و_خواندنی
كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد.
تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد.
اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.
اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد.
هنگام درو از همسایههایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد.
اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانهاش برد و گفت:
«خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!»
از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد،
اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند.
باز رو كرد به خدا و گفت:
«ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!»
سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند.
وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه:
«خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندمها را در راہ تو بدهم!!»
همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانهای رسید.
خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد.
مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:
«های های خدا!
گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟»
هرکه را باشد طمع اَلکَن شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود
پیش چشم او خیال جاہ و زر،
همچنان باشد که موی اندر بصر!
جز مگر مستی که از حق پر بوَد
گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود
📔#برگرفته_از_مثنوی_معنوی
🍂
🎀 خدا ناظر بر اعمال ماست 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
📚 @Dastan 📚
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
.
✍عالمی مشغول نوشتن با مداد بود...
کودکی پرسید: چه می نویسی؟
عالم لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم.
می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرک تعجب کرد!
چون چیز خاصی در مداد ندید.
عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را به دست آوری.
اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست!
دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می شود، ولی نوک آن را تیز می کند. پس بدان رنجی که می برى از تو انسان بهتری می سازد!
سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید!
پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى كنى، ردی از آن به جا مى ماند؛ پس در انتخاب اعمالت دقت کن!
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
.
📚حکایت خواندنی
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم میکرد.
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن
را
به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشود
ه عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است !پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود...
📚نتيجه گيري ز بيان اين حكايت:
تو مبین اندر درختی یا به چاه / تو مرا بین که منم مفتاح راه
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
هدایت شده از جنبش مردمی حلالزادهها
20.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌فقط میتونم بگم #ببینید بینظیره!
✌️نسل جدیدی فراتر از حاج قاسم سلیمانیها در راهند...!! | #نوجوان_طراز
#ظرفیت_حلال_زادگی
#نطفه_حلال
#لقمه_حلال
#طهارت_خیال
#شیر_پاک
✌جنبش مردمی حلالزادهها
📡 @HalalZadeha
هدایت شده از ❤️ امام خوبی ها ❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 لباست رو حفظ کن!
#تصویری
@Emamkhobiha🌹
هدایت شده از ❤️ امام خوبی ها ❤
25.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «معجزه عجيب امام زمان(عج)»
🔺داستان عجیب سعید چندانی، نوجوان اهل سنت که بخاطر بیماری سرطان توسط دکترها جواب میشود اما بعد از توسل به امام زمان(عج) شفا پیدا میکند و مدتی بعد از شفا یافتن توسط وهابی ها به شهادت می رسد...
🔺نوجوانی که در مسجد مقدس جمران امام زمان(عج) و حضرت زهرا(س) را میبيند!
@Emamkhobiha🌹
هدایت شده از ❤️ امام خوبی ها ❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 سِرّ دل
➕ ماجرای دختری که در بهشت همنشین پیامبران شد!
#تصویری
@Emamkhobiha🌹
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
.
خیلی خوبه این حتما بخونید ❗️
جوانی به حکیمی گفت : وقتی همسرم را انتخاب کردم ، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است ! وقتی نامزد شدیم ، بسیاری را دیدم که مثل او بودند . وقتی ازدواج کردیم ، خیلیها را از او زیباتر یافتم چند سالی را که را با هم زندگی کردیم ، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند ! حکیم گفت : آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست ؟
جوان گفت : آری . حکیم گفت : اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی ، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند...!!
جوان با تعجب پرسید : چرا چنین سخنی میگویی ؟حکیم گفت : چون مشکل در همسر تو نیست . مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد ، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند . آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد ؟ جوان گفت: آری
حکیم گفت : مراقب چشمانت باش....
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
هدایت شده از خنده حلال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدن این کلیپ حالتون رو خوب میکنه😊❣️
┏━━━😊😍😘😅━━━┓
🌺 @khandehhhalal 🌺
┗━━━😅😘😍😊━━━┛
هدایت شده از خنده حلال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣خوشحال کردن همیشه با پست های طنز نیست کاش می تونستیم اینطوری کسی را خوشحال کنیم.
┏━━━😊😍😘😅━━━┓
🌺 @khandehhhalal 🌺
┗━━━😅😘😍😊━━━┛
هدایت شده از اَیْنَ قاسم سلیمانی (عالی زیبا قابل پخش )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بی حیایی با چادر‼️
ماجرای حجاب آمریکایی که اخیرا در کشور بین دختران مذهبی باب شده است و #خطرناک_تر از بی حجابی است!!!
📽صحبت های تکان دهنده استاد پورآقایی در مورد دخترانی که به اصطلاح دارن #تبلیغ_حجاب می کنند
🔴 مسجد طراز انقلاب اسلامی
@masjedetarazz
مطالب ناب/افشاگری/اخبارداغ
هدایت شده از اَیْنَ قاسم سلیمانی (عالی زیبا قابل پخش )
💠💠💠
#💬 پیامبر اکرم (ص):
🔹🔸سه نفرند كه بدگويى از آنها #غیبت نيست؛
🔻 كسى كه #گناه خود را آشكار كند،
🔻 كسى كه در داورى (حكومت) بى عدالتى ورزد،
🔻 و كسى كه گفتارش خلاف كردارش باشد.
# تنبيه الخواطر - 2/252
#نشر_دهید_قربة_الی_الله
❇️ # بازخوانی و یادآوری # ارزش ها و آرمانهای فراموش شده ی انقلاب اسلامی در کانال 🔸دهه پنجم 🔸 ❇️
🔶 به دهه پنجم بپیوندید 🌹
🔰🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/1394343967C658ffbff43
# پُست ویژه
هدایت شده از اَیْنَ قاسم سلیمانی (عالی زیبا قابل پخش )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠💠💠
🎥⭕️ بگذارید این #مردم مسئولیت پیدا کنند
📌آیت الله #طالقانی:
خداوند حتی به پیغمبرش با آن عظمت میگوید با این مردم مشورت کن تا بدانند #مسئولیت دارند، متکی به شخص #رهبر نباشند. این #اصل اسلامی است.
☸ آرشیو سخنان کمتر شنیده شده ی بزرگان انقلاب در کانال 🔸 دهه پنجم 🔸 برای # بازخوانی و یاد آوری # ارزش ها و آرمانهای فراموش شده ی انقلاب اسلامی ☸
🔷 به دهه پنجم بپیوندید 🌹
🔰🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/1394343967C658ffbff43
# پُست ۳۵۸
هدایت شده از اَیْنَ قاسم سلیمانی (عالی زیبا قابل پخش )
سرود به طه صوتی(علی فانی).mp3
7.66M
🌹 آهنگ آرامبخش به طاها به یاسین
@ghairat
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️عملیات رسانه ای دشمن
#استاد_رائفی_پور👆
✍ #تبلیغات_منفی در جامعه میتونه ، پاکترین و قدرتمندترین شخص عالم یعنی امیرالمومنین رو در مسجد شهید کنه و مردم در شام بگن؛مگر علی نماز میخواند!!!
خودت حساب کار دیگران رو بکن..
❌#تبلیغات_مسموم میتونه تمام ائمه رو شهید کنه و مردم نفهمن چه بلایی سرشون اومده..
❌#تبلیغات_منفی میتونه سال ها امام زمان رو در غیبت نگه داره و از اینکه شیعه و بشر با یه شایعه بینشون #تفرقه و #فتنه اتفاق میافته و از هم #پراکنده میشن وباز هم امکان شهادت آخرین ذخیره الهی هست، همینطور سال ها ظهور به تاخیر بیفته..
❌#اثرات_تبلیغات_منفی میتونه بعد از هزار و چهارصد سال #داعش بسازه و سرها رو از تن جدا کنه..
🔴حالا وظیفه ی من شیعه در هجمه های تبلیغاتی و #شبیخون_شبهات چیه؟؟
دست روی دست گذاشتن یا #روشنگری و کمک همه جانبه
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh2 🔜 #پدرفتنه
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️تذکر پزشک به بیماربابت تبرج
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh2 🔜 #پدرفتنه
https://www.instagram.com/pedarefetneh2
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
حرف_حساب
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق
عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به
جدول رسیدم خواندم سه عمودی، یکی
گفت بلند بگو. گفتم یک کلمه سه حرفیه.
از همه چیز برتر است ...
حاجی گفت : پول ، تازه عروس مجلس
گفت : عشق ، شوهرش گفت : یار کودک
دبستانی گفت : علم ، حاجی پشت
سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه !
گفتم : حاجی اینها نمیشه. گفت : پس
بنویس مال، گفتم : بازم نمیشه گفت : جاه !
خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه !
مادر بزرگ گفت : مادرجان، "عمر" است ... سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت :
کار ، دیگری خندید و گفت : وام ، یکی
از آن وسط بلند گفت : وقت .
خنده تلخی کردم و گفتم : نه اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته
باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم
درست در نمیآید ...!
هنوز به آن کلمه سه حرفی
جدول خودم فکر میکنم !
شاید کودک پا برهنه بگوید : کفش !
کشاورز بگوید : برف ! لال بگوید : حرف !
ناشنوا بگوید : صدا ! نابینا بگوید : نور !
و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت : "خدا" ...!
روزی یکی از اولیا به حضرت الیاس و حضرت خضر (علیه السلام) شکایت کرد که مردم زیاد غیبت می کنند و غیبت هم از گناهان کبیره است و هر چه آنها را نصحیت می کنم و آنها را منع از غیبت می کنم ، به حرفم اعتنایی نمی کنند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند . چه کنم ؟
حضرت الیاس (علیه السلام) فرمود : چاره این کار این است که وقتی وارد چنین مجلسی و دیدی غیبت می کنند ، بگو:
«بسم الله الرحمن الرحیم
و صلی الله علی محمد و آل محمد»
پروردگار ، ملکی را بر اهل مجلس موکل می کند که هر وقت کسی خواست غیبت کند آن ملک جلوی این عمل زشت را می گیرد و نمی گذارد غیبت شود . سپس حضرت خضر (علیه السلام) فرمود : وقتی کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد» , حضرت حق ملکی را می فرستد تا نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را کنند.
📚 داستان های صلوات ص۵۷
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662