#حــدیـــث_امـــروز
🌹امام رضا علیه السلام فرمودند:
«هر كس به خدا خوش گمان باشد، خداوند مطابقِ گمان او، با وى رفتار میكند و هر كس به روزىِ كم خدا راضى باشد، خداوند هم عمل كم او را مىپذيرد و هركس به روزى حلالش خشنود باشد، هزينهی زندگىاش سبک مىشود و خانوادهاش در نعمت خواهند بود و خداوند، او را از درد و درمان دنيا آگاه مىكند و به سلامت، از این سرا به خانهی سلامت (آخرت) بيرون مىبرد.»
📚 كافى (ط. الاسلامیة)، ج ۸، ص۳۴۷
🌸🌸🌸🌸🍀🍀🍀🍀
⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی
@mazhabi_image
✨﷽✨
#تارک_نماز_کافر_است
💢عبيد بن زراره مےگويد:از امام صادق علیه
السلام پرسيدم: --> گناهان ڪبيره ڪدام اند؟
✍آن حضرت فرمودند: گناهان کبيره در نوشتار
علی بن ابی طالب علی علیه السلام هفت چيز است:
1》 ڪفر به خداوند،
2》 ڪشتن انسان،
3》 عاق پدر و مادر شدטּ،
4》 ربا گرفتن،
5》 خوردטּ مال يتيم به ناحق،
6》 فرار از جهاد
7》 و تعرب بعد از هجرت
👈عبيد میگويد : از امام پرسيدم: گناه يك درهم
از مال يتيم خوردن بزرگتر است يا ترک نماز؟
حضرت فرمودند:ترڪ نماز عرض ڪردم: شما
ترک نماز را از گناهان کبيره به حساب نياورديد!!!
حضرت فرمودند: اولين گناه کبيره چه بود؟
عرض کردم : کفر به خداوند فرمودند:
شکی نيست که تارک نماز کافراست.
📚وسائلالشيعه ج۱۱ ص۲۵۴
🌹🌸🌷🌹🌸🌷
⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی
@mazhabi_image
🔵 امان نامهی امام رضا علیهالسلام به حیدرقلی ..
👈 #شیخ_عباس_قمی در کتاب #فوائد_الرضویة نقل میکند:
💠کاروانی از سرخس آمدند به پابوسی امام رضا علیه السلام. پیرمرد نابینایی با آن کاروان بود، به نام حیدر قلی. آمدند حرم امام زیارت کردند و از مشهد خارج شدند و در منزلی در مشهد اُطراق کردند. به اندازه یک روز راه از مشهد دور شده بودند.
🔸شب جوانها گفتند برویم مقداری سر به سر این حیدر قلی بگذاریم، خستهایم، بخندیم و سر گرم بشیم!
🔹کاغذهای خالی برداشتند گرفتند جلو و تکان میدادند، بعد به هم میگفتند، تو از این برگهها گرفتی؟ یکی میگفت: بله حضرت مرحمت کردند، فلانی تو هم گرفتی؟ گفت: بله من هم یکی گرفتم.
🔹حیدر قلی کنجکاو شد و گفت: چی گرفتید؟
گفتند: مگر تو نداری؟
🔸گفت : نه من اصلا خبر ندارم!
گفتند : امام رضا علیهالسلام برگ سبز دست مردم میداد.
🔹گفت: این برگ سبزها چیست؟
گفتند: امان نامه از آتش جهنم است. ما این را میگذاریم در کفنهایمان قیامت دیگر نمیسوزیم، جهنم نمیرویم چون از امام رضا علیهالسلام گرفتهایم.
🔸تا این را گفتند پیرمرد دلش شکست با خود گفت: امام رضا علیهالسلام از تو توقع نداشتم، بین کور و بینا فرق بگذاری، حتما من فقیر بودم، کور بودم و از قلم افتادم که به من اعتنایی نکردی!
🔹بلند شد و عصای خود را برداشت، راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه را نگیرم به سرخس نمیآیم باید بگیرم.
🔸گفتند: آقا ما شوخی کردیم ما هم نداریم! ولی هرچه کردند آرام نمیگرفت خیال میکرد که آنها برای دلداری به او این را میگویند.
🔹شیخ عباس نقل میکند: هنوز یک ساعت نشده بود که دیدند حیدر قلی دارد میآید یک برگه هم در دستش که با خط نور نوشته شده است «اَمانٌ مِّنَ النار، من ابن رسول الله على بن موسى الرضا»
🔸گفتند: این چیست که در دست داری؟
🔹گفت: همین که یک مقدار از شما در بیابان فاصله گرفتم آقا را دیدم ایشان خودشان به استقبالم آمدند، گفتند حیدر قلی خستهای برگرد این هم برگه برائت از آتش تو، بگذار در کفنت شب اول قبر خودم میآیم پیشت. امام رضا علیهالسلام به من هم برگ امان نامه دادند...
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی
@mazhabi_image
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
📌خاطرات شهید
#حبیب_الله_جوانمردے
سن شهادت: 16 سال
اهل شهرستان بهبهان
#قسمت 14
شهادت
🍃23 مرداد مصادف با نهم رمضان با حبیب الله رفتیم تظاهرات. رئیس شهربانی آقای امیری بود که نه خدا و نه پیامبر را قبول داشت. با اسلحه اش بلندگوی مسجد را هدف قرار داد. دستور داد ماموران به داخل مسجد حمله کنند. مأموران از مسجد در حالی که دستشان قرآن و مفاتیح بود آمدند بیرون. بعد با تفنگ به قرآن شلیک کردند. با فندک قرآن را آتش زدند.
🍃حبیب الله با دیدن این صحنه ها همچون پروانه ای بال بال می زد. با همه وجود فریاد می زد: بی مذهب ها. شما اگر با ما دشمن هستید، چکار دارید به کتاب خدا. بزنید به سینه های ما. حبیب الله مدام جلوتر می رفت. گفتم برگرد عقب خطرناکه. گفت مگه نمی بینی دارند قرآن را آتیش می زنند. سنگهایش را پرتاب میکرد به سمت ماموران.
🍃پاسبانی صدا زد از اینجا برو. دلت به حال خودت بسوزه. آن پاسبان به سمت حبیب الله شلیک کرد. تیر به ران حبیب الله خورد و افتاد توی بغل من. حبیب الله دستانش را به خونش زد و به محاسنش کشید و بریده بریده گفت: رحمان... رحمان... بهت نگفتم... یه روزی... محاسنم... رو به خونم... آغشته می کنم...؟! گفتم چیزی نشده الان می بریمت بیمارستان. گفت: نه رحمان. دارم به آرزویم می رسم. مطمئن باش شهید می شوم.
🍃آب برایش آوردند بخورد. حبیب الله گفت: نه دوست دارم مثل امام حسین (ع) تشنه شهید شوم. کسی نمی دانست آن موقع برای غریبی امام حسین (ع) گریه کند یا حال و روز حبیب الله را دریابد. بردیمش بیمارستان. خانواده اش را خبر کردیم. رفتیم بیمارستان. اما پزشک گفت: حبیب الله شهید شد.
📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 132 الی 141
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا #صلوات
🌹🌸🌷🌹🌸🌷🌹🌸
⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی
@mazhabi_image
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
هر دست گدایی که به سوی تو دراز است
مفهوم قنوتی است که در بین نماز است
سمت حرم توست دلم باز روانه
«ای تیر غمت را دل عشاق نشانه»
ایوان دلم خاک، طلایی بده مولا
قدری به من خسته بهایی بده مولا
آن چیست که در حج و طواف است؟نشانه است
«مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است»
تکفیر نما عقربه ی قبله نما را
چون اوست که سمت تو نشان داده خدا را
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی
@mazhabi_image
#حــدیـــث_امـــروز
«راه درمان و رفع اختلافات و ایجاد برکت و نزول خیرات در خانه˝
💟 امام صادق عليه السلام :
☘️ خانه اى كه در آن #قرآن_خوانده_نمیشود و از خدا ياد نمى گردد، #سه_گرفتاری در آن خانه بوجود می آید :
1️⃣ بركتش كم شده،
2️⃣ فرشتگان آن را ترك مى كنند
3️⃣ و شياطين در آن حضور مى يابند.(مجادلات و اختلافها را شیاطین در خانه ها ایجاد میکنند).
كافى، ج ۲، ص ۴۹۹، ح۱
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی
@mazhabi_image
🔹﷽🔹
🌹شمش طلا و معجزه امام صادق علیه السلام
گروهي از اصحاب امام صادق عليه السلام خدمت حضرت نشسته بودند كه ايشان فرمودند:
خزانه هاي زمين و كليدهايش در نزد ماست، اگر با يكي از دو پاي خود به زمين اشاره كنم، هر آينه زمين آنچه را از طلا و گنج ها در خود پنهان داشته، بيرون خواهد ريخت! بعد، با پايشان خطي بر زمين كشيدند. زمين شكافته شد، حضرت دست برده قطعه طلايي را كه يك وجب طول داشت، بيرون آوردند .
سپس فرمودند:خوب در شكاف زمين بنگريد!
اصحاب چون نگريستند، قطعاتي از طلا را ديدند كه روي هم انباشته شده و مانند خورشيد مي درخشيدند.
يكي از اصحاب ايشان عرض كرد: يابن رسول الله! خداوند تبارك و تعالي اين گونه به شما از مال دنيا عطا كرده، و حال آنكه شيعيان و دوستان شما اين چنين تهيدست و نيازمند باشن؟
🌹حضرت در جواب فرمودند:براي ما و شيعيان ما خداوند دنيا و آخرت را جمع نموده است(کنایه از بی ارزشی مال دنیا) #ولايت_ما خاندان اهلبيت #بزرگترين_سرمايه است، سرانجام ما و دوستانمان داخل #بهشت خواهيم شد و دشمنانمان راهي #دوزخ خواهند گشت!
📚بحار، ج ۱۰۴، ص۳۷
🌹🌸🌸☘🌹🌸🌷
⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی
@mazhabi_image
✨🌹✨
#در_محضر_علما
✅ #اول_وقت_نماز_بخوانید ⇩
عزیزان اول #اذان
کارها را تعطیل کنید
اگر بازاری هستید
نمی خواهید مغازه راببندید
داخل مغازه نماز بخوانید
نمازت را #اول_وقت بخوانی
خـدا کارهایت را سامان مےدهد
آیت الله مجتهدی (ره)"
🌸🍀🌸🍀🌸🍀
⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی
@mazhabi_image
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
📌خاطرات شهید
#حبیب_الله_جوانمردے
سن شهادت: 16 سال
اهل شهرستان بهبهان
#قسمت 15
قاتل شهید
🍃قاتل حبیب الله، همسایه مان بود. او از فعالیت ها، مبارزات و تظاهرات حبیب الله خبر داشت. برای همین هم حبیب الله را در خون خودش غلطاند. حساب کنید من و مادرش باید هر روز قاتل فرزندمان را در کوچه می دیدیم و هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم. نمی خوام تشبیه کنم. اما آدم بی اختیار یاد مولا امیرالمومنین (ع) می افتاد که هر روز قاتل همسرش را می دید و هیچ نمی توانست بکند.
🍃چند وقتی از این جریان گذشت تا اینکه جوانان انقلابی شهر «ه.م» قاتل حبیب الله را به قصد کُشت زدند و مجروحش کردند. او را به بیمارستان بردند. بعد از آن شهربانی انگشت اتهام را به سمت خانواده ما برد و من و دامادمان را زندان انداخت. حتی مرا به درختی در شهربانی بستند و کتک می زدند. خانواده ام گوسفندی نذر کردند که بلایی سر «ه.م» قاتل پسرمان نیاید. چون معلوم نبود ساواک بعدش چه بلایی سرمان می آورد. چند وقت بعد اقوام آمدند و گفتند بیا برو از قاتل پسرت عذرخواهی کن تا او رضایت بدهد و شما آزاد شوید. راهی نداشتم. رفتم از کسی که پسرم را در خون خودش غلطانده بود عذرخواهی کردم. حتی آنها بخاطر شلیک تیر به سوی حبیب الله، شهربانی از ما هزار تومان حق گلوله گرفت. بعد از آن هم هر وقت در شهر تظاهراتی میشد. ما را دستگیر می کردند و می گفتند هر چی هست زیر سر شماست. دیگر مرگ برایم یه منجی شده بود.
🍃پس از انقلاب تعدادی از قاتلان شهدای انقلاب و همین «ه.م» را اعدام کردند. پدرمان می گفت: اگر «ه.م» پس از قطعی شدن حکم اعدامش، حتی یک معذرت خواهی هم می کرد، به خدا می بخشیدمش. اما او تا آخرین لحظه ی آخر عمرش به شهید کردن برادرمان افتخار می کرد. حتی شب اعدام، تمام قاتلان و جنایتکاران رژیم، همه شان به ظاهر هم که شد گفتند می خواهیم نماز بخوانیم. اما تنها کسی که نمار نخواند همین «ه.م» بود. انگار که دل سنگ ترین فرد، مامور به شهادت رساندن حبیب الله شده بود!
📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 144 الی 146
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا #صلوات
🌹🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌸
⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی
@mazhabi_image