eitaa logo
عکس و متن های مذهبی
710 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
7 ویدیو
4 فایل
کانالی در جهت ترویج اشعار ، متن ، احادیث و عکس های مذهبی جدید پیچ اینستاگرامی عکس های مذهبی www.instagram.com/mazhabi_image
مشاهده در ایتا
دانلود
#حسین_جانم #ارباب_باوفا سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم جواب، از لبِ عالیجناب می‌خواهم سراب، آمده سیراب، از حرم برود چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم پُر است، از بتِ طاغوت، کعبه‌ی دل من به دستِ بت‌شکنت انقلاب می‌خواهم اگر چه بی‌ادبم؛ از خجالت آبم کن غرورِ کوهِ یخم؛ آفتاب می‌خواهم به سمتِ دستِ کریمت قنوت، می‌گیرم دعایم و نفسی مستجاب می‌خواهم تمامِ نوکری‌ام قُربةًاِلی‌العشق است که گفته است، که از تو ثواب می‌خواهم ؟! سرِ دوراهِ بهشت و زیارتِ حرمت من اختیار، در این انتخاب می‌خواهم #بطلب_حرم #شه_باکرم 🌷🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
🌹🌺🌸🌹🌺🌸🌹 🌺امام صادق عليه السلام فرمود: 🌹 چون گناه بنده (مؤمنى) فراوان شود و عمل صالحى نداشته باشد كه جبران آن گناهان كند، خداوند او را به غم و اندوه گرفتار مى سازد تا گناهانش را پاك كند. امالى مفيد، مجلس سوم ح 7 ص 36 🌹🌺🌸🌹🌺🌸🌹 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔴 خدا رحمت كند مرحوم آیت الله كشميري مي فرمودند : چشم بصيرتي انسان بر اثر چند عمل باز مي شود. يكي از آن ها بر حضرت سيدالشهداء عليه السلام است. انسان زياد براي حضرت سيدالشهداء علیه السلام بريزد چشم باطنش را باز مي كند و قواي بصيرتي باز مي شود و حقائق ملك و ملكوت را مي تواند ببيند و درك كند. این خيلي زود چشم را رقيق مي كند. گريه زياد كلا خوب است چه از خوف خدا باشد يا موارد اين طوري مخصوصاً بر حضرت سيدالشهداءعليه السلام. آیت الله کشمیری می فرمودند من با مرحوم حاج هادي ابهري بودم خيلي ديدش وسيع بود و بصيرت زيادي داشت و خيلي از امور دور را با قوه بصيرتي درك مي كرد. اين عنايتي كه به او شده بود مربوط بود به زيادي كه بر حضرت سيدالشهداء عليه السلام مي كرد. 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
27 سال از شهادت و مفقودی حمیدرضا گذشته بود. خواهرش دیگر طاقت دوری نداشت؛ رفت کنار مزار شهید پلارک، همرزم برادرش، او را به حضرت زهرا (س) قسم داد که خبری از برادرش حمیدرضا به او بدهد. گفت: « به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبری از خودت بده!» خواهرش با گریه تعریف می کرد: « فردای آن روز خواب دیدم جمعیت زیادی در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرکت هستند. صدای حمیدرضا را شنیدم؛ گفت: «خواهر این ها همه برای تشییع پیکر من آمده اند و به اذن خدا همه ی آنها را شفاعت خواهم کرد. بعد اشاره به عابری کرد که در کنار جمعیت بود اما توجهی به آنها و شهدا نداشت، گفت: « حتی او را هم شفاعت خواهم کرد.. از خواب که بلند شدم فهمیدم در بوستان نهج البلاغه تهران شهید گمنام تشییع و تدفین کرده اند. بعدها با پیگیری خانواده ی شهید و آزمایشات dna هویت این شهید اثبات شد. اگر به بوستان نهج البلاغه تهران رفتید، در کنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهدای گمنام که متعلق به یکی از ریشوهای با ریشه ، شهید حمیدرضا ملاحسنی است. 🌷 🌸🍀🌸🌹🍀🌸🌹🌸🌹 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام #مناجات #بقیع اگر می آمدی ایران تو مرقد داشتی حتماً به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز تو هم در بخشی از این خاک مشهد داشتی حتماً کنار مضجعت در آخرش با شوق با فریاد پس از صل علی،ٰ آل محمد داشتی حتماً کسی با کفشهایش در حریم تو نمی آمد به دور مرقدت از صحن ها حد داشتی حتماً اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً #دوشنبه_های_امام_حسنی #یا_کریم_اهل_بیت 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
❁﷽❁ #یاقمر_بنے_هاشم🌷 🌕سوگند بہ نامِ جاودانِ #عبّاس 🌴سوگند بہ چشمِ خون فشان #عبّاس 🌕هرگز نڪند حُسیـن نومید مَرا 🌴چون مےدهمش قَسم بہ جان #عبّاس #بہ_لب_خشڪ_علمدار❤️ #الهـے_العفـو💚 🌸🍀🌹🌸🍀🌹🌸🍀🌹 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
༻﷽༺ حالِ من سخٺ وخیم اسٺ، دوایے بفرسٺ یڪ عیادٺ بڪن از نوڪرِ بیمار حرم ڪاشڪے خانہ من ڪرب و بلا بود #حسین بود ، همسایہ ے دیوار بہ دیوارِ #حرم #یااباعبدالله_ع🥀 #اللهم_ارزقنا_ڪربلا❤️ 🌸🍀🌹🌸🍀🌹🌸🍀🌹 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
🌹 امام جواد سلام الله علیه واله : 🌤قائم ما همان مَهدی ( عج ) است. ⇦ او كسی است كه در زمان غیبتش، واجب است انتظار كشیده شود و هنگامیكه ظهور كرد، اطاعتش كنند. او سومین فرزند از فرزندان من است. 💥 قسم به آن خدایی كه محمد صلوات الله علیه را به نبوت مبعوث گردانید و ما را به امامت انتخاب نمود، اگر از عمر دنیا فقط یك روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی گرداند تا اینكه قائم ما در آن روز خارج شده و ظهور نماید. √ پس با ظهورش جهان را از عدل و داد پر كند، چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. 🌈 📚 كمال الدين. ج۲. باب۳۶ 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
🌹ارزش محبت به 🌹 در مناقب خوارزمی از رسول خدا صلی الله علیه و آله مروی است که فرمود: ! اگر بنده ای از بندگانْ عبادت خدا کند به قدر آنچه نوح علیه السلام در قوم خود به عبادت و رسالت مشغول بود و آن بنده را مثل کوه اُحدْ طلا باشد در راه حق تعالی همه آن را به فقرا و مساکین رسانَد و آن قدر عمرش دراز شود که هزار حج پیاده کند و بعد از اینها در میان صفا و مروه مظلوم کشته شود و با این همه، تو را ای ! دوست نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و داخل جَنّت نخواهد شد. 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
🌹امام خمینی رحمة الله علیه: عزیزم! از به اندازه‌ای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می‌رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری می‌دهد تا جوانی با غفلت از دست برود و به وعده طول عمر می‌دهد و تا لحظه آخر با وعده‌های پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می‌دارد تا مرگ برسد. 📗صحیفه امام جلد۲۰ ص۱۵۶ -‌ ۲۷آبان۶۵ 🌸🍀🌹🌸🍀🌹🌸🍀🌹 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image
🔴کاش بعضی ها پشه آنوفل بودند! 👇👇👇 💠محمدرضا حدادپور جهرمی: برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است. فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد. که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبودش، فرصتی شد به اتاق ها سری بزنم. اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها... جانبازی که 35 سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ " شده ای! آمده ای عکس بگیری؟" گفتم نه! ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا ! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد. خیلی زود رفیق شدیم. وقتی فهمید من هم در همان عملیاتی بوده ام که او ترکش خورده. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح میداد های همه جانبازهای دیگر بیمار شده اند، هیچکدام نیست نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. 🍃🌸یاد دوست شهیدم افتادم. دستش که عملیات والفجر هشت قطع شده بود نگران هزینه های بیمارستانی بود، نکند زیاد شوند! گفتم: بی حرکت دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه! حکایت تکاندهنده ای برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است! پشه های آنوفل را می گفت. "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بِهشان می گویم کافیست دیگر!" می گفت نگاهم را که می بینند خودشان رعایت می کنند و زود بلند می شوند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند. می‌گفت ما که خوبیم اگه می‌خواهی جانباز ببینی برو آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان و اونها رو ببین ، ما آزادیم و ... برو ببین جانبازان موجی چی میکشن و چه جوری زندگی می‌کنن و چه جوری دست‌ و پاهشون را بستند به تخت و مثل ما آزاد نیستند و همش با داروهای خواب آور یا خوابند و یا منگ و بیحال یه گوشه‌ای نشستند و همدیگه‌رو نگاه می‌کنند نوجوان و 16 ساله بوده که ترکش به پشت گردنش خورده و الان نزدیک 50 سالش شده بود. سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم بیرون بیاید، تا بارش باران نرمی که شروع شده بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده. خیلی خجالت کشیدم. 🍃🌸دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و فضای دم کرده داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی اروپایی... می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، همه بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت : باشیم؟ یکّه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی قبلی را نداشت. از همان وقتی که حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود.ن کاش حرف تندی می زد! کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد! یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف پَرسه می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد از تظاهر بدم می آمد از فراموش کاری ها بدم می آمد از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر همشان! از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند و این روزها هم نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را... بدم می آمد از کسانی که نمی دانند
عکس و متن های مذهبی
🔴کاش بعضی ها پشه آنوفل بودند! #بسیار_تاثیر_گذار #حتما_بخوانید👇👇👇 💠محمدرضا حدادپور جهرمی: برای دیدن
ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته . 🍃🌸از آنها که جانبازهارا هم پله ترقی خودشان می خواهند! کاش بعضی به آسایشگاه داشتند! وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست! و بس می کردند... و می رفتند... ما چه می دانیم جانبازی چیست؟؟؟؟! 🌷🍀🌸🌷🍀🌸🌷🍀🌸 ⭕️کانال بهترین عکسهای مذهبی @mazhabi_image