🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 30
" طلسم عشق"
🔺 بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم ... دل توی دلم نبود ...
📞 توی این مدت، تلفنی احوالش رو می پرسیدم ...
اما تماس ها به سختی برقرار می شد ...☎️
🔺 کیفیت صدای بد ... و کوتاه ... برگشتم ...
از بیمارستان مستقیم به بیمارستان ...
✅ علی حالش خیلی بهتر شده بود ...☺️
💢 اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد ...😒
به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود ...
- فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای ... اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی ...😤
🔸 خودش شده بود پرستار علی ...
نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم ... چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه ...
تازه اونم از این مدل جملات ... همونم با وساطت علی بود ... خیلی لجم گرفت!!!☹️
آخرش به روی علی آوردم ...
- تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟ 🤔
🔷 من نگهش داشتم... تنهایی بزرگش کردم ... ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم ...
باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه!!!🙄
و علی باز هم خندید ... اعتراض احمقانه ای بود ...
👌🏼وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم ...😊💞
ادامه دارد...
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 31
" مهمانی بزرگ"
🔷 بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ...
علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره ... ☺️
💢 اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه ...
منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه ... نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره ...
🔷بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش ...
قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده ...
🔸همه چیز تا این بخشش خوب بود ...
اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ... هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد ...
💢 پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت ...
زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ... دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه ... 😢
🔸مراقب پدرم و دوست های علی باشم ... یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد ...
یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... و زینب و مریم رو دعوا کردم ....
و یکی محکم زدم پشت دست مریم...
🔺نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن ... قهر کردن و رفتن توی اتاق ... و دیگه نیومدن بیرون ...
🔺 توی همین حال و هوا ... و عذاب وجدان بودم ... هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد ...
قولش قول بود ... راس ساعت زنگ خونه رو زد ...
🔸بچه ها با هم دویدن دم در ... و هنوز سلام نکرده ... - بابا ... بابا ...
مامان، مریم رو زد ...😢
ادامه دارد ...
#رمان شب
#بدون_تو_هرگز ۳۲
"تنبیه عمومی"
🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ...
✅ اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم...
💢به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ...
🔹تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم😒
🔸علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ...
- جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 😒
💢 بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ...
و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ...
غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...😌
🔸داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ...
- خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...😒
و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ...
💢 علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ...
خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ...
و لبخند ملیحی زد ...😊
- خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ...
❤️ و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ...
هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ...
💢 بچه ها هم دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ...
💞 منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ...
چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ...
✅ اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ...
این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ...
و اولین و آخرین بار من...☺️
ادامه دارد ....
این که گناه نیست 06.mp3
6.49M
#این_که_گناه_نیست 6
زورِ الکی نزن...
بیخود با گناهی که بهش مبتلا هستی؛ نَجَنــگ❗️
اول روی قلبت کار کن؛
قلبت که بزرگ و نورانی بشه؛
خودبخود گناه،حالتو بد میکنه
و راحت میذاریش کنار
@mazhabyun1y
شبتون فاطمی🌃
عشقتون حســـــــ♥️ـــینے
دمتون مادرے😇
نفستون حیدرے✨
آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫
یا عݪی مدد...✋🏻
وضو و نماز اول وقت
یادتون نࢪه🤞🏻••
#التماسدعا📿♡➣
حلال کنیداگه خستتون کردیم🤲🏻🥺
بسم او که میتواند غیرِممکنی را ممکن کند(:🖐🏼♥️!'
فرمانده سلام(:♥️🖐🏾!"
_دل خوشم به سلامی
که جوابش واجب است(:
#ادمین_یازهرا
🇮🇷مذهبــیـــون🇮🇷
👈🏻ما دو نوع لذت داریم ۱) لذت عمیی
#هوای_نفستو_بترسون👿
🍃هر وقت خواستی چیزی رو بببینی که نباید ببینی یاده اون دوهزار سال عذابی بیوفت که بخاطره این یه لحظه دیدنه باید تحمل کنی
واقعا ارزششو داره؟🤔
خدا این همه تو قران از عذابهای مختلف گفته که تو باهاشون اون هوای نفستو بترسونی که بخاطره اون عذاباهم که شده ولت کنه و کوتاه بیاد
اگرم گناهی کردی بعدش حسابی سرزنشش کن
#هوای_نفس
🇮🇷مذهبــیـــون🇮🇷
"شیطان یه بچه مذهبی بود! 🍃یه سوال؟ شیطان چرا بدبخت شد؟ چون میخواست به جای سجده به آدم بره شراب بخور
✨هوای نفس رو باید زد. باید باهاش مبارزه کرد
شما سعی کن موقع گناه، با حرف نفست مخالفت کنی👊😒
🍃اما اگه به هر دلیلی نشد و تو رو مجبور به گناه کرد
بعد از گناه،بلافاصله باهاش دعوا کن.😒
🌸بگو که تو منو بدبخت کردی از بس منو به این گناه وادار کردی! انقدر چیز بهش بگو
تا دفعه بعد سر صحنه گناه، جرات نکنه ازت بخواد!
این کار رو ده بار تکرار کن.
بعد ببین چقدر ترک #گنااه برات آسون میشه😌
✔️خلاصه مدامم عزمتونو جزم کنید که حال هوای نفستونو بگیرین اگه نگیرید اون حتما حال شمارو خواهد گرفت
#هوای_نفس
#حرف_حق
❤️•| امام علی «علیہ السلام»
اجࢪشھید بیشتࢪ از کسی نیست
که قدࢪت #گنااه داࢪد امّا #عفّت می ورزد
📘#نهج_البلاغہ حکمٺ۴۷۴
🚨((#پیشگیری))🚨
🍃ما نمیتونیم بریم لبه پرتگاه و ادعا کنیم ک ما هیچیمون نمیشه☺️...
💥نگید بابا ما جلو خودمونو میگیریم..
ما بی جنبه نیستیم...
💥اقاجانمون امام علی (ع)فرمودن:من به زنان جوان سلام نمیکنم از ترس اینکه مبادا از صداشون ب گناه بیوفتم
اون وقت چه معنی میده که ما انقدر به خودمون اعتماد داشته باشیم؟
خنده دار اصلا!!🙄
✨همیشه باید از موقعیت احتمالی گناه فرار کرد
نه اینکه موقعیتو فراهم کنی و بعد بگی من هیچیم نمیشه
این اعتماد،داشتنه به نفس تهه حماقته رفیق👍
پِلاڪراازگردنشدرآورد،
گفتم:ازڪجـٰاتورابشنـٰاسند؟!
گفت:آنڪہبـٰایدبشنـٰاسدمیشنـٰاسد:)♥️"
#شهیدانه🌿
✔️آدم شبیه #معشوق خودش می شود☺️
❤️اگر عشق تو،خدا و دوستانش باشد
🍃آرام،قوی،شاد،بینا می شوی🍃
👈🏻اگر معشوقت دنیا ونامحرم باشد
🔥ناآرام،ضعیف،غمگین و نابینا می شوی🌸
◖🔗🖇◗
•
•
قسمبہعشـ♡ــق
ڪهݩآمشهمیشہݐآبرجآست
نرفتہقآسممآ
اوهݩوزهمایݩجآسٺ...
•
•
‹ #سردآردلھـآッ . ›
❤️🌿
#حرف_حساب🌱
وقتےشمابراےظهورِحضرتمهدے(عج)
دعامےڪنید،بلافاصلہ براےخودتاݩ همدعاکنید.!👌🏻✨
وقتے مےگوئید:
«اللهمعجللولیکالفرج»،
بلافاصلہ بگوئید: «و فرجنا بہ».
وازخدابخواهیدڪہ شماراهم #جزیارانِ
حضرتقراربدهد؛
چراڪہ اگرحضرتتشریفبیاورد،
وشمادرصفِدشمنانِحضرتوڪسانیےڪہ
درمقابݪِحضرتایستادند،قرارداشتہ باشید؛
اینآمدݩِحضرت،چهفایدهـاےبراےشمادارد؟
°°اݪݪهم عجݪ اݪوݪیڪــ اݪفرج🌱
#آیتاللهبھجت👌
اگر نظری درباره پست ها دارید بفرمایید😉🌷
https://harfeto.timefriend.net/16788607296845
🇮🇷مذهبــیـــون🇮🇷
اگر نظری درباره پست ها دارید بفرمایید😉🌷 https://harfeto.timefriend.net/16788607296845
تعداد پست ها خوبه یا بیشتر بزارم؟