eitaa logo
🇮🇷مذهبــیـــون🇮🇷
937 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
43 فایل
˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹♥️ آمد که بگیرد ز علی نقطه ضعفی بیچاره ندانست "علی" نقطه ندارد... #غلام_حیدریم #باباعلی #110❤️ #مذهبیون🇮🇷 مدیر کانال♥: @abolfazl_m1880 @Akbary_88 انجام تمام تبادلات وتبلیغات 👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
به وقت رمان...
🌠 شب ۳۳ "نغمه اسماعیل" 🔹این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ... 🔸 دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم ... ⭕️ هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ ... 😕 🔸اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت .. 🔵 عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود ... توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون ... ✔️ پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد ... دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم ... علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود...✅ 🔵 بعد از کلی این پا و اون پا کردن ... بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد ... مثل لبو سرخ شده بود ... - هانیه ... چند شب پیش توی مهمونی تون ... مادر علی آقا گفت ... این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه ... جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... - به کسی هم گفتی؟ 💢 یهو از جا پرید ... - نه به خدا ... پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم ... 🔹 دوباره نشست ... نفس عمیق و سنگینی کشید ... - تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم ..... ادامه دارد ...
🎆 شب 34 ❣️ دو اتفاق مبارک با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم ... - اتفاقا به نظر من خیلی هم به همدیگه میاید ... هر کاری بتونم می کنم ... گل از گلش شکفت ... لبخند محجوبانه ای زد و دوباره سرخ شد ... توی اولین فرصت که مادر علی خونه مون بود ... موضوع رو غیر مستقیم وسط کشیدم و شروع کردم از کمالات خواهر کوچولوم تعریف کردن ... 🔷 البته انصافا بین ما چند تا خواهر ... از همه آرام تر، لطیف تر و با محبت تر بود ... 🔸 حرکاتش مثل حرکت پر توی نسیم بود ... خیلی صبور و با ملاحظه بود ... حقیقتا تک بود ... ✅ خواستگار پر و پا قرص هم خیلی داشت... اسماعیل، نغمه رو دیده بود ... مادرشون تلفنی موضوع رو باهاش مطرح کرد و نظرش رو پرسید ... 🔷 تنها حرف اسماعیل، جبهه بود ... از زمین گیر شدنش می ترسید ... ⭕️ این بار، پدرم اصلا سخت نگرفت ... اسماعیل که برگشت ... تاریخ عقد رو مشخص کردن ... و کمی بعد از اون، سه قلوهای من به دنیا اومدن ... ✅ سه قلو پسر ... احمد، سجاد، مرتضی ... و این بار هم علی نبود ... ادامه دارد ...
🎆 شب 35 💢 برای آخرین بار 🌷 🔸 این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود ... زنگ زد، احوالم رو پرسید ... گفت؛ فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده ... ✅ وقتی بهش گفتم سه قلو پسره ... فقط سلامتی شون رو پرسید ... - الحمدلله که سالمن ... - فقط همین ... بی ذوق ... همه کلی واسشون ذوق کردن...🙁 - همین که سالمن کافیه ... سرباز امام زمان رو باید سالم تحویل شون داد ... مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست ... دختر و پسرش مهم نیست ... 🔷همین جملات رو هم به زحمت می شنیدم ذوق کردن یا نکردنش برام مهم نبود الکی حرف میزدم که ازش حرف بکشم... خیلی دلم براش تنگ شده بود ...😢💞 ✅ حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم ... زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت می کردم ... تازه به حکمت خدا پی بردم ... شاید کمک کار زیاد داشتم ... ✔️ اما واقعا دختر عصای دست مادره ... این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود ... سه قلو پسر ... بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک!!!🙄 🔸 هنوز درست چهار دست و پا نمی کردن که نفسم رو بریده بودن ... 🔺 توی این فاصله، علی، یکی دو بار برگشت ... خیلی کمک کار من بود ... اما واضح، دیگه پابند زمین نبود ... 🌷 ✅ هر بار که بچه ها رو بغل می کرد، بند دلم پاره می شد ... ناخودآگاه یه جوری نگاهش می کردم ...😢 انگار آخرین باره دارم می بینمش ... نه فقط من، دوست هاش هم همین طور شده بودن ... ✅ برای دیدنش به هر بهانه ای میومدن در خونه ... هی می رفتن و برمی گشتن و صورتش رو می بوسیدن ... 🌹 موقع رفتن چشم هاشون پر اشک می شد ... دوباره برمی گشتن بغلش می کردن .. 🔸 همه ... حتی پدرم فهمیده بود ... این آخرین دیدارهاست ... تا اینکه ... واقعا برای آخرین بار ... رفت ...🌷 ادامه دارد ...
خواهرم! سیاهی‌چادر‌تو از‌سرخی‌خون‌من،کوبنده‌تر‌است...! +از‌آرمان‌به‌دختران‌ایران‌زمین
https://harfeto.timefriend.net/16776053971876 سلام... حالتون خوبه؟ حرفی هست در خدمتم!
ادمین جدیدی؟؟ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ خیلی جدید نیستم😉 یک ماهی میشه
🇮🇷مذهبــیـــون🇮🇷
https://harfeto.timefriend.net/16776053971876 سلام... حالتون خوبه؟ حرفی هست در خدمتم!
Salam کانالتون عالیییییییییییییییییییییییییییی + سلام علیکم سلامت باشی🌿
🇮🇷مذهبــیـــون🇮🇷
https://harfeto.timefriend.net/16776053971876 سلام... حالتون خوبه؟ حرفی هست در خدمتم!
منم هنوز میخوام بدونم سن مدیر کانال چندع😂😐 + وای خدا ولش کن تروخدا🤦‍♂😂
پایان🙂🤍
💔💔 00:00, اللهم عجل لولیک الفرج
شبتون فاطمی🌃 عشقتون حســـــــ♥️ـــینے دمتون مادرے😇 نفستون حیدرے✨ آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫 یا عݪی مدد...✋🏻 وضو و نماز اول وقت یادتون نࢪه🤞🏻•• 📿♡➣ حلال کنیداگه خستتون کردیم🤲🏻🥺
بسم او که می‌تواند غیرِممکنی را ممکن کند(:🖐🏼♥️!' فرمانده سلام(:♥️🖐🏾!" _دل خوشم به سلامی که جوابش واجب است(:
🍃 ࢪا ساده نخوان ! یادبگیر آن‌را باصداۍخدا بخوانے.. یادت باشد؛ قرآن نامہ‌ۍ عاشق‌ترین رفیق توست. :") 👤•.استاد‌شجاعی•.
🇮🇷مذهبــیـــون🇮🇷
✨هوای نفس رو باید زد. باید باهاش مبارزه کرد شما سعی کن موقع گناه، با حرف نفست مخالفت کنی👊😒 🍃اما اگه
عرض کردیم که ما باید اولویت ها رو رعایت کنیم 🍃طرف میگه من فعلا نمیخوام ازدواج کنم! اولویت برای من درسمه!☺️ خدا فرموده اولویت با ازدواجه اونوقت تو میگی درس؟!؟ خب برای همینه که توی زندگیت گره می افته مدام. هی اذیت میشی. 🌺یا اولویت خدا براش اینه که بچه دار بشه اما میگه فعلا بچه نمیخوام!😤 تو با این هواپرستیت میخوای به کجا برسی؟! 🌸بچه دار هم که میخواد بشه چون هوای نفسش خواسته میره سراغ بچه وگرنه "کاری به اولویت خدا نداره"❌ 🚫کسی که اولویت خدا رو بزاره کنار و به هوای نفسش بپردازه عالم هستی نابودش میکنه. کاری میکنه که روزی صد بار آرزوی مرگ کنه. ابلیس میشه اون آدم. دیگه حرف حق رو نمیفهمه. بقیه رو هم گمراه میکنه⛔️ 🚫الان باید درس بخونه اما میچسبه به بازی! 🚫 باید مقابل پدر و مادر "مهربان" باشه اما خیلی بد برخورد میکنه ولی مقابل دوستاش مهربونه! ✨مثلا خدا میفرماید اولویت اینه که ریش داشته باشی. محاسن داشته باشی بنا به حکمت هایی. اما میگه اولویت برای من اینه که ریشمو بزنم!! ✨خدا میفرماید اولویت با چادره اما میگه من دوس دارم مانتو بپوشم!! 🚫چرا حرف خدا رو اولویت زندگیت قرار نمیدی؟ 🔴موجودات عالم همگی مخلوقات خدا هستن. ازش دستور میگیرن. اصلا دوست ندارن کسی مخالف حرف خداشون عمل کنه. دنیا زندگیت رو سخت میکنه ها! بعد هی نرو ختم صلوات بگیر. هی دعای کمیل بخون. فایده ای نداره. توی میخوای دعا کنی در خونه ی کسی که "امرش" برات مهم نیست؟؟؟ تا حالا بهش فکر کرده بودی؟!
🍃هرچه‌میڪشیم‌و هرچه‌برسرمان‌می‌آید ازنافرمانی‌خداست😔...Γ -شهیدحسین‌خرازی🌹🌸
🍃نگران هر چیزی باشی، خودت را فدای آن کرده‌ای. - آقایِ‌پناھیانِ‌گرامۍ
همیشـہ‌ادم‌با‌چیزهایی‌کہ، خیلی‌دوست‌داره‌امتحان‌میشه🚶🏿‍♀️، -شهید‌صدر‌زاده🙂💔!"
🍃سبحانک و بحمدک ظلمتُ نفسی..! [به‌خودت‌قـسم‌؛من‌پدرِ‌ خودمودرآوردم‌باگنآه..]😔😔
تقلـب‌فقط‌یڪ‌جـاجایزه، اون‌هـم‌سر‌امتحـاناٺ‌خُـدا🚶🏿‍♀️، بایـد‌سرتو‌بگیـرۍ‌بـالا، از‌روۍِ‌برگہ‌شهدا‌، تـقلب‌ڪنـے🙃♥️!"
جۅان‌هـٰااگربخۅاهندازدستِ‌شیطـٰان‌، راحټ‌شۅند‌عِشق‌بہ‌شھادت‌را، دَروجود‌خۅدزنده‌نگہ‌داࢪند🚶‍♂((((: حـٰاج‌حسین‌یڪتا...!
-امام رضا جانم؛ گَرد فرش حرمت، هست شفای دل ما هرکه زائر شده آرام گرفته است اینجا... :)💛 🌱
🧡✨ شنیدمت که... نظر میکنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت:)...‌‌ ‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎ امام رضاجانم🥺💓