واردخونہعلےمیشھ..
وقتی وارد شد بوے رایحہ گلے رو حس
میکنہ متوجه میشن که بوے مادره..🕊
با اینکه نمیدیدن بانو رو ولے هروقت
این بو میومد متوجہ میشدن ڪه
مہمون مادر شدن...(:
مادر شروع کرد هق هق کردن
بدنش میلرزید ...😭
اخہ پسرشو دید که دارن سرش رو از تنش جدا میکنن...😭
هۍ صدا میزد:
بٌنَیَ بـٌنَیَ
قتلوڪ
بـٌنَیَقتلوڪَ
آب ندادن بہت عزیزه مادر...😭
پاشید رفقا هنذفری هاتون رو بیارید
و ترجیحا تو جای تاریک بشینید و این
روضہ رو گوش ڪنید