روایت قشنگی از حضرت عباس
هست که روای میگه که :
حضرت ام البنین روزی جلوی خیمه دل آشوب ایستاده بود حیران قدم برمیداشت
مولا علی نزد ام البنین رفت و گفت بانو چه شده بر شما که انقدر آشوبید گفتند که عباسم امروز بدون روبند به بیرون رفته میترسم چشمش بزنند..
مولا علی فرمود عباس اگر هم روبند نزند باز هم قد و قامتی که دارد از اسب هم والا تر است نیز باز هم چشم میخورد.
ای بمیرم برای دل خانوم ام البنین نمیدونست زنای شامی بودنند که ابلفظل عباس رو چشم زدن...💔
-حسین جان تو کیستی؟!
که از غم از دست دادنت ؛
مردان ما شبیه زنان گریه میکنند ..