شناسنامه کتاب
نام کتاب :ویشکا 1
نام مولف :مائده افشاری
#قسمت_اول
#ویشکا_۱
وارد خانه شدم در را که باز کردم از پله ها بالا رفتم مامان با صداےبلندے گفت : آمدے
سلام
بیا داخل آشپزخانه
دوباره چند پله ای که رفته بودم را برگشتم به سمت آشپزخانه رفتم مامان مشغول پخت پای سیب بود🥧
بوی خیلی خوبی توی آشپزخانه پیچید بود
ویشکا شب باید بریم مهمانی استراحت کن و یک لباس خیلی زیبا آماده کرد
ویشکا با بی حوصلگی به مامان نگاه کرد کجا دوباره باید بریم ؟
شب عمه روژین مهمانے گرفته شایان تاره از فرانسه برگشته مے هم جمع ڪنه
ڪلے دختر توے جمع هستند ڪه عاشق شایان هستند، تو هم بیا خودے نشون بده بلاخره هر چے باشه پسر عمه ات أه مامان خسته شدم از این همه مهمانےهاے مسخره همش رقص ، شراب ،آهنگ دیگر حالم بهم مے خورد
من امشب نمیام😱
یعنے چے نمیام؟
این شب خیلے مهمے هست!
مامان حوصله ے بحث ندارم همین ڪه گفتم به طرف پله ها رفتم با ناراحتے کیفم را روے زمین مےڪشیدم ، در اتاق را باز ڪردم روز تخت نسشتم
در فڪر فرو رفته بودم آخر چطور مے توان این مهمانے را نرفت؟
طولے نڪشید در اتاقم به صدا در آمد
گفتم مامان حوصله ندارم برو تنهام بزار
حال حوصله ے ما را هم ندارے
با هیجانے ڪه آڪنده از خجالت بود گفتم : چرا داداشے بیا تو ڪه دلم برات یه ذره شده
وردشاد چند وقتے بود ڪه مسافرت بود ، من اصلا متوجه برگشتن او نشده بودم
چے شده خواهرے چرا این قدر بهم ریخته هستے؟!
گفتم مامان گیر داده ڪه باید شب توے مهمانے عمه روژین شرڪت ڪنم!
خوب این ڪه ناراحتے نداره نرو🙃
وردشاد در بست و رفت منم ڪه خیلے خسته بودم ، تازه از دانشگاه آمده بودم چشمانم را بستم و همان جا روے تخت خوابم برد
چشمانم را باز ڪردم ساعت ۸ شب بود بلند شدم ، داخل آشپزخانه رفتم ڪمے غذا خوردم مادرم آمد
پس تو چرا هنوز آماده نشدی
من ڪه گفتم نمیام😐
ویشڪا با من بحث نڪن دم در منتظرتم
مامان امشب اصلا میل شما نیست من باید برم پیش
دوستم با سڪوتے ڪه پر از خشم بود از ڪنار مادرم گذشتم و داخل اتاق رفتم لباس هایم عوض ڪردم به سمت ماشین رفتم بعد از سوار
شدن نمے دانستم ڪجا باید بروم
همین طور سرگردان در حرڪت بودم ڪه ڪنار پارڪے ایستادم
چند قدمے راه رفتم روے یڪ نیمڪت نسشتم خیلے فڪرم مشغول بود ڪه ناگهان دو پسر جوان حدود بیست سه یا چهار ساله به من نزدیڪ شدند و مشغول شوخے و اذیت ڪردن من شدند من هم سعے مےڪردم با داد و فریاد آن ها را از خودم دور ڪنم، اما مقاومت نتیجه اے نداشت دو پسر به آزارشان ادامه دادند و من هم با صدای بلند جیغ می کشیدم ناگهان یک مرد جوان با ظاهری متفاوت از آن دو پسر به سمت ما آمد
نویسنده: تمنا 😘🌸
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺
#قسمت_دوم
#ویشکا_۱
با صداے بلند فریاد زد براے چے مزاحم دختر خانم شدین ؟!
دو پسر در حالے ڪه به مرد نگاه مے ڪردند خودشان را ڪمے جمع جور ڪردند و با صداے بلند گفتند آقا به شما چه ربطے دارد ؟
در همین حین یڪ خانم چادرے با چهره ے نگران دست
مرا ڪشید گفت: عزیزم بیا این جا همسرم داره سعے مے ڪند آن ها را دور ڪند
من ڪه خیلے ترسیده بودم چیزے نگفتم
خانم چادرے ادامه داد روے نیڪمت بشین تا ڪمے برایت آب بیاورم
نگاهم را به آن سمت پارڪ بود دل شوره ی عجیبے داشتم ، نگران بودم اتفاقے براے آن آقا بیفتد ڪمے بعد مرد در حالے ڪه نفس نفس مے زد برگشت و رو به خانمش ڪه داشت لیوان آب را براے من مے آورد گفت قصد دعوا نداشتم فقط مے خواستم از
مزاحمت شان جلو گیرے ڪنم آن دو سوار بر موتور شدند و رفتند
خانم چادرے به آرامے به آرامے ڪنار من نشست و گفت این
موقع شب توے این پارڪ چه مے ڪنے ممڪن بود خطرات بدترے
تهدیدت ڪند ؟
اصلا متوجه گذشت زمان نبودم حالم خوب نبود گفتم
ڪمے بیام تا هوایے عوض ڪنم
خانم چادرے : به آرامے اتفاقے افتاده اگر مشڪلے دارے ؟!
می خواهے ڪمڪت ڪنیم، ببین اسم من نرگس هست مے تونے راحت صدا بزنے به نظرم امشب برو خونه اگر دوست دارے فردا با هم صحبت ڪنیم
احساس خاصے در وجودم مے ڪرد نمے دانست چرا شنیدن
صداے آن خانم حس خوبے بهم مے داد قبول ڪردم
نرگس : عزیزم این شماره ے من هست هر موقع دوست دارے باهام
تماس بگیر راستے اسمت چیه ؟
_______________________________
سوار ماشین شدم حوصله ے خانه رفتم نداشتم اما مے دانستم
الان کسی در خانه نیست
وارد خانه ڪه شدم چشمانم گرد شد
سلام
سلام پس چرا این قدر دیر آمدے نگرانت شدم خواهرے
رفتم یکه دوری بزنم پس چرا تو نرفتے مهمانے ناسلامتے خسته بودم تازه از سفر برگشتم
لبخندے زدم و از پله ها بالا رفتم
وردشاد دوباره صدایم ڪرد نمے خوای یڪ قهوه با هم بخوریم
خیلے وقت هست با هم صحبت نڪردیم
باشه بگذار لباس ها را عوض ڪنم
متنظرم
وارد اتاق شدم چقدر بهم ریخته بود تازه چند روزے مے شد ڪه دستے به اتاق نڪشیده بودم لباس هایم را عوض ڪردم و از پله ها پائین رفتم
وردشاد قهوه را آماده ڪرده بود هر دو شروع به قهوه خوردن ڪردیم
چے شد تو یهو این قدر تغییر ڪردے ؟
چطور مگه ؟
بیخیال تو این طورے نبود ؟
راستش را بخواهی خودم هم دقیق نمےدانم اما دیگر علاقه اے به این جور مهمانے ها ندارم
وردشاد سڪوت در ڪرد و قهوه اش☕️ را نوشید.
به ساعت دیواری بزرگ سالن نگاه ڪردم
وردشاد من سرم خیلے درد مے ڪنه میرم بخوابم
امروز خیلے خوابیدے باشه برو
شب بخیر
شبت تو هم بخیر
وقتے رفتم توے اتاق شماره ے نرگس توے گوشیم ذخیره ڪردم
احساس ڪردم یڪ دوست جدید پیدا ڪردم متفاوت از بقیه دوستانم روے تخت دراز ڪشیدم و چشمانم را بستم سعے ڪردم به هیچ چیزی فڪر ڪنم
نویسنده :تمنا 🌹🤍
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺
#قسمت_سوم
#ویشکا_۱
صبح روز بعد دانشگاه کلاس نداشتم چشمانم را باز ڪردم
خیلی خوابیده بودن بلند شدم و تختم را مرتب ڪردم از پله پائین رفتم
نگاهے به خانه ڪردم هیچ ڪس نبود مامان، وردشاد ڪه مثل همیشه
بیرون رفته بودند بابا هم ڪه چند روزے مے شد در سفر بود
داخل آشپزخانه رفتم و با زیر رو ڪردن یخچال توانستم صبحانه ای براے خودم آماده ڪنم من خیلی ڪار خانه انجام نداده بودم
و مواقعے که تنها هستم خیلے برایم سخت هست صبحانه آماده ڪنم
مشغول صبحانه ڪه شدن یادم افتاد ڪه به نرگس پیام بدم و احوال پرسے ڪنم بابت دیشب هم از او هم تشڪر ڪنم
صفحه ے پیام را باز ڪردم ڪ نوشتم سلام خوبید من ویشڪا هستم همون ڪه دیشب جمله را ادامه ندادم و فقط نوشتم مے خواستم تشڪر ڪنم
پیام را ارسال ڪردم طولے نڪشید دینگ گوشے به صدا درآمد
نرگس : سلام عزیزم الحمدالله شما خوبید شب خوبے را گذرانید ؟🥰
من هم نوشتم بله خوب بود این قدر خوابیدم ڪه تازه الان صبحانه مے خورم ببخشید میشه امروز همو ببینم خیلے دلم می خواهد باهاتون آشنا بشوم ؟
نرگس بله عزیزم نظرت چیه ساعت ۵عصر توے همون پارڪ همو ببینم
نوشتم عالیه
بعد از خوردن صبحانه تصمیم گرفتم حمام ڪنم یڪ دوش آب سرد می توانست ڪمے حالم را بهتر ڪند تا عصر فرصت چندانے نداشتم باید خودم را زودتر آماده مے ڪردم
بعد از حمام دوباره به اتاق رفتم سعے ڪردم لباس مناسبی براے عصر انتخاب ڪنم یڪ مانتوے بلند و یڪ شال مناسب ڪه خیلے ڪوتاه یا نازڪ نباشد
بعد از آن مشغول ڪتاب خواندن شدم این بهترین ڪارے بود ڪه می توانستم در تنهایے انجام بدهم و باعث مے شد حالم را خوب ڪند
نویسنده :تمنا❤️🤍🌹
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺
#قسمت_چهارم
#ویشکا_۱
نگاهے به ساعت اتاق ڪردم چقدر زمان زود گذشته است ساعت ۱۶ بود، بلند شدم و لباس هایے را ڪه آماده ڪرده بودم پوشیدم و سوار ماشین شدم درست یادم نمے آمد دیشب پارڪے ڪه رفته بودم در ڪدام خیابان بود با ڪمے جستوجو به پارڪ رسیدم ، نرگس زودتر از من رسیده بود.
سلام ببخشید دیر رسیدم؟
سلام عزیز دلم درست به موقع رسیدے
چقدر خوشحالم دوباره مے بیینمتان 😍☺️ ڪجا بنشینم ؟
به نظرم روے این نیڪمت خوب باشد منظره ی زیبایے دارد
نگاهے به اطراف ڪردم حق با نرگس بود منظره ے بسیار زیبا با حوض آب ، در حالی ڪه تصویر درختان در حوض افتاده بود حس خوبی در وجودم ایجاد مے ڪرد درختان بالاے سرمان هم سایه مناسبے ایجاد ڪرده بودند و هوا بسیار دلپذیر بود
احساس مے ڪنم سبڪ زندگیم تغییر ڪرده دیگر مثل قبل نیستم
از چه نظر می گویید ؟
خوب دیشب ڪه همو ڪاملا اتفاقے توے پارڪ دیدیم من دوست نداشتم به مهمانے بروم و با بے حوصلگے از خانه خارج شدم
نرگس با دقت به صحبت هاے من گوش مے داد
علاقه ام نسبت به این جور مهمانے ها ڪم شده دیگر دنبال هیجانات زود گذر نیستم من قبلا عاشق این جور برنامه ها بودم اما الان حس خوبے بهشون ندارم
نرگس لبخندے زد : خدا یڪ جمله ے خیلے زیبا به بنده هاش می گوید عاشقم بشوید🥰 عاشقتان میشوم اولین مرحله عاشق شدن این هست ڪه دلبستگے هامون عوض بشود
نویسنده : تمنا❤️🕊🪶
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺
#قسمت_پنجم
#ویشکا_۱
ببین عزیزم من و چند تا دوستان با ڪمڪ خدا پایگاه فرهنگے تأسیس ڪردیم من مسئول اونجا هستم بچه هاے نوجوان به آن مڪان مے آیند برنامه هاے فرهنگے و تفریحےجالبے داریم ،آخر هفته قرار است با بچه ها اردوے تفریحے برویم به نظرم
توے این اردو شرڪت ڪن بچه ها خیلے گرم صمیمے هستند.
ممنون از این همه لطف محبت منم خیلے دوست دارم با شما بچه ها آشنا بشوم حال آخر هفته ڪجا مے روید ؟
صبح روز پنجشنبه قرارمان پارڪ شهیدرجایی .
حتما میام😚🌷
حرف هاے من و نرگس خیلے طولانے شد تا نزدیڪ غروب روے همان نیڪمت نشسته و صحبت ڪردیم خیلے خوشحال بودم از این ڪه یڪ دوستے مثل نرگس دارم🥲
نرگس از روے نیڪمت بلند شد ویشڪا جون ڪم ڪم هوا تاریڪ میشه من باید برم خانه همسرم میگه تاریڪے هوا خانه باش ممڪن هست خطرے تهدیت ڪند اما بعد از غروب دو نفره با هم بیرون میریم
هر دو به سمت ماشین رفتیم به نرگس گفتم بیا تا منزل برسنمتان
نرگس لبخندے زد : نه نزدیڪ هست ڪمے پیاده روے مےڪنم
همدیگر را در آغوش گرفتیم و خداحافظے ڪردیم ،فڪرم مشغول پنجشنبه بود چه لباسے بپوشم ڪه مناسب باشد🧥
نویسنده :تمنا😘🌹
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺
#قسمت_ششم
#ویشکا_۱
وارد خانه شدم متعجب از صدا هایے ڪه در خانه مے آمد
در را باز ڪردم عمه روژین به خانه ے ما آمده بود مامان ، وردشاد هم ڪنارش نسشته بودند
عزیزم چقدر دیر آمدے عمه خیلے وقت هست ڪه منتظر تو هست ، گوشیت هم در دسترس نبود
به عمه روژین بقیه ، سلام ڪردم با عذر خواهے گفتم من میرم لباس هام را عوض ڪنم
ڪجا میرے عزیزم عمه مے خواهد باهات صحبت ڪند؟
من خیلے خسته هستم اجازه بدید چند دقیقه
عمه روژین اجازه نداد صحبت من تمام شود
ویشڪا چرا این طورے شدے نه براے ما وقت نمےگذارے !
دیشب هم توے مهمانے شرڪت نڪردے مے دانے شایان دیشب چقدر منتظرت بود ؟
توے دلم گفتم منتظر من اصلا اون ڪلے دوست دختر دارد ڪه دورش باشند
سڪوت ڪردم و به صحبت هاے عمه گوش دادم.
شایان مے خواهد تو را ببیند ڪمے مےتوانےباهاش قرار بگذارے آخر هفته خوب هست ؟
نه آخر هفته پر هست قرار است با دوستانم بیرون برویم.
با ڪدام دوستانت بچه هاے دانشگاه ؟
سرے تڪان دادم چه فرقے دارد دوست دوست است دیگر ، از پله ها بالا رفتم حوصله بحث نداشتم بدتر از همه این ڪه بخواهم با شایان بیرون بروم ، به نرگس فڪر مے ڪردم و بچه هاے پایگاه خیلے دلم زودتر زود تر ببینمتان
نویسنده :تمنا🌹🥰
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺
#قسمت_هفتم
#ویشکا_۱
چشمانم را باز ڪردم نگاهے به ساعت ڪوچڪ روبروے تخت
ڪردم بلند شدم و اتاق را مرتب ڪردم از پله ها پائین رفتم مامان برخلاف همیشه میز صبحانه را چیده بود و مشغول صبحانه خوردن بود ، وردشاد چند لقمه نان به حالت ایستاده خورد چند قلپ از چایش را نوشید خداحافظے ڪرد رفت
نگاهے به مامان ڪردم وردشاد با این همه عجله ڪجا مے رود ؟
با دوستش قرار گذاشته است تا با هم ڪار بانڪے انجام بدهند بیا بنیشین صبحانه بخور
صندلے را به سمت خودم ڪشیدم نشستم روے میز همه چیز آماده بود بعد از صبحانه
من امروز با بچه ها ناهار بیرونم
با ڪدام دوستات مے خواهے بروے ؟
آشنا هستند
دوباره به اتاق برگشتم لباسے ڪه از قبل آماده ڪرده بودم
پوشیدم و وسایل را در ماشین گذاشتم سوار شدم حرڪت ڪردم
ده دقیقه بعد نرگس تماس گرفت پشت چراغ خطر بود نتوانستم پاسخ بدم چند دقیقه بعد در گوشه اے ایستادم و تماس گرفتم
سلام عزیزم ڪجایے حرڪت ڪردے ؟
سلام خوبین بله توے راه هستم شما رسیدید ؟
نرگس : بله ما یڪ مڪان مناسب براے نشستن انتخاب مےڪنیم رسیدے تماس بگیر حتما !
مدتے بعد به محل قرار رسیدم بعد از پارڪ ماشین وسایل را برداشتم دوباره با نرگس تماس گرفتم تا همدیگر ببینم بعد از چند دقیقه نرگس نرگس را دیدم سلام و احوال پرسے ڪردیم نرگس مرا به دختران پایگاه معرفے ڪرد ، دختران هم بسیار گرم صمیمے با من احوال پرسے ڪردند
نرگس نگاهی به دختران کرد براے تولد امام زمان ڪارت پستال آماده ڪردیم مےخواهیم با سلیقه ے خودتان را تزئین ڪنید.
یڪے از دختران چند شاخه گل آورد و به نرگس داد.
ساقه هاے گل را ڪوتاه ڪنید و دورش را با ڪاغذ رنگے ببچید نرگس هم در ڪنار ما نشست و شروع به ڪشیدن قلب هاے ڪوچڪ ڪرد براے روے ڪارت پستال بچسبانیم
تا ظهر مشغول آماده سازے هدیه بودیم بعد از خواندن نماز ظهر و عصر سفره ے ناهار را پهن ڪردیم همه مشغول خوردن غذا شدیم درحالے چند تا از دختران شوخے مےڪردند و همه مے خندیدیم
بعد از ناهار با نرگس صحبت ڪردم پیشنهاد ڪرد ڪه حتما جلسات هفتگے را شرڪت ڪنم در آن جا مے توانم سوالاتم را بپرسم.
ڪم ڪم خورشید طلایے رنگش به سرخے مے گرایید، هوا در حال تاریڪ شدن بود با ڪمڪ دختران وسایل را جمع ڪردیم و به سمت اتوبوس بردیم .
دختران سوار اتوبوس شدند من و نرگس در حالے همدیگر در آغوش گرفته بودیم
خیلے روز خوبے بود ممنون ڪه آمدین
از تو ممنون ڪه مرا با این جمع آشنا ڪردے
نویسنده :تمنا ❤️😘
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺
#قسمت_هشتم
#ویشکا_۱
نگاهے به سمت راست خیابان ڪردم در جستوجوے مڪان مناسب براے پارڪ
ماشین بودم ، وارد پایگاه شدم صداے مولودے خوانے از طریق دستگاه صوت مے
آمد دختران زیادے در آن جا مشغول فعالیت بودند نگاهے به اطراف ڪردم
فضایے بسیار زیبایے بود پارچه هاے رنگے با تزئینات بادڪنڪ🎈 آویزان شده بود دختران روسرے هاے رنگ شاد پوشیده بودند در حالے ڪه با شادے مے خندیدند فضاے آن جا را تزئین مے ڪردند
نرگس از دور مرا دید و با هیجان به طرف من آمد
سلام عزیزم خوش آمدی
سلام نرگس جان چقدر این جا قشنگ هست
زحمت دختران هست بیا عزیزم یڪ شربت بخور به مناسبت عید امروزجشن داریم البته سخنرانے هفتگے سر جاے خودش هست
دنبال نرگس به سمت آشپزخانه رفتم فضایے ڪه وسایل پذیرائے را آماده مے
ڪردند ڪلمن بزرگے در آنجا وجود داشت چند قطعه یخ هم درون آن بود دو تا از
دختران مشغول پرڪردن لیوان هاے شربت بودند نرگس حسابے سرش شلوغ بود
در حال آماده سازے جشن بود
دختران عزیزم حاج آقا تا ده دقیقه دیگر تشریف مے آوردند ڪار ها زودتر تمام ڪنید تا براے سخنرانے ایشان آماده شویم بعد از ورود حاج آقا به پایگاه دختران با صداے بلند صلوات فرستادند و صداے مولودے را ڪم ڪردند همه براے شنیدن صحبت هاے ایشان آماده شدیم
حاج آقا بعد از تشڪر از تدارڪ این جشن ، بحث هفتگے خودش را آغاز ڪردجایگاه ویژه خانم در 《 همان طور ڪرد ڪه قبلا گفتیم موضوع بحث در مورد
اسلام است 》
جایگاه واقعے خانم در اسلام بسیار ارزشمند یڪ است یڪ خانم مے تواند در
امور اجتماعے ،فرهنگے و حتے اقتصادے نقش مهم داشته باشند
پیامبر به جایگاه دختر در خانواده اهمیت زیادے مے دهد و توصیه مےڪند به همه مسلمانان است ڪه دختران خود را گرامے بدارید
برخے از خانم ها اعتراض مے ڪنند ڪه اسلام ما را محدود ڪرده است و در
صورتے ڪه اسلام به یڪ خانم اجازه ے فعالیت اجتماعے در جامعه داده است
ولے با پوشش مناسب ڪه باعث جلب توجه نا محرم نشود
در فڪر فرو رفتم چرا تا این لحظه فڪر مے ڪردم اسلام این قدر دین سخت گیرے است، از حجاب خیلے بدم مے آمد اما وقتے با نرگس آشنا شد
بخصوص اتفاق آن شب ڪمے نظرم تغییر ڪرد
در میان سخنرانے حاج آقا یڪ سوال پرسیدم.
نویسنده :تمنا 🍀🤍
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺
#قسمت_نهم
#ویشکا_۱
چرا خانم ها باید در فعالیت هاے اجتماعے حجاب داشته باشند مے توان بدون حجاب هم در امور اجتماعے شرڪت ڪرد به طور مثال ملڪه ی انگلستان بدون حجاب در جامعه فعالیت مے ڪند ؟
سوال خیلے خوبے پرسیدید 👌🏻
اسلام به دلیل امنیت اجتماعے و آرامش روانے خانم توصیه ڪرده است ڪه درجامعه با حجاب مناسب وارد شوند
ممڪن هست این سوال پیش بیاید ڪه چگونه یڪ پارچه مے تواند امنیت
ایجاد ڪند از نظر روانشناسان رنگ مشڪے ڪمترین جذب را به خودش دارد
ماشین پلیس هاے امنیت یا سران ڪشورے به رنگ مشڪے است تا ڪمترین
و توجه به آن ها بشود
مورد بعد هم آرامش روانے هست زمانے ڪه خانم در خیابان قدم مے گذارد ممڪن
هست افراد زیادے به او نگاه ڪنند اما اگر این زیبایے ها پنهان باشد نگاه هاے
ڪمتر روے او متمرڪز است و آرامش بیشترے در خیابان قدم مے گذارد
سخنرانے حاج آقا به اتمام رسید اما ذهن من پرس از سوال بے جواب بود صورتم
را به سمت نرگس چرخاندم نرگس متوجه نگاه پرسش گر من شد
ویشڪا جان این هفته فرصت نیست با حاج آقا صحبت ڪنید اجازه بدهید هفته آینده بعد از جلسه با ایشان صحبت ڪنید
باشه عزیزم ،ممنونم
جشن نیمه شعبان با شور ،هیجان آغاز شد حاج آقا خداحافظے ڪرد و از پایگاه خارج شد یڪ خانم چادرے با ظاهر آراسته به سمت جایگاه سخنرانے آمد و بعد از ذڪر صلوات مولودے خوانے را شروع ڪرد همه غرق در شادے شدیم یکی از دختران ڪه حدود بیست ساله بود شروع به تعارف شربت ڪرد به سمت او رفتم
چه ڪمڪے مے توانم به شما بڪنم ؟
سرش را بلند ڪرد و در حالے ڪه هم زمان سینے شربت را به سمت بالا مے آورد نگاه گرمے به من ڪرد و با لبخند اگر زحمت شما نیست ڪیڪ ها🧁 را از توے آشپزخانه بیاورید و تعارف ڪنید
به سمت آشپزخانه رفتم سینے ڪیڪ ها را برداشتم و مشغول تعارف شدم ،احساس خیلے خوبے داشتم خیلے تعجب ڪردم ڪه چقدر متفاوت شدم من اصلا به این جور جشن ها علاقه نشان نمے دادم اما بعد از آشنایے با نرگس خیلے زندگیم متفاوت شد
نویسنده :تمنا 🥰❤️
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺
#قسمت_دهم
#ویشکا_۱
جلوے آیینه🪞 رفتم مانتو را مرتب ڪردم مقننه را جلو تر از همیشه ڪشیدم تاموهاے بیشترے زیر مقننه باشد ڪیفم را برداشتم و به سمت پله ها دویدم
هیجان زیادے داشتم حس مثبت دورنم موج میزد
مامان به سمت پله ها آمد
ویشڪا چرا این مانتو پوشیدے ؟
چرا مامان خیلے مناسب هست
خیلے گشاد است اصلا بهت نمیاد چرا این قدر صورتت بے روح شده !
مامان دارم میرم دانشگاه مهمانے ڪه نمیرم ڪه بخواهم مانتوے ڪوتاه بپوشم و آرایش ڪنم از ڪنار مامان رد شدم و به آشپزخانه رفتم لقمه نانے گرفتم و به سمت در ورودے رفتم
مامان امروز از دانشگاه دیر میام عصر با بچه ها میریم خرید دیر نڪنے بابا امشب میاید خونه مے خواهیم دورهم باشیم
در بستم و تا خیابان پیاده رفتم به خیابان ڪه رسیدم نسبت به روز هاے نگاه هاے ڪمتر روے خودم احساس مے ڪردم تصمیم داشتم امروز با اتوبوس به دانشگاه بروم
بعد از ده دقیقه اتوبوس جلوے ایستگاه توقف ڪرد سوار شدن جمیعت زیادے داخل اتوبوس بود در گوشه ایستادم دستم را بالا بردم تا میله را بگیرم با دست دیگرم ڪیف را محڪم گرفتم سعے ڪردم تعادلم را حفظ ڪنم بعد از پیاده و سوار شدن از دو اتوبوس به دانشگاه رسیدم وارد محوطه شدم نگبهان نگاه تعجب برانگیز به من ڪرد و بر خلاف روز هاے گذشته چیزے نگفت من هم با سڪوت از ڪنار او گذشتم وارد ڪلاس شدم نگین ،پگاه نگاهے به من ڪردند
براے چے این ریختے شدے ؟
سلام✋🏻
سلام چقدر لباس گشاد پوشیدے
ویشڪا سرت به جایے خورده تو ڪه مے گفتے دانشگاه فرقے با مڪان دیگرے نداره مهم نیست چه لباسے بپوشم
چقدر شلوغ مے ڪنید این لباس من مشڪلے نداره حس خوبے به من مے دهد چقدر نگهبان به من گیر بدهد مانتوے ڪوتاه است ، نگین و پگاه با سڪوت نگاهے به هم ڪردند
تا ظهر ڪلاس داشتیم موقع ناهار به سمت سلف دانشگاه رفتیم،بچه ها بیاید امروز بریم خرید مے خواهم چند تا مانتو بخرم
باشه اما اگر بخواهی این تیپ مانتو را بخری ، این تیپ مانتو ها 🧥چه اشڪالے دارد؟
هیچ فقط به تو نمیاد 😬
فڪر بدے نیست من هم امروز ماشین آوردم این طورے یڪ تفریح هم مےڪنیم
نویسنده :تمنا 😘😍
🌐 به باران بپیوندید👇
💐🌺🌸
@mbaran27🌺