✅ به نام خدای سبحان
✅ خدا قوت ...!
چندی پیش، معاونت فرهنگی #ندامتگاه_اردکان ، رتبه #اول کشوری را کسب کردند. نه بنری، نه خبری و نه خداقوتی!!
اینکه #کار_فرهنگی در زندان چقدر سخت است بماند اما اینکه اردکان در کشور بعنوان رتبه برتر معرفی می شود و کسی دَم بر نمی آورد سختر است.!
از طرف «مداد من» به رفقای فرهنگی زندان، عرض ادب و خدا قوت و به برخی مسوولین محترم ... بگذریم.! این برخی، دنبال رفع آلودگی و ارسال پیام های تسلیت هستند.
اتفاقات فاخر فرهنگی در اردکان زیاد اتفاق می افتد اما به چند دلیل به سمع و نظر ملت نمی رسد؛ غفلت رسانه های مجازی و حقیقی، برخی کج فهمی ها در حوزه اخلاق که تا حرف از گزارش زده می شود، قصد قربت انسان را نشانه می روند، ترک فعل برخی آقایان مطلع نسبت به اطلاع رسانی ها، بی توجهی های همیشگی به این عرصه و کلی دلیل دیگر که نگارشش به صلاح این مملکت خوبان نیست.!
✍ جواد حاجی اکبری
🗓 پاییز 1402 ش
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ به نام خدای مهربان
✅ صف زنانه و مردانه!
شاید شما هم با این صحنه مواجه شده اید که اخیراً صف خانم و آقایان در نانوایی ها، لبنیات ها، فروشگاه ها و ... یکی شده است.! به نظر شما این حادثه طبیعی است؟ در شهرهای بزرگ و صنعتی که طبیعی شده و اصلاً اگر اعتراض کنی مورد تمسخر قرار خواهی گرفت.!! در مواجه با تذکر هم با این جمله روبرو می شوی که؛ «ای بابا این همه مشکل، حالا گیر دادی به صف زنانه و مردانه!!» نمی دانم نظر شما چیست ولی از نظر فنی، این حرکت تبعات خوبی در پی نخواهد داشت.
این صحنه ها چاشنی خوبی خواهد شد برای؛ دعواهای خیابانی، تعرضات ناموسی، عادی و برداشته شدن مرزهای محرم و نامحرم، دهن به دهن شدن مرد و زن در صورت بد نوبتی یا بی نوبتی و ....
تا دیر نشده است مسوولین مربوطه به فکر باشند ....
✍ جواد حاجی اکبری
🗓 پاییز 1402 ش
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
#اگر_تو_به_جای_من_بودی #قسمت_ششم خوشحالی از چشمانم می بارید؛ اگر این سوال هم درست جواب بدهد دیگر ال
#اگر_تو_به_جای_من_بودی
#قسمت_هفتم
جلویم نشست؛ مو های گندمی، ابرو های کشیده، چشم های زرد رنگ چهره اش را زیبا کرده بود؛
الیاس گفت: آقا دستتون درد نکنه! اسم شما چیه؟
با لبخند گفتم: لطف دارید اسمم مهدی هست؛ حدود دو ماه هست میخوام شما رو ببینم!
تعجب کرد گفت چرا؟
گفتم: فعلا بذار شیر موز رو بخوریم وقت برای حرف زدن زیاده؛
افرادی که از کنار میز ما می گذشتند حس می کردند که من پدر و الیاس فرزندم هست؛
یکی از خانم هایی که رد می شد به شوهرش گفت: ببین چه پدر مهربانی است این آقا؛ بچه اش را آورده کافه!
بعد از اینکه شیر موز را خوردیم. از الیاس اطلاعات خوبی به دست آوردم!
از اینکه درسش را تا سال نهم خوانده و رها کرده اول زباله جمع کن بوده و..!
الیاس که سر زبان داشت گفت: خب آقا مهدی، نگفتید چرا دو ماه میخواستید منو ببینید؟
تا دستم را در جیب کتم کردم که نامه اش را بیرون بیاورم،
صاحب کافه آمد و گفت: خوشتیب وقتت تمام است
ادامه دارد ...
✍ محمد مهدی پیری
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ به نام خدای مهربان
✅ اگر به گوشه عبای آقایان برنمی خورد ...!!
یکی از چالش های جدی این روزهای حوزه های علمیه، افت استقبال ورودی ها است. چالشی که در #آخوندهراسی و جنگ شناختی دشمن به اوج خود رسید. چه فرزندانی که می خواهند #طلبه شوند اما پدر یا مادرشان اجازه نمی دهند و چه پدر و مادرانی که می خواهند فرزندشان طلبه شود اما آنها زیر بار نمی روند.
مهمتر از چالش کم استقبالی، مدیریت آینده شغلی و نگرانی از آینده معیشتی طلاب است. چالشی که #مدیران_حوزه را نگران کرده است.
اینک، از این فضای مقدس و برای اولین بار بصورت رسمی و رسانه ای از مدیر محترم #حوزه_علمیه_اردکان گلایه و ابراز نگرانی می کنیم. گلایه از اینکه چرا #طلاب_موفق و عالم به جامعه اردکان معرفی نمی شوند؟ گلایه از اینکه چرا برنامه های داخلی حوزه به روزرسانی نمی شود؟ نگرانی از جدایی برخی طلاب از حوزه و گاهاً از دین؟! نگرانی از برخوردهای سطحی و گاهاً دل زننده نسبت به برخی دلسوزان!، نگرانی از نگرانی های اجتماعی! نگرانی از جدایی های داخلی، نگرانی از بصیرت هایی که یکسویه است و ده ها نگرانی دیگر که در جواب خواهید گفت؛ «وظیفه حوزه نیست.!!»
گرچه حوزه اردکان به فراخور تعداد طلبه ای که دارد در استان حرف برای گفتن دارد و نمونه است اما مقام #اردکان و علمایش، جایگاهی بیش از اینها دارد.
شما یا نمی دانید یا اگر می دانید از گفتنش طفره رفته اید اما مردم شریف اردکان بدانند؛ اردکان امروز، بیش از 20 طلبه فارغ التحصیل در سطوح بالای حوزه که همان #سطح_چهار (دکترا) باشد دارد، بیش از 85 طلبه فارغ التحصیل #سطح_سه (کارشناسی ارشد) دارد، بیش از 5 طلبه در حوزه #بیناللملل دارد، بیش از 10 طلبه در حوزه #نظریه_پردازی های کلان علمی و فرهنگی دارد، بیش از 10 #خطیب توانمند دارد، بیش از 30 طلبه #صاحب_تالیف دارد، بیش از 5 طلبه #شاعر توانمند دارد، بیش از 10 طلبه #مداح دلسوخته دارد، بیش از ...
جالب است بدانید خیلی از این افتخارات بر اساس دغدغه های شخصی شخص طلبه بوده است نه هدایت تحصیلی عوامل محترم حوزه!! چیزی که نگرانی ها را بیشتر می کند همین مساله است.
خاک اردکان، عالم پرور است چه در حوزه های علمیه و چه در دانشگاه ها و مراکز علمی و اقتصادی دیگر. امروز که عنان مدیریت به دست شماست محبت کنید کمی به روز شوید و از برخی زوایای سنتی، فاصله بگیرید. تکانی به خود بدهید قبل از آنکه با زلزله های مخرب، دیر شود.
لازم بذکر است که تواضع های خاص و نگفتن ها در دوران فوران شبهات و سوالات، جرم محسوب می شود.! گرچه همه چیز بدست خدای سبحان و حضرات ائمه معصومین (ع) است اما می توان با گریه و انابه به درگاه خدای مهربان توفیقی پیدا کنیم که مشعل هدایت باشیم.
✍ جواد حاجی اکبری
🗓 پاییز آلوده 1402 ش
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ به نام خدای سبحان
✅ به بهانه پرکشیدن آن جانباز 70 درصد!
درست کردن یادمان و جایگاه شهدا، مساله ای غیر قابل خدشه است. کسی با ساخت بارگاه و تجلیل ظاهری بقعه شهدا مخالف نیست. آنچه دل ها را رنجور می کند و باعث افسوس می شود نشناساندن مردهای غیوری است که امروز مدال جانبازی با درصدهای بالا را بر سینه دارند به نسل جوان. دیروز در برابر تیر و ترکش ایستادند و امروز باید از دنیا بروند تا دیگران بفهمند که عجب! فلانی هم جانباز 70 درصد بوده است.
یکی از عکس های بالا شکاف زیر گنبد مزار شهدا را نشان می دهد و یکی دیگر نوشته های زیر سقفی است که باید کلاهت بیفتد تا بتوانی بخوانی! نمی دانم به چه سمتی می رویم و کجا را نشانه گرفته ایم اما بیایید چشم ها را بشوریم و جور دیگر بنگریم.
بهتر نیست کمی از بودجه های عمرانی صرف چاپ و نشر یا ساخت فیلم کوتاه و بلند از زندگی این عزیزان شود؟! به عمر کوتاه بنده تا الان مزار شهدا چند مرتبه تغییر و تحول یافته است و حال آنکه ... بگذریم. امروز که خدا را شکر صندوق افق اردکان، منبع امور فرهنگی شده است، مسوول محترم فرهنگی بنیاد شهید آستینش را بالا بزند و پاشنه های کفشش را بکشد که اگر دیر بجنبد باید جواب گو باشد. جوابگوی آنهایی که با جیب خالی و گرفتن وام چند کتاب در حوزه شهید و شهادت چاپ کرده اند.
خدا شاهد است که با چاپ بنر و نصب پرچم نمی توان امور فرهنگی بیش از 120 هزار نفر اردکانی را تامین کرد. یادواره شهدا باید به روز رسانی شود. یاد و نام شهدا را باید در اندیشه ها احیا کرد تا رفتار مردم، شهدایی شود. یاد و نام جانبازان بزرگوار بایستی در برگ های زرین تاریخ اردکان ثبت شود تا فراموش نشوند. گنجینه ایثار و شهادت اردکان باید کشوری شود تا همه بدانند اردکان چه گنجینه ای از انسان های وارسته دارد. کتاب کرامات شهدای اردکان باید چاپ شود بلکه فیلم و کلیپ شود تا همگان بدانند شهدا زنده اند و خیلی کارهای دیگری که تا اراده ها ضعیف باشد و پاشنه کفش ها خوابیده همین آش است و همین کاسه.!
برخی می گویند چرا فقط می نویسید و کاری نمی کنید؟! چرا نمی روید؟ چرا پیشنهاد نمی دهید؟
باید بگوییم که ما کار می کنیم و می رویم اما چه کنیم فقط به به و چه چه می شنویم و موقع کار خودت می مانی و حوضت، باور ندارید امتحان کنید.! آقا یک کلام، ختم کلام؛ اگر می خواهید کار درست شود، فکر و اندیشه باید فرهنگی باشد. وقتی ذکر و فکر، فرهنگی شد دیگر منتظر نمی نشینی که دیگران بیایند و جواب بشنوند؛ «آقا نامه بنویس و پیگیر باش» بلکه بدنبال اهل کار می روی و خودت منبع تغذیه می شوی.
✍ جواد حاجی اکبری
🗓 پاییز 1402 ش
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
سلام.
کمتر کسی نام آقا صادق تفرشی را شنیده است . در مورد زندگینامه ی اونوشته اند: اواخر حکومت صفویّه در شهرستان تفرش به دنیا آمده و تحصیلات مقدّماتی را در زادگاه خود گذرانده و برای تکمیل تحصیلات، به قم و اصفهان رفته و به کسب علوم معقول و منقول پرداخته و چندی نیز معلّم رضاقلی میرزا فرزند نادر شاه افشار بوده ودر سفری که به خراسان داشته هنگام بازگشت به تفرش، در شهرری بیمار شده و همان جا درگذشته است.
اینک شعری از او بخوانیم که بعضی به غلط از نظامی گنجوی می دانند:
نادره مردی ز عرب هوشمند
گفت به عبدالملک از روی پند
زیر همین گنبد و این بارگاه
روی همین مسند و این تکیهگاه
بودم و دیدم بَرِ ابن زیاد
آه! چه دیدم که دو چشمم مباد
تازه سری چون سپر آسمان
طلعت خورشید ز رویش نهان
بعد ز چندی سر آن خیره سر
بُد بَرِ مختار به روی سپر
بعد که مُصعَب سر و سردار شد
دستخوش وی سر مختار شد
وین سر مصعب بود ای نامدار
تا چه کند با سر تو روزگار
حیف که يك دیده ی بیدارنیست هیچکس از کار خبردار نیست
مات ازینم که در این بند و بست
این چه طلسمی است که نتوان شکست
تنظیم از: فتاحی رضا
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
✅ بسم الله الرحمن الرحیم
✅ مثبتِ سی!! 30+
(1) اگر کمی دیر می جنبیدی، لباس کوتاه و شلوار کثیف نصیبت می شد.! یادش بخیر! دهه شصت! چه ایامی بود.!! دمپایی های پلاستیکی یا کتانی های پارچه ای که حداقل یکی دو شماره بزرگتر بود را می پوشیدیم و با دوچرخه های زوار دررفته، خراب و داغون، راهی مدرسه می شدیم.
کیف مدرسه ما یا کِش بود یا محفظه ای پارچه ای!! سر کلاس همه مثل هم بودیم. خودکارها و مدادهایی که تا آخر مصرف می شد. برای مدادهای کوچک شده، دسته مصنوعی می گذاشتیم. بچه پول دار، کم داشتیم. لباس نو نداشتیم اما غصه هم نداشتیم.!!
به خانه که بر می گشتیم، توپ پلاستیکی و تیله هایمان را بر می داشتیم و می رفتیم وسط کوچه! اول گل کوچیک، بعد تیله بازی، موقع استراحت هم کارت بازی!!
اگر بچه ها نبودند یا کم بودند می رفتیم سراغ تایر بازی (اُتُلُگ بازی)؛ یا با لگد آن را می پراندیم یا با یک چوب دنبالش می دویدیم، هفت سنگ با توپ یا دمپایی.! در به در دنبال در نوشابه می گشتیم تا با آن غرغره درست کنیم؛ عاشق صدای غوزغوزش بودیم.!!
زمستان ها در منزل یا با برادرها کشتی می گرفتیم یا با خواهرها با سنگ های ریز، منچ بازی می کردیم یا در حال خروس جنگی (روی یک پا و دست بغل، خود را به همدیگر می زدیم) بودیم یا در اتاق پذیرایی با توپ پارچه ای یا پلاستیکی وسط بازی می کردیم؛ چقدر کتک خوردیم بخاطر شکستن شیشه ها!!
تابستان ها مسابقه بادبادک (کاغذِباد) داشتیم؛ هر کی بادبادکش بیشتر هوا می رفت برنده بود. «تیرگ سیمی» درست می کردیم و با آن قوطی های پلاستیکی را نشانه می رفتیم.
ادامه دارد ....
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ بسم الله الرحمن الرحیم ✅ مثبتِ سی!! 30+ (1) اگر کمی دیر می جنبیدی، لباس کوتاه و شلوار کثیف نصی
✅ بسم الله الرحمن الرحیم
✅ مثبتِ سی!! 30+
(2) .... به خانه که بر می گشتیم پای تلویزیون جعبه ای بزرگ می نشستیم. تلویزیون های لامپی با آنتن های اعصاب خورد کن که همه را درگیر می کرد. اگر چند درجه انحراف داشت، داد همه در می آمد که؛ «ای بابا! بچرخون، بچرخون، خوبه، خوبه، خوبه، اَه دوباره بچرخون!!» برفکی بود و بد قلق. شبکه سه نمی گرفت.! فقط شبکه یک و دو!! عاشق سریال های «پسر شجاع، ملوان زبل، زی زی گلو، کارگاه گجت، خونه مادربزرگه، موش و گربه، جیبمو، حنا دختری در مزرعه، مدرسه موش ها، سند باد، چاق و لاغر، سفرهای علمی، دور دنیا در هشتاد روز و فوتبالیست ها» بودیم.
غذاهایمان هم ساده بود. آبگوشت های کم گوشت یا بی گوشت، گوجه بادمجون، یتیمچه، قیمه، قورمه سبزی و البته بعضی وقت ها کباب!!
همیشه می خواستیم بزرگ شویم و آینده را ببینیم. امروز تا حدی بزرگ شده ایم.!! جالب است همه می گویند؛ یادش بخیر! آیا می شود باز به گذشته برگردیم و خوش باشیم.!!
امروزی ها می گویند؛ بچه ها در زمان های قدیم بیشتر بازی می کردند! به خاطر همین هم شاداب و خندان هستند و خیلی از مریضی های روانی را ندارند.!!
بچه های دهه شصت با مرام و با معرفت هستند گرچه در ترافیک جمعیتی قرار گرفتند و گرفتار برخی آسیب های اجتماعی شدند ولی به هر حال عاشق ایران و ایرانی جماعت هستند.
ما بچه های دهه شصتی، معروفیت خود را مدیون اقای جهانگیری هستیم.!! آقای جهانگیری ممنون! اگر کار و کاسبی پیدا نکردیم حداقل معروف شدیم.!!! قول می دهیم در جواب محبت شما، کم کم بمیریم تا کشور در بحران کم قبری قرار نگیرید.!!
✍ جواد حاجی اکبری
🗓 پاییز 1402 ش
✏️ @medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc