شب نامه ۱: تمرین نوشتن 🌺
"اضافه تشبیهی و استعاری"
درانتهایِ پلک ستاره ،چشمک زدم و خوابیدم 🩵
تا فردا زیرِ تیغِ نگاه آفتاب ،دوباره قد بکشم و بشکُفم 🌱📻
نویسنده: ادمین 😁بزن و بربدن
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
131.2K
میگم و میرم
یک کلمه بادخترای کانالمون
❣️🦋
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذهن آلوده تنها باسوالات قدرتمند تصفیه می شود
صبح پنجشنبه به عیش
نویسنده : ادمین 😁
بزن بربدن
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
دست سرما که جلوی نگاه آفتابو نمیگیره ،میگیره ؟
پس طلوع کن رفیق
امضا: یک طلوعی
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
شب نامه ۲: تمرین نوشتن 🌱👌
"اضافه تشبیهی و استعاری"
احساسم را باد کردم و مثل کودکی بادبادک بدست آن را درآسمانِ خاطرات تاب دادم ،
وهی جلوتر رفتم ،تارسیدم به یک بُرجِ بزرگ ،بُرجی که همه بادبادکها به آن برخورد می کردند و فرو می افتادند ،اسمش را گذاشتم : بزرگسالی
ناامید نشدم ،دوباره پروانه خیالم بال بال زد ،اینبار درانتهایِ دست درختِ زردآلو نشست ، ومثلِ گنجشکها سکوتِ ذهنم را باجیر جیرِی پی درپی شکست ،
یکدفعه گربه ای پشمالو از پستو افکارِ منفیم خیزبرداشت و به تنه خیالم چنگ زد ، چند شکوفه از قلبم رویِ زمین خیال ریخت ، لرزیدم
ولی بازهم ادامه دادم ،جلوتر رفتم تمام صفحاتِ ذهنم تاریک شد،درانتهایِ پلکِ ستاره چند کرم شب تاب چشمک زدند و رفتند ،
عجب سحرشده است
💚شماهم تمرین کنید مفاهیم ذهنی و انتزاعی رو به نمونه هایِ عینی و ملموس تشبیه کنید
نویسنده: ادمین 😁بزن بربدن
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب نامه : 1🌱
درد و دل با امام رضا
کاش میشد حال بدی هارو فراموش کردو گره کورِ رابطه ها رو باز کرد
کاش میشد گذشته هارو هم نزد
کاش میشد حالت تعلیق رو از هر قصه ای گرفت
کاش میشد سرراست به بن بست موفقیت پا بگذاری
کاش میشد دونه های دل ادمها رو بشماری
کاش میشد بازی باد با پنجره هارومثل یک گنجشک تماشا کنی
کاش میشد یکراست از کوچه دلتنگی عبور کنی و کنار سقا خانهِ آرامش ،آب بازی کنی
کاش میشد هواخواه و هوادارِ نقّاره خانه باشی
کاش میشد از خوشحالی و سرمستی فقط موزاییک های حرم رو بشماری
کاش میشد نت آرامش بشی تو قلب حرم
کاش میشد ازنگاه کبوترها هوای مشهد رو پایش کنی
کاش میشد ضریح بشی و واسطه دست ها و قلبها
کاش میشد چایخانه معطرِ آسایش بشی برای قلب مسافرهای خسته
اصلا کاش میشد روضه خوان دلتنگی ها و دلبستگی هابشی برای قلوب مومنین
کاش میشد چهارراهِ وصل باشی نه فصل ،
برای هر شعبه ای از حرم
نویسنده: ادمین 😁بزن بربدن
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
4_5794126622806250407.mp3
696K
عاشقانه ای برای هویت
گوینده و نویسنده : ادمین 🌷
عهد بسته ایم طلوع کنیم
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای مهربونم
دستای کوچولوم روز به روز قوی تر میشه
بخاطر دستام ازت ممنونم
پاهای کوچولوم روز به روز قوی تر میشه بخاطر قدرت پاهام ازت ممنونم
چشمامم همه جارو میبینه ،مامان
وبابا ،درختا ،کتابام ... هووم بخاطر چشمای قشنگم ازت ممنونم
امسال ام یه نعمت تازه بهم دادی ،خانوم معلم ،مدرسه،همکلاسیام بخاطر اوناهم ممنونم
بذار بازم فکرکنم ،اهان فهمیدم انتخاب ،بخاطرابنکه انتخاب میکنم یادبگیرم
گوش بدمم ممنونم
خدا جونم نریا من لیستم هنوز بازه ...
صدای خنده
از زبان کودکی ام 🥰🌹
نویسنده: ادمین 😅
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع #آموزش_پیشرفت_اشتغال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح اومده ای بابا پاشید دیگه
🥰🦋🌹🌷
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
پیامهای قبلی رو چک کن رفیق
سلام ،هم مسیر 🌱
دلم میخواد درگوشت یه چیزی بگم، بگم ؟؟؟؟بیاجلوتر ،
میخوام قدم به قدم از هم قدم بودنت بگم ،ازینکه همراه نوای رسانه طلوع هستی و گوش بزنگ برنامه هاش ،اینهمه اشتیاق قدر نداره رفیق ؟
دست طلایی آفتاب تربیت روی شونه های تو قشنگه ،
نقاب نقره ای ابرها ،فقط روی صورت تو سایه قشنگی میندازه
قدردان لحظه لحظه های حضور و آگاهی و همدلی تو هستم
بمونید برامون ،
🙏
که حالاحالاها ،قراره باهم گل بگیم ،گل بشنویم و سرگل تجربه هامون رو بریزیم تو دامن فرهنگ و رسانه
ارادتمند: ادمین 🙃🎧🎤
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظهرتون به عیش ،به طبیعت
پاشو طلوع کن دیگه
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
هواشناسی ادبی ۱☘️☘️☘️☘️
باد فرت و فرت کفِ آسمون رو جارو میکنه 🤣
،بلکم
هوا یخورده نفس بکشه،😆
ولی بازم😢
فقط سرفه اش بما میرسه
،خدا کنه
دوقطره اشک بریزه خالی بشه 🤲🤲
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
کلاس دوبله
کیا این دوره رو دوست دارن ،دستشون بالا😁
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
پرده خوانی های حضرت زینب و حاج قاسم
گل دخترای پرده خوانی مجموعه ما 🥰👍
اگه به این دوره ها علاقه مندید تشریف بیارید پی وی
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
توصیف : 🌱
یک مفهوم
پسری سی و پنج ساله بنظر می آمد ،صدایی
گرم وپخته شبیه گوینده ها داشت ،باقدی
بلند و اندامی ورزیده و یک جمله که به تمام
تنش ملیله دوزی شده بود ،بله یک جمله که
مثل هوا هرروز دم و بازدمش می کرد ،همان
جمله ای که دراین سالها تمامش را ساخته و
پرداخته بود ،همان یک جمله ای که همه
زندگی و کسب و کارش بود ، همان که باآن عشق ورزی به خود را آموخته بود .
امان ،امان از جملات آنگاه که تکرار شوند ،و باوری برای تو را بسازند ،فکری که رسوخ می کند ،احساسی میسازد و یواش یواش رفتاری خلق می کند ،
امان ازجملات آنگاه که تکرار شوند
سعید جمله تاریخی اش را ،اینبار روی در یخچال چسباند
نویسنده: ادمین پرکار🤫
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
کارگاه نمایش خوانی
با ایده های تازه
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
😘🌷🌱
داستانک
توصیف روحیه :
چرخیدم و نگاهی به آینه انداختم
اوف،
چقدر خطوط تجربه در نگاهم عمیق تر شده است
آرزو طبع شعر خوبی داشت ،اما هروقت به خودش درآینه نگاه می کرد ،فرو می ریخت
وقتی شانه را برمی داشت ،چند نقطه خالی جلوی سرش پیدا می کرد ،و ناگهان می گفت:
_وااای،کچل شدم
این چندماه سه چیز را تجربه کرده بود :
تنهایی،لاغری ،کتاب
آن آخری حسابی شیارهای مغزش را پیچیده تر کرده بود
این وسطی هم ،دماراز جسمش درآورده بود
آرزو چه میخواست؟
هیچ ،فقط ملاقات دوباره سیاوش
نویسنده: خودم 🥰
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
دکلمه طور 🌱🦋
ببار
ببار
میخوام فقط زیر چتر نقره ای تو ،ارزو کنم
هرچه میخواهم و ندارم
هرچه دارم و نمیخوام
ماه من می مانی؟
نویسنده: ادمین درحال تماشای ماه 🥰
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
خب دیگه وقتشه بریم پنجره رو باز کنیم
آماده اید؟🥰
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
توصیف: داستانک 🌱
چهارشانه بود با دستانی درشت و شکمی برآمده ،پوستی روشن باته رنگی قهوه ای روی موهایش ،عینک کشیده دورمشکی اش خیلی به چهره اش می آمد ،عادت داشت انگشترهای عتیقه با رکاب های پهن و کارشده دست کند ،به ظاهرش می رسید اما یک ذره غرور نداشت ،خوش قول بود و بسیارمنظم ،ازبچگی سخت کارکرده بود و قدر پول را می دانست اما عاشق بخشش و سفره اندازی بود ،گاهی چنان به فکر فرو میرفت که ناگهان بی حواس درهرجمعی آهی بلند و سوزناک از ته دل میکشید ،به ذکر ونماز اهمیت میداد ،عاشق آبگوشت و گوشت قرمز بود ،با اینکه دهن گرم و خوش گفتار به نظر میرسید اما ذاتا خجالتی بود ،نمی شد اورا دردسته مردان کاریزماتیک جاداد ،هرچه داشت از ارتعاش قلبش بود و بس ،حمید مرد زندگی بود اما هنوز پدر نشده بود .
نویسنده: ادمین
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
دکلمه طور
خوش بحال بادها درگوش یاس پچ پچ کردند تا خشکید
اما من درگیر یک جمله ام ،
خوش بحال شیر بیشه تنها ،با یک غرش آهو را رماند
اما من درگیر یک جمله ام
خوش بحال پرستو کوچ را با اولین پیام تابستان چشید و رفت
اما من درگیر یک جمله ام
....دیگر کافی است
می گویم :
میخواهم تن هاباشم
تن تنهای بی صدا گوشه یک باغچه دنج
نویسنده: ادمین 🌺
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
داستانک :❣️🌺
از پله هایِ عریض و فرش شده ، یکی یکی پایین آمد ، عکسش درتمام دیوارهایِ آینه کاری شده هزار تکّه شد ،همین طور اشک میریخت بالاخره رسید ، یکدفعه خادم با یک پَرِ دسته سبزِ بلند راهش راسد کرد :
_خانم جون الان وقتِ نمازه ،نمی تونید برید توصحن همینجا بشینید، چقدر خوب همین را از خدا خواسته بود ،حالا لب به لب ضریح زیرِ پایِ مولایش بود.
نویسنده: ادمین آرزومند زیارت ✍️
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
شما امشب که هستید؟
پنجشنبه
تائبه سبکبال
امروز از نوشتن حال خود جا ماندم و وصف الحال به شب کشید ، دلیلش غوطه ور شدن در آگاهی بود ،روزی که صبحش تا چشم بازکردی با کلاس آنلاین اغازشود و ظهرش هم به کلاسی حضوری وچهارساعته ختم شود ،پیشاپیش از شبش پیداست ،شبی پرازذوق و شادابی .شادابی و ذوق از این حجم از آگاهی و یادگیری .
قبلتر جایی خوانده بودم آموزش از جنس نیاز به تفریح و لذت ریشه میگیرد
گویی هرچه می آموزم کیفم کوک تر و حالم دلچسبتر میشود ؛ حالا که بیشتر درون نگری می کنم گویا سالهاست اینگونه خوش ام و سرشار ،اینگونه است که وقت برایم برش تلخ زمان نیست که فرسودگی ،تاسف و دلمردگی بیاورد ،زمان برایم گویا در لحظه آگاهی و یادگیری منجمد میشود تا من بیشتر عیش کنم و کیف کنم ،کیف کنم و عیش کنم .
الان هم درتاکسی اینترنتی بدون ذره ای خستگی با کلمات خستگی درمی کنم و انگار مشق شبم را می نویسم ،سبکبال و بی کران
ته دلم میخواهم این جنس روزهای آفتابی آگاهی همیشگی باشد ،فردا و فرداهاهم مرا درگیر کند،
الهی آمین
نویسنده : ادمین پرکار 😂
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
4_5938214275846777269.mp3
1.89M
حکایت گذر عمره ها
خوب گوش کن 🌿🦋
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
توصیف:داستانک
خونسرد
دماغش رابالاکشید و یک پُک دیگر زد،صورتش کشیده و لاغر بود،ته ریشش هم سفیدشده و سرش بیرون زده بود،موهایش اما مشکی مانده و مثل دخترها فرقِ وسط باز کرده بود،نگاه دیگری به صفحه گوشی انداخت و دوباره پُکی دیگرزد و گفت:
میخوامت،عاشقتم و میم آخر راحسابی کشید،
پسرِ عجیبی بود حرفش راخیلی راحت درکمال خونسردی میزد،نمیدانم از خونسردی اش متعجب بودم یا از حرفهایی که بی پرده آنرا به زبان می آورد،شایدهم اعتیاد سردماغش کرده بود،صدایش گرم و جذاب بوداما کمی توی دماغش افتاده بود، بعضی کلماتش رامبهم ادا میکرد ،فکرکنم قطعی اینترنت هم موثربود،آه....هرچه بود گفتگوی دوستانه ای بود اما هیچ فایده ای ازین مکالمه به جنبش در نمی آمد،خسته شدم انرژی روانی زیادی صرفِ این گفتگو کردم دیگر باید بخوابم عینِ قبل ....این فکر از ذهنم گذشت و راحت خوابیدم
نویسنده:ادمین بی خواب 😅
شما جدی نگیر
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
❤️ای حرمت در دل ما
✋🏻السلامعلیک یافاطمةالزهرا(سلاماللهعلیها)
💌این دعوتنامه فرصتی ست برای ورود به بارگاه نورانی مادر آسمان و زمین؛
حضرت زهراء(س)
🚩 عزاداری ایام فاطمیه
✨️۱۳آذر ماه ، ساعت ۱۵ الی ۱۸
📍بنیادفرهنگی امیر قلی امینی
🌱ویژه اعضای محترم رسانه طلوع🌱
#فاطمیه🥀
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
شما امروز که هستید؟
تائبه مسافر
خلق وخوها و عادت های ناثواب یواش یواش به آشیانه ذهن راه می یابند ،یواشکی همانجا لانه میکنند ،تخم میگذارند و تا بخودت بجنبی، میبینی دراسارت هزاران عادت سمی هستی ،عادتهایی که از دیرباز از همان ایام نوجوانی آن هارا برگزیدی و خودت هم خبر نداشتی؛ بهتر است بگویم : «عادتهای موزمار»
این بهترین لقب اینروزهای بدعادت من است 😛،روزهایی که تا از آن بالا بیرون ازخودم آن هارا نگاه نکردم چرک مردگی روحم راهم نفهمیدم ؛ هنگام مراقبه خودم رادرجسمم ازآن پایین داخل اتاق میبینم درحالیکه خود بیرون از جسمم آن بالا روی بالکن مشغول تماشای خویشتن خویش و هستی است 🌱
آنجا بود که کمکم فهمیدم
چه عادتهای شاپرکی و دلبرانه ای برای خودم دراین سالها ساخته بودم اما صدحیف که ذره ذره ذوبشان کرده ام ،چرا و به چه علت ؟
راستش بی توجهی ،اهمال کاری، فرسودگی ذهنی و انرژی های روانی هدر رفته ام دلیل عمده آنهاست .
وقتی نخ تسبیح را بگیری و بکشی بالاخره پاره میشود نمیشود؟ سرنخ عادتهای خوب اما برعکس تشنه کشیده شدن است ،تشنه تداوم و توجه است ،بذری است نوپا که آب و آفتاب وخاک اولین احتیاج اوست وقتی قدکشید باید باغبانی اش کنی، چهارچشمی مراقبش باشی وگرنه همه جور آفتی درکمین این نورسته می لولد و میخزد ،تا ریشه کنش کند انگارکه هیچ وقت نهالی نبوده و نیست ،مع الوصف عادتهای ملوس و دلنشین من نیز به همین سرنوشت دچار شدند ، باید آه افسوس وار عمیق بکشم و ناله جهالت و غفلت سربدهم ،آنوقت چه میشود؟ چه سود ؟
سودش در ناله و افغان نیست در سفری است که این سالها دردرون خود داشته ام شبیه یک مسافر ،مسافری که تا اینجای کار رفته و باید پشت سرش را نیم نگاهی کند تا دوباره پرتوان به حرکت ادامه دهد،باشد که رستگار شود ،
الان که این خطوط را مینگارم روی صندلی فرودگاه نشسته و منتظر بازگشت به وطن باخودم میگویم :
مسافر نوبت پروازت رسیده ،همه چیز مرتب است؟
نویسنده: دیگه معلومه که 😅
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
سلام سلام
حالدون چیطوره س؟
احوالتون چیطوره س؟
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکلمه 🌺
لخت لخت بود بی هیچ سازوبرگی
قامت رعنایش روبه سیلی باد تکان میخورد
اما ریشه ها به عشق بهار جایش را سفت نگه میداشتند
درخت را میگویم همان همیشگی
نویسنده: ادمین درحال تماشای پاییز
#رسانه_فرهنگی_هنری_طلوع