eitaa logo
مجموعه‌ فرهنگی رسانه ای طلوع
514 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
132 فایل
🔵 پیام سنجاق شده کانال رو بخون تا ما رو بیشتر بشناسی اصفهان. خ کاشانی. ک ۸.طبقه ۲ 👈ارتباط با پشتیبان @Toloueadmin216 #آموزش_پیشرفت_اشتغال 👈 روبینو:rubika.ir/media_toloue 👈آپارات:aparat.com/media.toloue 👈 اینستاگرام:Instagram.com/media.toloue
مشاهده در ایتا
دانلود
😂😁 من فقط یک بار دروغ گفتم اونم نیمه شعبان تو جشن گفتم اسمم مهدی که جایزه بدن بهم اونم بابام وسط مراسم داد زد گفت ممد اگه سکه نمیدن بیا بریم 😂😂😂 با لگد بیرونم کردن 😂😐 •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
چهارشنبه یازدهم رمضان مبارک ❄️ سلام دوستان گلم روزتان پرازنعمت❄️ بیایید امروزببخشیم عشق ومهربانی❄️ لبخند و شادی و ایثارو گذشت را❄️ و ایمان داشته باشیم خدا عاشقانه نگاهمان میکند❄️ •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ایمان داشته باش که کمترین مهربانیها از ضعیفترین حافظه ها پاک نمیشوند... 🌸پس چگونه فراموش شوی توکه پیشه‌ات مهربانی است 🌸خوبها هیچ‌گاه تنها نیستند چون مهربانی همسایه آنهاست☺️ تقدیم به شما دوستان خوب 🌸 •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾چه زیباست 🌼که گل درخاک بکاریم 🌾چه زیباست 🌼که عشق در قلب بداریم 🌾چه زیباست که لبخندی بر لب 🌼نگاهی پر از،مهر به صورت نماییم 🌾چه زیباست که تا عمر دراز است 🌼جز بارش محبت نباریم •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
به نام خدا نویسنده:زهرا عابدی موضوع: کتاب خسته ← چشمان دلخورش را می‌دیدم اما سعی می‌کردم خودم را مشغول خواندن نشان دهم اما گویا موضوع جدی بود چون هر خطی را که می‌خواندم اصلا متوجه مفهوم نمی‌شدم و انگار که آن حس زیبای کلمات روی خط سیاه زندانی شده بودند و نمی‌توانستم کبوتر احساس را نوازش کنم. کلافه نگاهی به چشمان خسته کتاب انداختم. خیره نگاهش می‌کردم. آنقدر طولانی تا بفهمد باید رازی را در چشمانم بخواند. عمیقا حس می‌کردم مثل یک ماهی در تُنگ حبس شده ام، می‌خواستم خودم را محکم به شیشه بغض بکوبم تا بشکند و فرو بریزد تا بتوانم نفس بکشم... کتاب را بستم و روی طاقچه اتاق گذاشتم. لیوان آب دست نخورده ام را روی دامن خاکی گل شب بو ریختم. از اتاق بیرون آمدم و روی زمین به پشتی تکیه دادم، بوی گل یاس کمی آرامم کرد. دستگاه ضبط گوشی را روشن کردم، صدایم پاسخگوی آن چشمان دلخور بود: { تو صدای خروش افکار من را می‌شنوی... در هر لحظه با آن رو به رو می‌شوم و باید مراقب باشم که سونامی به راه افتاده مرا ویران نکند. ناگهان از راه می‌رسد و مرا بی هوا غرق میکند. شاید در ظاهر کنار دیوار نشسته باشم اما آنچه که می‌بینی فقط جسم است، من جایی در اعماق وجودم می‌جنگم تا نجات پیدا کنم. در آن لحظه ها حضوری را حس میکنم، غریبه نیست او را میشناسم. انگار تکیه گاه من است. نگاهم می‌کند، میفهمم که او دریایی احساس است. با یک اراده شبنم وجودم را از دست آن افکار مزاحم نجات می‌دهد. دستان کوچکم را در دست می‌گیرد و اشک هایم را پاک میکند. نمی دانم چرا ولی هنوز به زبان نیاورده، می‌دانم که چقدر دوستم دارد... بغض می‌کنم، کلمات را مدام در ذهنم جا به جا می‌کنم، زبان باز می‌کنم تا به مظلوم ترین حالت بگویم که بماند و نرود... میفهمم که قصد رفتن ندارد! ذوق می‌کنم و خیالم راحت میشود، چشمانم اما هنوز نگران است. شاید نگران بوییدن گل سمی غفلت! خدا دستم را محکم گرفته و مراقبم است. اما من گاهی بچه گانه دستم را رها می‌کنم و گل به ظاهر خوش رنگ را بو می‌کنم غافل از اینکه... . . خوابم می‌گیرد و روی زمین می‌افتم. ساقه ای سیاه دور دستانم می‌پیچد، روی سنگلاخ های وسوسه می‌غلتم و کشیده میشوم. آن حس سیاه مرا به کجا می‌برد؟! برج سقوط؟ باتلاق گناه یا دروازه‌ی آتش؟ می دانم که تو عاشق داستان هستی پس لطفا قصهٔ ما آدم ها را هم در دفتر خاطراتت بنویس. قصه ای که می‌گوید خدا همیشه هست و نگاهش به دخترک داستان است اما دختر باید به دوازده فانوس نورانی راه، نگاه کند و دستش را از دست خدا رها نکند. دلخور نباش از وقتی که حواسم نیست و در خودم فرو میروم. من گاهی بدجور بی تاب آن حضور میشوم.} ضبط را قطع کردم و کول پشتی ام را روی شانه ام انداختم، گوشی را روی طاقچه کنار کتاب گذاشتم و ضبط را روشن کردم. از خانه خارج شدم هیچ برنامه از پیش تعیین شده ای نداشتم. سوار اتوبوس که شدم و به این فکر کردم که کجا بروم؟! نگاهم به مقصد اتوبوس افتاد: گلستان شهدا جالب بود من نمی‌دانستم که کجا باید بروم اما انگار اتوبوس آمده بود تا مرا ببرد. به این فکر کردم که صدای ضبط شده ام در اتاق می پیچد و به گوش کتاب می‌رسد. ۲ •┈••✾•✨Eitaa✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لباس های زیبا، شاید در کوتاه مدت زیبایی ما را تکمیل کنند، ولی بی شک، در مدت زمان طولانی، این یک ذهنِ زیباست که جذابیت دارد...! قطعا هیچ کس نمی تواند منکر جذابیت ابدیِ یک روح زیبا شود... •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
🔰آخرین مهلت شرکت در مصاحبه عمومی مجموعه •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰دوره آموزشی تئاتر 🔰ویژه سنین ۷تا۱۳ سال 🔰بچه ها اینو از دست ندید 🔰افرادی که شرکت کنند عضو گروه تئاتر مجموعه خواهند شد. •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
💗✨آخرهفته تون عالی 🌸✨ان شاءالله 💗✨قلبتون لبریزاز مهربانی 🌸✨وجودتون 💗✨سرشاراز سلامتی 🌸✨زندگی تون 💗✨پراز عشق و محبت 🌸✨همراه با عاقبت بخیری 💗✨آخرهفته تون مملو از 🌸✨آرامش در کنار عزیزانتان 💗✨روزتون زیبـا و طاعاتتون قبول •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
🌸 تاثیر عجیب دعا در حق دیگران ‍ "اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند از عرش ندا می شود؛ برای تو صد هزار برابر مثل او است (صد هزار برابرش رو روزی برای خودت مستجاب میکنم) این در حالی است كه اگر برای خودش دعا می كرد، فقط به اندازه همان یك دعایش به او داده می شد. پس دعای تضمین شده ای که صد هزار برابر آن داده می شود، بهتر است از دعایی(دعای شخص دعا کننده برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود. 💫امام صادق(ع) من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۱۲ •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈• Eitaa.com/mediatoloue
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا