معرفی کتاب کاش کسی جایی منتظرم باشد.👀
فارسیآناگاوالدا در سال ۱۹۷۰ در بولوین در حومۀ پاریس به دنیا آمد. در ۲۹ سالگی با مجموعۀ داستان دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد به موفقیت بزرگی دست یافت. این کتاب در خارج از فرانسه به۱۹ زبان ترجمه گردید. آناگاوالدا خود می گوید فکر می کنم راهی وجود دارد که بتوان از واقعیات تلخ و ناخوشایند به آرامی سخن گفت. به هر حال بهترین راه برای بیرون رفتن از کسادی بازار روزمرّگی ، همین است.
#معرفی_کتاب
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
•┈••✾•✨🌺✨•✾••┈
🔹️رسانه طلوع
https://eitaa.com/media_toloue
#آموزش
⚜️امروز براتون آموزش ساخت بنر مسیر یاب رو آوردم
منتظرم باش😇
🎥آموزش ساخت بنر مسیریاب در پیکسلب به راحتی آب خوردن🌸
#بنر
#پیکسلب
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
•┈••✾•✨🌺✨•✾••┈
🔹️رسانه طلوع
https://eitaa.com/media_toloue
- ♫ سایت مختلف موزیک ♫.mp3
زمان:
حجم:
248.4K
شنوندگان عزیز توجه فرمایید
شنوندگان عزیز توجه فرمایید
شنوندگان عزیز توجه فرمایید
خونین شهر
شهر خون
آزاد شد
#سوم_خرداد
#مقاومت
#پیروزی
#خرمشهر
📚چوپان
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ماشین ﺷﺨﺼﯽﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﻫﺎﯼ بیرون ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ پرسید ﭼﻪ چیز ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ میزنم ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ میشوند. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ را صدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ کمترم
#داستانک
دست
در کوچه و بستر
حضورِ مأنوسِ دستِ تو را میجوید،
و به راه اندیشیدن
یأس را
رج میزند.
#احمد_شاملو
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
•┈••✾•✨🌺✨•✾••┈
🔹️رسانه طلوع
https://eitaa.com/media_toloue
11.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آموزش
⚜️امروز براتون آموزش ساخت بنر مسیر یاب رو آوردم
🎥آموزش ساخت بنر مسیریاب در پیکسلب به راحتی آب خوردن🌸
#بنر
#پیکسلب
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
•┈••✾•✨🌺✨•✾••┈
🔹️رسانه طلوع
https://eitaa.com/media_toloue
1.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠آموزش پاپیون زیبا وساده برا گل سر وکش مو و...
#پاپیون_دو
#ایده
#هدیه
#دختر
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
•┈••✾•✨🌺✨•✾••┈
🔹️رسانه طلوع
https://eitaa.com/media_toloue
😳مهمان ناخوانده😂
🍎روزی ملا از چند نفر از رفیقانش را دید و آنها را به خانه اش دعوت کرد.
🍏به خانه که رسیدند ملا جلوتر از مهمانها رفت و به زنش گفت: برایم مهمان رسیده چیزی در خانه داریم که از آنها پذیرایی کنیم؟
🍋زن ملا گفت: نه! ملانصرالدین گفت: حالا چه کار کنیم؟ زنش گفت: خوب یک جوری آنها را دست به سر کن. ملانصرالدین گفت: پس برو بگو ملا در خانه نیست.
🍇عیال ملا دم در رفت و گفت: خیلی معذرت می خواهم ملا خانه نیست؟
🍅مهمانها با تعجب نگاهی به هم انداختند و گفتند: اما ما همین حالا با خود ملا بودیم و دیدیم که او آمد داخل خانه.
🍉در این موقع ملانصرالدین سرش را بیرون آورد و گفت: این خانه دو تا در دارد، شاید از در دیگر رفته باشد بیرون.😳😁
#داستان
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
•┈••✾•✨🌺✨•✾••┈
🔹️رسانه طلوع
https://eitaa.com/media_toloue