eitaa logo
رسانه الهی
352 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
694 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃﷽🍃🌸 ✍ دشمنی نکنیم 👈کنار گذاشتن حس و از سفارشات خداست. اگر به این سفارشات گوش کنیم و حتی با اون کسی که بهمون بدی کرده، رفتارِ خوب داشته باشیم، شاید طرف رو کنار نذاره و باهامون صمیمی و رفیق نشه❌🤨 👈ولی حداقل، یه کمی حيا میکنه و میشه.🙈 این شرمندگی باعث میشه رفتارش بهتر و نرم‌تر بشه و شبیه رفتارِ یک بشه.🙂 🕋 ادْفَعْ بِالَّتِی هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ (فصلت،آیه ۳۴) ⚡️بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه(خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است، گوئى دوست گرم و صمیمى است. روز بیست و چهارم ماه مبارک نکاتی از قرآن کریم رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🌸 به زبان ساده✅ 🌸 سال خُمسی رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
💌 🌹 ‌شهـــید باکری: رفیق خوب نگاه کن!... آنجا زمان بعد از ماست! عده‌ای فراموش می‌کنند و از ما بودن، پشیمان می‌شوند... و عده‌ای ما برایشان نردبان می‌شویم... و عده‌ای دیگر در فراقمان می‌سوزند... چه آینده‌ی دشواری در انتظار جا مانده‌هاست... رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رسانه الهی
یاد آوری ✅✅✅ از همین امروز شروع کنیم 👌 فقط یک همت و یک اراده و یک یا علی میخواد💪💪💪💪💪 خیلی از دوستان ابراز لطف داشتند و تشکر کردند بابت برنامه ی نماز قضا 😍😍 فقط یک هفته اجرایی کنید هفته های بعد هم اجرا میشه مطمئن باشید شک نکنید ✅ از همین امروز اراده کنید و شروع کنیم💪💪💪 انشالله موفق باشید ✅ رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
رسانه الهی
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_شصت_ويكم به روايت راوي محمد جواد مات و مبهوت اتفاقی که افتاده
_ امیرعلی امیرعلی: بلی؟ _ بگو جونم امیرعلی: جونم؟ _ افرین. حالا اون کتابتو ببند گوش کن. امیرعلی:خب؟ _ این قضیه دوست شهید چیه؟ منم دوست شهید میخوام. امیرعلی: ببین میگن هرکس بهتره یه دوست شهید داشته باشه تا باهاش حرف بزنه ، درد و دل بکنه و ازش طلب شفاعت بکنه . و اون رو الگو زندگی خودش قرار بده. _ چه خوب. خب من چه جوری میتونم دوست شهید انتخاب کنم؟ امیرعلی: شاید این جزو محدود چیزایی باشه که چهره توش دخیله. باید به عکس شهدا نگاه کنی و شهیدی که لبخندش، چهرش، تورو جذب کرد رو به عنوان دوست شهیدت انتخاب کنی. با گفتن این حرف امیرعلی ذهنم پر میکشه به سفر قم. عکسی که تو گوشی امیرعلی بود ، عکسی که با وجود اینکه هیچ آشنایی با شهدا نداشتم اما برام جذاب بود. _ اون اون.... اون عکسی که تو گوشیت بود، گفتی دوست شهیدمه. اون شهید. لبخندی میزنه و صفحه گوشیش رو بهم نشون میده عکس همون شهیده ، با همون جذابیتی که اون روز برام داشت. انگار خیلی وقته میشناسمش. _ اسمش؟ امیرعلی:شهید احمد محمد مشلب _ گفتی کجاییه؟ امیرعلی: لبنان. زندگینامه و عکساش رو برات میفرستم. نمیدونم چرا اما ناخودآگاه اشکام جاری میشن ، گیج شدم. بدون هیچ حرفی برمیگردم به اتاق خودم. گوشیم رو برمیدارم و نتم رو روشن میکنم. بی توجه به پیامایی که پشت سرهم سر و صدا ایجاد میکنن، میرم تو کاربری امیرعلی منتظر میشم. یه حس عجیبی دارم ، حسی که نمیتونم درکش کنم. اولین عکسش میاد ، اولین صفتی که به ذهنم میرسه زیباییشه و بعد خوشتیپی. ذهنم پر میکشه پیش خانوادش. چقدر سخته از عزیزت بگذری. عکسی خیلی توجهمو جلب میکنه. عکس یه خانوم جوون کنار همون شهید و نوشتش ؛ برگرد و تنها یک بغل فرزند من باش. شدت اشکام بیشتر میشه، و عکس بعد ، عکس دختر کوچولوی نازی بغل همون شهید که زیرش نوشته بود ، حنین خواهر شهید مشلب. ای جانم. چقدر برای یه خواهر سخته که از برادرش بگذره. زندگینامش و وصیت نامش. نفر هفتم لبنان تو رشته انفورماتیک ، پولدارترین شهید مدافع حرم. فقط یک سال از من بزرگتر بوده. اشکام پشت سر هم جاری میشن . " خدایا عجب عشقی میخواد اینجوری گذشتن " حدود سه روز از آشنایی من با شهید مشلب و مدافعان حرم میگذره ، که باعث تصمیمی شد که برای گرفتنش دو دل بودم. مامان: حانیه حاضرشدی؟ _ آره. " وای باید چادر بپوشم" چادر رو دوست داشتم چون یادگار خانوم فاطمه زهرا بود ، اما نمیدونستم جمعش کنم ، و میترسیدم همین باعث بی حرمتی و توهین بشه . چادرم رو بر میدارم و از اتاق بیرون میرم. قلبم تند تند به قفسه ی سینم میکوبه. قراره با مامان اینا بریم بهشت زهرا و من هم تصمیمم رو عملی کنم. آروم آروم قدم میزنم، اما قلبم هنوزم بی قراره. استرس دارم ، بار دومیه که به اینجا میام. بی اختیار اشکام دوباره سرازیر میشه ، خیلی شدید و بی درنگ. به سمت مزار مدافعان حرم میرم ، کنار مزار یکی از شهدا میشینم و شروع میکنم به گفتن ، به عهد بستن. به درد و دل کردن ؛ " تو این مدت آنقدر از شیرینی زندگی های مذهبی شنیدم که ارزش این عهد رو داره. خدایا ، امام زمان ، شهید مشلب ؛ میخوام همینجا ، کنار قبر همین شهید ، همین شهیدی که معلوم نیست چند نفر چشم به راه نگاه دربارش بودن ، همین شهید که نمیدونم با رفتنش شاید دختری بیوه و بچه ای یتیم شده باشه، از همینجا باهاتون عهد میبندم و قول میدم ، اگر همسرم ، یه روز تصمیم به جنگیدن توراه اهل بیت رو گرفت ، نه تنها مخالفت نکنم بلکه تشویقش هم بکنم. " حرفم که به اینجا میرسه خودم رو روی قبر شهید که با گل رز پوشیده شده بود میندازم و اشکام دونه دونه رو گل برگای رز میشینه ، " خدایا خودت کمکم کن." چندتا از گلای پر پر شده رو کنار میزنم و به اسم شهید میرسم ؛ شهید محمد کامران. برگرد و تنها يك بغل فرزند من باش رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir joze25.mp3
4.01M
✅✅✅ 🍃خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانمون هر روز قرآڹ بخونيم😍😍😍😍 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🌸🌸🌸🌸 عزیزدلم خوب میشناسمت😊 💕از دلت خبردارم که در آن جادارد، ع و 💔نمیدانم از کجا شروع شد؟که فاصله گرفتی از واجبات ...😱 💔نماز و روزه برایت بی‌اهمیت شد و و و عفافی که نص صریح قرآن است ... 💛همان قرآنی که شب قدر در دست گرفتیم و برسرگذاشتیم...📖 💛به حق همین و کل مومنین و مومناتی که در آن مدح شده‌اند از خدا می‌خواهم من و تو را را به دین بازگرداند🤲 💚دعا می‌کنم باز هم لذت و شوق عبادت و حجاب را بچشی ...🤲 مهربانم 💔این چندصباح دنیای فانی ارزش غصه امام زمان عج را ندارد.. ☺️ 💖ابدیت در پیش داریم...توشه برگیریم👌 رسانه الهی🕌 @mediumelahi 🌸🌸🌸🌸🌸