eitaa logo
رسانه الهی
359 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
697 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاخیر در قضای روزه ماه مبارک 🕌 @Rasanehelahi
◾️سلام بر‌ دختر حیدر(ع)▪️ 🕯در عشق علامتی 🏴به جز زینب(س) نیست 🕯در صبر قیامتی 🏴به جز زینب(س) نیست 🕯آن جامه عصمتی 🏴 که زهرا(س) پوشید 🕯زیبنده قامتی 🏴به جز زینب (س) نیست ▪️ 🕯وفات حضرت زینب کبری سلام الله تسلیت باد🕯 💔 (س)🏴 🥀 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج 🕌 @Rasanehelahi
رسانه الهی
ابوحلما💔 قسمت سی و نهم: یک لیوان درد و دل سه هفته بعد یک روز صبح حلما داشت دامن کوچک صورتی رنگی را
🌾T:H🌾: ابوحلما💔 قسمت چهلم: بدون تو هرگز حسین اخمی کرد و گفت:خب؟ حلما اشک هایش را با پشت دستش پاک کرد و روبه حسین چرخید. بعد از مکث کوتاهی گفت: +محمد گفت اون سه شب با دوستاش رفتن ورزش، از این اردوهای آمادگی جسمانی که قبلا  چندباری  رفته بود. -فکر میکنی بهت راستشو نگفته؟ +نه همه اشو...اینو ببین حلما پاکت زرد کوچکی  را  از کوله زیر تخت بیرون آورد و گفت: +بازش کن بابا -مال کیه؟ +نمیدونم -خب اگه نمیدونستی مال کیه نباید بازش میکردی +بازکن بابا یه سربند خونیه حسین با دستان لرزان پاکت را باز کرد. یک سربند زرد با حاشیه مشکی و نقش خوش خط:"کلنا عباسک یا زینب" روی زانوانش افتاد. درست روی الفِ عباس به قدر عبور یک ترکش، پاره بود و خون آلود. حلما کاغذی را که مرتب و بیش از حد تا زده شده بود، باز کرد و گفت: +اینو ببین -اینا چیه حلما؟ چشمان حسین به اولین خط نامه افتاد: "بذار سنگینی این بار بزرگو قلم تحمل کنه، بشکنه و باکی نیست که حرفایی روی قلبم عجیب سنگینی میکنه" حسین برگه را پایین کشید و پرسید: این دست خط کیه؟ حلما کاغذ را تا زد و در پاکت گذاشت و گفت: اول فکر کردم از طرف محمد برا منه ولی...انگار دوستش نوشته...بابا و زد زیر گریه. حسین تاملی کرد و گفت: محمد ثبت نام کرده برا اعزام به سوریه! حلما دستش را روی سرش گذاشت و زمزمه کرد: یا حضرت عباس(ع)! حسین بلافاصله با لحن آرام تری گفت: دخترم هول نکن. منم تازه فهمیدم اصلا امروز برا همین اومدم. خواستم بیام ازت بپرسم ببینم خبر داری یا نه. حلما سرش را به در تکیه داد و گفت: پس به شما هم نگفته! لبهای حسین برخلاف چشم هایش لبخند کوتاهی زدند و گفت: میدونسته مخالفت میکنیم. نیم ساعت بعد وقتی حسین رفت. حلما وضو گرفت و دو رکعت نماز استغاثه به امام زمان(عج) خواند، بعد از نماز زیرلب گفت: اگه این راه باعث نزدیکی ظهورتون میشه من...دلمو راضی میکنم. فقط بهم صبر بدین آقا! ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غفاری @Rasanehelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 عظمت حضرت زینب (س) به چیه؟ ◼️بحث خواهر، برادری نیست فقط 🏴 برای امام زمانت چکار میکنی؟؟ 🖤🖤🖤 وفات جانسوز صدف دریای ایثار و عصمت، پرورش یافته دامان ولایت محبوب مصطفی(ص) و نور دیده مرتضی(ع) سکاندار کربلا و عطر خوش زهرا(س) و الگوی عفاف و پاکی حضرت زینب سلام لله علیها تسلیت باد 🏴 🎵استاد پناهیان س 🕌 @Rasanehelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لبخند بزن😍 جهان هرگز با اندوه تو تغییر نخواهد کرد👍 فقط شادمانی و رضایت و توکل بر پروردگار مهربان ،میتواند همه چیز را تغییر دهد💖 🕌 @Rasanehelahi
رسانه الهی
حضور حداقلی یا حد اکثری دختران و زنان در جامعه؟؟؟؟👆👆👆👆 🕌 @Rasanehelahi
رسانه الهی
🌾T:H🌾: ابوحلما💔 قسمت چهلم: بدون تو هرگز حسین اخمی کرد و گفت:خب؟ حلما اشک هایش را با پشت دستش پاک ک
ابوحلما💔 قسمت چهل و یکم: بوی پیراهن یوسف بعد از نماز، تمام جملات آن نامه در سرش میچرخیدند: " بذار سنگینی این بار بزرگو قلم تحمل کنه، بشکنه و باکی نیست که حرفایی روی قلبم عجیب سنگینی میکنه. بغض پاشو گذاشته رو گلوم. نمیتونم اینارو رودر رو بهت بگم. فاطمه جان خدا میدونه تو رو از جونم بیشتر دوست دارم. کاش بچه ای داشتیم که بعد از من بهش دلخوش کنی اما...همه دلخوشیم یادته هربار تو روضه ها باهم زمزمه میکردیم:"یالیتنی کنا معک یا حسین" امروز حرم، عباس میخواد. داعشیا با صهیونیستا هم پیمان شدن برای نابودی اسلام! باید مدافع حرم باشیم . میدونی  راهی به امام زمان(عج) میرسه که از امام حسین(ع) شروع شده باشه، ایستادن جلوی ظالم راه امام حسینه! سال پیش که رفته بودیم کرمانشاه اون گنجیشک که با تیر زده بودنش یادت میاد؟ به حال خودش رهاش کرده بودن و زجر میکشید. تو برش داشتی و گفتی: باید کمکش کنیم. گفتی: دلم نمیاد ولش کنم. حالا چطور از من انتظار داری بدونم و ببینم این داعشیا هر روز با اسلحه های آمریکایی سینه مسلمونا رو میشکافن، به بچه ها بمب وصل میکنن مردا رو سر میبرن و زنها رو به اسارت میبرن! ببینم و سکوت کنم؟ ببینم و فقط سری تکون بدم و گوشیمو کنار بذارم و خیال کنم که این جنگ ما نیست؟ جنگ بین حق و باطل جنگ ماهم هست اگر حق باشیم باید خودمونو  به جبهه حق برسونیم. بدون که ما فقط برای نجات  سوریه و عراق نمی جنگیم ما به سمت آزادی قدس  پیش میریم ان شاالله (سخت است بوسیدن کاغذ بدل از صورت ماهت) سپهرِ تو بهار ۱۳۹۱" عصر که محمد خانه آمد. حلما روی سجاده خوابش برده بود. محمد میخواست رواندازی رویش بیندازد اما همینکه از کنارش رد شد، حلما چشم بازکرد. محمد نشست روی زمین مقابل حلما و گفت: -سلام +تو هم میخواستی همینکارو بکنی؟ -چی؟ +میخواستی مثل دوستت بی خداحافظی بری؟ -نباید میخوندیش! +من اینقدر بزرگ نیستم محمد! ...نمیتونم ...تو همه دنیای منی... میخوای...میخوای دنیامو ازم بگیری؟ -اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ، بسم الله الرحمن الرحیم،فان الله اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما صوت دلنشین محمد چشمان حلما را مانند قلبش تسخیر کرد. محمد آرام سر حلما را با دست به طرف صورت خودش هدایت کرد. نگاهش چهارستونِ قلب حلما را لرزاند.  محمد آرام لب از لب بازکرد: اگه بگی نرو، نمیرم....ولی...اون دنیا جواب حضرت ابوالفضل(ع) رو خودت باید بدی! و در مقابل سکوت و اشک های حلما، گفت: میدونی اسم جهادیمو چی گذاشتم؟ به یاد بابای شهدیت؛ "ابوحلما" گریه حلما به هق هق رسید و گفت: اگه دوستم داشتی اینقدر زود ازم دل نمیکندی. بغض پیش پای محمد دوید. جام چشمانش لبریز اشک شد و خواند: من بی خبر از خویشم، با عشقِ تو رسواتر زیباست جهان در وصل، در هجر چه زیباتر راضی به جنونم باش، این از سرِ مشتاقی ست زخمی که دوایش عشق، از شهد گواراتر با دیدنِ باطل، حق، آرام نمی گیرد گر شرحه شود تن ها، هر شرحه تواناتر یا پرچمِ پیروزیست، در آن سوی این پیکار یا وعده ی دیدار است، با رویشِ ماناتر سر رشته ی دل دادیم، هیهات که پس گیریم رازی ست که اینگونه، بر ما شده خواناتر ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غفاری @Rasanehelahi  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا