eitaa logo
رسانه الهی
352 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
685 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج‌سیدمهدی_میرداماد_دخترِ_بارون_دخترِ_دریا_.mp3
3.33M
📝 دخترِ بارون دخترِ دریا... 🎤 حاج‌سیدمهدی 🌸ویژه 🌸 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه الهی
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ #ستاره_سهیل #قسمت_بیست_و_سوم گربه طلایی که تا چند لحظه پیش نشسته بود، با بالا رفتن د
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ -عزیزم! لاک‌پاک‌کن همراهم دارم، بدم بهت؟ ستاره نگاهش را با اخم بلند کرد. اما خیلی زود، اخمش تبدیل به لبخندی مصنوعی شد. دختری با صورت کشیده و موهایی طلایی بیرون آمده از مقنعه‌، کنارش ایستاده بود. نگاهش را به سمت انگشتانش کشاند. طوری که انگار داشت با خودش حرف می‌زد. -پاک نمی‌شن دیگه، همین‌جوری وضو می‌گیرم. دختر، حرف ستاره را نشنیده گرفت. به طرف کیفش رفت و دوباره برگشت. با دستان کشیده و سفیدش دستان ستاره را گرفت. با لبخند صمیمانه‌ای گفت:« وضو که با لاک درست نمی‌شه جانم، داری این همه زحمت می‌کشی وضو می‌گیری.. بذار اصلا خودم سه‌سوته درستش می‌کنم. من همیشه لاک پاک کن تو کیف آرایشم دارم.» صدای اذان خیلی وقت بود که جایش را به صدای مکبر داده بود. سلام نماز ظهر داده شد، که دختر با هیجان خاصی گفت: «خب تموم شد دیگه. دیدی کاری نداشت! تازه الان دستات بوی گل یاس می‌ده. کلی خوش‌بو شدن. بوشون کن.» ستاره دستانش را رو به روی صورتش گرفت. یاد دیشب افتاد. یاد آن جعبه دوست داشتنی‌اش. تمام دل‌آشوب‌های چند لحظه قبلش را، با رایحه یاس از خاطر برد. به شوخی گفت: «خودمونیما، اصلا بهت نمیاد اهل نماز باشی.» دختر دستش را روی شانه‌ ستاره زد. چشمکی زد. -به تو هم نمیاد بخوای با لاک وضو بگیریا. هر دو خندیدند. وقتی دختر داشت از وضوخانه بیرون می‌رفت، ستاره پرسید: «راستی، اسمتون چی بود؟» دختر لبخندی به گوشه صورتش زد. «شیرینم عزیزم» ستاره در دلش گفت: "واقعا هم که شیرینی" وضویش را با روی خوش‌تری گرفت. کوله‌اش را برداشت و وارد مسجد شد. نگاهی به صف نماز جماعت انداخت، یکی در میان چادرهای رنگی پوشیده بودند. نماز عصر را تازه بسته بودند دلش نمی‌خواست جماعت بخواند. اما دوست داشت آن چادر رنگی‌پوشان را چند دقیقه‌ای تماشا کند. گوشه‌ای را انتخاب کرد. از همان چادرهای سفید گل‌گلی یکی برداشت. روی سرش انداخت ونمازش را خواند. دونمازش، با نماز عصر جماعت هم‌زمان به پایان رسید. چادرش را هنوز از روی صورتش برنداشته بود، که مکبر شروع به خواندن تعقیبات نماز عصر کرد. -اَستغفِرُاللهَ الذی لا اله الا هو الحَیُّ القیومُ الرّحمنُ الرّحیمُ، ذوالجلالِ و الاکرامِ... با شنیدن صدای محزون مکبر، اشک‌ها بدون اجازه‌‌اش جاری شدند. هرچه تند‌تند با دست پاکشان می‌کرد، اشکی جانشین اشک پاک شده‌ای می‌شد. آیینه‌ای از کوله‌اش بیرون آورد و زیر چادر برد. چشمانش کمی قرمز شده بود. دلش نمی‌خواست صورت بی‌آرایشش را لحظه‌ای در آینه ببیند. کیف آرایش را به آرامی زیر چادر برد و شروع کرد به کشیدن خط چشم و رژ لب. در همین حال بود که صدای زنگ گوشی‌اش بلند شد. از ترس تکان شدیدی خورد. حس کرد از بیرون، چشمانی در حال پاییدن او هستند. رژلب از دستانش افتاد، اما درست قبل از آنکه چادرنماز را قرمز کند، آن را گرفت. گوشی اما، بی‌امان زنگ می‌خورد. ❌❌کپی به هر نحو ممنوع! در صورت ضرورت به این آیدی پیام دهید👇 @tooba_banoo رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 دکتر گفته نگیر!! آیا حرف دکتر معتبر است⁉️ ⚠️تشخیص تأثیر روزه در ایجاد بیماری یا تشدید آن و عدم قدرت بر روزه یا ضرر داشتن روزه، بر عهده‌ی خود مکلّف است.✅ 👈پس اگر پزشک بگوید: روزه ضرر دارد و گفته‌اش اطمینان یا ترس عقلایی بیاورد؛ ⛔️ نباید روزه بگیرد👌 یا ترس از ضرر نشود و یا مکلف با تجربه دریافته باشد که روزه ضرر ندارد؛ ✅ باید روزه بگیرد. اگر پزشک بگوید: روزه ضرر ندارد، ولی خودش بداند روزه برایش ضرر دارد 🥵یا خوف ضرر عقلایی داشته باشد، ⛔️ نباید روزه بگیرد و روزه بر او است. رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت خیالی.mp3
2.05M
🔰 زیاد جلو چشم باشه می‌شه؟👀! رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸﷽🌸 ‌ 🌱آسمان غرق خیال است، کجایے آقا؟ آخرین سال است، کجایے آقا؟ یک نفر اگر بود زمین می‌فهمید عاشقے بی تو محال است، ؟ 🤲 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃